قرآن و زمينشناسي (3)
نویسنده : حسین پناهی و حمیده فیض آبادی
منظومه شمسي
«آيا بناي شما آدميان استوارتر است يا بناي آسمان بلند* كه سقفي بس بلند بيستون و استوار ساخت* و شامش را تيره ساخت و روزش را روشن گردانيد* و زمين را پس از آن بگسترانيد.»
آيا آفرينش شما مشكلتر است يا منظومه شمسي؟ جوانب آنرا بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت – و شب و روز را براي آن درست كرد!
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (انعام/ 101)
«اوست پديدآورندهي زمين و آسمان»
زمين و سيارات را نوآوري نمود.
آفرينش منظومه شمسي
نكات آيات:
2. مرده بودن و دوباره پاگرفتن منظومه شمسي.
3. درست كردن شب و روز براي منظومه شمسي.
1. بالابردن غلظت منظومه شمسي و درست كردن آن:
در سوره انبياء آيه 56 ميخوانيم:
قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ (انبياء/ 56)
«ابراهيم پاسخ دهد كه آفريدگار شما آفريدگار سيارات و زمين است كه آنها را از درون (از مركز) درست كرد»!
«فطر» ازجمله به معني: "از درون و مركزيت خود برآمدن، شكل گرفتن، و درست شدن" است. هر كرهاي نيز وقتي ميخواهد درست بشود، در ابتدا در مركز آن نيروي جاذبه آغاز به جذب مواد به دور خود ميكند و رفته رفته بزرگ و بزرگتر ميشود و به اين شكل كره شكل ميگيرد.
2. مرده بودن و پاگرفتن منظومه شمسي:
و در آيه 101 سوره انعام نيز گفته كه خدا بديع زمين و سيارات است. بديع به معني: نوساز، نوآور، نوينپرداز و مواردي از اينقبيل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و اين موضوع از جنبه ضمني و تلويحي به اين معني است كه زمين و سيارات پيش از اين چيزِ ديگري بودهاند و وضعيت فعلي آنها، شكل نوآوري شده آن است.
بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَهٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (انعام/ 101)
«اوست پديدآورندهي آسمان و زمين و چگونه وي را فرزندي تواند بود درصورتي كه او را جفتي نيست و او همه چيز را آفريده و به همهي امور عالم، دانا است.»
منظومه شمسي درواقع در اصل جرم و انرژي مربوط به لاشه يك ستاره بسياربزرگ غولآسايي بوده كه مرده و لاشه آن به صورت ابر در فضاي منظومه شمسي پراكنده شده بوده است. و منظومه شمسي فعلي نوآوري آن است.
3. درست كردن شب و روز براي منظومه شمسي:
مطرح كردنِ "درست كردن" شب و روز براي منظومه شمسي براي استدلال به حساب و كتاب داشتن و برنامه ريزي شده بودنِ ايجاد "شب و روز" در آن است. و اين چيزي است كه با علم نجوم عصر حضرت محمد(ص) كه در آن زمين مركز عالم بود و خورشيد به دور آن ميچرخيد نميخواند. چون درصورت گردش خورشيد به دور زمين ايجاد شب و روز امري طبيعي مينمود، ولي درصورت گردش زمين به دور خود و به دور خورشيد است كه درصورت قرارنگرفتن درست محور زمين و سيارات نسبت به خورشيد شب و روز در آنها ايجاد نخواهد شد.
فاصله گرفتن سيارات و زمين از همديگر
«آيا كساني كه به خدا ايمان ندارند نميتوانند بينند كه زمين و سيارات منظومه شمسي در آغاز "به هم چسبيده" بودند بعد آنها را با نيرو ازهم باز كرديم»؟
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا (رعد/ 2)
«خدا آن است كه سيارات منظومه شمسي را با ستونهايي كه آنها را نميبينيد بلند كرد».
وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ (رحمن/ 7)
«و سيارات منظومه شمسي را بلند كرد و در آن (در منظومه شمسي) تعادل ايجاد نمود».
نكات آيه:
2. ميان سيارات ستون هاي نامرئي وجود دارد.
