طرح ريزي و آمادگي عمليات والفجر مقدماتي(1)

در بررسي عمليات محرم ملاحظه شد که اين عمليات در دهه سوم آبان ماه 1361 کاملاً متوقف گرديد. يگانهاي هر دو طرف متخاصم ايران و عراق در دامنه غربي ارتفاعات حمرين حوالي پاسگاههاي زبيدات و ابوغريب و شرهائي عراق به حالت پدافندي درآمدند. بر اساس طرح استراتژيک نظامي ايران مبني بر اجراي عمليات آفندي متناوب و وارد کردن ضربات
دوشنبه، 27 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طرح ريزي و آمادگي عمليات والفجر مقدماتي(1)

طرح ريزي و آمادگي عمليات والفجر مقدماتي(1)
طرح ريزي و آمادگي عمليات والفجر مقدماتي(1)


 

نویسنده: سيد يعقوب حسيني




 
در بررسي عمليات محرم ملاحظه شد که اين عمليات در دهه سوم آبان ماه 1361 کاملاً متوقف گرديد. يگانهاي هر دو طرف متخاصم ايران و عراق در دامنه غربي ارتفاعات حمرين حوالي پاسگاههاي زبيدات و ابوغريب و شرهائي عراق به حالت پدافندي درآمدند. بر اساس طرح استراتژيک نظامي ايران مبني بر اجراي عمليات آفندي متناوب و وارد کردن ضربات پي در پي به ارتش متجاوز عراق و انهدام تدريجي آن بلافاصله بعد از پايان عمليات محرم، ستاد هدايت کننده عمليات نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران برآورد وضعيت و بررسيهاي مقدماتي را براي انتخاب منطقه جديد عمليات آفندي آغاز کرد. نظر به اين که درآن موقع، يعني اوايل آذرماه سال 1361 هنوز عمده قواي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در صحنه عمليات خوزستان مستقر بودند و با توجه به نتايج عمليات رمضان و محرم منطقه عمليات شرق عماره و علي غرب سهل الوصولتر به نظر رسيده بود. بنابراين همان منطقه براي ادامه عمليات آفندي انتخاب شد که هدف نهايي درآن وصول به کرانه شرقي دجله و تصرف شهرهاي عماره و علي غربي در کرانه آن بود.
براي وصول بکرانه شرقي دجله در منطقه عماره و علي غربي 3 محور وصولي عمده وجود داشت که عبارتند از:
محور عمومي دهلران چيلات علي غربي که نزديکترين فاصله تا وصول به کرانه شرقي دجله در منطقه علي غربي را دارد و اين مسافت حدود 30 کيلومتر است.
محور عمومي دويرج ارتفاعات حمرين بطرف علي غربي يا عماره که تا هر يک از شهرهاي ياد شده حدود 60 کيلومتر فاصله دارد.
محور عمومي فکه، حلفائيه عماره و محور چزابه حلفائيه.
قرارگاه عملياتي خاتم الانبياء که از اوايل آذرماه در منطقه عين خوش مستقر گرديده بود بررسي هاي مقدماتي خود را درباره ادامه عمليات در هر يک از محورهاي ياد شده بالا آغاز نمود. اولين اقدام اين قرارگاه به صورت قرارگاه مشترک ارتش و سپاه بود. تجديد نظر در سازمان قرارگاههاي فرعي هدايت کننده عمليات و تغييرات عمده در گسترش يگانهاي مستقر در خوزتسان بود. بر اساس اين تجديد نظر و تغييرات، علاوه بر يگانهاي موجود در عمليات محرم در منطقه عملياتي غرب شوش و دزفول که شامل 6 تيپ از عناصر سپاه پاسداران بسيج مردمي و 3 تيپ از يگانهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود، بقيه عناصر لشکر 21 پياده و 16 زرهي و تيپهاي 58 پياده از عناصر ارتش و لشکرهاي فجر، 27 رسول الله، 31 عاشورا، 5 نصر، 41 ثارالله، يک قدس، 30 زرهي سپاه و تيپ 210 مستقل سيد الشهداء ازعناصر سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي از صحنه هاي ديگر عمليات به منطقه غرب دزفول و شوش تغيير مکان داده شدند و در اختيار قرارگاه خاتم الانبياء (ص) قرار گرفتند. علاوه براينها عنوان تيپهاي قبلي نجف، کربلا، امام حسين، علي بن ابيطالب به لشکر تبديل شد و 3 قرارگاه سپاه نيز به نامهاي سپاه 3 صاحب الزمان سپاه 7 فجر و سپاه 11 قدر در سپاه پاسداران تشکيل گرديد. بنابراين اولين تحول عمده اي که در نيروهاي خود قبل ازآغاز عمليات والفجر به وجود آمد، ارتقاء عنوان يگانهاي سپاه پاسداران بود که تيپها به لشکر تبديل شدند و 3 قرارگاه سپاه نيز در سازمان منظور گرديد. اما اين نکته از نظرتحليل عمومي جنبه هاي نظامي تاريخ جنگ جاي بسي تعمق و بررسي دارد. زيرا تشکيل يک يگان منظم نظامي معمولاًً ماهها و گاهي سالها زمان لازم دارد. حال چگونه در مدت کمتر از يک ماه چندين قرارگاه تيپ و لشکر سپاه تشکيل شد و هدف از اين تغييرعنوانها چه بود. مسئله اي است که در تحليل عمومي جنگ تحميلي بايد مورد بررسي قرار بگيرد. ما دراينجا فقط به نامه اي که رئيس ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ايران به عنوان غير موجه دانستن آن نوشته است، اشاره مي کنيم. اين نامه بعد از انتشار طرح عملياتي قرارگاه خاتم الانبياء و ارسال يک نسخه ازآن به ستاد مشترک در تاريخ 25 ديماه 1361 نوشته شده است و متن آن به شرح زير است.
