يازده قانون اساسي براي پدر و مادرها
نویسنده:داگمار ف.کرام
ترجمه وتالیف:سپیده خلیلی
ترجمه وتالیف:سپیده خلیلی
براي پدر و مادرهايي که خسته از کارهاي روزمره به خانه بر مي گردند، پيروي از اصول تربيتي متعالي، کاري طاقت فرساست؛ ولي نبايد نااميد شد، هيچ انساني کامل نيست و در ضمن، سعي در برقراري يک ارتباط کليشه اي و کنترل شده، ممکن است بين شما و فرزندتان فاصله بيندازد. از طرفي نداشتن هدف تربيتي نيز به اين رابطه به شدت لطمه مي زند و گاه حتي آن را خراب مي کند. براي همين، لازم است که گاه گاهي به طور اساسي وضعيت تربيت فرزند و زندگي خانوادگي خود را مرور کنيد و بفهميد که چه وضعيتي داريد. هدف هاي خود را منتقدانه با واقعيت مقايسه کنيد. اگر مي خواهيد به نتيجه مطلوب برسيد، بهتر است هر دو با هم( پدر و مادر) و دور از چشم فرزندان به گفت و گو بنشينيد. چون کسي که به تنهايي فرزندش را تربيت مي کند، نمي تواند به تمام جوانب اشراف داشته باشد و حتماً نکات مهمي را از قلم مي اندازد؛ زيرا در ارتباط تنگاتنگ با فرزند، فرد در شناخت کمبودهاي خود ناتوان است. يکي از شرايط مهم" بازنگري تربيتي"، اين است که بتوانيم با دقت درباره هدف هاي تربيتي و امکانا ت موجود فکر کنيم.
براي راحت تر شدن کار، در اينجا يازده هدف تربيتي را بررسي مي کنيم.
در اين صورت، وقتي فرزند شما بزرگ تر مي شود و خود تشکيل خانواده مي دهد، لازم نيست که از صفر شروع کند؛ زيرا با شيوه اي از روابط خانوادگي آشناست که مي تواند از همان شيوه پيروي کند؛ بنابراين، براي اين که الگوي خوبي باشيد، بايد اول يک بار شيوه رفتار خود را با همسرتان مرور کنيد و با دقت آن را با شرايط مطلوب يک زندگي خانوادگي که در ذهن خود مجسم کرده ايد، مقايسه کنيد. تمام اعضاي خانواده بايد درگير اين فرايند شوند. چون هر تغييري بايد مورد تأييد تمام اعضاي خانواده باشد؛ وگرنه کاري بيهوده است . در هر خانواده اي، گاهي نظر همه اعضا رعايت نمي شود و همين به روابط خانوادگي لطمه مي زند. با گذشت زمان بعضي چيزها از بين مي روند و شرايط زندگي عوض مي شود. مراحل رشد کودکان، زندگي خانوادگي و رفتار با يکديگر را تعيين مي کنند. حتي زماني که به شدت درگير زندگي روزمره هستيد، هدف هاي خود را فراموش نکنيد و روي آنها کار کنيد.
در نتيجه، هر پدر و مادري بايد به طور منظم، هرچند وقت يک بار، درباره اهداف و شيوه هاي تربيتي، محدوديت ها، حتي تشويق و تنبيه فرزندان خود با هم گفت و گو کنند. مسلماً هر کودکي به تدريج ياد مي گيرد که اگر پدر و مادر را در برابر هم قرار دهد، مي تواند امتيازي به نفع خود کسب کند؛ بنابراين در طول رشد خود به شيوه هاي گوناگون سعي مي کند تا از اين آب گل آلود، ماهي بگيرد و به خواسته خود برسد يا دست کم آزادي بيشتري به دست آورد؛ ولي فراموش نکنيد که هر فرزندي دير يا زود خانه را ترک مي کند و به دنبال زندگي خود مي رود و آن که هميشه در کنارتان مي ماند، همسر شماست.