3. ميان سيارات تعادل وجود دارد.
1. زمين و سيارات در ابتدا به هم متصل بوده اند و بعد ازهم باز كرده شده و بلند كرده شده اند:
چنانكه پيش از اين خورشيد و ساير سيارات منظومه شمسي در ابتدا در كنار هم شكل گرفته بوده اند و بعدها ازهم فاصله گرفته اند. علّت اينكه قرآن دور شدن آنها را «بلند كردنِ» آنها توصيف نموده اين است كه بالاي ما قرار دارند و دور شدن آنها نسبت به ما حالتِ "بلند شدن و بالارفتنِ آنها" را دارد.
2. ميان سيارات ستونهاي نامرئي وجود دارد:
سيارات منظومه شمسي با نيروي جاذبه كه انسان آن را به صورت ستون هايي از موج تصور ميكند و به شكل ستون آن را رسم ميكند با هم نگه داشته شده اند.
3. ميان سيارات تعادل وجود دارد:
علّتِ كشيده نشدن سيارات به طرف همديگر و يا هل ندادن همديگر وجود نيروي جذب و دفع متعادل ميان آنها است. مثلاً خورشيد زمين را به طرف خود ميكشد و زمين در حركت خود دور خورشيد كه روبه دور شدن از خورشيد است خود را از خورشيد دفع ميكند (كه به آن نيروي گريز از مركز گفته ميشود). نيروي كشش خورشيد و دفع زمين به يك اندازه است، به اين خاطر نه خورشيد ميتواند زمين را به طرف خود بكشد و نه زمين از مدارخود دور خورشيد خارج شده و به بيرون از منظومه شمسي برود. ازآنجا كه زمين در مداري شبه بيضي دور خورشيد ميگردد هنگامي كه به خورشيد نزديك ميشود سرعت آن بيشتر ميشود، درنتيجه نيروي دفع (نيروي گريز از مركز) آن نيز بيشتر ميشود كه برابر ميشود با نيروي جاذبه بيشتر شده خورشيد، و هنگامي كه از خورشيد دور ميشود و نيروي جاذبه خورشيد كمتر ميشود سرعت حركت آن نيز كمتر ميشود، و به اين شكل هميشه نيروي جذب و دفع (نيروي گريز از مركز) برابر است. اين وضع در رابطه با همه اجرامي كه در مركز هستند و اجرامي كه در مداري دور آنها ميگردند صادق است، مانند زمين و ماه.
وجود 11 سياره
«يوسف به پدر خود گفت: پدرم! من يازده سياره ديدم و خورشيد و ماه را ديدم كه براي من سجده ميكردند».
نكته آيه: يوسف 11 سياره ديده است:
"خورشيد"و "ماه" كه يوسف در خواب ديده پدر و مادر وي (كه مادر وي درواقع خاله وي بوده) ميباشد. و 11 سياره 11 برادر وي ميباشد، ولي ديدن 11 سياره الزاماً به اين معني است كه يازده سياره براي ديده شدن ميبايست وجود داشته باشد.
در زمانيكه يوسف اين خواب را ديده (يعني 2000سال پيش از ميلاد مسيح)، تا زمان حضرت محمد و همينطور تا پيش از اختراع تلسكوپ، انسان فقط سياراتي را كه به چشم ميديد ميشناخت. يعني عطارد، زهره، مريخ و مشتري.
هفتمين سياره (اورانوس) درسال1781 كشف شد – نپتون (هشتمين سياره) درسال1846 – و پلوتون (نهمين سياره) درسال1930. مجموع سيارات منظومه شمسي كه فعلاً انسان آنها را ميشناسد 9 تا است.
درسال1992 انسان يك سياره يخي كوچكي را در خارج ازحومه پلوتون كشف كرد. و از آن پس 15 سياره كوچك ديگر را در همان نواحي پيدا كرده، ولي فعلاً مشغول بررسي آنهاست كه آيا سياره هستند يا سيارك و يا چيز ديگري.
درسال2003 سياره ديگري كشف شد كه بعدها به عنوان دهمين سياره شناخته شد. جرم آن حداقل به اندازه پلوتون است و فاصله آن از خورشيد بيش از دوبرابر فاصله پلوتون از خورشيد است.
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا (فاطر/ 41)
«خدا سيارات و زمين را نگه مي دارد كه فرونپاشند، اگر فروبپاشند كس ديگري غيرخدا نيست كه بخواهد آنها را محفوظ دارد. خدا خيلي بردبار است (مسائل را براي تعيين تكليف شدن به آينده موكول ميكند)».
همانطوركه آيه مطرح كرده زمين و سيارات درواقع در مدار خود نگه داشته شده اند كه فرو نميپاشند. چيزي كه آنها را نگه داشته نيروي جاذبه و دافعه (گريز از مركز) ميان آنها و خورشيد است. و اينكه آيه ميگويد خدا آنها را نگه داشته جنبه مجازي دارد. به اين معني كه قانون جاذبه و دافعه (گريز از مركز) ازطرف خدا وضع شده است.
(هيچيك از علومي كه ما دراين كتاب از آن صحبت ميكنيم در زمان حضرت محمد وجود نداشته است. و منظور از موكول نمودن مسائل به آينده «براي تعيين تكليف شدن» اين است كه خدا به هركسي و هر مردمي فرصت يك زندگي ميدهد، و مجموع اعمال آنها را درنهايت حسابرسي ميكند، و به خاطر ستمگري كسي يا كساني يا حاكميتي نظام هستي را به هم نميريزد و همه چيز را نابود كند).
حركت انتقالي زمين (گردش زمين به دور خورشيد)
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَهً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/88)
«به كوهها نگاه ميكني، خيال ميكني كه در يك جا ايستاده اند، درحالي كه مانند ابرها درحركتند.»
قرآنكريم در اين مورد اشارات فراواني دارد و از زمين با تعبيراتي مثلِ گهواره (طه/53) و شتر راهوار(ملك/15) ياد كرده است.
الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى (طه/ 53)
«همان خدايي كه زمين را آسايشگاه شما قرار داد و درآن راهها براي روابط و سفر و حوائج خلق پديد آورد و هم از آسمان آب نازل كرد تا به آن آب آسماني انواع نباتات مختلف از زمين برويانيديم.»
هوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ (ملك/ 15)
«او آن خدايي است كه زمين را براي شما نرم و هموار گردانيد پس شما در پست و بلندي هاي آن حركت كنيد و روزي او خوريد (و شكرش گوييد) كه بازگشت خلق به سوي اوست.»
انبساط عالم
وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (ذاريات/ 47)
«آسمان را به قدرت خود آفريديم و هرلحظه، آن را گسترش ميدهيم.»
ستونهاي نامرئي (جوّ كرهي زمين)
اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لأَجَلٍ مُّسَمًّى يُدَبِّرُ الأَمْرَ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاء رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
«خداست آن ذات پاكي كه آسمانها را چنانكه مينگريد بيستون برافراشت آنگاه باكمال قدرت، عرش را در خلقت بياراست و خورشيد و ماه را مسخر ارادهي خود ساخت كه هركدام در وقت خاص (و مدار معين) به گردش آيند امر عالم را با نظامي محكم و آيات قدرت را با دلايلي مفصل منظم ساخته باشد كه شما (بندگان) به ملاقات پروردگار خود يقين كنيد.»
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّهٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (لقمان/ 10)
«آسمانها را بي ستوني كه به حس مشاهده كنيد خلق كرده و كوههاي بزرگ را در زمين بنهاد تا از حيرت و اضطراب برميد و در روي زمين انواع مختلف حيوانات را منتشر و پراكنده ساخت و هم از آسمان آب باران فرود آورديم و به آن آب نباتات گوناگون پرفايده برويانيديم.»