1-در عمليات آفندي محرم برابر طرح شماره 5 يگانهايي که از سپاه پاسداران در قرارگاه عملياتي مشترک قائم (عج) مشارکت داشته اند شامل قائم 1 ( تيپ 8 نجف اشرف) قائم 2 ( تيپ 25 کربلا) قائم 3 ( تيپ 17 علي بن ابيطالب) قائم 4 ( تيپ 14 امام حسين) سازمان داده شده بود. برابر دستور عملياتي شماره 6 پدافندي تيپهاي فوق الذکر به لشکر 8 نجف، لشکر 17 علي بن ابيطالب، لشکر 25 کربلا، لشکر 14 امام حسين تغييرنام پيدا کرده اند.
2-با عطف به تاريخ طرح دستور عملياتي شماره 6 ( آبان 1361) و تاريخ وصول طرح به ستاد مشترک (26 ديماه 1361) چنانچه طرح تغيير نام داده شده متضمن در برگيري استعداد واقعي يگان مورد نياز نباشد هيچ واقعيتي را در اصل و ماهيت موضوع دگرگون نخواهد کرد. و چنانچه صرفاً براي توجيه اين مطلب باشد که تيپ که استعداد موقتي سپاه است به لشکر تبديل شود تا يگانهاي نيروي زميني در زير امرآن گذاشته شود، اين نظريه و اقدام مالاً يک اقدام مناسبي نخواهند بود. لذا با در نظر گرفتن اين که نيروي زميني و سپاه پاسداران هر دو نيروي کاملاًً مستقل بوده و بايد استقلال خود را حفظ نمايند، خواهشمند است دستور فرماييد انگيزه اين تغيير نام را اعلام فرمايند امضاء. رئيس ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ايران: سرتيپ قاسمعلي ظهيرنژاد.
محتواي نامه بالا حاوي نکات فوق العاده عميق در روش سازماندهي و شرکت يگانهاي سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي در جنگ تحميلي مي باشد که با ادامه جنگ گسترده تر گرديد و سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي نقش فعالتر و سازنده تري و اساسي تر را به تدريج به عهده گرفتند. تدبيرکلي مقامات غير نظامي مؤثر در هدايت جنگ که حالت مردمي دادن به جنگ در نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران بود، به تدريج به مرحله اجرا درآمد. مروري کوتاه بر سازماندهي يگان هاي سپاه و بسيج مردمي از آغاز جنگ تا همين عمليات مورد بحث چگونگي آن را روشن مي سازد.
در آغاز جنگ يگانهاي بسيج و سپاه مردمي اصولاًً هيچگونه سازمان مشخصي نداشتند فقط تعدادي ازافراد مؤمن به انقلاب اسلامي در هر شهر دور هم جمع شده و گروهي را تشکيل داده و عازم جبهه هاي جنگ گرديدند. درست يکسال بعد و درعمليات ثامن الائمه که در اوايل مهرماه سال 1361 انجام شد حدود 15 گردان سازمان يافته پاسدار و بسيج (با روش سازماندهي مخصوص خود) در اين نبرد شرکت کردند. 6 ماه بعد در عمليات فتح المبين و بيت المقدس تيپ هاي متشکله سپاه و بسيج وارد نبرد شدند. در پايان سال دوم جنگ قرارگاههاي مشترک ارتش و سپاه تيپ هايي را زير امر گرفتند و به صورت شبه لشکر عمليات را اجرا کردند. بالاخره در شش ماهه اول سال سوم جنگ لشکرهاي سپاه تشکيل شدند و حتي قرارگاه سپاه نيز سازماندهي گرديد و هماهنگ با اين توسعه، قرارگاه هاي يگان هاي رزمي و يگان هاي پشتيباني رزمي و حتي پشتيباني خدمات رزمي نيز توسعه يافت و يگانهاي زرهي و توپخانه و مهندسي و مخابرات به تدريج تشکيل شدند. به نحوي که براي عمليات والفجر مقدماتي درمنطقه عمليات غرب دزفول و شوش 11 لشکر و 3 قرارگاه سپاه منظور گرديد. گرچه استعداد رزمي اين واحدهاي سپاه و بسيج اصولاًً پياده نظام خالص با جنگ افزار سبک بود، زيرا با شرايط تحريم اقتصادي بين المللي که ملت ايران نه تنها با ارتش عراق بلکه با بيش از نيمي از دنياي استکباري مي جنگيد، خريد وسايل و تجهيزات سنگين نظامي مانند تانک، توپ، خودروهاي سنگين و سبک، هواپيما، تفنگ 106 ضد تانک، جنگ افزارهاي ضد هوايي، موشکهاي زمين به زمين و زمين به هوا و خلاصه آن تجهيزات عمده اي که قدرت آتش يک واحد رزمنده را تشکيل مي دهد و حداقل نيمي از قدرت رزمي کلي هر واحد نظامي به حساب مي آيد مقدور نبود. در اين شرايط فقط نيروي انساني مجهز به سلاح سبک و بالاترازآن مجهز به ايمان مکتبي و ملي و مصمم و قاطع مي توانست با نيروهاي متجاوز تا به دندان مسلح شده عراق مبارزه کند و الزاماً در عمل نيز همينطور بود. نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران راهي ديگر غيرازهمين راهي که طي کردند، براي مبارزه با ارتش متجاوز عراق نداشتند. براي اثبات اين الزام کافي است يادآور شويم که در مدت بيش از هفت سال تا زمان نگارش اين مطلب، جنگ هنوز ادامه دارد. نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران به علت محدوديتهاي تسليحاتي که داشتند نتوانستند واحدهاي توپخانه، زرهي و مکانيزه سازماندهي کنند. چنانچه تعدادي تجهيزات سنگين خريداري مي شد يا از ارتش متجاوز عراق به غنيمت گرفته مي شد، حتي براي جايگزيني وسايل و تجهيزات از بين رفته نيروهاي موجود خودي کافي نبود. چنان که در آغاز جنگ ارتش ايران داراي 3 لشکر زرهي کاملاًً مجهز و سازمان يافته و يک لشکر زرهي درحال تشکيل و يک تيپ مستقل زرهي بود. اين يگانها به بيش از يک هزار دستگاه تانک چيفتن ساخت انگلستان و تانک ام 60 ساخت آمريکا مجهز بودند علاوه برآنها هر لشکر پياده داراي دو گردان تانک ام 47 بود که جمعاً بيش از 400 دستگاه از اين نوع تانکها در سازمان ارتش ايران بود. ولي در زمان نگارش اين مطالب (ديماه 1366) کمتر از 50% اين تانکها سالم باقيمانده بود و تانکهاي جايگزين شده ساخت کره شمالي و اغتنامي از نيروهاي عراق نيز تعداد قابل ملاحظه اي نمود. ضمن اين که اصولاًً بعد از عمليات بيت المقدس در اواخر سال دوم جنگ ديگر نيروهاي ايران موفق نشدند واحدهاي بزرگ عراق را به دام بيندازند و وسايل و تجهيزات آنها را به غنيمت بگيرند. وسايل اغتنامي قبلي نيز به تدريج منهدم گشته يا آسيب ديده و از صحنه عمليات خارج شده بودند. در حالي که دراين مدت، ارتش عراق با پشتيباني همه جانبه شرق و غرب و کشورهاي مرتجع عرب توانسته بود 12 لشکر مجهز خود را تا زمان نگارش اين مطالب به بيش از 30 لشکر مجهز افزايش دهد و ما در بررسي مدارک اطلاعاتي به وجود واحدهاي لشکر 32 عراق نيز برخورد کرديم.