هر فرزندي ممکن است با يکي از والدين تفاهم بيشتري داشته باشد؛ ولي وقتي پدر و مادر با هم تفاهم داشته باشند و يکديگر را خوب درک کنند، فرزند آنها نيز در خانواده احساس آرامش بيشتري مي کند؛ بنابراين به خيال اين که محبت فرزند خود را جلب کنيد يا همسر خود را گوشمالي دهيد، براي هم پشت پا نگيريد. پس اگر حتي در همه موارد با هم اختلاف نظر داريد، براي يک بار هم که شده در تربيت فرزند خود با هم به توافق و سازش برسيد و به اثرات مثبت اين کار پي ببريد.
هيچ مادري يا پدري خود به خود به شيوه صحيح رفتار دست نيافته است. رفتار صحيح را بايد آموخت. اهميت اين موضوع به قدري است که امروزه بدون آگاهي از رفتار مطلوب، امکان ارتقاي شغلي و پيشرفت کاري ميسر نيست. اگر برخورد شما با ديگران چه در خانه و چه در محيط بيرون، مناسب باشد، اگر نشان دهيد که اطرافيان خود را درک مي کنيد و براي انسان ها ارزش قايل هستيد، آن وقت فرزندان شما بهترين الگو را براي رفتار اجتماعي پيش رو خواهد داشت و از شما پيروي خواهند کرد؛ اما کسي که در بيرون از خانه مردم دار و در خانه عبوس است، نمي تواند انتظار داشته باشد که فرزندش خوشرفتاري را از او ياد بگيرد، مثلاً فردي را مجسم کنيد که به همسر و فرزندان خود در خانه احترام نمي گذارد و تنها هنگامي که به ميهماني مي روند، با آنها با احترام رفتار مي کند؛ بنابراين نبايد انتظار احترام
از فرزندان خود داشته باشد، چون مهماني به ندرت برگزار مي شود و آنچه که در ذهن کودک نقش مي بندد. رفتار هر روز پدر و مادر است و تربيت تابع اين رفتار روزانه است.
آيا تا به حال پيش آمده که براي تنبيه فرزندتان او را از ديدن تلويزيون يا استفاده از کامپيوتر محروم کرده باشيد و بعد خودتان بيشتر از ديگران سعي کنيد که به بهانه اي، تنبيه را لغو کنيد؟ شايد دليل کارتان اين بوده که مي خواستيد بتوانيد در آرامش روزنامه بخوانيد و حوصله شنيدن غر زدن فرزندتان را نداشته ايد! شايد هم او را از رفتن به سينما منع کرده ايد و خودتان زودتر از او آماده رفتن به سينما شده ايد؛ چون دوست داشتيد که آن فيلم را با فرزند خود ببينيد!
براي قوانين رفتاري اصولي وجود دارد: وقتي هر از گاهي با فرزند خود اهانت آميز صحبت مي کنيد و از او مي خواهيد که با ادب حرف بزند، يا با او به خاطر بدرفتاري اش قهر مي کنيد و او را ناديده مي گيريد، سپس هنگام صرف غذا به او اصرار مي کنيد:" جان من بخور! اگر اين غذا را دوست نداري، يک غذاي ديگر برايت مي آورم." فرزند خود را بد بار مي آوريد. در بسياري از خانواده ها، گرما و صميميت خانواده به خلق و خوي فرزند بستگي دارد. مسلماً ايجاد مقررات و سعي در حفظ و رعايت آن انرژي بسياري از پدر و مادر کسب مي کند و مدتي طول مي کشد تا اين قوانين به ويژگي هاي يک خانواده تبديل شوند؛ ولي بهتر است اگر نمي توانيد از قانوني پيروي کنيد، اصلاً آن را وضع نکنيد؛ يعني اول بايد خوب درباره آن فکر کرد و همه جوانب را در نظر گرفت و بعد، از آن پيروي کرد. فراموش نکنيد! خوشرفتاري به خلق و خوي خوب و قوانين عالي بستگي ندارد؛ بلکه به نظم و ترتيب و توانايي مقاومت بستگي دارد. و در عين حال مي تواند در شرايط بحراني خانوادگي، مانند فيلتري عمل کند که شرايط دشوار را آسان تر سازد.
