تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان پیدایش جریان آقای منتظری (55)
نویسنده:دکتر سید حمید روحانی (1)
آزمایش های خدایی و روسیاهی نازدودنی
آزمودن انسان ها قانونی است گریزناپذیر، و سنتی است جاویدان برای عینیت بخشیدن به سرشت ها، نیت ها، ویژگی ها و انگیزه های آنان که در صحنه های گوناگون با چهره های دینی،
مردمی، عدالتخواهی، آزاداندیشی و... خودنمایی می کنند. انسان ها از بزرگ و کوچک، خرد و کلان، پیر وجوان در کوران حوادث و بوته پالایش مورد آزمایش قرار می گیرند «تا سیه روی شود هر که در آن غش باشد. »
انسان ها تا روزی که در بوته آزمایش حقیقی قرار نگرفته اند، خود را پارسایان پاکدامن و برجسته ای می نمایانند که از قدرت و شهرت دست شسته، از نام و نوا دوری گزیده، در راه خدا و خلق به پا خاسته و جز یاری دین خدا و خدمت به توده ها اندیشه و انگیزه ای نداشته اند و ندارند و چنین می نمایانند که هرگز بر آن نیستند کار و تلاش خالصانه و بی آلایش خویش را به نمایش بگذارند و به خودنمایی بپردازند و اگر مقام و مسئولیتی می پذیرند برای خدمت به ملت و کشور است و عشق به مردم، آنان را بر آن داشته است که بر خلاف کشش درونی به پذیرش مقام و منصب تن در دهند و مسئولیت هایی! بر دوش بگیرند و گرنه هیچ گاه نمی خواستند-و نمی خواهند-در جامعه مطرح باشند و سری در میان سرها داشته باشند. در چنین جو آشفته، بازشناسی راست قامتانی که شیفته خدمت اند از ورشکسته هایی که تشنه قدرت و شهرت اند، بسی دشوار و مایه سردرگمی بسیار می گردد و اگر آزمون خدایی در کار نباشد، چه بسا نابکارانی بتوانند سرشت زشت خویش را پوشیده دارند و با ماسک اسلام پناهی، عدالتخواهی و مردم گرایی بر موج سوار شوند و جایگاه شایستگان را به اریکه قدرت پرستان بدل کنند و توده ها را به بیراهه بکشانند. اینجاست که ژرفایی کاربرد آزمون و
آزمایش خدایی به درستی نمایان می شود و نقش آن در بازداشتن مردم از دنباله روی های نسنجیده و نابجا به درستی آشکار می گردد. قرآن اعلام می دارد:
آیا مردم پنداشتند همین که گویند ایمان آوردیم[به حال خود]رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟ ما پیشینیان آنان را آزمایش کردیم[و اینها را نیز آزمایش می کنیم]تا برای خداوند آشکار شود[تحقق عینی یابد]که چه کسانی راست می گویند و چه کسانی دروغگویند. (2)
بی تردید برای خداوند، که دانا به راز و رمز درونی و برونی انسان ها می باشد، سرشت همگان آشکار است و او برای آگاهی از اینکه «چه کسانی راست می گویند و چه کسانی دروغگویند»به آزمون و آزمایش نیازی ندارد، لیکن نکته نهفته در این آزمون ها، در گام نخست به نمایش گذاشتن سرشت انسان ها برای خودشان است تا حجت بر همه تمام شود، تا بندگان را در روز رستاخیز بر خدای خویش منت و چشمداشتی نباشد و کسی در آن بازپرسی نیازموده گام نگذارد و در مرحله دوم شناساندن وارستگان و پاکباختگان و ممتاز ساختن آنان از خود پرستان و خودباختگان است، تا مردم به گمراهی دچار نشوند و آن عناصر ناشایسته و نان به نرخ روز خور را «رهبر»و پیشوا نپندارند و سر راه آنان نگذارند و به بیراهه نروند.
مولای پرهیزکاران و پیشوای آزادگان حضرت امام علی (علیه صلوات الله)چنین هشدار
می دهند:
سوگند به کسی که پیامبر را به حق مبعوث کرد، به شدت مورد آزمایش قرار می گیرید و غربال می شوید و همانند محتویات یک دیگ جوشان زیر و رو خواهید شد، به گونه ای که بالایی های شما پایینی های شما بالا قرار خواهند گرفت. (3)
امام نیز از نجف اشرف در خرداد سال 1346 در نامه ای به ایران اشاره به این کلام حضرت امام علی (ع)همراه با نوید پیروزی چنین هشدار داده است:
... من به شما اطمینان فیروزی می دهم، اطمینان غلبه حق بر باطل می دهم با احساسات یک ملت نمی توان مبارزه کرد، لکن مهم امتحان باریتعالی است و الله لتغربلن غربله. ماها را دراین دیگ بزرگ طبیعت که باطنش جهنم است ریخته و زیر و بالا می کنند و به غلیان می آورند تا بزرگ ترین و بارزترین آثارجهنمی است. شماها از آنها نباشید... . (4)
در پی پیروزی انقلاب اسلامی دیدیم که آزمایش خداوندی و زیر و رو کردن در «دیگ بزرگ طبیعت»و به غلیان درآوردن گروه ها، اشخاص و افراد، به شکل زنده و برجسته ای نمایان گردید و صحنه های دیدنی، پند آمیز و عبرت انگیز از آزمایش های خدایی در پهنه سیاسی کشور به نمایش درآمد و آن گروه ها و عناصری که دچار ناخالصی ها و پلیدی ها بودند، یکی پس از
دیگری به شیوه هایی سرشت خویش را نمایان ساختند و چهره اصلی خود را نشان دادند و روسیاهی های ابدی و نازدودنی برای خود به بار آوردند.
گروهک منافقین که خود را سازمانی ضد امریکا و ضد امپریالیسم می نمایاند و ادعا داشت که «با امریکا مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد»!و بارها طی نامه های سرگشاده به «پدرخمینی»!! همه نیروهای سازمان را برای مبارزه با «امپریالیسم امریکا»در اختیار آن «پدر»! قرار می داد، آن گاه که از این ترفندها، طرفی برنبست و نتوانست به مقام و منصب دست یابد، دیدیم چگونه سر بر آستان امریکا سایید و به دریوزگی برای امریکا پرداخت و به انقلاب اسلامی و «خلق ایران»پشت کرد، در خدمت «امپریالیسم امریکا»قرار گرفت، برای سازمان های سیا و موساد جاسوسی پیشه کرد، در کنار دیکتاتور خون آشام بغداد ایستاد و در صف بعثی های جنایت پیشه، برای تجزیه ایران و جداکردن خوزستان از مام میهن با ملت ایران جنگید و خون سربازان ایران را ریخت. این گروهک که از «خلق ها»دم می زد و برای خلق ها اشک تمساح می ریخت، دیدیم چگونه خلق ستمدیده و به پا خاسته عراق را با تانک های ارتش صدام به خاک و خون کشید وخون خلق بی گناه عراق را ریخت.
گروهک «نهضت آزادی»در آن روزگاری که بوی قدرت را در کنار امام احساس کرد، بی درنگ خود را به امام نزدیک کرد و کوشید که به عنوان سخنگو، نماینده و «سکرتر»امام آبرو و اعتباری برای خود کسب کند و برخلاف باور دیرینه خود:«اسلام منهای روحانیت»، از
ولایت وامامت دم زد و در اطلاعیه خود به آیه شریفه«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»تمسک کرد. (5) رهبر این گروه آقای مهندس بازرگان در سخنرانی خود امام را حسین زمان خواند و از بختیار خواست همانند حربن ریاحی در برابر حسین زمان سر تسلیم فرود آورد و «بختیار لر، بختیار حر شود. »(6) لیکن آن روز که این گروهک دریافت با این ترفندها نمی تواند بر موج انقلاب سوار شود و انقلاب را به آن سو که خود می خواهد و سیاست این گروه اقتضا می کند بکشاند و به گفته امام زیر پای امریکا قربانی کند، به همه گفته ها، نوشته ها، ادعاها و شعارهای خود پشت پا زد و با پخش شبنامه ها و روزنامه ها بر ضد امام و ملت ایران و انقلاب اسلامی آب به آسیاب دشمن ریخت و به امریکا چراغ سبز نشان داد.
ابوالحسن بنی صدر که روزگاری به خود می بالید که نشریه او (خبرنامه)به «خمینی نامه»معروف است و پیام ها و اعلامیه ها و نامه های امام زینت بخش صفحه های این نشریه است و در کتاب ها و نوشته های خود، سازمان منافقین را به اتهام زورمداری مورد نکوهش قرار
می داد و بر ضد آنان «زور علیه عقیده»را منتشر ساخته بود، آن گاه که آرمان های انقلاب اسلامی را با آز و آرزوی نفسانی خویش و با بند و بست های سیاسی خود با سازمان سیا148(7)ناهمگون دید و در راه اجرای سیاست امریکا در ایران تحت فشار قرار گرفت، برای حفظ قدرت به هر قیمت، دیدیم چگونه به امام و ملت پشت کرد، آرمان های انقلاب اسلامی را زیر پاگذاشت و با سرکرده های سازمان منافقین همدست شد و به زور بر ضد عقیده روی آورد و تنها در یک حرکت تروریستی منافقین بیش از 72 تن از بهترین عزیزان ملت ایران به خاک و خون کشیده شدند و او نه تنها این جنایت ننگین را نکوهش نکرد، بلکه پس از فرار از ایران در فرودگاه پاریس رسما اعلام کرد:«این گونه عملیات تا زمان بازگشت ما به ایران باید ادامه یابد. »!!
صادق قطب زاده که روزی وانمود می کرد، یک لبخند رضایت بخش امام را به هر پست و مقام و شهرت و قدرت ترجیح می دهد! و در راه آرمان های اسلام و انقلاب اسلامی سر از پا نمی شناسد! آن گاه که دریافت در نظام جمهوری اسلامی مقام و منصبی عاید او نخواهد شد و چهره اصلی او برای مقامات ایرانی رو شده است و دیگر حنای او رنگی ندارد، دیدیم چگونه نقشه کودتا بر ضد نظام جمهوری اسلامی و از میان بردن امام و انقلاب را در دست اقدام داد و به خیانت دست زد.
شیخ علی تهرانی که روزگاری خود را شاگرد مخلص امام می پنداشت و به اصطلاح درس اخلاق می گفت و پیشینه زندان و تبعید نیز داشت، آز و نیاز نفسانی و شهوت شهرت و مقام به گونه ای او را ناتوان ساخت که همه ارزش های اسلامی، انسانی و وجدانی را زیر پا نهاد، به آغوش صدام پناه برد و زشت ترین ناسزاها و دروغ ها را بر ضد امام بر زبان آورد.
سید کاظم شریعتمداری که بر وجهه مرجعیت تکیه زده بود، دیدیم در راه حفظ قدرت به چه رسوایی هایی روی آورد و دین خود را در راه چه آزمندی های بی ارزشی سودا کرد. (8)
دیگر کسانی را نیز دیدیم و می بینیم که روز و روزگاری خود را یار و مرید امام می نمایاندند و در نهضت و انقلاب نیز نقش بسزایی داشتند، لیکن آن گاه که دریافتند ملت ایران نسبت به آنان بی اعتنا شده است و دیگر در میان مردم از جایگاه برجسته ای برخوردار نیستند، به جای اینکه به خود آیند، عملکردهای ناپسند خویش را اصلاح کنند و به راه مردم بازگردند، به خودنمایی دست زدند، سراسیمه و سرگشته با تکاپو افتادند که با مظلوم نمایی و پشت هم اندازی و نگارش خاطرات اغراق آمیز، نقش خود بزرگ و برجسته بنمایانند، برای گرفتن رأی
از مردم سناریوی مسخره آمیز به راه انداختند، خود را با شهید بهشتی مقایسه کردند، در خاطرات خود نارواها گفتند، دروغ ها بافتند گزافه گویی کردند تا به نسل امروز و نسل های فردا بباورانند که آنان ستون استوار انقلاب اند! رمز استقلال کشورند! امام مجری دید حکیمانه آنها بوده است!! اگر آنها نبودند که به امام خط بدهند، حتما انقلاب به پیروزی نمی رسید! و تداوم نمی یافت! اگر آنها امام را به خطر آقای بنی صدر آگاه نمی ساختند، انقلاب از دست می رفت! و ایران سقوط می کرد!... برخی نیز برای به دست آوردن دل گروهک ها و راه یافتن به مجلس، هشدار امام درباره گروهک «نهضت آزادی»را نادیده گرفتند و امام و آرمان های او را به «ثمن بخس»(60 هزار رای)فروختند و ناتوانی های روحی و درونی خویش را آشکار ساختند.
امروز برخی عناصر ورشکسته و از همه جا مانده با خاطره نویسی و لاف زدن ها و بزرگ نمایی ها، می کوشند از خود اسطوره بسازند و این روزها بسیاری از خاطره نویسی ها و خاطره گویی ها، کارنامه سیاهی است که سرشت زشت خودپرستان را آشکار می سازد و عناصری را که دچار بیماری منیت و کیش شخصیت هستند به نسل امروز و نسل های آینده می شناساند و هیچ ارزش تاریخی ندارد و آکنده از دروغ و تحریف است.
شماری نیز در برابر توپ و تشر توخالی شیطان بزرگ خود را باختند، توان از کف دادند و به رغم هشدار امام مبنی بر اینکه «سازش با ظالمی جهنمی،
بزرگ ترین و بارزترین آثار جهنمی است»گفتگو با امریکا و «تعلیق فعالیت های هسته ای»را زمزمه کردند، که اگر هوشیاری ملت و آگاهی و استواری مقام معظم رهبری راه را بر سازشکاران و تسلیم طلبان نبسته بود، امریکا به آرزوی دیرینه خود می رسید و آرمان های انقلاب اسلامی را یکی پس از دیگری از عرصه سیاسی کشور کنار می زد و زمینه را برای نفوذ در ایران و سلب استقلال کشور هموار می ساخت.
بگذریم از میراث خواران انقلاب که نه پیشینه ای در نهضت و مبارزه داشتند و نه در راه اسلام و انقلاب حتی یک سیلی خوردند و نه از الفبای سیاست و حکومت آگاهی داشتند که تلاش کردند با شعار تشنج زدایی و گفتگوی تمدن ها آرمان های امام و ملت را به مسلخ بکشانند، خود باوری و کرامت انسانی و هویت اسلامی را از نسل امروز بگیرند و شعار مرگ بر امریکا را زشت و ناپسند بنمایانند و روحیه سازشکاری، تسلیم طلبی و بند و بست با دشمنان سوگند خورده اسلام و انقلاب را زیر پوشش «اصلاح طلبی»در مردم ایران زنده کنند، برخی از آنها در ننگین نامه خود (از روزنامه های زنجیره ای)از کنار آمدن با رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن آن دم زدند و با کمال بی شرمی حتی در دادگاه نیز از این موضع رذیلانه و ذلت بار خود دفاع کردند و با عنوان «شوکران اصلاحات»تلاش کردند خط و راه امام را پایان یافته بنمایانند و خط سازش، کرنش و تسلیم در برابر شیطان بزرگ را تنها راه رهایی ایران از مشکلات اقتصادی و اجتماعی وانمود کنند که «عرض خود بردند و زحمت ما داشتند». چنان که می بینیم در آزمایش خدایی و به گفته امام«دراین دیگ طبیعت»برخی از کسانی که انقلابی، خلقی، خط امامی، ضد امریکایی، سردمداری پارسایی و آراستگی و... شناخته می شدند، چگونه زیر و رو شدند، رنگ باختند، سرشت خودپرستی، خوی قدرت طلبی و خصلت های شیطانی خویش را آشکار ساختند و در این آزمون مردود شدند. البته آزمایش مدعیان هوادار امام انقلاب در همین حد و مرز پایان نیافته و هر روز گروه ها، جمعیت ها، افراد و اشخاصی در بوته آزمایش گوناگون قرار می گیرند، تا پیروان راستین راه امام از مدعیان دروغین به درستی امتیاز یابند و خود پرستانی که کبر و نخوت، و شهوت مقام و قدرت آنان را از خود
بی خود ساخته است، نتوانند با عنوان «یاران امام»مردم را فریب دهند و انقلاب اسلامی را دستخوش آز و نیاز نفسانی و شیطانی خویش سازند.
پینوشتها:
1. مورخ انقلاب اسلامی.
2. قرآن کریم، 29، 2و3.
3. نهج البلاغه، خطبه 16.
4. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی(س)، دفتر دوم(تهران:عروج،1381، چ5)، ص 490.
5. روزنامه کیهان، (18 بهمن 1357):ص 3.
6. همان، (21 بهمن 1357):ص 3.
7. درباره ارتباط ابوالحسن بنی صدر با سازمان سیا نک:اسناد لانه جاسوسی، ج 9.
8. درباره نامبرده نک: سید حمید روحانی، شریعتمدار در دادگاه تاریخ (قم:دفتر اسناد انقلاب اسلامی، 1361).
/ج