بنا بر مطالبي که بيان شد، روش تشکيل واحدهاي رزمنده سپاه پاسداران و بسيج مردمي در آن شرايط کلي کشورايران امکان پذيرترين راه حل ممکن بود. اما شايد درباره سازماندهي، آموزش، تجهيزات و روش وارد عمل کردن اين يگانها، راه کارهاي مفيدتري وجود داشت. اين موضوع مسئله اي است که در تحليل مسائل جنگ بايد مورد بررسي قرار گيرد زيرا جنبه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و مکتبي آن مقدم برجنبه هاي نظامي مي باشد و نظر به اين که در اين قسمت از بررسي مسائل جنگ، هدف اصلي ما اصولاًً جنبه هاي نظامي مي باشد بحث درباره چگونگي تشکيل واحدهاي سپاه و بسيج مردمي را در همين مختصر به پايان مي رسانيم و به ادامه مطالب طرح ريزي و آمادگي عمليات والفجر مقدماتي مي پردازيم.
گفتيم که قرارگاه خاتم الانبياء از اوايل آذرماه 1361 بررسي عمليات آفندي آينده را در منطقه عملياتي شرق عماره و علي غربي شروع کرد. هدف نهايي که براي عمليات انتخاب نموده بود، شرق دجله در منطقه شهرهاي عماره و علي غربي عراق بود. براي وصول به اين هدفها 3 محورعملياتي مورد بررسي قرار گرفت، که شامل محور عمومي دهلران، چيلات، علي غربي، محور عمومي دويرج، طيب، علي غربي و محورهاي عمومي فکه، چزابه ( ارتفاعات ميشداغ) به سمت حلفائيه، عماره بود. محور عمومي اول يعني چيلات فوق العاده باريک و غير قابل گسترش تا وصول به دشت عراق بود. براي عبور ازارتفاعات حمرين لازم بود، ابتدا دامنه غربي جنوبي اين ارتفاعات در داخل خاک عراق کاملاً تأمين گردد، تا حرکت واحدهاي بزرگ از معابر اجباري اين منطقه که شامل چيلات و بيات بود نه امکان پذير شود و اين امر در شرايط بحراني احتمالاًًً خالي از خطرات غير قابل جبران نبود.
محور عمومي دوم يعني دويرج، ارتفاعات حمرين به طرف علي غربي در عمليات محرم مورد ازريابي قرار گرفت. گرچه نتيجه مثبت نسبي در برداشت، ولي شرايط زمين و استحکامات دشمن به نيروهاي ايران اجازه نداد، حتي تا کرانه شرقي رودخانه طيب در خاک عراق برسند. و پيشروي نيروهاي ايران از پاسگاه زبيدات در حدود 10 کيلومتري خاک عراق فراتر نرفت. اين نتيجه نهايي در برآوردهاي ستادي نيروهاي ايران نتيجه منفي برجاي گذاشت. به نحوي که براي عمليات بعدي خود به خود اين منطقه کنار گذاشته شد. در صورتي که چنين به نظر مي رسد که در هر شرايطي اين منطقه براي عمليات آفندي مناسب تر از منطقه غرب فکه و چزابه بود. حداقل کرانه شرقي رودخانه طيب يک هدف واسطه مناسبي براي آفند نيروهاي مسلح ارتش جمهوري اسلامي ايران که عمدتاً پياده نظام بودند تشکيل مي داد. در صورت عدم امکان ادامه آفند به طرف غرب، آن رودخانه مي توانست خط پدافندي مناسبي در مراحل اوليه عمليات باشد. ولي در برآورد اطلاعاتي شماره 14 که قرارگاه عملياتي در آذرماه 1361 براي عمليات در شرق عماره علي غربي به عمل آورده بود، درتجزيه و تحليل زمين منطقه عمليات و گسترش پدافندي نيروهاي دشمن، ضمن بررسي معابر وصولي به شهرهاي عماره و علي غربي چنين نتيجه گرفته بود که -در قسمت جنوبي فکه زمين براي آفند نيروهاي خودي مناسب است در قسمت شمالي منظور شمال فکه تا چيلات به علت وجود تپه هاي رملي، هور و رودخانه طيب مناسب نيست ضمناً زمين در قسمت غربي رودخانه طيب براي آفند مناسب است-.