در ضمن از گفتن جمله هايي مانند :" به تو مربوط نيست" يا " پا توي کفش من نکن" بايد خودداري کنيد، چون اين جور بحث ها سبب خراب شدن رابطه ها مي شود و اصولاً به اين گفت و گوها نيازي نيست.
يک ضرب المثل قديمي مي گويد:" حق با کسي است که بار مسئوليت بر دوش اوست."
در هر ديدگاهي، تربيتي يا اجتماعي، هميشه پدر و مادر حق مراقبت از فرزندان را داشته و دارند. اين حق با آموزش غذا خوردن شروع مي شود و حتي پس از تربيت فرزند نيز ادامه مي يابد؛ ولي فکر مي کنيد که آيا کودکان حس وظيفه شناسي خود را در طول رشدشان فراموش نمي کنند؟ تحقيقات چنين نشان نمي دهد، بنابراين هر پدر و مادري بايد وظايفي را به فرزند خود واگذار کند. مي توانيد اين کار را با حضور به موقع فرزند بر سر سفره غذا آغاز کنيد و سپس به مشارکت او در کارهاي خانه ادامه دهيد. تشکر کردن در برابر کاري که کسي براي او انجام مي دهد، احترام به بزرگ ترها و پرسيدن حال پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، از جمله وظايفي است که از کودکي بايد به بچه ها گوشزد کرد. محبت ديدن و محبت کردن از خانواده شروع مي شود.
آمارها در کشور ما نشان مي دهد که روز به روز تعداد زنان شاغل افزوده مي شود. در اين صورت پدر و مادر به ندرت فرصتي براي فرزند خود پيدا مي کنند و گاه غذا خوردن اعضاي خانواده بر سر يک سفره فقط در روزهاي تعطيل امکان پذير مي شود. در اين صورت، بچه ها بايد از چه
کسي آداب غذا خوردن را ياد بگيرند؟ چيدن سفره را چه کسي به آنان بياموزد؟ وقتي مهمان به خانه بيايد، کودکي که با مهمان رو به رو نشده، چگونه مي تواند در آينده ميزبان خوبي باشد؟ چگونه ممکن است کودک بتواند آداب سخنگويي را ياد بگيرد، در حالي که کسي با او به اندازه کافي حرف نزده است؟ در گذشته اي نه چندان دور، گردهمايي هاي خانوادگي خود به خود انجام مي شد. مادرها خانه دار بودند و پدرها مجبور نبودند که براي رفتن به سر کار مسافت زيادي را طي کنند و بيشتر آنها در نزديکي خانه خود کار مي کردند. امروزه پدر و مادرها بايد مدت ها برنامه ريزي کنند تا بتوانند فرصتي براي دور هم بودن پيدا کنند. با هم غذا خوردن، سرگرمي هايي که همه افراد خانواده بتوانند در آن شرکت کنند و کلاً برنامه هاي روزانه براي دور هم بودن، براي افراد خانواده ضروري است و سبب بيشتر شدن علاقه و شناخت و درک متقابل مي شود. ارتباط اعضاي خانواده با هم و با بستگان فضاي مناسبي براي کسب تجربه هاي مثبت و رفع فشارهاي رواني که از محيط کار بر فرد تحميل مي شود، ايجاد مي کند.
البته يادگيري رفتار خوب به مراحل رشد کودک بستگي دارد؛ مثلاً کودکان يکساله نمي توانند با قاشق و چنگال، غذا بخورند. يا تا وقتي که نتوانند کاملاً صحبت کنند، نمي توانند آداب حرف زدن را بياموزند، کودکان نمي توانند مانند بزرگسالان مدت زيادي ساکت بنشينند يا با سياست مراعات حال ديگران را کنند آنها زودتر گرسنه و تشه مي شوند، بايد به دفعات بيشتري به توالت بروند و به کمک ديگران نيازمندند؛ ولي وقتي ما مي توانيم به کودکان خردسالي که به مهدکودک مي روند، مفاهيم گوناگون را بياموزيم و به آنها کار با وسايلي مانند چاقو و قيچي را ياد بدهيم و آنها را به کلاس شنا و موسيقي بفرستيم، پس چرا نتوانيم راه غذاخوردن و نوشيدن صحيح را به آنها بياموزيم؟ همچنين راه سلام و خداحافظي، راه خواهش کردن براي چيزي و تشکر کردن براي آن، راه ميزباني و رفتار صحيح با مهمان، راه هديه دادن و راه رفتار خوب با ديگران! و از همه مهم تر رفتاري را که توقع داريم با ما داشته باشند، اين که بي توجهي چيست؟ و چگونه مي توان بدون پرخاشگري با هم رفتار کرد؟ در خردسالي، بسيار اتفاق مي افتد که بچه ها بر سر قدرت با هم دعوا کنند. در اين سن هم، رفتار جدي و محکم يک بزرگسال نتيجه بهتري مي دهد و انرژي کمتري از فرد مي گيرد
تا رفتار متزلزل و ناپايدار او به اميد بزرگ تر شدن کودک و بهتر شدن او.
آن وقت است که احساس ناکامي مي کند؛ ولي قطره هاي آب هم وقتي پي در پي بر روي سنگ بچکند، آن را سوراخ مي کنند؛ بنابراين از يادآوري نکته هاي لازم به فرزند خود دلسرد نشويد؛ زيرا تأثير گفته هاي خود را در رفتار او هنگامي مي بينيد که فرزند شما مهمان خانواده اي باشد. وقتي از دهان مادر خانواده مي شنويد که چه فرزند با تربيتي داريد، آن وقت است که متوجه مي شويد، چه تغيير رفتاري در او اتفاق افتاده است. تغييري که روي خواهر و برادر کوچک تر، پسر و دختر عمو و دايي و کساني که با آنها معاشرت دارند نيز تأثير مثبت مي گذارد. ممکن است اين تغييرات کوتاه مدت باشند و در دراز مدت از شدت آنها کاسته شود و حتي بعد از مدتي از بين بروند؛ ولي نبايد تسليم شد! صبر و پايداري حتماً به نتيجه مي رسد.
منبع:ف.کرام ،داگمار،ترجمه وتالیف:خلیلی،سپیده ،آموزش آداب معاشرت به کودکان و نوجوانان،موسسه نشر پنجره،1388
براي راحت تر شدن کار، در اينجا يازده هدف تربيتي را بررسي مي کنيم.
1. مي خواهيد به چه هدفي برسيد؟
در اين صورت، وقتي فرزند شما بزرگ تر مي شود و خود تشکيل خانواده مي دهد، لازم نيست که از صفر شروع کند؛ زيرا با شيوه اي از روابط خانوادگي آشناست که مي تواند از همان شيوه پيروي کند؛ بنابراين، براي اين که الگوي خوبي باشيد، بايد اول يک بار شيوه رفتار خود را با همسرتان مرور کنيد و با دقت آن را با شرايط مطلوب يک زندگي خانوادگي که در ذهن خود مجسم کرده ايد، مقايسه کنيد. تمام اعضاي خانواده بايد درگير اين فرايند شوند. چون هر تغييري بايد مورد تأييد تمام اعضاي خانواده باشد؛ وگرنه کاري بيهوده است . در هر خانواده اي، گاهي نظر همه اعضا رعايت نمي شود و همين به روابط خانوادگي لطمه مي زند. با گذشت زمان بعضي چيزها از بين مي روند و شرايط زندگي عوض مي شود. مراحل رشد کودکان، زندگي خانوادگي و رفتار با يکديگر را تعيين مي کنند. حتي زماني که به شدت درگير زندگي روزمره هستيد، هدف هاي خود را فراموش نکنيد و روي آنها کار کنيد.
2. اتحاد، بنيان خانواده را محکم مي کند
در نتيجه، هر پدر و مادري بايد به طور منظم، هرچند وقت يک بار، درباره اهداف و شيوه هاي تربيتي، محدوديت ها، حتي تشويق و تنبيه فرزندان خود با هم گفت و گو کنند. مسلماً هر کودکي به تدريج ياد مي گيرد که اگر پدر و مادر را در برابر هم قرار دهد، مي تواند امتيازي به نفع خود کسب کند؛ بنابراين در طول رشد خود به شيوه هاي گوناگون سعي مي کند تا از اين آب گل آلود، ماهي بگيرد و به خواسته خود برسد يا دست کم آزادي بيشتري به دست آورد؛ ولي فراموش نکنيد که هر فرزندي دير يا زود خانه را ترک مي کند و به دنبال زندگي خود مي رود و آن که هميشه در کنارتان مي ماند، همسر شماست.
هر فرزندي ممکن است با يکي از والدين تفاهم بيشتري داشته باشد؛ ولي وقتي پدر و مادر با هم تفاهم داشته باشند و يکديگر را خوب درک کنند، فرزند آنها نيز در خانواده احساس آرامش بيشتري مي کند؛ بنابراين به خيال اين که محبت فرزند خود را جلب کنيد يا همسر خود را گوشمالي دهيد، براي هم پشت پا نگيريد. پس اگر حتي در همه موارد با هم اختلاف نظر داريد، براي يک بار هم که شده در تربيت فرزند خود با هم به توافق و سازش برسيد و به اثرات مثبت اين کار پي ببريد.
3. ايجاد محدوديت ها و مقررات و پيروي از آنها يعني: آرامش در زندگي
4. الگو باشيد: هرگز از تربيت خود دست نکشيد
هيچ مادري يا پدري خود به خود به شيوه صحيح رفتار دست نيافته است. رفتار صحيح را بايد آموخت. اهميت اين موضوع به قدري است که امروزه بدون آگاهي از رفتار مطلوب، امکان ارتقاي شغلي و پيشرفت کاري ميسر نيست. اگر برخورد شما با ديگران چه در خانه و چه در محيط بيرون، مناسب باشد، اگر نشان دهيد که اطرافيان خود را درک مي کنيد و براي انسان ها ارزش قايل هستيد، آن وقت فرزندان شما بهترين الگو را براي رفتار اجتماعي پيش رو خواهد داشت و از شما پيروي خواهند کرد؛ اما کسي که در بيرون از خانه مردم دار و در خانه عبوس است، نمي تواند انتظار داشته باشد که فرزندش خوشرفتاري را از او ياد بگيرد، مثلاً فردي را مجسم کنيد که به همسر و فرزندان خود در خانه احترام نمي گذارد و تنها هنگامي که به ميهماني مي روند، با آنها با احترام رفتار مي کند؛ بنابراين نبايد انتظار احترام
از فرزندان خود داشته باشد، چون مهماني به ندرت برگزار مي شود و آنچه که در ذهن کودک نقش مي بندد. رفتار هر روز پدر و مادر است و تربيت تابع اين رفتار روزانه است.
5. جدي بودن کليد موفقيت است
آيا تا به حال پيش آمده که براي تنبيه فرزندتان او را از ديدن تلويزيون يا استفاده از کامپيوتر محروم کرده باشيد و بعد خودتان بيشتر از ديگران سعي کنيد که به بهانه اي، تنبيه را لغو کنيد؟ شايد دليل کارتان اين بوده که مي خواستيد بتوانيد در آرامش روزنامه بخوانيد و حوصله شنيدن غر زدن فرزندتان را نداشته ايد! شايد هم او را از رفتن به سينما منع کرده ايد و خودتان زودتر از او آماده رفتن به سينما شده ايد؛ چون دوست داشتيد که آن فيلم را با فرزند خود ببينيد!
براي قوانين رفتاري اصولي وجود دارد: وقتي هر از گاهي با فرزند خود اهانت آميز صحبت مي کنيد و از او مي خواهيد که با ادب حرف بزند، يا با او به خاطر بدرفتاري اش قهر مي کنيد و او را ناديده مي گيريد، سپس هنگام صرف غذا به او اصرار مي کنيد:" جان من بخور! اگر اين غذا را دوست نداري، يک غذاي ديگر برايت مي آورم." فرزند خود را بد بار مي آوريد. در بسياري از خانواده ها، گرما و صميميت خانواده به خلق و خوي فرزند بستگي دارد. مسلماً ايجاد مقررات و سعي در حفظ و رعايت آن انرژي بسياري از پدر و مادر کسب مي کند و مدتي طول مي کشد تا اين قوانين به ويژگي هاي يک خانواده تبديل شوند؛ ولي بهتر است اگر نمي توانيد از قانوني پيروي کنيد، اصلاً آن را وضع نکنيد؛ يعني اول بايد خوب درباره آن فکر کرد و همه جوانب را در نظر گرفت و بعد، از آن پيروي کرد. فراموش نکنيد! خوشرفتاري به خلق و خوي خوب و قوانين عالي بستگي ندارد؛ بلکه به نظم و ترتيب و توانايي مقاومت بستگي دارد. و در عين حال مي تواند در شرايط بحراني خانوادگي، مانند فيلتري عمل کند که شرايط دشوار را آسان تر سازد.
6.حقوق و وظايف پدر و مادر و فرزندان
در ضمن از گفتن جمله هايي مانند :" به تو مربوط نيست" يا " پا توي کفش من نکن" بايد خودداري کنيد، چون اين جور بحث ها سبب خراب شدن رابطه ها مي شود و اصولاً به اين گفت و گوها نيازي نيست.
يک ضرب المثل قديمي مي گويد:" حق با کسي است که بار مسئوليت بر دوش اوست."
در هر ديدگاهي، تربيتي يا اجتماعي، هميشه پدر و مادر حق مراقبت از فرزندان را داشته و دارند. اين حق با آموزش غذا خوردن شروع مي شود و حتي پس از تربيت فرزند نيز ادامه مي يابد؛ ولي فکر مي کنيد که آيا کودکان حس وظيفه شناسي خود را در طول رشدشان فراموش نمي کنند؟ تحقيقات چنين نشان نمي دهد، بنابراين هر پدر و مادري بايد وظايفي را به فرزند خود واگذار کند. مي توانيد اين کار را با حضور به موقع فرزند بر سر سفره غذا آغاز کنيد و سپس به مشارکت او در کارهاي خانه ادامه دهيد. تشکر کردن در برابر کاري که کسي براي او انجام مي دهد، احترام به بزرگ ترها و پرسيدن حال پدربزرگ ها و مادربزرگ ها، از جمله وظايفي است که از کودکي بايد به بچه ها گوشزد کرد. محبت ديدن و محبت کردن از خانواده شروع مي شود.
7. با هم بودن، بي هم ممکن نيست
آمارها در کشور ما نشان مي دهد که روز به روز تعداد زنان شاغل افزوده مي شود. در اين صورت پدر و مادر به ندرت فرصتي براي فرزند خود پيدا مي کنند و گاه غذا خوردن اعضاي خانواده بر سر يک سفره فقط در روزهاي تعطيل امکان پذير مي شود. در اين صورت، بچه ها بايد از چه
کسي آداب غذا خوردن را ياد بگيرند؟ چيدن سفره را چه کسي به آنان بياموزد؟ وقتي مهمان به خانه بيايد، کودکي که با مهمان رو به رو نشده، چگونه مي تواند در آينده ميزبان خوبي باشد؟ چگونه ممکن است کودک بتواند آداب سخنگويي را ياد بگيرد، در حالي که کسي با او به اندازه کافي حرف نزده است؟ در گذشته اي نه چندان دور، گردهمايي هاي خانوادگي خود به خود انجام مي شد. مادرها خانه دار بودند و پدرها مجبور نبودند که براي رفتن به سر کار مسافت زيادي را طي کنند و بيشتر آنها در نزديکي خانه خود کار مي کردند. امروزه پدر و مادرها بايد مدت ها برنامه ريزي کنند تا بتوانند فرصتي براي دور هم بودن پيدا کنند. با هم غذا خوردن، سرگرمي هايي که همه افراد خانواده بتوانند در آن شرکت کنند و کلاً برنامه هاي روزانه براي دور هم بودن، براي افراد خانواده ضروري است و سبب بيشتر شدن علاقه و شناخت و درک متقابل مي شود. ارتباط اعضاي خانواده با هم و با بستگان فضاي مناسبي براي کسب تجربه هاي مثبت و رفع فشارهاي رواني که از محيط کار بر فرد تحميل مي شود، ايجاد مي کند.
8. دوستان با هم تربيت مي شوند
9. هر کودکي مي تواند رفتار خوب را ياد بگيرد
10. آنچه که فرزند نمي آموزد...
البته يادگيري رفتار خوب به مراحل رشد کودک بستگي دارد؛ مثلاً کودکان يکساله نمي توانند با قاشق و چنگال، غذا بخورند. يا تا وقتي که نتوانند کاملاً صحبت کنند، نمي توانند آداب حرف زدن را بياموزند، کودکان نمي توانند مانند بزرگسالان مدت زيادي ساکت بنشينند يا با سياست مراعات حال ديگران را کنند آنها زودتر گرسنه و تشه مي شوند، بايد به دفعات بيشتري به توالت بروند و به کمک ديگران نيازمندند؛ ولي وقتي ما مي توانيم به کودکان خردسالي که به مهدکودک مي روند، مفاهيم گوناگون را بياموزيم و به آنها کار با وسايلي مانند چاقو و قيچي را ياد بدهيم و آنها را به کلاس شنا و موسيقي بفرستيم، پس چرا نتوانيم راه غذاخوردن و نوشيدن صحيح را به آنها بياموزيم؟ همچنين راه سلام و خداحافظي، راه خواهش کردن براي چيزي و تشکر کردن براي آن، راه ميزباني و رفتار صحيح با مهمان، راه هديه دادن و راه رفتار خوب با ديگران! و از همه مهم تر رفتاري را که توقع داريم با ما داشته باشند، اين که بي توجهي چيست؟ و چگونه مي توان بدون پرخاشگري با هم رفتار کرد؟ در خردسالي، بسيار اتفاق مي افتد که بچه ها بر سر قدرت با هم دعوا کنند. در اين سن هم، رفتار جدي و محکم يک بزرگسال نتيجه بهتري مي دهد و انرژي کمتري از فرد مي گيرد
تا رفتار متزلزل و ناپايدار او به اميد بزرگ تر شدن کودک و بهتر شدن او.
11. صبر و حوصله داشته باشيد، فقط تسليم نشويد!
آن وقت است که احساس ناکامي مي کند؛ ولي قطره هاي آب هم وقتي پي در پي بر روي سنگ بچکند، آن را سوراخ مي کنند؛ بنابراين از يادآوري نکته هاي لازم به فرزند خود دلسرد نشويد؛ زيرا تأثير گفته هاي خود را در رفتار او هنگامي مي بينيد که فرزند شما مهمان خانواده اي باشد. وقتي از دهان مادر خانواده مي شنويد که چه فرزند با تربيتي داريد، آن وقت است که متوجه مي شويد، چه تغيير رفتاري در او اتفاق افتاده است. تغييري که روي خواهر و برادر کوچک تر، پسر و دختر عمو و دايي و کساني که با آنها معاشرت دارند نيز تأثير مثبت مي گذارد. ممکن است اين تغييرات کوتاه مدت باشند و در دراز مدت از شدت آنها کاسته شود و حتي بعد از مدتي از بين بروند؛ ولي نبايد تسليم شد! صبر و پايداري حتماً به نتيجه مي رسد.
منبع:ف.کرام ،داگمار،ترجمه وتالیف:خلیلی،سپیده ،آموزش آداب معاشرت به کودکان و نوجوانان،موسسه نشر پنجره،1388