بررسي نظري و تاريخي مواضع نهضت آزادي ايران در برخورد با انقلاب اسلامي (6)

بررسي قرآن و احکام و معارف ديني از رهگذر پژوهش هاي علوم تجربي بر فرضيه و آزمون و شيوه علمي، موضوعي است که بسياري از روشنفکران ديني تحصيل کرده در غرب دغدغه آنرا در سر داشته و در اين رويا بودند که براي معرفي دين اسلام به غربي ها آن را با قالب هاي علوم تجربي تطبيق دهند و حقانيت دين را از اين راه اثبات کنند. از اين رو در
سه‌شنبه، 7 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي نظري و تاريخي مواضع نهضت آزادي ايران در برخورد با انقلاب اسلامي (6)

بررسي نظري و تاريخي مواضع نهضت آزادي ايران در برخورد با انقلاب اسلامي (6)
بررسي نظري و تاريخي مواضع نهضت آزادي ايران در برخورد با انقلاب اسلامي (6)


 

نويسنده: سيروس حاجي زاده*




 

فصل سوم: فقدان معرفت ديني منسجم و ضعف تئوريک در فهم انقلاب اسلامي
 

اثبات دين از طريق علوم تجربي
 

بررسي قرآن و احکام و معارف ديني از رهگذر پژوهش هاي علوم تجربي بر فرضيه و آزمون و شيوه علمي، موضوعي است که بسياري از روشنفکران ديني تحصيل کرده در غرب دغدغه آنرا در سر داشته و در اين رويا بودند که براي معرفي دين اسلام به غربي ها آن را با قالب هاي علوم تجربي تطبيق دهند و حقانيت دين را از اين راه اثبات کنند. از اين رو در پنجاه سال اخير شاهد بروز جريان هاي فکري و التقاطي بوده ايم که با سعي بيهوده براي آميزش اسلام با مکاتب فکري غرب و شرق منشا پيدايش گروه هاي التقاطي و سياسي منحرف و دور افتاده از راه حقيقي دين شده اند.
خطاي عمده رهروان اين راه از يک سو اصالت بخشيدن به علوم تجربي و از سوي ديگر بي توجهي به اين نکته بود که ماهيت وجوه اهداف و روش هاي دين يکسره با علوم تجربي متفاوت است و هدفي جز توانبخشي به انسان براي سيطره بر طبيعت و بهره وري از امکانات آن را دنبال نمي کند. روش علوم تجربي يعني فرضيه و آزمون، بسيار متزلزل و محدود است و نگرش تجربي به معارف و مفاهيم معنوي دين اسلام باعث خواهد که نارسايي ها و كاستي هاي روش علوم تجربي به مفاهيم مکتبي دين اسلام نيز سرايت کرده و منشا انحراف گردد. به ديگر سخن، جهان بيني علمي ارزش عملي و کاربردي دارد و به هيچ روي نمي تواند ابزار اثبات ايمان به خدا و معارف نظري ديني باشد. به تعبير استاد شهيد مطهري، فرضيه و آزمون ارزش موقت دارد و جهان بيني علمي متزلزل وبي ثبات است و نمي تواند پايگاه ايمان واقع شود.
مهندس مهدي بازرگان به عنوان مرشد فکري و نهضت آزادي و کسي که سران نهضت وي را " پدر روشنفکري ديني " در ايران نام نهاده اند، در مجموعه نوشته هاي خود، بويژه کتاب راه طي شده، تلاش دارد تا ايمان به خدا و معارف علوم ديني را از طريق علوم تجربي تفسير نموده و حقانيت آن را اثبات مي کند. هرچند مهندس بازرگان اين موضوع را مطرح کرده که هدف وي از انتخاب چنين روشي براي معرفي دين اسلام به ساکنان مغرب زمين، اثبات اين بوده است که دانش ها و پژوهش هاي علمي و حتي تجربيات و ايدئولوژي هاي جديد، نه تنها قلم بطلان بر پايه ها و پندارهاي يکتا پرستي نکشيده، بلکه حقانيت و حقايق زيادي را از آن آشکار ساخته است و اگر با ديد علمي و روش هاي فکري جديد به بررسي قرآن و احکام و معارف ديني پرداخته شود نتايج درست تر و بيشتر و بهتري دستگير خواهد شد و خرافات حاصل از جهالت و التقاط و آفات سريع تر و راحت تر زدوده مي گردد. بخش ديگري از هدف بازرگان احياي دين و ايمان در ميان جوانان و مردم عادي بود و گمان مي کرد با اتخاذ چنين روشي خواهد توانست افکار را به سوي اسلام جذب نمايد. (1)
