ژئوپولتيک (سياست زمين )
نویسنده : ناصرآراسته (سرتيپ ستاد)
در اينجا به کوتاه ترين و از طرفي ساده ترين تعريف از ژئوپولتيک اشاره مي کنيم :
از تعريف بالا نتيجه مي گيريم که منطقه ژئوپولتيک منطقه اي است که محيط آن تأثيري عميق بر سياست هاي منطقه اي يا جهاني دارد. البته محيط، صرفاً جو و زمين نيست، بلکه از نظرآب و هوا، رودها، درياها، نوع خاک، نتوع پوشش زمين، ثروت، منابع زميني و زير زميني و دريايي و زير بستر دريا، راهها، معابر، موانع طبيعي و وضعيت اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي و.... مورد بررسي قرار مي گيرد. در بين دو دسته عوامل ثابت و متغير ژئوپولتيک، مهمترين عامل يا عنصر را بايد انسان ناميد : در خصوصيات مختلف، جنسيت، سن، نژاد، هوشمندي، فرهنگ، دانش، باورها و اعتقادات و قابليت که همه از ابعاد مهم انساني در عنصر ژئوپولتيک هستند.
موقعيت ايران
اصطلاح خاورميانه در 1902 توسط دريا سالار آمريکايي آلفرد ماهان به کارگرفته شد. چون از اروپا به خليج فارس مي نگريست به آن خاورميانه مي گفت. خاورميانه بين 20 تا 40 درجه عرض شمالي و 25 تا 64 درجه طول شرقي است.
چند ويژگي خاورميانه که به آن موقعيت ژئوپولتيکي داده است عبارتند از :
در اين دو استراتژي 10 منطقه ژئوپولتيک وجود داشت که خاورميانه يکي از آنها و شايد مهمترين آنها بود اين 10 منطقه عبارت بودند از :
-شرق آسيا
-آسياي ساحلي
-آسياي جنوبي
-آسياي جنوب شرقي
-خاورميانه
-اروپاي ساحلي (غربي )
-اروپاي شرقي (هارتلند )
-آمريکاي جنوبي
-آمريکاي کارائيب (انگلوساکسون )
-آفريقاي جنوبي
در اينجا ضروري مي دانم به تعدادي از ويژگي هاي مهم خاورميانه نيز اشاره داشته باشم تا به اهميت ژئوپولتيک آن و به تبع آن اهميت ايران اسلامي بيشتر پي ببريم :
ويژگي هاي مهم خاورميانه :
2-نخستين امپراتوري جهاني، هخامنشيان 550 قبل از ميلاد در اين منطقه تشکيل شد
3-خاستگاه تمام اديان بزرگ الهي، اسلام، مسيحيت و يهود (کعبه، بيت المقدس و اورشليم )
4-خطوط مواصلاتي سه قاره آسيا، آفريقا و اروپا
5-شبه جزيره اي است ميان درياي سياه، مديترانه، درياي سرخ، خليج فارس و اقيانوس هند
6-فعال ترين مرکز اقتصاد جهان (اولين چاه نفت در26 اوت 1908 در مسجد سليمان زده شد ) قريب به 73% نفت جهان در خاورميانه است
7-مهمترين گذرگاه نفتي دنياست
8-پنج گذرگاه استراتژيک آبي دنيا در آن قرار دارد (بسفر، داردانل، جبل الطارق، باب المندب و هرمز )
9-به وجود آمدن حکومت غاصب اسرائيل در منطقه در سال 1948 (موجوديت جعلي رژيم صهيونيستي ) در خاور ميانه
10-تشکيل حکومت شيعي انقلابي جمهوري اسلامي ايران و قبل از آن هم بزرگترين ملت شيعي جهان دراين منطقه
11-وجود حکومت هاي دست نشانده غرب در منطقه خاورميانه
سال 1950 به دلايلي که فهرستي از ويژگيهاي ژئوپولتيک ايران است و در صفحه بعد خواهد آمد آمريکا و غرب و سپس شوروي، ايران را محور تعادل منطقه حساس خاورميانه انتخاب کردند.
1- ايران قريب به 500 سال موقعيت بين المللي دارد(تبادل سفير و
حضور در معادلات منطقه اي و بين المللي )
2-دارا بودن قريب به 2500 کيلومتر ساحل عملياتي در خليج فارس و درياي عمان
3-حوزه خليج فارس جايگزيني براي غرب و شرق نداشته و ندارد.
4-منابع نفت و گاز در خليج فارس بزرگترين منابع در جهان است.
5-مهمترين معبر يا محور صدور نفت و گاز از خليج فارس مي گذرد.
6-اوپک بر حول محور خليج فارس و ايران و عربستان مي گردد.
7-دو نقطه استراتژيک مهم در خليج فارس است : تنگه هرمز و مرکز 3 جزيره ايراني (تنب بزرگ، تنب کوچک، ابوموسي ) که جزء تماميت ارضي و در حاکميت ايران است.
8-حلقه امنيتي دنياي غرب در جنوب شوروي (قبل از انقلاب ).
9-جزيره ثبات، براي تأمين تجارت دريايي به ويژه صدور نفت ارزان يا بهتر بگويم مجاني در خليج فارس است (آنها (غرب) در سال 1925 محاسبه کرده اند قيمت نفت حوزه چقدر باشد که معادل استخراج نفت در آمريکا درآيد ؟12 تا 18 دلار برآورد شد )
10-پل ارتباطي آسيا، اروپا و آفريقا و شبه قاره هند.
11-شريک معنوي حکومت غاصب اسرائيل و هم پيمان اسرائيل در مقابل نهضت پان عربيسم و حرکتهاي آزادي خواهانه در منطقه و در حقيقت مقابله با آرمان فلسطين (قبل از انقلاب ).
12-محور نفوذ احتمالي شرق به حيطه ژئو استراتژي بحري غرب و مانع نفوذ حريف به منابع و معابر صدور انرژي (قبل از انقلاب ).
13-شريک نظامي غرب در منطقه با به عهده گرفتن هزينه هاي اقدامات نظامي (بدون حضور يا با حضور کم آنها ) (قبل از انقلاب ).
14-حضور عراق و سوريه در جبهه شرق و (يعني عراق هم پيمان استراتژيک شوروي ) در همسايگي يا فراهمسايگي ايران (قبل از انقلاب ) .
15-مذهب شيعه و فلسفه مبارزه مردمي و زيرکي و هوشمندي ايرانيان (قبل از انقلاب )
اين ها تعدادي از عناصر يا ابعاد اهميت جغرافياي سياسي کشور ما تا قبل از انقلاب بود که بسياري از آنها هنوز باقيست و تعدادي نيز با انقلاب شکوهمند اسلامي ايران دگرگون گرديد.(1)
عمده اين موارد قرار گرفتن ايران بعنوان اهرم سياستهاي غرب به سرکردگي آمريکا در منطقه را ايجاد کرده بود و ايران زمان قبل از انقلاب مهره اصلي و عامل اجراي سياستهاي آمريکا براي حفظ امنيت منطقه در جهت منافع نامشروع آمريکا و کمک به تضمين امنيت اسرائيل غاصب و سرکوب نهضتهاي آزادي بخش در منطقه و جلوگيري از گسترش اين نهضتها و ممانعت از نفوذ کمونيست در منطقه بود و با اين سناريو براي ايران
تمام ساختار کشور چه ساختار حکومتي مرکب از سه قوه و ساختار نظامي و ساختارهاي دولتي و غير دولتي، علمي، فرهنگي هنري، رسانه اي، صنعتي و...آنطور که استراتژي بحري در جهت منافع خودش مي خواست شکل مي گرفت و ايفاي نقش مي نمود و از طرفي براي بازدارندگي (البته بازدارندگي با شيوه خفت نه قدرت ) از آسيب رسيدن توسط شرق و با پايان سياست مهار و آغاز سياست بازدارندگي آمريکا، تا حدودي خواسته هاي ابر قدرت شرق نيز حداقل در موارد تجاري و بازرگاني نظامي تأمين و برآورده مي شد.
با توجه به حاکميت غرب در ايران اقتصاد، سياست، نيروهاي مسلح، صدا و سيما، هنر، رسانه ها و وزارتخانه هاي ما تماماً مروج و مدافع غرب و فرهنگ غرب و آمريکا آن هم نه ارزشهاي انساني و علمي آن که مدافع فرهنگ مصرفي و مبتذل و عامل اجراي سياست آنها در تمامي موارد بودند و ارتش گرچه مأموريت دفاع از مرزها و برخورد با متجاوزين را داشت ولي بازوي مسلح چنين نظامي بود. دين مي رفت که از ايران اسلامي زدوده شود و ديندار و مبلغ دين چهره منفور پيدا کند اين خواسته حکومت بود، آزادي نه آزادي انساني که آزادي اميال شهواني غرب و آزادي در قواره هاي آنان بود.
اين وضع حساس جغرافياي سياسي کشورمان و اين هم وضع حکومت و نهادهاي آن که در تمامي زمينه ها مستشاران خارجي حاکم بودند، کشور از هر نظر يکي از اقمار دست نشانده آمريکاي ابرقدرت بود.
مهم ترين تغييرات ژئوپولتيکي بعد از انقلاب
آقايي آمريکا درايران را به تنفر از سلطه گري آمريکا تبديل نمود.
-منافع نامشروع آمريکا را در ايران اسلامي ريشه کن کرد و در منطقه مورد تهديد قرار داد.
-انقلابي که ايران را از هم پيمان رژيم غاصب اسرائيل به بزرگترين دشمن رژيم اشغالگر قدس مبدل کرد.
-ايران را از وابستگي سياسي و اقتصادي به استقلال هدايت کرد
-خفقان و ديکتاتوري شاهنشاهي به آزادي الهي مردم ايران تبديل شد .
يعني اين انقلاب بزرگترين عامل تغييرات اساسي در ژئوپولتيک کشورمان بود.
-از طرفي غير از خصلت ضد استبدادي و ضد استعماري و ضد استثماري آن، اين انقلاب يک تفکر جديد را مطرح نمود يک نگرش جديد به هستي را براي جوامع و مردم ارائه کرد. (دين باوري و وحدت ملي مبتني به آن عامل نجات است )
-يک روحيه ايستادگي و عدم اطاعت از ساختار سلسله مراتبي دوران جنگ سرد را (که بر محور سياست سلطه و ابزار نظامي و جو سرکوب و ستيز بود ) ايجاد نمود
-يک منش جديد سياسي در تبيين استقلال از شرق و غرب را ارائه نمود.
-يک معنويت در نفي خداهاي دروغين و يک روح مبارزه با طاغوتهاي جهاني را ارائه داد.
-و در نهايت يک الگوي جديدي از نظام حکومتي بر مبناي دين پي ريزي کرد. (مردم سالاري ديني )
-بعد از انقلاب حادثه ديگري در منطقه رخ داد که فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بود که تغييرات ژئوپولتيکي حاصل از آن نصيب جمهوري اسلامي ايران نيز شد که عبارت بودند از :
-همسايگان درياي خزر با قريب 16% منابع شناخته شده انرژي جهان از دو به پنج همسايه افزايش يافت. هم اکنون درياي خزر از کانون هاي حساس اقتصادي و سياسي جهان است.
-به تعبير ديگر بعد از پايان جنگ سرد جغرافياي سياسي جديد در منطقه و تبديل يک کشور به قريب به 15 کشور و افزايش همسايگان درياي خزر از2 به 5 وقوع پيوست. يعني درياي خزر يک منطقه ژئوپولونومي گرديد.
-اينها تغييرات عمده ژئوپولتيکي ايران اسلامي بعد ازانقلاب و بعد از جنگ سرد در جهان بود که بر محور مهمترين عنصر ژئوپولتيک يعني انسان مي چرخيد و اهميت ايران را دو چندان کرد.
-اين تغييرات نه تنها در جهت اميال غرب و آمريکا نبود بلکه خوابهايي که براي يکصد سال آينده ايران و منطقه ديده بودند بر هم زد و دستهاي پليد آنان را از اين سرزمين کوتاه کرد.
با توجه به تغييرات ژئوپولتيکي که انقلاب شکوهمند اسلامي در منطقه خاورميانه و ايران اسلامي ايجاد نمود استکبار غرب با چراغ سبزاستکبار شرق خاورميانه و ايران اسلامي ايجاد نمود استکبار غرب با چراغ سبز استکبار شرق به فکر چاره جويي درحفظ منافع خودش و برگرداندن وضعيت ايجاد شده به شرايط قبل از انقلاب برآمد.
نکته مهم اينکه با انقلاب اسلامي، ايران که در حلقه امنيتي غرب و در جنوب شوروي قرار داشت از اين حلقه خارج و اين خط پدافندي به خليج فارس و مرکز خاورميانه و با حضور خود غرب و متحدين آمريکا منتقل شد و البته نوک پيکان اين مأموريت را اسرائيل غاصب بعهده گرفت.
«ايران تنها کشوري است در دنيا ،که براي خودش به صورت مستقل تصميم مي گيرد و اين براي ما قابل تحمل نيست ».جيمز جونز(مشاورامنيت ملي اوباما )
اهداف استکبار از تحميل جنگ به ايران
البته اهداف جنگ از نظر صدام لغو قرار داد 1975 ـ جدائي قسمتهايي از ايران و ساقط کردن نظام بود.
از نظر اربابانش با اهدافي که ذکر شد همخواني داشت و هدف غائي سقوط نظام ديني درکشور بود.
هم اکنون هم يکي از ابعاد تغييرات سياسي و ژئوپولتيکي در افغانستان و در عراق را نيز مي توان محاصره انقلاب اسلامي دانست.
انگيزه تاريخي جنگ ايران و عراق
-قرارداد آماسيه در 1555 ميلادي بين سلطان سليمان و شاه طهماسب
-قرارداد ذهاب در 1639 ميلادي زمان شاه صفي وسلطان عثماني
-قرارداد کردان در 1746 ميلادي نادر شاه وسلطان عثماني
-عهدنامه ارزروم اول در 1823 ميلادي بين عباس ميرزا و دولت عثماني
-عهدنامه ارزروم دوم در 1847 ميلادي بين ايران و عثماني که بر اساس آن شرق ذهاب (کرند ) مال ايران و غرب ذهاب مال عثماني شد. ساحل شرقي اروند (خرمشهر و اهواز ) براي ايران باقي ماند و سليمانيه مال عثماني شد.
-پروتکل اسلامبول 1913 ميلادي که موافقت شد تعيين خطوط مرزي در هر محل به وسيله کمسيوني مرکب از نمايندگان ايران و عثماني و روس و انگليس و حل اختلاف هم با روس و انگليس باشد.
-کمسيون تجديد حدود در 1914 که در مدت 9 ماه (تا 48 ساعت قبل از شروع جنگ جهاني اول ) کار کرد و 227 ستون مرزي از خرمشهر تا آرارات نصب نمود که در آن 700 ميل مربع از شمال و جنوب قصر شيرين به عثماني واگذار شد (اراضي اشغالي نفت خانه و خانقين )
-بعد از پايان جنگ اول جهاني کشورهاي فاتح امپراطوري عثماني را تقسيم کردند و در کنفرانس رمودر 1920 عراق و فلسطين و اردن سهم انگليس، سوريه و لبنان سهم فرانسه شد. براي عراق، فيصل پسر شريف حسين را شاه گذاشتند. لذا اختلافات ايران و عثماني به ايران و عراق منتقل شد و عراق هم در سال 1929 استقلال يافت.
-در سال 1937 پيمان با عهدنامه سرحدي بين ايران و عراق منعقد شد که با دخالت انگليس بر ايران تحميل گرديد که در آن فقط در آبادان خط تالوگ مرز دو کشور شد و در بقيه مسير رودخانه، ساحل ايران مرز مشترک قرار گرفت و اروند از دست ايران رفت (اين اقدام انگليس جهت جلوگيري از بهره برداري آلمان ها که در ايران نفوذ داشتند از اين آبراه بود ) و بقيه موارد همان قرارداد 1913 بود ولي همين قرارداد را هم که مبتني بر پروتکل 1913 بود عراق اجرا نمي کرد لذا ايران هم آن را فاقد اعتباردانست و قطعنامه 348 شوراي امنيت در پي گيري هاي مرزي ايران و عراق در 1974 (1352) صادر شد که به موجب آن :
1-رعايت آتش بس در 7 مارس 1974 الزامي شد.
2-عقب نشيني سريع و همزمان نيروهاي دو کشور از نواحي مرزي مقرر گرديد.
3-اجتناب از اعمال خصمانه و از سرگيري مذاکرات دو کشور بدون پيش شرط مقرر تأکيد شد.
قرارداد 1975
عمده مفاد قرارداد 1975عبارتند از :
-مرزهاي زميني بر اساس پروتکل اسلامبول 1913 و صورتجلسات ميله کوبي مرزي 1914
-مرزهاي آبي دو کشور خط تالوگ
-ممانعت از نفوذهاي خرابکارانه از مرزهاي هر کشور به ديگري
-تجزيه ناپذيري مقررات فوق
و بعد عهدنامه مرزي ايران و عراق در 1975 که داراي سه پروتکل زير بود به امضاء رسيد.
-پروتکل علامت گذاري مجدد مرزي
-پروتکل تعيين مرز رودخانه هاي ايران و عراق
-امنيت در مرزها
بعد 4 پروتکل تکميلي نيز در بغداد امضاء شد.
-پروتکل استفاده از آب رودخانه هاي مرزي
-پروتکل مربوط به مقررات کشتيراني
-پروتکل تعليف احشام
-پروتکل کلانتران مرزي
اينها انگيزه هاي تاريخي بود.
1-چهارده نقطه استراتژيک دوران جنگ سرد با عنايت به موقعيت جغرافيايي اين نقاط يا نقاطي که اطراف اين مناطق قرار گرفته اند عبارتند از :
1-باب المندب (درياي عدن ـ درياي سرخ)
2-جبل الطارق (اسپانيا، مراکش، پرتغال در درياي مديترانه )
3-درياي مرمره (تنگه بسفر بين درياي سياه و مرمره و داردانل بين مرمره و مديترانه )
4-خليج مکزيک
5-تنگه ماژلان در انتهاي آمريکاي جنوبي بين (اقيانوس اطلس و اقيانوس کبير)
6-تنگه پاناما در آمريکاي کارائيب (بين اقيانوس و کبير )در سال 1904 تا 1914 ساخته شده
7-دماغه اميد نيک در جنوب آفريقا
8-دماغه هورنيک (هورن ) در جنوب آمريکاي جنوبي
9-جزاير کوريل بين روسيه و ژاپن
10-تنگه مالاکا در شمال سوماترا و جنوب مالايا
11-شاخ آفريقا (سومالي )
12-تنگه هرمز در خليج فارس
13-مرکز سه جزيره ايراني ابوموسي، تنب بزرگ و کوچک
14-کانال سوئز (درياي سرخ مديترانه )
تبصره :بعضي ها تنگه گات گات و اسکارژاک يا اسکابژاک بين اسکانديناوي و دانمارک (بين درياي شمال و بالتيک ) و کانال مانش (يا گريس ) در شمال فرانسه را هم جزو نقاط استراتژيک مي دانند.
بعضي تنگه يخ زده برينگ در مجاورت آلاسکا در آبهاي يخ زده اقيانوس منجمد شمالي را در صورت فعال شدن تجارت زير درياي از نقاط استراتژيک آينده مي دانند .
منبع: کلیاتی از جنگ و مواردی از دفاع مقدس، ناصر آراسته ، انتشارات ایران سبز ،1389