نویسنده: آیت الله محمدتقی مصباح یزدی(دامت برکاته)
هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ، 59 همو که تو را بایارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دلهایشان الفت انداخت که اگر تمام آنچه را که در روى زمین است خرج مىکردى، نمىتوانستى میان دلهایشان الفت برقرار کنى. ولى خداوند میان آنان الفت انداخت، زیرا او تواناى حکیم است.
البته در بین نخبگان آن روز کشور کسانی بودند که با سیاست های رژیم موافق نبودند و حتی تشکیلاتی نیز برای خود به هم زدند، لیکن امام با آن فراست و درک و بینش بالای سیاسی، دریافت که فعالیت های سیاسی ای که توسط گروه های مختلفی از نخبگان صورت می پذیرد، اگر هم به سرانجام برسد، در نهایت به نفع اسلام نخواهد بود، از این رو تنها راهی که به نظر امام وجود داشت و مثمر ثمر بود، به صحنه کشاندن توده ی مردم مسلمان بود. امام معتقد بود که آن احزاب و گروه ها نمی توانندک حرکت اسلامی قوی و فراگیر که به تشکیل حکومت اسلامی بینجامد انجام دهند. امام مصمم گردید تا توده های مردم را به میدان کشاند و این احساس مسئولیت را در عموم مردم به وجود آورد که به عنوان مسلمان وظیفه دارند در امور سیاسی کشورشان دخالت کنند. این کار مانند بسیاری از کارها و اندیشه های امام که از ابتکارات ایشان شمرده می شود در واقع الهام گرفته از تعالیم اسلام بود، و اگر امام مسیری غیر از این را دنبال کرده بود، هیچ تحول قابل اعتنایی نمی توانست ایجاد کند. امام با به میدان آوردن توده عظیم مردم موفق شد این نهضت بی سابقه را پدید آورد، کاری که هیچک از آن گروه های سیاسی هرگز قادر به انجام آن نبودند.
این امام بود که با تشخیص انرژی نهفته در توده های عظیم ملت و با استفاده از انگیزه های اسلامی و دینی آنان،ک جریان هدفدار سراسری به راه انداخت. امام با بیدار کردن حس مسئولیت دینی در مردم و با نیت خالصی که داشت، به جای روابط محدود و خشک حزبی، یک رابطه عمیق عاطفی بین مردم ایجاد کرد و در نتیجه مردم به ایشان عشق می ورزیدند و پروانه وار گرد شمع وجود او می چرخیدند.
الف - برقراری الفت میان مؤمنان و بهره مندی از امدادهای غیبی الهی تألیف قلوب مؤمنین، سبب می شود تا خداوند به یاری آنان آمده، امدادهای غیبی خود را شامل حال آنان گرداند و این همان وعده ای است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است:
هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ، 60 همو که تو را بایارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دلهایشان الفت انداخت که اگر تمام آنچه را که در روى زمین است خرج مىکردى، نمىتوانستى میان دلهایشان الفت برقرار کنى. ولى خداوند میان آنان الفت انداخت، زیرا او تواناى حکیم است.
در این آیه، خداوند متعال، پیامبر اکرم را مورد خطاب قرار داده و مصادیقی از تأییدات الهی را به اوادآور شده است. به حسب ظاهر لفظ، خداوند دو مصداق را برای تأیید ذکر فرموده است که این تأییدها متعلق به پیامبر صلی الله علیه و آله است. یکی از مصادیق، تأیید غیبی الهی و دیگری، تأییدی است از راه اسباب عادی به وسیله مؤمنین تحقق پیدا می کند. در ادامه آیه، خداوند مصداق اخیر را مورد توجه قرار داده، متذکر می گردد که طریقه تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله توسط مؤمنین به این شکل بوده است که خداوند دل های مؤمنین را بایکدیگر مهربان کرد. همین محبت و عطوفتی که در دل های مؤمنین نسبت بهکدیگر و نیز محبت و عطوفتی که دردیگران نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آمد، باعث پیروزی آن حضرت بر دشمنانش شد. بنابراین نباید نقش محبت میان مؤمنین را در پیروزی بر دشمنانش نادیده گرفت. بر اساس این آیه ی شریفه، حتی شخصی مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با تمام آنچه که بر روی زمین قرار داشت، نمی توانست دل های مؤمنین را به یکدیگر نزدیک کند؛ بلکه تنها خدا بود که دل های مؤمنین را باکدیگر مهربان ساخت و به وسیله ی این مهربانی و الفتی که میان آنان به وجود آمد، آنان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نیز محبت پیدا کردند و این محبت، زمینه ساز پیروزی مسلمین در جنگ گردید.
این الفت میان مؤمنین، عامل بسیار مهمی است که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از 15خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357، نقشی اساسی را ایفا کرد. با آغاز حرکت امام خمینی رحمه الله و شروع مبارزات علیه طاغوت و رژیم پهلوی، مردم ایران به خوبی دریافتند که می بایست همه نیروهای انقلابی همدل و هم زبان باشند و باکدیگر همکاری کنند و نیز تحت لوای رهبری واحد قرار گیرند و فرمان او را بی چون و چرا و از جان و دل بپذیرند و در اجرای آن بکوشند.
پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله و هم زمان با شروع حرکت اجتماعی، سیاسی و دینی امام خمینی رحمه الله، مراجع دینی بزرگی همچون آیات عظام حکیم، شاهرودی، سید عبدالله شیرازی،خوبی ، خوانساری، گلپایگانی، میلانی و نیز بزرگان دیگری در نجف، قم، تهران، مشهد و ... مطرح بودند و هریک مقلدانی در سراسر ایران داشتند، و ناشناخته ترین این مراجع دینی، سید روح الله خمینی بود. وی تا آن زمان، نه رساله ای چاپ کرده بود و نه هیچ اقدام دیگری که او را در مقام یک مرجع تقلید مطرح سازد، صورت داده بود. به این ترتیب در آن زمان اکثر مردم ایران، از مراجع دینی دیگری غیر از امام خمینی رحمه الله تقلید می کردند. اما با آغاز نهضت اجتماعی و دینی امام، همه مردم دریافتند که در این حرکت الهی می باید تابع فرمان او باشند و از هرگونه پراکندگی و تک روی و اعمال سلیقه های شخصی و گروهی و جناحی بپرهیزند. از این روی، شمار بسیار زیادی از مردم، با آن که مقلد مراجع دینی دیگری بودند، در حرکت مبارزاتی و اجتماعی خود، هماهنگ وکپارچه، مطیع فرمان های امام خمینی رحمه الله بودند و همین اتحاد و انسجام و همدلی میان مردم مسلمان ایران و اطاعت محض آنان از امام خمینی رحمه الله سبب شد تا پس از پانزده سال مبارزه و تلاش، پیروز شوند و معجزه قرن، در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران تحقق یابد.
ب - اسلام خواهی مردم و نصرت الهی
در صورتی که مردم جامعه ای، واقعا مسلمان بوده، باورهای اسلامی را از صمیم قلب بپذیرند و ارزش های اسلامی را پاس دارند، خداوند طبق وعده و ضمانت خود بهاری آنان می شتابد و ضعف و کاستی آنان را جبران می کند:
بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَایمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِینَ؛61 آرى! اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید و [با همین جوش وخروش] بر شما بتازند، همان گاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشانداریارى خواهد کرد.
با صبر و استقامت و در پیش گرفتن تقوای الهی، امدادهای الهی به کمک افراد خواهند آمئ و نمی توان انتظار داشت که با دنبال کردن راحت طلبی و گوشه گیری، برای مسلمین پیروزی به دست آید. آنان که هنگام جنگ و دفاع، راه کشورهای دیگر را در پیش می گیرند تا در محیط امنی به سر بزند، هرگز نباید انتظار امدادهای غیبی را داشته باشند. بر اساس این آیه شریفه، تنها مقاومت فیزیکی نیز کفایت نمی کند؛ بلکه باید تقوای الهی را نیز پیشه ساخت و نسبت به حلال و حرام خداوند حساسیت نشان داد. در صورت تحقق این دو شرط که زمینه ی یاری اسلام را فراهم می سازد، باید انتظار نصرت الهی را داشت:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛62 اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر خدا رایارى کنیدیاریتان مىکند و گام هایتان را استوار مىدارد.
اگرچه تحقق چنین وعده ای ممکن است سال ها به طول انجامد، اما تحقق آن حتمی است. رهبر و مردم ایران، مبارزه خود را با هدف برپایی احکام دین خدا و گسترش فرهنگ دین آغاز کردند، و در این راه مقدس، با بذل جان و مال و آبروی خویش، پایمردی خود را در «اسلام خواهی»شان ثابت کردند، و پس از گذشتن از خوان های سخت و امتحان الهی شایسته دریافت نعمت بزرگ پیروزی شدند.
از همین روست که امام خمینی رحمه الله دلیل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی را چنین توصیف می کند:«یک کشور سی و چند میلیونی یک دفعه از آن ظلمت هایی که «بعضها فوق بعض» یک دفعه جهش کرد و در نور واقع شد، نورهای غیرمتناهی. این تحولی که الان در کشور ما هست، همه اش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را می خواهیم. طاغوت را نمی خواهیم. این، عنایت خدا را به اینها جلب کرد. خداوند تبارک و تعالی که مشاهده می فرماید که یک ملتی از کوچک و بزرگ شان می گویند ما اسلام را می خواهیم، عنایتش را به این ها متوجه کرد».63
فطرت انسان، هم خداپرست و هم بی نهایت طلب است. انسان هایی، که فطرتا خداپرستند، در سایه ی عشق به خداوند واحد با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و هرکس را که بیشتر به خدا نزدیک تر است، بیشتر دوست دارند. آنان که در پی سعادت ابدی خویشند، تلاش می کنند که با آن انسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتواند برای سعادت ابدی آنان بیشتر مؤثر باشد و نفع منوی بیشتری داشته باشد. حال اگر در جامعه ای این امر فطری بیدار شد و انسانها رابطه خود را با خدا شناختند و درصدد پرستش خداوندگانه برآمدند، عامل مهمی برای ایجاد ارتباط میان دل های آنان به وجود می آید، زیرا همه این افراد پرستش گر یک خدا هستند و تنها یک خداست که معبود، معشوق و محبوب همه آن هاست.