اما اين کار با هر نيت و هدفي که دنبال شد، زمينه هاي انحراف فهم ديني را فراهم کرد و پيدايش جريان هاي سياسي و اعتقادي التقاطي و منحرف در چهار دهه اخير، معلول همين انديشه و تفکر بوده است.
بازرگان از مسائل علمي بويژه ترموديناميک که رشته درسي وي درفرانسه بود به عنوان ابزاري براي اثبات و تفسير مفاهيم اسلامي و جهان بيني ديني بهره جست که نتيجه چنين تلاشي استدلال ديني و اتصال آن به افکار و اثبات داده هاي علوم تجربي مي شد که پيوسته در حا ل دگرگوني سريع بود.
بازرگان در اتخاذ چنين روشي تنها نبود، بلکه در کشورهاي اسلامي اصلاح طلباني پيدا شدند که براي عقب نماندن جوامع خود از قافله تمدن، روش علوم تجربي و حسي را مبناي شناخت ديني و محک استنباط اصول و فروع دين قرار دادند و به اصطلاح نوعي اسلام علمي عرضه کردند. علت اصلي اتخاذ چنين روشي ناشي از فشارهايي بود که غربيان براي خارج کردن دين از حوزه اجتماع پيوست القا مي کردند که علم و دين در تضاد مي باشند.متدينين علم زده تصور مي کردند با پيوند زدن پاره اي از آيات و احکام دين به علم از الهيات ديني دفاع مي کنند. در حالي که نمي دانستند به چه کار خطرناکي دست مي زنند. نهضت آزادي به اين نکته تصريح کرده، مي گويد:
جريان نهضت آزادي و اصلاح طلبان به دليل خصوصيات خود، اجبارا براي پاسخگويي به سوالات جوانان تشنه علم و دانش در مورد مسائل و مقررات اسلامي به استدلال علمي – منطقي تکيه مي کرده است و از دستاوردهاي علمي دنياي روز مدد گرفته است. (2)
بازرگان و همفکران وي براي شناخت اعتقادات ديني و حتي استنباط احکام، کلام، فلسفه، عرفان و فقه روش هاي استنباط حوزوي را نفي کرده و روش علوم تجربي را جايگزين آن کردند. کتاب هايي نظير راه طي شده، مطهرات در اسلام، ترموديناميک انسان يا عشق و پرستش و... نوشته مهندس بازرگان براي بيان اسلام به اصطلاح علمي نوشته شد، ضديت بازرگان بافلسفه وعرفان نيز از همين جا سرچشمه مي گيرد. استاد مطهري در پاسخ به ادعاي استفاده از روش علوم تجربي وحسي در تفسير دين مي نويسد:
چنان که مي دانيم در اروپا، روش حسي وتجربي در شناخت طبيعت بر روش قيام پيروز شد پس از اين پيروزي اين فکر پيدا شد که روش قياسي وتعقلي درهيچ جا اعتبار ندارد وتنها فلسفه قابل اعتماد، فلسفه حسي است...
در جهان اسلام سابقه موج مخالفت با هرگونه تفکر و تعمق از جانب اهل حديث از يک طرف موفقيت هاي روش حسي در شناخت طبيعت از طرف ديگر و دشواري تعمق و حل مسائل فلسفي از جانب سوم، گروهي از نويسندگان مسلمان را سخت به هيجان آورد و موجب پيدايش يک نظريه تلفيقي ميان آنها شد، نظريه اي که مي گفت الهيات قابل تحقق است، ولي اين تحقيق منحصراً مي تواند در روش حسي و تجربي که براي شناخت طبيعت مورد استفاده قرار مي گيرد، محدود شود. اين دسته مدعي شدند که از نظر قرآن تنها راه شناخت خداوند مطالعه در طبيعت و مخلوقات خداوند با استفاده از روش حسي است و هر راهي غير از اين بيهوده است. زيرا قرآن در سراسر آيات خود بشر را در کمال صراحت به مطالعه در مظاهر طبيعت که جز با روش حسي ميسر نيست دعوت کرده است و کليد رمز مبدا و معاد را همين مطالعه دانسته است. (3)