قضاوت درباره اين که آيا اين نتيجه نهايي عوامل اطلاعاتي نيروهاي ما درست بوده است يا نه چندان آسان نيست. زيرا در هر گونه قضاوتي بايستي در شرايط و موقعيت موجود در آن زمان قرار گرفت تا امکان بررسي همه جوانب امر روشن گردد. ولي صرف نظر از مسئله ياد شده در شرايط متعادل و معمولي نظامي، زمين کاملاً باز به هيچ وجه براي عمليات آفندي مزايا محسوب نمي گردد. بويژه آن که يگانهاي پدافند کننده دشمن در عرض و عمق آن استحکامات سنگين ايجاد کرده باشند و نيروي حمله رو پياده نظام در ساده ترين شرايط نبرد و مشابه راهپيمايي تاکتيکي توأم با نبرد سبک 3 تا 6 روز زمان لازم دارد تا مسافت 60 کيلومتري را طي نمايد. مگرآن که مأموريت پياده نظام فقط شکافتن خط مقاومت دشمن باشد و عمليات استفاده از موفقيت و تعاقب به وسيله نيروهاي زرهي و مکانيزه انجام گيرد. بهترين تجربه در اين رابطه همان عمليات محرم بود که نيروهاي پياده نظام در مدت 15 روز فقط توانستند حداکثر 20 کيلومتر پيشروي کنند. درحالي که آمادگي دشمن در شروع عمليات محرم ضعيف تر از عمليات والفجر بود. زيرا بعد از شروع عمليات محرم، نيروهاي عراق متوجه شدند که تلاش اصلي عمليات آفندي نيروهاي ايران در منطقه شرق عماره و علي غربي بکار گرفته شده است. بدين ترتيب تا آخرين حد امکانات خود و پشتيبان خود، آن منطقه را تقويت و مستحکم کرده بودند.
يادآوري مجدد اين نکته ضروري است که اصولاًً اين گونه تلاشهاي ستادي و برآورد وضعيت هاي اطلاعاتي و عملياتي و لجستيکي تأثير چنداني در تصميم گيري هاي نهايي براي اجراي عمليات نداشت. در تصميم گيري فرماندهان نيروي ايران، مسائل پرسنلي، حاکم بر عمليات بود. همين قدر که برآورد مي شد چند يگان سپاه پاسداران و بسيج مردم را مي توان بسيج نموده و به ميدان نبرد فرستاد، براي اجراي عمليات آفند کافي به نظر مي رسيد و عمليات به مرحله اجرا در مي آمد. دراين گونه برآوردها مسائل پرسنلي نيروهاي دشمن به نحوي تجزيه و تحليل مي شد که به نفع نيروهاي ما نتيجه گيري مي گرديد. به عنوان نمونه روحيه افراد دشمن در تمام برآوردها ضعيف تر از آن بود که به حساب مي آمد. چنين تصور مي شد که افراد دشمن در مقابل حمله نيروهاي ما ياراي مقاومت نخواهند داشت و تسليم خواهند شد يا فرار خواهند کرد. چنانکه در برآورد اطلاعاتي شماره 14 نيز درباره ويژگي ها و نقاط ضعف دشمن درباره مسائل پرسنلي چنين نتيجه گيري شده بود که : با طولاني شدن جنگ و شکست هاي پي در پي در عمليات هاي مسلم بن عقيل و محرم و ادامه آن و عدم موفقيت پاتکهاي متوالي عراق در منطقه عمليات محرم، کاهش شديد روحيه پرسنل نيروهاي عراق به چشم مي خورد. تلفات مستمرو عدم جايگزيني به موقع پرسنل، استعداد پرسنلي يگانهاي دشمن را به حدود 50% رسانيده است که اکثراً افراد احتياط فاقد آموزش و روحيه لازم هستند.
درباره اينگونه برآوردها بايد بگويم که از دقت و صحت چنداني برخوردار نبود. آن ارقام درشتي که درباره تلفات دشمن گفته مي شد دقت قابل ملاحظه اي نداشت. همان گونه که ادعاهاي دشمن درباره تلفات نيروهاي ما عاري از هرگونه دقت بود. به هرحال همانگونه که يادآوري شد اين گونه برآوردهاي ستادي در مراحل تصميم گيري نهايي اثرات چنداني نداشت، اعم ازاين که از بينش درست و کافي برخوردار بود يا نبود و ما براي روشن شدن اثرات اين گونه تلاشهاي ستادي در مطالب آينده به قسمتي از مباحثات که در قرارگاه خاتم الانبياء جريان يافت اشاره خواهيم کرد.
مراحل مقدماتي برآوردهاي ستادي و طرح ريزي براي عمليات والفجر مقدماتي در آذر سال 61 به پايان رسيد و تصميم نهايي براي اجراي عمليات آفندي درغرب فکه چزابه گرفته شد و در 24 آذرماه طرح عمليات کتبي به نام طرح عملياتي شماره 1 عمليات کربلاي 11 به وسيله قرارگاه عملياتي خاتم الانبياء ( قرارگاه مشترک ارتش و سپاه) تهيه و منتشر گرديد که نکات اصلي آن به شرح زير مي باشد:
در مقدمه اين طرح راجع به مدارک مورد استفاده گفته شده که اصول اين طرح بر مبناي دستورات شفاهي ابلاغي به فرماندهان در جلسه هاي مورخ 16 و 17 و دستورالعمل تعويض 22 آذرماه مي باشد. بنابراين تصميم قطعي براي اجراي عمليات والفجر مقدماتي کمتر از يک ماه بعد از خاتمه عمليات محرم اتخاذ شده بود.

سازمان رزمي پيش بيني شده عمليات
 

قرارگاه فجرشامل: لشکر 21 پياده با 3 تيپ پياده و يک تيپ زرهي، تيپ 37 مستقل زرهي، لشکر 7 فجر سپاه پاسداران شامل: تيپ 33 المهدي و تيپ 35 امام سجاد.
قرارگاه نجف اشرف شامل: لشکر 16 زرهي با 2 تيپ زرهي، تيپ 58 پياده ذوالفقار، سپاه 11 قدر با لشکرهاي 27 محمد رسول الله (ص)، 31 عاشورا، 5 نصر (شامل تيپ هاي 18 جواد الائمه، 21 امام رضا، 139 امام صادق و تيپ مستقل 210 سيد الشهداء (ع) )
قرارگاه کربلا شامل: قرارگاه قائم (عج) که تيپ 84 پياده، تيپ 2 لشکر 16 زرهي، سپاه 3 صاحب الزمان با لشکرهاي 8 نجف، 14 امام حسين، 17 علي بن ابيطالب، 25 کربلا و تيپ مستقل 144 قمر بني هاشم را زير امر داشت و غيرازيگانهاي قرارگاه قائم، سپاه 7 پاسداران شامل لشکرهاي 41 ثارالله و يک قدس، ضمناً تيپ 7 ولي عصر و 15 امام حسن نيز در کنترل عملياتي قرارگاه کربلا منظور شده بود.
لشکر 30 زرهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
تيپ 55 پياده هوابرد.
گروه 33 توپخانه ارتش.
يگان هوانيروز. (3 پايگاه از گروه هاي اصفهان، کرمان و مسجد سليمان در 3 منطقه مستقر گرديده و آماده اجراي عمليات شدند. و پس از شروع عمليات و پيشروي نيروهاي خودي که پاتک هاي عراق نيروهاي خودي را در شرايط بحراني قرار داده بودند، تيم هاي هوانيروز در سه محور وارد عمل شده و ستونهاي زرهي دشمن را منهدم و شمار زيادي از افراد دشمن را کشته و زخمي نمودند.
ضمناً هوانيروز با اجراي عمليات هلي برن، نسبت به انتقال نيروهاي رزمنده به منطقه نبرد، حمل تدارکات (آذوقه و مهمات) و تخليه مجروحين به رزمندگان کمک نمود.

وضعيت عمومي
 

درباره وضعيت و مأموريت کلي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، چنين بيان شده بود که نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ضمن پدافند در تمام جبهه ها با قسمتي از نيروهاي قرارگاه عملياتي خاتم الانبياء (ص) درمنطقه بين فکه و هورالعظيم به منظور آزاد سازي استان العماره عمليات آقندي را هدايت و اجرا مي نمايند. در اين قسمت يادآوري شده بود که کليه يگانهاي منظور شده در سازمان رزمي تا روز (5-ر) در منطقه عمليات مستقر خواهند شد. همين امر يکي از مسائل بود که سبب به تأخير افتادن عمليات و کشف شدن آن به وسيله دشمن گرديد. زيرا زمان آمادگي بيش از آن مدت به طول انجاميد که برآورد شده بود.
مأموريت ويژه قرارگاه خاتم الانبياء (ص) چنين بيان شده بود که ضمن پدافند در قسمت شمالي منطقه نبرد غرب شوش و دزفول در منطقه عمومي فکه-چزابه حمله کرده. نيروهاي دشمن را منهدم و شهرهاي حلفائيه و العماره را تصوف مي کند و برحسب ايجاب وضعيت حمله را به سمت شمال غربي تا تصرف شهر علي غربي ادامه دهد.
تدبير عمومي فرماندهي قرارگاه خاتم الانبياء براي اجراي مأموريت ياد شده آن بود که با استفاده از غافلگيري و شرايط ديد محدود از فکه در شمال تا هورالعظيم در جنوب بايگانهاي قرارگاه نجف و کربلا حمله کند و اين حمله را تا وصول به هدفهاي پيش بيني شده که حلفائيه و عماره و علي غربي بودند در 3 مرحله به شرح زير اجرا نمايد ( به خلاصه نقشه مراجعه شود) در مرحله اول قرارگاه نجف در شمال و قرارگاه کربلا در جنوب در خط مقدم پدافندي دشمن رخنه کنند و تا عمق حدود 10 کيلومتري در خاک عراق پيشروي نمايند.
در مرحله دوم يگانهاي دو قرارگاه حمله ور پيشروي به سمت غرب را ادامه داده و شهر حلفائيه را تصرف نمايند.
در مرحله سوم پيشروي به طرف شهر العماره را ادامه داده و آن شهر را تصرف مي نمايند بعداً بر حسب ايجاب وضعيت حمله به طرف علي غربي ادامه خواهد يافت.
در اين طرح عملياتي مأموريت قرارگاه فجر ادامه پدافند درمنطقه از شمال فکه تا رودخانه چنگوله و مأموريت قرارگاه هاي نجف و کربلا آمادگي براي اجراي آفند به سمت جنوب غربي به طرف رودخانه طيب بر حسب دستورات بود. لشکر 30 زرهي سپاه پاسداران و تيپ 55 پياده هوابرد به عنوان احتياط در نظر گرفته شده بودند. درباره قرارگاه حمزه سيد الشهداء و چگونگي سازمان و مأموريت آن مطلبي عنوان نگرديده بود.
در قسمت دستورات هماهنگي اين طرح، نکات ويژه عبارت بودند ازاين که در کليه رده ها وحدت فرماندهي مورد توجه قرار گيرد. دربند ديگر گفته شده بود ادغام يگانهاي ارتشي و سپاه پاسداران 5 روز قبل ازآغاز عمليات خاتمه يابد. اين دو نکته به صورت جمع بين الاضداد است و اجراي آن در شرايط نبرد که مسئوليت حياتي مطرح است چندان امکان پذيرنيست. اين طرح به امضاي سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي فرمانده نيروي زميني ارتش و برادر محسن رضايي فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران رسيده بود.
پشتيباني هوايي که براي عمليات مورد بحث در نظر گرفته شد، روزانه 12 سورتي پرواز عمليات بود. ضمناً روزانه 6 پرواز پوشش هوايي نيز منظور گرديده بود.
از لحاظ پشتيباني آتش توپخانه علاوه بر توپخانه سازماني لشکرها و تيپ هاي مستقل که معمولاًً هر لشکر 4 گردان و هر تيپ مستقل يک گردان توپخانه داشت، گروه 33 توپخانه با 4 گردان توپخانه 130 و 175 ميليمتري و همچنين گروه 55 توپخانه، عمليات والفجر مقدماتي را پشتيباني مي کردند، پشتيباني هوانيروز شامل هلي کوپترهاي رزمي و لجستيکي با حداکثر مقدورات موجود فراهم گشته بود.
از لحاظ پشتيباني لجستيکي مسئله مهم مقدار مهمات که قابل پشتيباني بود، به شرح جدول زير تعين گرديده بود.
نوع جنگ افراد ـــــ 3 روز اول عمليات براي هر قبضه در روز ـــــ روز چهارم تا پانزدهم براي هر قبضه در روز
هوتيزر 105م م ـــــ 40تير آني 200 تيرزماني ـــــ 15 تيرآني، 8 تير زماني
هوتيزر 155م م ـــــ 15 ـــــ 5
هوتيزر 203 م م ـــــ 50ـــــ 10
توپ 175 م م ـــــ 70ـــــ 20
توپ 130 م م ـــــ 10ـــــ 3
موشک کاتيوشا ـــــ 180ـــــ 50
خمپاره 82 م م ـــــ 25ـــــ 7
خمپاره 81 م م ـــــ 25ـــــ 7
خمپاره 60 م م ـــــ 15ـــــ 5
خمپاره 120 م م ـــــ 5ـــــ 5
توضيح اين که مهمات بيشتر که براي توپ 175 م م و کاتيوشا منظور گرديده است، به علت تعداد که اين جنگ افزارها بوده نه فراواني مهمات.
و بالاخره آخرين مسئله مهم در تهيه طرح مورد نظر، برآورد وضعيت دشمن بود که براي اين منظور همان برآورد اطلاعاتي شماره 14 که در اوايل آذرماه 1361 تهيه گرديده بود، مورد استناد قرار گرفته بود. بدين طريق عمليات والفجر مقدماتي تحت عنوان طرح شماره يک عمليات کربلا 11 در 24 آذرماه تهيه و منتشر گرديد. درباره علت نامگذاري کربلا 11 به اين عمليات، سند ويژه اي در اختيار ما قرار نگرفت که چرا با وجود اين که آخرين عمليات کربلا شماره 6 بود، براي عمليات مورد بحث از شماره 11 استفاده گرديد.
بر اساس تصميم نهايي که درباره روش سازماندهي و اجراي عمليات والفجر مقدماتي گرفته شد، لازم بود تغييرات و جابجايي هائي در گسترش يگانها داده شود. مهمترين اين تغييرات در منطقه شمال فکه بود. زيرا قبل از اين تصميم 4 لشکر عمده سپاه پاسداران که براي نبرد مورد نظر پيش بيني گرديده بودند، در ادامه عمليات محرم در آن منطقه گسترش داشتند، لذا به فرماندهي قرارگاه فجر که مسئوليت پدافندي شمال فکه را عهده دار بود، دستور داده شد با عناصر زير امر خود که لشکر 21 پياده با 4 تيپ ( 3 تيپ پياده و يک تيپ زرهي)، تيپ 58 پياده ذوالفقار و لشکر 7 فجر با تيپهاي 33 المهدي و 35 امام سجاد و يگانهاي ژاندارمري مستقر در منطقه از شمال فکه تا چنگوله پدافند نموده و عناصر لشکرهاي نجف، کربلا، علي بن ابيطالب و امام حسين را رها سازد تا براي شرکت در عمليات آفندي در جنوب فکه آماده شوند. با تشکيل قرارگاه هاي عملياتي مشترک سپاه و ارتش، فرماندهان ارتشي قرارگاه ها بدين شرح است:
سرهنگ ستاد منوچهر دژکام فرمانده نظامي قرارگاه کربلا، سرهنگ ستاد سيروس لطفي فرمانده نظامي قرارگاه نجف و سرهنگ حسين حسني سعدي فرماندهي نظامي قرارگاه فجر، ضمناً سرهنگ توپخانه علي صياد شيرازي فرمانده نيروي زميني، فرماندهي نظامي قرارگاه خاتم الانبياء را شخصاً عهده دار شد و سرهنگ ستاد مسعود منفرد نياکي به عنوان جانشين فرمانده نيروي زميني فرماندهي عملياتي يگان هاي مستقر در منطقه اهواز خرمشهر را عهده دار گرديد.
درهنگام انجام تغييرات در سازمان گسترش، يگان هاي عمده لشکر فجر سپاه پاسداران در منطقه خرمشهر گسترش داشت و با لشکر 77 پياده به صورت قرارگاه مشترک مسئوليت پدافند خرمشهر را به عهده گرفته بودند. با تغييراتي که داده شد مسئوليت پدافندي منطقه خرمشهر آبادان به لشکر 77 و يک تيپ از سپاه پاسداران محول گرديد و لشکر فجر منهاي يک تيپ به منطقه غرب عين خوش تغيير مکان يافت و با لشکر 21 پياده ارتش قرارگاه فجر را تشکيل داده و در شمال فکه پدافند نمود.
در 22 آذرماه در يک جلسه مشترک ارتشي و سپاهي، فرماندهان نظامي و فرماندهان سپاه قرارگاه نيز معرفي شدند. فرماندهان ارتشي همان هائي هستند که در بالا نام برده شدند. فرماندهان سپاه عبارت بودند از: برادر مجيد بقائي در قرارگاه کربلا همکار سرهنگ دژکام، برادرعزيزجعفري در قرارگاه نجف همکار سرهنگ لطفي، برادر محمد نبي رودکي در قرارگاه فجر همکار سرهنگ حسني سعدي، ضمناً برادر محسن رضائي فرماندهي کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز در قرارگاه خاتم الانبياء با فرمانده نيروي زميني ارتش اشتراک مساعي مي نمود. اما چنين به نظر مي رسد که در جلسات مشترک برادر رحيم صفوي به جاي ايشان انجام وظيفه کرد. با توجه به مطالبي که درباره مراحل طرح ريزي بيان گرديد، اين مرحله از فعاليت ستادي عمليات تا 24 آذرماه خاتمه يافت و طرح نهائي تهيه و منتشر شد که خلاصه آن بيان گرديد.
بعد ازانتشار طرح، مرحله آمادگي براي اجراي آن آغاز گرديد. اما اين طرح نياز زيادي به اقدامات آمادگي داشت. زيرا يکي از وسيع ترين عمليات هاي آفندي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در يکي از مناسب ترين مناطق عملياتي بود که به مرحله اجرا در مي آمد. بدين لحاظ مرحله آمادگي با مشکلات زيادي مواجه و اين امر سبب به تأخيرافتادن بيش از حد زمان اجراي عمليات و در نتيجه کشف شدن کامل طرح، به وسيله نيروهاي متجاوز عراق گرديد. نظر به اهميت فوق العاده اي که اين مرحله در کل عمليات داشت، لازم است موانع و مشکلات موجود و تلاشهاي فوق العاده يگانها در مرحله آمادگي را کمي مشروح تر بيان کنيم.
بعد ازانتشار طرح، فعاليت هاي مقدماتي به وسيله يگان هاي اجرائي به منظور شناسائي منطقه و برآوردن نيازمنديها آغاز شد. چنين به نظر مي رسد که از همان زمان، مشکلات بي شماراين طرح تا حدودي روشن گرديد.
اولين جلسه عمومي براي بررسي مشکلات و نيازمنديهاي برآورده شده در 4 ديماه در قرارگاه خاتم الانبياء تشکيل شد که در آن جلسه فرمانده نيروي زميني ارتش، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، فرماندهان قرارگاه ها، افسران ستاد قرارگاه خاتم الانبياء شرکت داشتند. نيازمنديهاي کلي که در گفت و گوهاي اين جلسه مشخص شد بدين شرح است.
1-تهيه و يا تکميل تأسيسات کليه قرارگاه هاي شرکت کننده در منطقه عمليات.
2-ادامه شناسائيهاي لازم و تهيه طرح مقدماتي براي اجراي عمليات.
3-آماده کردن جاده هاي مواصلاتي و پلهاي مورد لزوم.
4-آماده نمودن محلهاي فرود هلکوپترها در محل مناسب و مورد نظر.
5-تعيين و آماده کردن محل استفرار سايت هاگ (موشک زمين به هوا)
6-برآورد نيازهاي توپخانه و مخابرات.
7-تهيه طرح پوشش و فريب به وسيله قرارگاه فجر، بابکار بردن يک تيپ پياده ارتش و يک تيپ سپاه پاسداران در منطقه شمال فکه (از فکه تا چيلات)
با يک ديد دقيق نظامي به مطالب ياد شده بالا روشن مي گردد که انجام کارهاي ساختماني مورد نظر با فرض وجود مصالح، و وسائل و ابزار کارمورد نياز، هفته ها زمان لازم داشت و يکي از مهمترين موارد آن احداث جاده ها و پلها بود. زيرا تلاش اصلي اين عمليات آفندي بايستي در قسمت شمالي منطقه نبرد انجام مي گرفت که براي اين منظور نيروهاي حمله رو ما بايستي از ارتفاعات ميشداغ و تپه هاي رملي دامنه هاي شرقي و غربي آن عبور مي کردند و دراين منطقه که عمق آن تا وصول به اولين مواضع پدافندي نيروهاي متجاوز عراق بيش از 20 کيلومتر مسافت بود، هيچ گونه جاده اي براي حرکت خودروها اعم از شني دار يا چرخدار وجود نداشت. در عمليات فتح المبين قسمتي از نيروهاي ما از تنگ ذليجان گذشته و به سمت تپه رقابيه حمله کرده بودند. اما اين مسير نيز بعد از گذشت 9 ماه تحت تأثير شنهاي روان قرار گرفته بود و ضمن اين که در آن عمليات يک واحد در حدود يک تيپ عموماًً به حالت پياده از آن معبر گذشت و قسمتي از ارتفاعات ميشداغ را طي کرد، ولي وارد تپه هاي رملي غرب ميشداغ نشد. در صورتي که در عمليات والفجر مقدماتي، حدود 5 لشکر از جمله عناصر يک لشکر زرهي بايستي از اين مسير عبور مي کردند. بنابراين نياز به محورهاي مواصلاتي مطمئن و مضاعف بود. متأسفانه دربرآورد اطلاعاتي شماره 14 به هيچ وجه به راه هاي مواصلاتي داخلي منطقه اشاره نشده بود. و برعکس در خاک دشمن جاده هاي مواصلاتي غرب رودخانه دجله مورد بررسي قرارگرفته بود. در صورتي که اولين مانع عمده در مسير حرکت نيروهاي ايران، ارتفاعات ميشداغ و تپه هاي رملي طرفين آن بود که عاري از هرگونه جاده براي عبور پياده بود. بنابراين اولين مسئله و يا مشکل عمده که نيروهاي ما با آن مواجه شدند، چگونگي عبور از ميشداغ و تپه هاي رملي طرفين آن بود. ارتش براي فعاليت جاده سازي امکانات قابل توجهي نداشت و سپاه پاسداران نيزمتکي به جهاد سازندگي بود. بنابراين انجام فعاليتهاي ساختماني به عهده جهاد سازندگي محول گرديد و آن سازمان يک تلاش شبانه روزي فوق العاده را آغاز کرد. متأسفانه دراسناد و مدارک موجود ارتشي مطالبي درباره اين گونه تلاشها درج نشده است و ما براي پي بردن به چگونگي آن از خاطرات و ياد داشتهاي رزمندگان استفاده کرديم. دريکي ازاين يادداشتها که از مذاکرات جلسات مشورتي فرماندهان در تاريخ 26 دي ماه (بيشتر از يک ماه بعد از انتشار طرح) مطلبي که درباره جاده هاي مورد نياز عنوان گرديده چنين بوده است ( برادر جعفري اظهار داشت قرارگاه نجف براي عمليات آماده است مهمترين موضوعي که باقيمانده، اتمام جاده است. جاده تا بيت شايه رسيده و تا پل امتداد يافته، کمبود کمپرسي مشهود است. اگر 100 دستگاه کمپرسي باشد تکميل جاده 4 روز ديگرطول مي کشد.) با توجه به اين نکته کار جاده سازي تا پايان دي ماه بعيد به نظر مي رسد و تا هنگامي که اين جاده آماده نمي شد، اساساً عبور يگان هاي قرارگاه نجف از تپه هاي رملي ميشداغ غير ممکن مي گرديد بنابراين تعيين زمان شروع عمليات کاملاً وابسته به خاتمه جاده سازي بود و جاده سازي هم با مشکلات فوق العاده اي مواجه شده بود. اما جهاد گران جمهوري اسلامي ايران با تمام نيرو و امکانات سعي مي کردند اين مشکل عمده را از سر راه بردارند. منتهي اين کار زمان لازم داشت. هر قدر زمان بيشتر به تأخير مي افتاد عناصر اطلاعاتي عراق بيشتر به هدفهاي نيروهاي ايران پي مي بردند و جزئيات طرح بيشتر کشف مي گرديد. تا آن جا که اعلام گرديد که نيروهاي عراقي به خوبي مي دانند که نيروهاي ايران به حلفائيه و عماره حمله خواهند کرد. بنابراين آمادگي کامل براي مقابله را دارند. بدين سبب هر قدر زمان عمليات به تأخير مي افتاد طرح بيشتر افشا مي شد. ضمن اين که يگان هاي بسيجي که معمولاًً براي مدت 3 ماه به منطقه عمليات اعزام مي شدند، با افزايش طول زمان خسته و فرسوده مي شدند. بنا به اظهار نظر يکي از رزمندگان، عده اي ازآنان که به عنوان مرخصي منطقه را ترک مي کردند، ديگر برنمي گشتند (به يادداشتهائي از خاطرات رزمندگان مراجعه شود) اين موضوع در جلسات شوراي فرماندهان، کراراً مطرح مي گرديد. ولي به علت کمبود امکانات و وسعت حجم کار، انجام آن در مدت زمان کوتاه مقدور نبود. ضمن اين که علاوه برجاده سازي، مسائل مهم ديگري نيز وجود داشت که هنوز حل نشده بود. ما براي روشن شدن اين گونه مسائل، خلاصه اي از يادداشتهاي يکي از فرماندهان نظامي را بازگو مي کنيم:

جلسه مورخه 61/10/21 شوراي فرماندهان
 

محل تشکيل جلسه قرارگاه کربلا در تنگ ذليجان، شرکت کنندگان : فرماندهان و مسئولين ستاد ارتش و سپاه پاسداران، خلاصه اهم مذاکرات در اين جلسه به شرح زير بود.
برادر رحيم صفوي اظهار داشت تجمع نيرو در منطقه خيلي زياد است هرچه زودتر بايد حمله اجرا گردد زيرا براي دشمن مشخص شده است.
برادر کاظمي گفت افراد اعتراض مي کنند، چرا حمله نمي کنيم. درعمليات قبل، از اين محور 7 گردان 27 کيلومتر راه طي کرد ( منظور عمليات فتح المبين) و دشمن اين مسير را مي داند حالا دو لشکر بايد ازآن عبور کند. قلبم روشن است که مي رويم و به هدف مي رسيم. يا بايد برويم به هدف برسيم يا شهيد شويم. ايشان ضمناً طرح عملياتي قرارگاه کربلا را تشريح کرد و اظهار داشت، سپاه هفتم با لشکرهاي قدس، امام حسن، ولي عصر، ثارالله، نجف از چزابه عبورمي کنند و تا پاسگاه مرزي طاووسيه گسترش مي يابند بعد جزئيات طرح حمله را بيان کرد و در پايان گفت نيروهاي ما براي اجراي حمله آماده هستند و از تأخير آن نگرانند.
سرهنگ صياد شيرازي گفت: کارها دارد پيش مي رود.
سرهنگ دژکام به وجود بعضي ناهماهنگي ها بين فرماندهان ارتشي و سپاهي اشاره کرد. برادر رحيم صوفي گفت: به هر حال وحدت، عامل مهم و رمز پيروزي ما است. سرهنگ صياد شيرازي گفت: بهتراست همه مطالب عنوان شود تا راه حلي براي آن پيدا شود. آن چه لازم است، بايستي عناصر ارتش و سپاه با هم همکاري اجرائي داشته باشند و در کنار هم باشند.
سرهنگ ذاکري افسر اطلاعات گفت: دو روز است که راديو بغداد مي گويد، ما مي دانيم نيروهاي ايران از سه راهي حلفائيه حمله خواهند کرد. برادر رحيم صفوي گفت: به هر حال ما حمله مي کنيم.
سرهنگ دژکام و سرهنگ جمشيدي، مسئله کمبود جاده و اهميت آن را طرح کردند. سرهنگ شيرازي، ضمن قبول آن گفت: بايد درباره جاده فکر اساسي بشود و اضافه کرد که در عمليات طريق القدس در داخل رملها 15 کيلومتر جاده احداث شد و دو گردان ما از آن استفاده کردند و اين امر درموفقيت آن عمليات نقش مهمي داشت. دراين عمليات نيز که در منطقه رملي به عمق 8 کيلومتر است، دشمن تصور نخواهد کرد، ما بتوانيم ازآن بگذريم. و اين کار مهمي است که از آن بگذريم و اين کار مهمي است به ايجاد غافلگيري کمک نمايد. اما در عين حال بايد مراقب هدف دشمن نيز بود. ممکن است بخواهد ما را به عمق بکشاند. (احتمالاًً به منظور بريدن خطوط مواصلاتي عقب) بعد از مذاکراتي درباره جزئيات بعضي مسائل سرهنگ صياد شيرازي به عنوان نتيجه نهائي مذاکرات گفت: بزرگترين مشکل، جاده است. مسئله ديگر تراکم بيش از حد نيروها در منطقه که قطعاً دشمن از اين منطقه عکس هوائي گرفته و با شناسائي هايي که انجام داده متوجه تمرکزات ما و هدف آن گرديده است. درباره جاده بايد حداقل دو محور مواصلاتي عريض دو طرفه ايجاد شود که هم براي پيشروي عده ها و هم براي تخليه مجروحين مورد استفاده قرار گيرد.
منبع: حسيني،سيد يعقوب ،عملیات والفجر مقدماتی،انتشارات هيئت معارف جنگ ،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.