هنگاميكه از امامرضا«عليهالسّلام» پرسيدند: مگرآسمان ستون دارد؟ فرمود: بله، در آنجا ستون هايي است كه شما نميبينيد. شيخ طوسي هزارسال پيش در تفسير خود فرموده است:
قرآن نگفته (بدون ستون)، بلكه فرموده است: (بدون ستون مربي)
حركت ستارگان
وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ (انبياء/ 33)
«و اوست خدايي كه شب و روز و خورشيد و ماه را به قدرت كامل بيافريد كه هريك (به امر خدا) در مدار معين سير ميكنند.»
حركت خورشيد
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ (يس/ 38)
«و نيز خورشيد تابان كه بر مدار معين خود دائم بي هيچ اختلاف به گردش است برهان ديگر بر قدرت خداي داناي مقتدراست.»
خورشيد به سوي آرامگاه خودش در حركت است.
تسخير فضا
يَا مَعْشَرَالْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ (رحمن/ 33)
«اي گروه جن و انس اگر ميتوانيد در اطراف زمين و آسمانها برشويد (اين خيال محالي است) هرگزخارج از ملك و سلطنت خود نتوانيد شد.»
موجودات زنده در جهان بالا
و من يَِقل مِنهم اني مِن دُونه فذالک نجزيه جهنم کذالک نَجِزي الظالمين (شوري/ 29)
«و ازجمله آيات قدرت او خلقت زمين و آسمانهاست و هم آنچه در آنها از انواع جنبندگان پراكنده است و او بر جمعآوري (موجوداتي كه در آسمانها و كرات بيشمارعالم) آنچه پراكنده است هروقت بخواهد قادر است.»
همبستگي آسمان و زمين
يكي از بهترين دلايلي كه ميرساند اين كرات همبستگي داشته اند، اين است كه در خورشيد بيش از 67عنصر وجود دارد كه عين آن عناصر در زمين نيز ديده ميشود.
همچنين، عناصر سنگهاي آسماني كه از آسمان داخل زمين ميشوند، همان عناصري است كه ساختمان زمين را در برگرفته است.
خداوند اين همبستگي را در قرآن كريم بيان فرموده است:
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا (انبياء/ 30)
«آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين بسته بود ما آنها را بشكافتيم.»
آسمان و زمين قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همديگرجدا كرديم.
تودههاي گاز
«زمين و ستارگانِ ديگر، از تودههاي ابري، تكوين يافته اند و اين ابر از ذرات سختي پديد آمده كه حجمش 10هزار برابر از حجم كرهي زمين بزرگتر بود.»
قرآن اين حقيقت را به اين صورت بيان فرموده است:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ (فصلت/11)
«و آنگاه به خلقت آسمانها توجه كامل كن كه آسمانها دودي بود او (به امر نافذ تكويني) فرمود كهاي آسمان و زمين همه به سوي خدا (و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت يا به جبروك راهت بشتابيد، آنها عرضه داشتند ما با كمال شوق و ميل به سوي تو ميشتابيم.»
خداوند اراده كرد خلق كند آسمان را، حال آنكه آسمان، تودهي گاز و دود بود.
كروي بودن زمين
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ (اعراف/ 137)
«و ما (پس از زوال فرعون) طايفهاي را كه فرعونيان ذليل و ناتوان ميداشتند ارث مشرق و مغرب زمين با بركت (مصر و شامات) گردانيديم و احسان خدا بر بنياسرائيل به حدّ كمال رسيد به پاداش صبري كه در مصائب كردند و فرعون و قومش را با آن صنايع و عمارات و كاخ ظلمت نابود و هلاك نموديم.»
به آن جمعيت كه تضعيف شده بودند، مشرقها و مغربهاي پربركت زمين را، ارث داديم.
اين تعبير تنها با كروي بودن زمين ميسازد، زيرا اگر فرض بگيريم كه زمين مسطح است، در اين صورت يك مشرق و يك مغرب بيشتر نخواهد داشت؛ اما اگر زمين را كروي فرض نمائيم، هر نقطهاي از زمين براي نقاط شرقي آن، (غرب) خواهد بود و براي نقاط غربي آن، (شرق) خواهد بود.
منبع: زمین شناسی در قرآن ، انتشارات فیض دانش ،1389