استاد مطهري در جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم در مقابل تفکر بازرگان ايستاده و با صراحت وي را مخاطب قرار داده و مي نويسد:
مولف دانشمند کتاب راه طي شده که معتقد است راه خداشناسي همان راه حس و طبيعت است، در بحث توحيد پس از توضيح نارسايي درباره تاريخ دين و پرستش و نتايج علم و فلسفه و اشاره به اينکه راه هاي عقلي و فلسفي بيراهه بود و علم امروز که حسي و تجربي است اساس توحيد را احيا نمود مي خواهيم ببينيم علم چگونه توحيد را احيا نمود، بالاخره خواهد گفت علم يعني روابطي که در طبيعت ميان علل و معلول هاي مشهود وجود دارد. هيچ دانشمندي نيست که کوچک ترين شي را حادثه اي مستقل و اتفاقي دانسته و به يک شيء يا علت نسبت ندهد. بنابراين علم صريحا يا تلويحا متکي بر قبول وجود علت و معلول است و منکر استقلال ذاتي يا اتفاقي بودن اشيا مي شود. عالم نه تنها معتقد به حقيقت مي باشد و دنيا را پوچ و بي اساس نمي پندارد، بلکه يقين به يک انتظام کلي و ارتباطي قطعي که حاکم بر طبيعت است نيز دارد. بنابراين دانشمند معتقد است که هيچ چيز طبيعت، بي اساس و منشأ نبوده، يک نظم متقن ازلي در سراسر دنيا جريان دارد. خدا پرست چه مي گويد؟ او مي گويد: دنيا داراي مبدأ و اساس بوده يک واحد ازلي قادر به نام خدا بر سراسر آن حکومت مي کند. تنها تفاوت در اين است که عالم صحبت از نظم مي کند وموحد ناظم را اسم مي برد قرآن هم غير از اين چيزي نمي گويد.
البته انتقاد به روش بازرگان به آن معنا نيست که استفاده از دستاوردهاي علمي بشر در توضيح و اثبات برخي جنبه هاي استشهادي اسلام نسبت به طبيعت را نادرست قلمداد کنيم، بلکه معتقديم که علم جديد به اثبات حقانيت برخي مفاهيم اسلامي کمک شاياني کرده است. اما بدانيم که نمي توان همه مفاهيم اسلامي را با اصول و دريافت هاي نارساي علم تجربي تطبيق داد.
البته ما هم معتقديم که علم جديد کمک فراواني به توحيد و خداشناسي نمود. ما هم معتقديم که گام هاي علوم در جهت توحيد بوده و نه در جهت ضد آن و نمي توانست جز اين باشد. اما خدمتي که علوم به توحيد کردند از راه نظام غايي بود نه نظام فاعلي... حقيقت اين است که راهي که مولف دانشمند کتاب راه طي شده با کمال صفا و اخلاص طي کردند آن چنان بيراهه است که مجالي براي استدلال از راه نظام غايي که دانشمندان به اقتباس از قرآن مجيد آن را راه اتقان صنع اصطلاح کرده اند، نمي گذارد... تزلزلي که در قرون اخير در ارزش هاي فلسفي و علمي ايجاد شده، يکي از علل مهم آن نارسايي مفاهيم فلسفه غربي بوده است.(4)
آقاي بازرگان در کتاب راه طي شده به شدت فلاسفه را مورد هجوم قرار داده و مي نويسد:
البته تحصيل فلسفه، گذشته از مطالعه اي که در افکار وعقول مي شود تا اين حد خوب است که جوابي به سفسطه کاران و کساني که براي رهايي خود از زحمت و قيد مسئوليت با لفظ بازي و با منطق سازي القاي شک و يأس در عقل ها و دل ها نموده، منکر ضروريات و بديهيات مي شوند، داده شود والا فلسفه نه دردي از دنيا را دوا مي کند و نه به درد آخرت مي خورد. (5)
