تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (14)

رعايت امانت و عدم خيانت در اموال و اقوال ديگران از بزرگ ترين وظايف ديني و اخلاقي و از ويژگي هاي بارز و خصلت هاي انسانهاي خود ساخته و تکامل يافته است که در قرآن کريم در ستايش آنان آمده است: والذين هم لأماناتهم وعهدهم راعون. (1)
سه‌شنبه، 7 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (14)

تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (14)
تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (14)


 

نويسنده:دکتر سيد حميد روحاني *




 
تحريف و جابه جايي گفتار ديگران
رعايت امانت و عدم خيانت در اموال و اقوال ديگران از بزرگ ترين وظايف ديني و اخلاقي و از ويژگي هاي بارز و خصلت هاي انسانهاي خود ساخته و تکامل يافته است که در قرآن کريم در ستايش آنان آمده است: والذين هم لأماناتهم وعهدهم راعون. (1)
دين باوران خداجو و هاديان راستگو که آيين اسلامي و مباني قرآني رابه شکل ريشه اي علمي و منطقي شناخته و به کار بسته اند، نه تنها در مال و منال ديگران که به عنوان امانت به آنان سپرده شده است دخل و تصرفي نمي کنند و حفظ آن را از وظايف مهم خود مي دانند، بلکه هرگونه جابه جايي و کاستي و زيادي در مورد آنچه از زبان ديگران شنيده اند نيز خيانت در امانت مي دانند و از آن دوري مي گزينند.
مردان وارسته و با ايمان که همه اعمال، رفتار و گفتارشان روي موازين اسلامي مي باشد در نقل قول ديگران مقيدند حتي الامکان مطالب را بي کم و زياد و به دور از هرگونه شاخ و برگ و گزافه و اغراق بازگو کنند و از خود، سخني بر آن نيفزايند يا کم نکنند و اصولا سخنان خود را از زبان ديگران روايت نکنند.
آنان اين نکته را به درستي دريافته اند که کم و زياد کردن سخنان ديگران و هرگونه دخل و تصرفي در آن، نه تنها خيانت در امانت است، بلکه از نمونه هاي بارز دروغ پردازي و تحريف گري مي باشد که با دين باوري، راستگويي، آزادمنشي وصفا و صداقت همخواني ندارد. کساني که گفتار ديگران را با افزودن و زدودن و کم و زياد کردن بازگو مي کنند، نه تنها راويان راستين و اميني نيستند، بلکه در صف ملامت شدگاني قرار دارند که خداوند در قرآن کريم از آنان با عنوان " تحريف گران و جا به جاکنندگان کلام " (2) ياد کرده است.
دقت و مراقبت در بازگويي اقوال و گفتار ديگران از وظايف مهم و از صفات ارزشمندي است که تنها رادمردان صادق و رهروان سالک مي توانند به آن پايبند باشند و به آن اهتمام ورزند.
امام خميني (ره) در اين مورد تا آن پايه اهتمام داشت که حتي در بازگو کردن روايات و احاديث مقيد بود که به صورت قاطع مطلبي را به معصومين نسبت ندهد. از امام هيچ گاه شنيده نشد که بگويد پيامبر چنين گفتند و امامان چنين سفارش کردند، هميشه در بازگو کردن روايات و احاديث جمله " حسب النقل " را بر آن مي افزود و بدين گونه صحت و سقم آنچه از زبان معصوم آمده است به روايت گر واگذار مي کرد.
اين ريزبيني و دقت نظر امام در مورد بازگو کردن گفتار بزرگان ريشه در راستي و درستي و پايبندي او به مباني اسلامي و معارف قرآني داشت و او مي دانست که هر کلمه نادرستي به ديگران نسبت داده شود، خلاف امانت و صداقت است و انسان صادق و سالک سخن دروغ بر زبان نمي آورد و از زبان ديگران به دروغ پردازي و تحريف گري نمي پردازد.
نگارنده نيز با الهام از اين روش و منش امام، مقيد بود که در کتاب نهضت امام آنچه از زبان ديگران بازگو مي کند، با جمله " نزديک به اين مضامين " و يا" چيزي به اين مضمون " به پايان برد، حتي مطلبي را که شخصا از زبان امام شنيده بود، هيچ گاه بدون جمله " نزديک به اين مضامين " آن را روايت نکرد و نيز سخنان مقامات دولتي را اگر از کتاب و مأخذ رسمي نگرفته و از زبان ديگران شنيده بود، آن را با جمله " چيزي به اين مضمون " به رشته نگارش کشيد.
ليکن عناصر سست باور وبي پروا که هيچ گاه در مسير راستگويي و حق پويي گام نزده و شايستگي و بايستگي براي بر عهده گرفتن بار امانت نداشته اند، مي بينيم که در بازگو کردن مسائل از زبان اين و آن قيد و بندي ندارند و آنچه خود مي پسندند، از زبان ديگران، بي واهمه بازگو مي کنند و چه بسا گفتار ديگران را با تحريف و تغيير ريشه اي و به کلي مسخ شده بر زبان مي آورند و در واقع دروغ هايي را از زبان ديگران مي سازند و رواج مي دهند. در کتاب هايي که به نام تاريخ و يا خاطرات منتشر شده و مي شود از اين گونه روايت هاي بي پايه، خود ساخته و من درآوردي به نام اين و آن فراوان ديده مي شود که آسيب هاي جبران ناپذيري به تاريخ و اصالت آن وارد مي کند و روايت هاي تاريخي را خدشه دار مي سازد. اين گونه نقل قول هاي آکنده از تحريف و دستکاري شده نه تنها به اصالت تاريخ آسيب هاي جبران ناپذيري وارد مي کند، بلکه اعتبار تاريخ را به کلي به زير سوال مي برد و چه بسا کساني که امروز اصولا به کتاب هاي تاريخي به ديد يک دروغ نامه نگاه مي کنند و آنچه در کتاب هاي تاريخي آمده است هرگز باور ندارند.
بازگو کردن گفتار ديگران با تحريف و تغيير و دروغ در کتاب هاي تاريخي و خاطرات بيشتر از آن است که بتوان آن را در يک مقاله محدود گردآوري کرد و اگر روزي محققي به گرد آوري کاستي ها و نادرستي ها و کم و زياد کردن هاي گفتار ديگران بنشيند به راستي " مثنوي هفتاد من کاغذ شود " و چندين جلد کتاب مي تواند در اين مورد به نمايش بگذارد. از اين رو، در اين فرگرد تنها چند نمونه از اين دستبردها و دستکاري ها در گفته هاي ديگران را بازگو مي کنيم و به خوانندگان عزيز يادآور مي شويم که " تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل " در کتاب تاريخ مشروطه ايران نوشته احمد کسروي مي بينيم که دستبردهاي ناروايي به گفتار ديگران زده شده است و کسروي در واقع از زبان اين و آن حرف خود را زده و به تحريف سخنان ديگران نشسته است. در گفتگوي کنسول روس با ستارخان آمده است:
... به باقرخان يک بيدق روس دادم. او در امان دولت روس است، يکي را به تو که جوان دليري هستي مي دهم تا در امان دولت روس باشي، جناب سردار فرمودند که من زير بيدق ابوالفضل العباس و بيدق ايرانم. بيدق شما براي من لازم نيست. من ابدا تابع ظلم و استبداد نخواهم شد و امروز به فضل خداوند بيدق اسلام و ابوالفض العباس را در دست گرفته همه بيدق هايي [را] که مستبدين در شهر زده اند قلم خواهد کرد... (3)
و اکنون ببينيد احمد کسروي اين گفتار ستارخان را چگونه تحريف کرده است:
... کنسول به ستارخان پيشنهاد کرد که بيرقي را از کنسولخانه فرستاده و او به در خانه خود زده در زينهار دولت روس باشد... ستارخان چنين گفت: جنرال کنسول! من مي خواهم هفت دولت به زير بيرق ايران بيايد، من زير بيرق بيگانه نروم...(4)
بايد دانست که نويسنده کتاب بلواي تبريز به نام محمد باقر ويجويه اي از معاصرين و هم دوره هاي ستارخان بوده و او را درک کرده است و کتابش را نيز در همان روزها نوشته و به چاپ رسانيده است. کسروي در تاريخ مشروطه ايران اذعان دارد که بسياري از رويدادهاي دوران مشروطه را از کتاب بلواي تبريز گرفته و در کتاب خود آورده است. (5) ليکن مي بينيم که در مورد گفتگوي کنسول روس با ستارخان نوشته بلواي تبريز را به آنگونه که خود به خود مي خواسته تحريف کرده است. احمد کسروي در مورد آنچه از زبان ستارخان در پاسخ به کنسول روس آورده است اگر جز کتاب بلواي تبريز مأخذي داشت بي ترديد آن را بازگو مي کرد، ليکن مي بينيد که او چون مأخذي براي ادعاي خود نداشته گذاشته و گذشته !
گذشته از تاريخ نويسان دوران طاغوت که گفته هايي را تحريف و سخناني را تقطيع کرده اند، در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز مي بينيم که کساني به تغيير و تحريف گفتار ديگرن دست زده و در اين زمينه ناهنجاري ها و زشت کاري هايي از خود به جا گذاشته اند و اين رشته سري دراز دارد و پياپي ادامه يافته و تکرار مي شود.
تحريف گري ها و دستکاري ها در مورد سخنان امام بيشتر در جايي صورت مي گيرد که استکبار جهاني و مهره هاي دروني آن از کلام و پيام امام احساس خطر کرده و اين واقعيت را روشن مي کند که دشمن به درستي دريافته است که رهنمودهاي امام مي تواند در هر عصري و در ميان هر نسلي انقلاب بيافريند و آز و نياز استعماري جهان خواران را با خطر جدي و ريشه اي روبه رو سازد. از اين رو، تحريف گفتار امام و فزودن و زدودن آن به عنوان يک استراتژي از سوي استکبار جهاني دنبال مي شود و در داخل نيز افزون بر مهره هاي وابسته که براي جا به جايي سخنان امام، مأموريت ويژه اي دارند، عناصر خود باخته اي که شهرت نام و شهوت مقام آنان را از خود بيخود ساخته و به دريوزگي کشانيده است، در راه به دست آوردن آبرو و اعتباري براي خود و باندي که به آن وابسته اند، به تحريف سخنان امام دست مي زنند و در آن دست مي برند، ليکن از آنجا که نوار سخنان امام و نوشته هايشان موجود است و در اختيار عموم قرار دارد اين توطئه ها و تحريف ها راه به جايي نمي برد و توطئه گران و دسيسه بازان" عرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند " با وجود اين نمونه هايي از اين گونه تحريف گري هاي ذکر مي گردد.
... حضرت امام در پيام خود به مناسبت حج خونين سال 1365 فرمودند: ما اگر با صدام کنار بياييم، اگر با امريکا صلح کنيم، هرگز با خاندان آل سعود کنار نخواهيم آمد...
در صورتي که امام نه چنين سخني بر زبان رانده ونه آنچه گفته در سال 1365بوده است. امام طي نطقي در 1366/6/1 به مناسبت هفته دولت، با اشاره به فاجعه خونين مکه آورده است:
... اگر ما از مسأله قدس بگذريم، اگر ما از صدام بگذريم، اگر ما از همه کساني که به ما بدي کرده اند بگذريم، نمي توانيم از مسأله حجاز بگذريم، مسأله حجاز باب ديگري است...(6)
در اين فراز از سخنان امام نه جمله " اگر ما با امريکا صلح کنيم " آمده است ونه " هرگز با خاندان آل سعود کنار نخواهيم آمد " مطرح شده است و اين دو جمله نمونه بارزي از تحريف گري هاي تاريخي است که معلوم نيست گوينده از آن چه نتيجه اي را دنبال مي کرد. اگر نگوييم نوکران بي مزد و مواجب امريکا اين سخنان را ساخته و بر زبان ها انداختند تا اين انديشه را استواري بخشند که دوران خط امام به سر آمده و ادامه راه او به بن بست رسيده است و بدين گونه راه را براي کنار گذاشتن آرمان هاي امام و انقلاب و در واقع از ميان بردن اسلام ناب محمدي (ص)هموار سازند. اما بايد گفت که تحريف سخنان امام حتي اگر از سر ساده لوحي و يا بي احتياطي نيز انجام گرفته باشد نتايج مثبتي براي تاريخ به ارمغان نخواهد آورد.
واقعيت اين است که امام مسئول اصلي فاجعه خونبار مکه را امريکا مي دانست وبه رژيم سعودي بيش ازيک " آلت فعل " نگاه نمي کرد، از اين رو مقصود امام از " مسأله حجاز " توطئه هاي ضد اسلامي شيطان بزر گ است. امام در نخستين پيام خود پس از آن فاجعه دردناک صريحا اعلام کرد:
.... ما همه اين جنايات را به حساب امريکا گذاشته ايم و به ياري خدا در موقع مناسب به حساب آنان خواهيم رسيد.. (7)
امام در پيام ديگري در تاريخ 1366/6/31چنين آورده است:
.... بارالها !... تو خود شاهدي که در اين سال ها ما جانبازان و مهاجران و مجاهداني داشتيم که به سوي تو و به سوي خانه امن تو که از صدر خلقت تاکنون مأمن هر موجودي بوده است هجرت کردند و در پيش چشمان حيرت زده مسلمانان کشورهاي جهان به دست پليد امريکا که از آستين آل سعود به در آمده است به خاک و خون کشيده شدند.. امريکا و دست نشاندگانش در اين کشتار سبعانه انتقام از اسلام عزيز و محبط وحي و محل امن خدا باز گرفتند... (8)
تجديد نظر طلبان در خط امريکا آيا نمي دانند که با تحريف سخنان و آرمان هاي امام، راه را براي سلطه بخشيدن مجدد شيطان بزرگ بر مال و جان و ناموس و سرنوشت و سرمايه ملت ايران هموار مي سازند ؟ حتي اگر اين تحريف ها از زبان شخصي صورت پذيرد که به ظاهر روحاني و عمامه به سر است؟ آيا در تاريخ دوران معاصر نديده ايد که استعمار اغلب اوقات بزرگان روحاني و مردان خدا را به دست عناصر به ظاهر روحاني به زير سوال برده و آنان را همراه با انديشه هاي ضد استعماريشان به انزوا کشانيد و به بايگاني تاريخ روانه ساخت؟ آيا نمي دانند که در شرايط حساس بايد شيخ زنجاني هايي به صحنه آورده شوند تا شيخ فضل الله ها را از سر راه غارت گري، تبهکاري و تجاوز جهان خواران کنار زنند؟ از اين رو، در دفاعياتي که براي عبدالله نوري تنظيم کردند، در تحريف پيام امام و به زير سوال بردن آرمان هاي او سنگ تمام گذاشتند و به جاي دفاعيه کيفرخواستي عليه امام درست کردند و به دست نامبرده دادند و او نيز بدون انديشه و تأمل و يا از روي نقشه و نيرنگ آن را در دادگاه مطرح کرد، با پندار اينکه با اين سياه نامه آرمان هاي امام همراه او براي هميشه دفن مي گردد و ايران انقلابي به ايران امريکايي بدل مي شود! غافل از اينکه نور خدا با فوت سست خفاشان و شب زدگان خاموش نمي شود و ماه تابان با پارس جانوران از نور فشاني باز نمي ماند. در دفاعيه نامبرده براي تبرئه شيطان بزرگ و وانمود کردن اينکه امريکا با ديگر ابرقدت ها حتي از ديد امام تفاوتي نداشته است پيام را چنين تقطيع مي کند:
امام خميني ره چند بار فرمودند: امريکا از انگليس بدتر است، انگليس از امريکا بدتر است، شوروي از هر دو بدتر است..
اکنون گفته امام را در پي مي آوريم تا روشن شود که اين گفته چگونه تقطيع شده است:
... امريکا از انگليس بدتر، انگليس از امريکا بدتر، شوروي از هردو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر، اما امروز سرو کار ما با اين خبيث هاست، با امريکاست، رئيس جمهور امريکا بداند اين معنا را که منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما. (9)
چنانکه مي بينيد دنباله گفته امام:" اما امروز سروکار ما با امريکاست " و"رئيس جمهور امريکا بداند... امروز منفورترين افراد بشر است، پيش ملت ما "، ازطرف عبدالله نوري و همدستان او تقطيع شده است.
البته بايد اين نکته را ياد آور شوم که امام اين فراز بالا را تنها يک بار بر زبان آورده است. نه چند بار که او ادعا کرده است.
تحريف گري ها و خلاف گويي ها در دفاعيات نامبرده بيشتر از آن است که بتوان آن را در اين مقال گنجاند، نگارنده در همان روزها که اين دفاعيات منتشر شد به بررسي آن نشست وآنرا مورد نقد و بررسي قرار داد، ليکن به منظور پيشگيري از سوء استفاده باندها تاکنون از انتشار آن خودداري ورزيده است و اميد است در فرصت مناسبي که سخن حق در مسلخ باند بازي ها قرباني نشود بتوان آن را منتشر کرد و واقعيت ها را آشکار ساخت.

پي‌نوشت‌ها:
 

* مورخ انقلاب اسلامي
1. قرآن 8/23 و آن کساني که مراقب امانت ها و پيمان هاي خويشند.
2. قرآن13/5. يحرفون الکلم عن مواضعه.
3. محمد باقر ويجويه اي، بلواي تبريز، ص 31.
4. احمد کسروي، تاريخ مشروطه ايران، تهران امير کبير، 1373، ص694.
5. همان، ص 699.
6. صحيفه امام ج20، ص 369.
7. همان، ص 351.
8. همان، ص 391.
9. همان، ج 1، ص420، تکيه روي فرازها از اين نگارنده است.
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 7
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.