هم چنین انسان ها در سایه اعتقاد به این که باید هدف اصلی خود را کسب سعادت ابدی و رسیدن به بهشت جاودانه قرار دهند، سعی می کنند با کسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتوانند در این راه، به آنان کمک بیشتری کنند. چنین افرادی باید دین صحیحی بر آن ها حاکم باشد تا در سایه وحدت دین حق، با هم متحد شوند. اسلام تلاش می کند تا تمام انسان ها را بر اساس این محور گرد هم آورد.
البته وجود این عامل فطری، به معنای مجبور بودن افراد و تسلیم شدن در برابر این عامل نیست؛ بلکه افراد می توانند از آن سرپیچی کرده و برخلاف اقتضای فطرت حرکت کنند. خداوند بر انسان ها منت گذاشته، این عامل فطری را در نهاد آن ها قرار داده است تا بتوانند برای رسیدن به سعادت ابدی از یکدیگر بهره برند. همان گونه که همکاری و تشکیل یک جامعه واحد برای خوشی، رفاه و آرامش زندگی چند روزه لازم است، تعاون و همکاری برای رسیدن به سعادت ابدی نیز لازم است. زمانی ایم عامل فطری می تواند در جامعه، نقش خود را در ایجاد وحدت و اتحاد ایفا کند که آن فکر، بینش و فرهنگ توحیدی در جامعه رواج پیدا کند.
در صورت ترویج فرهنگ توحیدی در جامعه، توجه دایم به خدا و جستجو کردن سعادت ابدی در پرستش او، عامل بسیار مهمی برای وحدت میان افراد آن جامعه به وجود می آید. البته در سایه ی این وحدت، اختلاف های فرعی ای می تواند وجود داشته باشد؛ ولی به شرط اینکه به آن هدف اصلی آسیب وارد نسازد. خداوند اختلافات طبیعی و تکوینی را حتی به رسمیت نیز شناخته است:
وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛64 و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
بر اساس این آیه ی شریفه، وجود اختلافات تکوینی از سوی خداست و می تواند عاملی برای سعادت زندگی دنیا باشد و درون یک جامعه بزرگ انسانی، جوامع کوچک، همانند اندام ها ی یک پیکر با هم ارتباط و همکاری داشته باشند و به یکدیگر یاری رسانند.
اسلام در تربیت انسان ها می کوشد به گونه ای آنان را پرورش دهد که با حفظ تمام اختلافات و تفاوت های فردی و گروهی، در یک جامعه بزرگ، بر اساس یک ملاک متعالی، به نام دین، وحدت خود را حفظ کنند. بنابراین، نباید اجازه داد که ملی گرایی در جامعه، به حدی رشد کند که وحدت اسلامی را خدشه دار کند. هرچندکه وحدت ملی و نژادی دارای اهمیت است، اما این امر مانع از آن نمی شود که تمام نژادها تحت یک حکومت و ملت واحد قرار گیرند. فراتر از این، تمام ملت ها، با وجود اختلاف نژاد، زبان و سایر اختلافات طبیعی و غیرطبیعی، باید از یک وحدت الهی برخوردار باشند.
ملت های مختلف باید در سایه ی پرستش خداوندگانه با هم متحد گردند. خداوند، در سایه خداپرستی، الفتی را میان مؤمنان به وجود آورد و آن را بالاترین نعمت برای خود شمرد. کسانی که از این نعمت برای خود بهره مند می شوند، باید به پاس این نعمت عظیم الهی، ارتباط های دینی و مذهبی را در میان خود تقویت کنند و اجازه ندهند که اختلافات دیگر، اعم از اختلافات سلیقه ای، گروهی، نژادی و حتی اختلافات مذهبی، مانع از حفظ وحدت اسلامی شود.
بنابراین در این پدیده عظیم تاریخی که علی رغم تحلیل های فراوانی که دوست و دشمن در این دودهه انجام داده اند، هنوز زوایای ناشناخته زیادی دارد، مکتب تشیع نقشی اساسی در پیدایش آن داشته است. بدون تردید عقاید شیعه و تحولات زندگی شیعه در طول تاریخ و زحماتی که بزرگان و علما در تبیین سیره اهل بیت علیهم السلام کشیدند و اعتقاداتی که مردم به خصوص مردم شیعه ایران به حرکت ائمه اطهار علیهم السلامو به ویژه سید الشهدا علیه السلام داشتند و آداب و رسوم مذهبی که در طول تاریخ شکل گرفته بود و عوامل اجتماعی دیگری که در این قرن اخیر در کشور ما پدید آمده بود، زمینه هایی برای پیروزی انقلاب اسلامی فراهم کرده بود. حتی وحدت و الفتی نیز که پیش از این ذکر گردید، به جهت متکی بودن آن بر مکتب متعالی تشیع، منشأ اثر گردید. نقش مکتب متعالی تشیع در پیروزی انقلاب اسلامی در تمام جنبه های انقلابی امام خمینی رحمه الله و مردم نمایان است. این انقلاب از همان ابتدا بر اساس الگوهای قیام امام حسین علیه السلام شکل گرفت. محور سخنرانی های امام رحمة الله در سالهای 1342 و 1343 در مدرسه فیضیه و مسجد اعظم، خطراتی بود که اسلام را مورد تهدید قرار داده بود. از این رو در آن زمان ایشان تصریح می نمودند که: «ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید».65 امام رحمه الله برای بسیج مردم و به حرکت درآوردن و شوراندن آن ها علیه نظام ستم شاهی و تحریک غیرت آنان، همواره این مسأله را تکرار می کردند که اسلام در خطر است. هنگامی که حضرت امام رحمه الله این گونه صحبت می کرد و فریاد می زد، اقشار مختلف مردم که عاشق اسلام بودند بدنشان به لرزه می افتاد و با تمام وجود احساس وظیفه می کردند که باید از اسلام دفاع کنند.
البته باید توجه داشت که مسأله در آن زمان این نبود که رژیم پهلوی جلوی نماز خواندن و مسجد ساختن و عزاداری مردم را گرفته بود و با آن ها مخالفت می کرد. البته پدرش در ابتدا که به قدرت رسید، چند صباحی این ناشی گری را کرد و مجالس عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را ممنوع کرد، اما بعدها خود او متوجه اشتباهش گردید و از این اعمال دست برداشت. پسر او نیز تا حدودی از پدر خویش عبرت گرفت و از این قبیل کارها انجام نداد. البته شرایط اجتماعی هم در زمان او چنین اقتضایی نداشت. از این رو، او نه تنها مجالس روضه خوانی را ممنوع نکرد؛ بلکه خود او در کاخ گلستان مجالس روضه خوانی برگزار می کرد. او حتی برای ایجاد مقبولیت در میان مردم، سلطنتش را به خدا منتسب می کرد و شاه را سایه ی خدا معرفی می کرد.
اما امام علیه السلام با هوش و درایت خود پی برد که تمام این کارها برای ظاهرسازی است و مشکل اصلی شاه این بود که حرکت هایی را آغاز کرده بود که حضرت امام علیه السلام با تیزبینی و دوراندیشی، به درستی تشخیص می داد که این اقدامات آغاز یک روند بلند مدت برای اسلام زدایی و در نهایت، محو کامل اسلام است. در دروس پایانی کتاب به برخی از اقدامات شاه که حساسیت مردم مذهبی را برانگیخت اشاره خواهیم کرد.
امروزه در نظام جمهوری اسلامی، کسانی شعارهای جدیدی را مطرح ساخته اند که از جمله آنها، شعار «استقلال، آزادی، پیشرفت» است. برخی از آنان ، این شعارها را نیز از شعارهای اول انقلاب می دانند. ولی شعارهایی که در آن زمان، به زبان مردم جاری می شد، در ابتدا شامل شعارهایی نظیر «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» می گردید و هنگامی نیز که حضرت امام رحمه الله در صدد تبیین این نظام برآمد و روح اسلام را با حکومت سلطنتی مغایر دید، حکومت جمهوری اسلامی را مطرح کرد و از آن پس، این شعار تبدیل به «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» گردید. به نظر شما آیا ارائه این شعارهای جدید، که از سوی برخی از خواص، مطرح می گردد، با شعارهای اولیّه ی انقلاب و با روح انقلاب اسلامی سازگار است؟ آیا می توانید توجیهی برای کلام آنان بیابید؟
2. در دوران رژیم پهلوی، به دلیل ترس آن رژیم از حضور مردم متدین و مذهبی، تنها نخبگان شیفته ی غرب در اداره کشور نقش داشتند و این رژیم به نیروی مردم باور نداشت.
3. برخلاف این تصور، امام خمینی رحمه الله معتقد بود که باید در حرکت اجتماعی خود از مردم بهره گیرد و نمی توان به گروه های سیاسی و احزاب مختلف رژیم برای ایجاد تغییرات امیدوار بود.
4. برقراری الفت میان مؤمنان و نیز پایبندی آنان به احکام شریعت اسلامی، موجب بهره مندی آنان از امدادهای غیبی گردید و خداوند متعال به برکت این وحدت، رژیم پهلوی را سرنگون ساخت.
5. تنها روح توحید و خداپرستی است که عامل وحدت پایدار در جامعه است و هرگونه وحدتی، بدون اتکا به این اصل، دوام نخواهد آورد.
6. مکتب متعالی تشیع در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی اساسی داشته است و در تمام جنبه های انقلابی امام خمینی رحمه الله و مردم این امر مشهود بوده است.
7. سه عامل رهبری، مردم و مکتب، از عوامل مهمی است که انقلاب ایران را به پیروزی رساند و دستاوردهای عظیمی را به بار آورد. شناخت این دستاوردها می تواند این نعمت عظیم را بهتر معرفی کند، از این رو در درس آتی به این مطلب پرداخته خواهد شد.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. حسینی، حسین، رهبری و انقلاب: نقش امام خمینی رحمه الله در انقلاب اسلامی ایران، تهران: پژوهشکده امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی، چ1، 1381.
2. محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
3. مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، [بی جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ2، 1372.
4. ـــــــــــــــــــ، عبرت های خرداد، تدوین و نگارش: علیرضا تاجیک و حسین شفیعی، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چ1، 1383.
1. مقدمه
2. جایگاه مردم در دوران رژیم محمدرضا شاه
البته در بین نخبگان آن روز کشور کسانی بودند که با سیاست های رژیم موافق نبودند و حتی تشکیلاتی نیز برای خود به هم زدند، لیکن امام با آن فراست و درک و بینش بالای سیاسی، دریافت که فعالیت های سیاسی ای که توسط گروه های مختلفی از نخبگان صورت می پذیرد، اگر هم به سرانجام برسد، در نهایت به نفع اسلام نخواهد بود، از این رو تنها راهی که به نظر امام وجود داشت و مثمر ثمر بود، به صحنه کشاندن توده ی مردم مسلمان بود. امام معتقد بود که آن احزاب و گروه ها نمی توانندک حرکت اسلامی قوی و فراگیر که به تشکیل حکومت اسلامی بینجامد انجام دهند. امام مصمم گردید تا توده های مردم را به میدان کشاند و این احساس مسئولیت را در عموم مردم به وجود آورد که به عنوان مسلمان وظیفه دارند در امور سیاسی کشورشان دخالت کنند. این کار مانند بسیاری از کارها و اندیشه های امام که از ابتکارات ایشان شمرده می شود در واقع الهام گرفته از تعالیم اسلام بود، و اگر امام مسیری غیر از این را دنبال کرده بود، هیچ تحول قابل اعتنایی نمی توانست ایجاد کند. امام با به میدان آوردن توده عظیم مردم موفق شد این نهضت بی سابقه را پدید آورد، کاری که هیچک از آن گروه های سیاسی هرگز قادر به انجام آن نبودند.
این امام بود که با تشخیص انرژی نهفته در توده های عظیم ملت و با استفاده از انگیزه های اسلامی و دینی آنان،ک جریان هدفدار سراسری به راه انداخت. امام با بیدار کردن حس مسئولیت دینی در مردم و با نیت خالصی که داشت، به جای روابط محدود و خشک حزبی، یک رابطه عمیق عاطفی بین مردم ایجاد کرد و در نتیجه مردم به ایشان عشق می ورزیدند و پروانه وار گرد شمع وجود او می چرخیدند.
3. نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی
الف - برقراری الفت میان مؤمنان و بهره مندی از امدادهای غیبی الهی تألیف قلوب مؤمنین، سبب می شود تا خداوند به یاری آنان آمده، امدادهای غیبی خود را شامل حال آنان گرداند و این همان وعده ای است که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است:
هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ، 60 همو که تو را بایارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دلهایشان الفت انداخت که اگر تمام آنچه را که در روى زمین است خرج مىکردى، نمىتوانستى میان دلهایشان الفت برقرار کنى. ولى خداوند میان آنان الفت انداخت، زیرا او تواناى حکیم است.
در این آیه، خداوند متعال، پیامبر اکرم را مورد خطاب قرار داده و مصادیقی از تأییدات الهی را به اوادآور شده است. به حسب ظاهر لفظ، خداوند دو مصداق را برای تأیید ذکر فرموده است که این تأییدها متعلق به پیامبر صلی الله علیه و آله است. یکی از مصادیق، تأیید غیبی الهی و دیگری، تأییدی است از راه اسباب عادی به وسیله مؤمنین تحقق پیدا می کند. در ادامه آیه، خداوند مصداق اخیر را مورد توجه قرار داده، متذکر می گردد که طریقه تأیید پیامبر صلی الله علیه و آله توسط مؤمنین به این شکل بوده است که خداوند دل های مؤمنین را بایکدیگر مهربان کرد. همین محبت و عطوفتی که در دل های مؤمنین نسبت بهکدیگر و نیز محبت و عطوفتی که دردیگران نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آمد، باعث پیروزی آن حضرت بر دشمنانش شد. بنابراین نباید نقش محبت میان مؤمنین را در پیروزی بر دشمنانش نادیده گرفت. بر اساس این آیه ی شریفه، حتی شخصی مانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با تمام آنچه که بر روی زمین قرار داشت، نمی توانست دل های مؤمنین را به یکدیگر نزدیک کند؛ بلکه تنها خدا بود که دل های مؤمنین را باکدیگر مهربان ساخت و به وسیله ی این مهربانی و الفتی که میان آنان به وجود آمد، آنان نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نیز محبت پیدا کردند و این محبت، زمینه ساز پیروزی مسلمین در جنگ گردید.
این الفت میان مؤمنین، عامل بسیار مهمی است که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از 15خرداد 1342 تا 22 بهمن 1357، نقشی اساسی را ایفا کرد. با آغاز حرکت امام خمینی رحمه الله و شروع مبارزات علیه طاغوت و رژیم پهلوی، مردم ایران به خوبی دریافتند که می بایست همه نیروهای انقلابی همدل و هم زبان باشند و باکدیگر همکاری کنند و نیز تحت لوای رهبری واحد قرار گیرند و فرمان او را بی چون و چرا و از جان و دل بپذیرند و در اجرای آن بکوشند.
پس از رحلت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله و هم زمان با شروع حرکت اجتماعی، سیاسی و دینی امام خمینی رحمه الله، مراجع دینی بزرگی همچون آیات عظام حکیم، شاهرودی، سید عبدالله شیرازی،خوبی ، خوانساری، گلپایگانی، میلانی و نیز بزرگان دیگری در نجف، قم، تهران، مشهد و ... مطرح بودند و هریک مقلدانی در سراسر ایران داشتند، و ناشناخته ترین این مراجع دینی، سید روح الله خمینی بود. وی تا آن زمان، نه رساله ای چاپ کرده بود و نه هیچ اقدام دیگری که او را در مقام یک مرجع تقلید مطرح سازد، صورت داده بود. به این ترتیب در آن زمان اکثر مردم ایران، از مراجع دینی دیگری غیر از امام خمینی رحمه الله تقلید می کردند. اما با آغاز نهضت اجتماعی و دینی امام، همه مردم دریافتند که در این حرکت الهی می باید تابع فرمان او باشند و از هرگونه پراکندگی و تک روی و اعمال سلیقه های شخصی و گروهی و جناحی بپرهیزند. از این روی، شمار بسیار زیادی از مردم، با آن که مقلد مراجع دینی دیگری بودند، در حرکت مبارزاتی و اجتماعی خود، هماهنگ وکپارچه، مطیع فرمان های امام خمینی رحمه الله بودند و همین اتحاد و انسجام و همدلی میان مردم مسلمان ایران و اطاعت محض آنان از امام خمینی رحمه الله سبب شد تا پس از پانزده سال مبارزه و تلاش، پیروز شوند و معجزه قرن، در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران تحقق یابد.
ب - اسلام خواهی مردم و نصرت الهی
در صورتی که مردم جامعه ای، واقعا مسلمان بوده، باورهای اسلامی را از صمیم قلب بپذیرند و ارزش های اسلامی را پاس دارند، خداوند طبق وعده و ضمانت خود بهاری آنان می شتابد و ضعف و کاستی آنان را جبران می کند:
بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَیَأْتُوکُم مِّن فَوْرِهِمْ هَذَایمْدِدْکُمْ رَبُّکُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِینَ؛61 آرى! اگر صبر کنید و پرهیزگارى نمایید و [با همین جوش وخروش] بر شما بتازند، همان گاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشانداریارى خواهد کرد.
با صبر و استقامت و در پیش گرفتن تقوای الهی، امدادهای الهی به کمک افراد خواهند آمئ و نمی توان انتظار داشت که با دنبال کردن راحت طلبی و گوشه گیری، برای مسلمین پیروزی به دست آید. آنان که هنگام جنگ و دفاع، راه کشورهای دیگر را در پیش می گیرند تا در محیط امنی به سر بزند، هرگز نباید انتظار امدادهای غیبی را داشته باشند. بر اساس این آیه شریفه، تنها مقاومت فیزیکی نیز کفایت نمی کند؛ بلکه باید تقوای الهی را نیز پیشه ساخت و نسبت به حلال و حرام خداوند حساسیت نشان داد. در صورت تحقق این دو شرط که زمینه ی یاری اسلام را فراهم می سازد، باید انتظار نصرت الهی را داشت:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛62 اى کسانى که ایمان آوردهاید اگر خدا رایارى کنیدیاریتان مىکند و گام هایتان را استوار مىدارد.
اگرچه تحقق چنین وعده ای ممکن است سال ها به طول انجامد، اما تحقق آن حتمی است. رهبر و مردم ایران، مبارزه خود را با هدف برپایی احکام دین خدا و گسترش فرهنگ دین آغاز کردند، و در این راه مقدس، با بذل جان و مال و آبروی خویش، پایمردی خود را در «اسلام خواهی»شان ثابت کردند، و پس از گذشتن از خوان های سخت و امتحان الهی شایسته دریافت نعمت بزرگ پیروزی شدند.
از همین روست که امام خمینی رحمه الله دلیل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی را چنین توصیف می کند:«یک کشور سی و چند میلیونی یک دفعه از آن ظلمت هایی که «بعضها فوق بعض» یک دفعه جهش کرد و در نور واقع شد، نورهای غیرمتناهی. این تحولی که الان در کشور ما هست، همه اش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را می خواهیم. طاغوت را نمی خواهیم. این، عنایت خدا را به اینها جلب کرد. خداوند تبارک و تعالی که مشاهده می فرماید که یک ملتی از کوچک و بزرگ شان می گویند ما اسلام را می خواهیم، عنایتش را به این ها متوجه کرد».63
4. نقش آموزه های دینی در ایجاد وحدت در جامعه
فطرت انسان، هم خداپرست و هم بی نهایت طلب است. انسان هایی، که فطرتا خداپرستند، در سایه ی عشق به خداوند واحد با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و هرکس را که بیشتر به خدا نزدیک تر است، بیشتر دوست دارند. آنان که در پی سعادت ابدی خویشند، تلاش می کنند که با آن انسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتواند برای سعادت ابدی آنان بیشتر مؤثر باشد و نفع منوی بیشتری داشته باشد. حال اگر در جامعه ای این امر فطری بیدار شد و انسانها رابطه خود را با خدا شناختند و درصدد پرستش خداوندگانه برآمدند، عامل مهمی برای ایجاد ارتباط میان دل های آنان به وجود می آید، زیرا همه این افراد پرستش گر یک خدا هستند و تنها یک خداست که معبود، معشوق و محبوب همه آن هاست.
هم چنین انسان ها در سایه اعتقاد به این که باید هدف اصلی خود را کسب سعادت ابدی و رسیدن به بهشت جاودانه قرار دهند، سعی می کنند با کسانی بیشتر ارتباط برقرار کنند که بتوانند در این راه، به آنان کمک بیشتری کنند. چنین افرادی باید دین صحیحی بر آن ها حاکم باشد تا در سایه وحدت دین حق، با هم متحد شوند. اسلام تلاش می کند تا تمام انسان ها را بر اساس این محور گرد هم آورد.
البته وجود این عامل فطری، به معنای مجبور بودن افراد و تسلیم شدن در برابر این عامل نیست؛ بلکه افراد می توانند از آن سرپیچی کرده و برخلاف اقتضای فطرت حرکت کنند. خداوند بر انسان ها منت گذاشته، این عامل فطری را در نهاد آن ها قرار داده است تا بتوانند برای رسیدن به سعادت ابدی از یکدیگر بهره برند. همان گونه که همکاری و تشکیل یک جامعه واحد برای خوشی، رفاه و آرامش زندگی چند روزه لازم است، تعاون و همکاری برای رسیدن به سعادت ابدی نیز لازم است. زمانی ایم عامل فطری می تواند در جامعه، نقش خود را در ایجاد وحدت و اتحاد ایفا کند که آن فکر، بینش و فرهنگ توحیدی در جامعه رواج پیدا کند.
در صورت ترویج فرهنگ توحیدی در جامعه، توجه دایم به خدا و جستجو کردن سعادت ابدی در پرستش او، عامل بسیار مهمی برای وحدت میان افراد آن جامعه به وجود می آید. البته در سایه ی این وحدت، اختلاف های فرعی ای می تواند وجود داشته باشد؛ ولی به شرط اینکه به آن هدف اصلی آسیب وارد نسازد. خداوند اختلافات طبیعی و تکوینی را حتی به رسمیت نیز شناخته است:
وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا؛64 و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
بر اساس این آیه ی شریفه، وجود اختلافات تکوینی از سوی خداست و می تواند عاملی برای سعادت زندگی دنیا باشد و درون یک جامعه بزرگ انسانی، جوامع کوچک، همانند اندام ها ی یک پیکر با هم ارتباط و همکاری داشته باشند و به یکدیگر یاری رسانند.
اسلام در تربیت انسان ها می کوشد به گونه ای آنان را پرورش دهد که با حفظ تمام اختلافات و تفاوت های فردی و گروهی، در یک جامعه بزرگ، بر اساس یک ملاک متعالی، به نام دین، وحدت خود را حفظ کنند. بنابراین، نباید اجازه داد که ملی گرایی در جامعه، به حدی رشد کند که وحدت اسلامی را خدشه دار کند. هرچندکه وحدت ملی و نژادی دارای اهمیت است، اما این امر مانع از آن نمی شود که تمام نژادها تحت یک حکومت و ملت واحد قرار گیرند. فراتر از این، تمام ملت ها، با وجود اختلاف نژاد، زبان و سایر اختلافات طبیعی و غیرطبیعی، باید از یک وحدت الهی برخوردار باشند.
ملت های مختلف باید در سایه ی پرستش خداوندگانه با هم متحد گردند. خداوند، در سایه خداپرستی، الفتی را میان مؤمنان به وجود آورد و آن را بالاترین نعمت برای خود شمرد. کسانی که از این نعمت برای خود بهره مند می شوند، باید به پاس این نعمت عظیم الهی، ارتباط های دینی و مذهبی را در میان خود تقویت کنند و اجازه ندهند که اختلافات دیگر، اعم از اختلافات سلیقه ای، گروهی، نژادی و حتی اختلافات مذهبی، مانع از حفظ وحدت اسلامی شود.
5. نقش مکتب در پیروزی انقلاب اسلامی
بنابراین در این پدیده عظیم تاریخی که علی رغم تحلیل های فراوانی که دوست و دشمن در این دودهه انجام داده اند، هنوز زوایای ناشناخته زیادی دارد، مکتب تشیع نقشی اساسی در پیدایش آن داشته است. بدون تردید عقاید شیعه و تحولات زندگی شیعه در طول تاریخ و زحماتی که بزرگان و علما در تبیین سیره اهل بیت علیهم السلام کشیدند و اعتقاداتی که مردم به خصوص مردم شیعه ایران به حرکت ائمه اطهار علیهم السلامو به ویژه سید الشهدا علیه السلام داشتند و آداب و رسوم مذهبی که در طول تاریخ شکل گرفته بود و عوامل اجتماعی دیگری که در این قرن اخیر در کشور ما پدید آمده بود، زمینه هایی برای پیروزی انقلاب اسلامی فراهم کرده بود. حتی وحدت و الفتی نیز که پیش از این ذکر گردید، به جهت متکی بودن آن بر مکتب متعالی تشیع، منشأ اثر گردید. نقش مکتب متعالی تشیع در پیروزی انقلاب اسلامی در تمام جنبه های انقلابی امام خمینی رحمه الله و مردم نمایان است. این انقلاب از همان ابتدا بر اساس الگوهای قیام امام حسین علیه السلام شکل گرفت. محور سخنرانی های امام رحمة الله در سالهای 1342 و 1343 در مدرسه فیضیه و مسجد اعظم، خطراتی بود که اسلام را مورد تهدید قرار داده بود. از این رو در آن زمان ایشان تصریح می نمودند که: «ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید».65 امام رحمه الله برای بسیج مردم و به حرکت درآوردن و شوراندن آن ها علیه نظام ستم شاهی و تحریک غیرت آنان، همواره این مسأله را تکرار می کردند که اسلام در خطر است. هنگامی که حضرت امام رحمه الله این گونه صحبت می کرد و فریاد می زد، اقشار مختلف مردم که عاشق اسلام بودند بدنشان به لرزه می افتاد و با تمام وجود احساس وظیفه می کردند که باید از اسلام دفاع کنند.
البته باید توجه داشت که مسأله در آن زمان این نبود که رژیم پهلوی جلوی نماز خواندن و مسجد ساختن و عزاداری مردم را گرفته بود و با آن ها مخالفت می کرد. البته پدرش در ابتدا که به قدرت رسید، چند صباحی این ناشی گری را کرد و مجالس عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را ممنوع کرد، اما بعدها خود او متوجه اشتباهش گردید و از این اعمال دست برداشت. پسر او نیز تا حدودی از پدر خویش عبرت گرفت و از این قبیل کارها انجام نداد. البته شرایط اجتماعی هم در زمان او چنین اقتضایی نداشت. از این رو، او نه تنها مجالس روضه خوانی را ممنوع نکرد؛ بلکه خود او در کاخ گلستان مجالس روضه خوانی برگزار می کرد. او حتی برای ایجاد مقبولیت در میان مردم، سلطنتش را به خدا منتسب می کرد و شاه را سایه ی خدا معرفی می کرد.
اما امام علیه السلام با هوش و درایت خود پی برد که تمام این کارها برای ظاهرسازی است و مشکل اصلی شاه این بود که حرکت هایی را آغاز کرده بود که حضرت امام علیه السلام با تیزبینی و دوراندیشی، به درستی تشخیص می داد که این اقدامات آغاز یک روند بلند مدت برای اسلام زدایی و در نهایت، محو کامل اسلام است. در دروس پایانی کتاب به برخی از اقدامات شاه که حساسیت مردم مذهبی را برانگیخت اشاره خواهیم کرد.
امروزه در نظام جمهوری اسلامی، کسانی شعارهای جدیدی را مطرح ساخته اند که از جمله آنها، شعار «استقلال، آزادی، پیشرفت» است. برخی از آنان ، این شعارها را نیز از شعارهای اول انقلاب می دانند. ولی شعارهایی که در آن زمان، به زبان مردم جاری می شد، در ابتدا شامل شعارهایی نظیر «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» می گردید و هنگامی نیز که حضرت امام رحمه الله در صدد تبیین این نظام برآمد و روح اسلام را با حکومت سلطنتی مغایر دید، حکومت جمهوری اسلامی را مطرح کرد و از آن پس، این شعار تبدیل به «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» گردید. به نظر شما آیا ارائه این شعارهای جدید، که از سوی برخی از خواص، مطرح می گردد، با شعارهای اولیّه ی انقلاب و با روح انقلاب اسلامی سازگار است؟ آیا می توانید توجیهی برای کلام آنان بیابید؟
6. خلاصه و نتیجه گیری
2. در دوران رژیم پهلوی، به دلیل ترس آن رژیم از حضور مردم متدین و مذهبی، تنها نخبگان شیفته ی غرب در اداره کشور نقش داشتند و این رژیم به نیروی مردم باور نداشت.
3. برخلاف این تصور، امام خمینی رحمه الله معتقد بود که باید در حرکت اجتماعی خود از مردم بهره گیرد و نمی توان به گروه های سیاسی و احزاب مختلف رژیم برای ایجاد تغییرات امیدوار بود.
4. برقراری الفت میان مؤمنان و نیز پایبندی آنان به احکام شریعت اسلامی، موجب بهره مندی آنان از امدادهای غیبی گردید و خداوند متعال به برکت این وحدت، رژیم پهلوی را سرنگون ساخت.
5. تنها روح توحید و خداپرستی است که عامل وحدت پایدار در جامعه است و هرگونه وحدتی، بدون اتکا به این اصل، دوام نخواهد آورد.
6. مکتب متعالی تشیع در پیروزی انقلاب اسلامی نقشی اساسی داشته است و در تمام جنبه های انقلابی امام خمینی رحمه الله و مردم این امر مشهود بوده است.
7. سه عامل رهبری، مردم و مکتب، از عوامل مهمی است که انقلاب ایران را به پیروزی رساند و دستاوردهای عظیمی را به بار آورد. شناخت این دستاوردها می تواند این نعمت عظیم را بهتر معرفی کند، از این رو در درس آتی به این مطلب پرداخته خواهد شد.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. حسینی، حسین، رهبری و انقلاب: نقش امام خمینی رحمه الله در انقلاب اسلامی ایران، تهران: پژوهشکده امام خمینی رحمه الله و انقلاب اسلامی، چ1، 1381.
2. محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی؛ زمینه ها و پیامدها، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
3. مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، [بی جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ2، 1372.
4. ـــــــــــــــــــ، عبرت های خرداد، تدوین و نگارش: علیرضا تاجیک و حسین شفیعی، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چ1، 1383.
پی نوشت ها :
59.انفال (8)، 62 و 63.
60.انفال (8)، 62 و 63.
61.آل عمران (3)، 125.
62.محمد (47)، 7.
63.امام خمینی رحمه الله، صحیفه ی امام(بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، ج 13، 378) ص 292، 1359/8/6.
64.حجرات (49)، 13.
65.امام خمینی رحمه الله، صحیفه ی امام(بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها)، ج 1، ص 420.
ـ