مهندس بازرگان علوم جديد را جايگزين فلسفه کرده و به آنها اصالت مي بخشد در کتاب بازيابي ارزش ها مي نويسد:
وقتي در عمل و زندگي روزمره و اشتغالات عمومي، دخالت و حاکميت دستاوردهاي علوم و افکار را به سهولت مي پذيريم و علم را عملا عالي ترين مرجع قضاوت ها مي شناسيم، غير قابل قبول است که در قلمرو دين آن را ناديده بگيريم و کور و لنگش بدانيم علم را نه مي شود علي الاطلاق انکار و از صفحه ارزش ها و افکار، خارج کرد و نه آن را مقيد و مشروط ساخت...
علم از هيچ کس و از هيچ اصل و مصلحت نبايد دستور بگيرد يا تائيد و تبعيت نمايد.
علم بايد مانند قاضي بي طرف و آزاده و وارسته اي باشد که تنها حقيقت را جستجو نمايد و حقي را که از حقيقت و از حق مطلق ناشي مي شود اعلام کند. (6)
وي در راه طي شده نيز مي نويسد:
پيشرفت علوم نه تنها عالم طبيعت شناس را به جايي آورده است که عملا موحدي باشد بلکه صفات ثبوتيه خدا را خيلي بهتر از فقها و مدرسين درک مي کند. درست است که او الله اکبر را به لفظ نمي گويد ولي بزرگي و وسعتي که از دنيا يعني مصنوع خدا فهميده و قدرتي که در درون يک اتم سراغ دارد، ميليون ها برابر آن چيزي است که در قرون سابق با هيأت يوناني فرض مي نمودند... ماحصل آنکه چون مصنوع را کامل تر شناخته اند بهتر از ما مي توانند صانع را پرستش نمايند. (7)
کساني که دعوت هاي مکرر قرآن را در طبيعت دليل بي نيازي از پرداخت به براهين دقيق عقلي و فلسفي باتمام دشواري هايي که دارند، مي دانند بايد توجه داشته باشند که قرآن مي خواهد مطالعه در مخلوقات را وسيله اي براي تنبيه وبيداري فطرت قرار دهد.
يعني قرآن مي خواهد مطالعه در مخلوقات را وسيله براي راه فطرت و دل قرار دهد. به هرحال، مطالعه خلقت يعني راه علوم حسي وتجربي به هيچ وجه قادر نيست جواب گوي مسائل مورد نياز انساني در الهيات باشد. (8)
بنابراين اگر بخواهيم ايدئولوژي را از علم اخذ کنيم، با توجه به ماهيت تغيير پذيري فرضيه هاي علمي و اصول ثابتي که در ايدئولوژي وجود دارد، يا بايد علوم تجربي را کنار بگذاريم وتسليم اصول ثابت شويم – زيرا خدا و وحي و ملائکه و عالم مجردات را نمي توان با چاقوي علم و تشريح شناخت – يا بايد اصول را تابع علم بدانيم و تسليم علم متغير شده و تن به انحراف هاي اعتقادي بدهيم، گفتني است که انحراف بسياري از گروهک هاي سياسي – اعتقادي ومذهبي در دهه هاي اخير، معلول همين علم زدگي وخروج تدريجي از حيطه اصول است.

پي‌نوشت‌ها:
 

* کارشناس ارشد انديشه هاي سياسي در اسلام
1. مصاحبه با مهندس بازرگان، مجله کيان، سال سوم، فروردين و ارديبهشت 1372، ص4.
2. " يادنامه بيستمين سالگرد نهضت آزادي ايران "، همان، ص29.
3. مرتضي مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، تهران، صدرا، مقدمه جلد 5، ص24، 25.
4. همان، ص28.
5. مهدي بازرگان، راه طي شده، پانوشت، ص11.
6. مهدي بازرگان، بازيابي ارزش ها، ص411.
7. مهدي بازرگان، راه طي شده، ص 74.
8. مرتضي مطهري، همان، ص 35.
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 7
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط