1+12 نکته براي کله پاچه خواري
نویسنده:محسن ظهوري
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به مغز!
شما مي توانيد به يک طباخي برويد و هر چه دوست داريد، سفارش بدهيد. اين کار، کاملاً در حوزه اختيارات قانوني شما قرار دارد. اما به هر حال، ورود به طباخي و سفارش هايي که مي توانيد بدهيد و مخلفاتي که همراه اين غذاي خوشمزه مي توانيد نوش جان کنيد هم براي خودش داستاني دارد. نکته هاي زير را بخوانيد تا يک وقت اگر سر از طباخي در آورديد، به خاطر ندانم کاري ضايع نشويد.
بيشتر از 4 هزار تومان نخواهد شد. با اضافه شدن پاچه، گوش، چشم، مغز و ...به اين وعده غذايي، بالاخره قيمت هم بالاتر خواهد رفت.
يک آبگوشت با نصف مغز، بالاتر از 2 هزار تومان خرج روي دست شما نخواهد گذاشت. روي هم رفته، هم از نظر قيمت و هم از نظر ارزش غذايي، واقعاً قابل مقايسه با خيلي از غذاهاي ديگر نيست؛ ضمن اينکه خود طباخي ها، فهرست غذاهايي را که مي توانيد در آنجا صرف کنيد، دارند، آن هم با قيمت. اين فهرست، بيشتر روي ديوار طباخي و جايي که همه بتوانند ببينند، نصب مي شود.
«عمو، خودتم مي دوني گرونه ها»؛ مشتري ها که غذايشان را خورده بودند و لابد يک چاي داغ هم رويش، وقت حساب کردن اين تيکه را هم بار عمو مهدي مي کردند. به هر حال عمو «من سر نخورم که سر گران است» را عدل کنار دخلش به ديوار ميخ کرده بود و انگار اصرار داشت تا مشتري را وادار کند اين تيکه را به او بيندازد. آن وقت ديگر اوج خوش خوشانش مي شد؛ خودش را روي صندلي جابه جا مي کرد و زل مي زد توي چشم مشتري و مي گفت: «اما مي دونستي و خوردي. يه بناگوش و يه مغز و دو تا پاچه که با مخلفاتش مي شه فلان قدر، آره...گرونه ولي مزه مي ده» و کيف مي کرد که صورت حساب غذاي مشتري را اين طوري برايش حساب کرده. با اينکه هيچ وقت دليل اصرار عمو مهدي را براي اين کار نفهميدم؛ اما انگار يک جورهايي تبليغ منفي بود تا به مشتري يادآوري کند مزه اين غذا به قيمت گرانش مي ارزد؛ يعني همان چيزي که من طرفدار کله پاچه اسيرش شده ام. جداي از قيمتش که حالا ديگر زياد با غذاهاي ديگر فرقي نمي کند، بارها شنيده ام که غذاي مضري است و سرشار از چربي و کلسترول و ...اما باز هم تا هوس مزه اش به جانم مي افتد، در خوردنش سماجت مي کنم. آن وقت نه تنها کاري به بيت شعر مولانا که عمو مهدي خدا بيامرز روي ديوار کله پزي اش زده بود ندارم که توجهي به چند بيت آن طرف ترش هم ندارم؛ «خوردم ز تريد(1) و پاچه يک چند/از پاچه سر مرا زيانست».
شما مي توانيد به يک طباخي برويد و هر چه دوست داريد، سفارش بدهيد. اين کار، کاملاً در حوزه اختيارات قانوني شما قرار دارد. اما به هر حال، ورود به طباخي و سفارش هايي که مي توانيد بدهيد و مخلفاتي که همراه اين غذاي خوشمزه مي توانيد نوش جان کنيد هم براي خودش داستاني دارد. نکته هاي زير را بخوانيد تا يک وقت اگر سر از طباخي در آورديد، به خاطر ندانم کاري ضايع نشويد.
1.کدام دسته از کله خورها هستيد
2.تجربه هاي اول را چطور از سر رد کنيد
3.کجاي کله پاچه را انتخاب کنيد
4.همراه اولتان کي باشد
5.يک دست کله پاچه را چطور کامل کنيد
6.چقدر پول بدهيد
بيشتر از 4 هزار تومان نخواهد شد. با اضافه شدن پاچه، گوش، چشم، مغز و ...به اين وعده غذايي، بالاخره قيمت هم بالاتر خواهد رفت.
يک آبگوشت با نصف مغز، بالاتر از 2 هزار تومان خرج روي دست شما نخواهد گذاشت. روي هم رفته، هم از نظر قيمت و هم از نظر ارزش غذايي، واقعاً قابل مقايسه با خيلي از غذاهاي ديگر نيست؛ ضمن اينکه خود طباخي ها، فهرست غذاهايي را که مي توانيد در آنجا صرف کنيد، دارند، آن هم با قيمت. اين فهرست، بيشتر روي ديوار طباخي و جايي که همه بتوانند ببينند، نصب مي شود.
7.از کي مشاوره بگيريد
8.مزاج تان با چي سازگار است
9.چه وقت روز بخوريد
10.با چه دسري بخوريد
11.با چه مزه اي بخوريد
12.با چه نوشيدني اي بخوريد
12+1 با چه ناني بخوريد
کله اش رونخوري جانم
«عمو، خودتم مي دوني گرونه ها»؛ مشتري ها که غذايشان را خورده بودند و لابد يک چاي داغ هم رويش، وقت حساب کردن اين تيکه را هم بار عمو مهدي مي کردند. به هر حال عمو «من سر نخورم که سر گران است» را عدل کنار دخلش به ديوار ميخ کرده بود و انگار اصرار داشت تا مشتري را وادار کند اين تيکه را به او بيندازد. آن وقت ديگر اوج خوش خوشانش مي شد؛ خودش را روي صندلي جابه جا مي کرد و زل مي زد توي چشم مشتري و مي گفت: «اما مي دونستي و خوردي. يه بناگوش و يه مغز و دو تا پاچه که با مخلفاتش مي شه فلان قدر، آره...گرونه ولي مزه مي ده» و کيف مي کرد که صورت حساب غذاي مشتري را اين طوري برايش حساب کرده. با اينکه هيچ وقت دليل اصرار عمو مهدي را براي اين کار نفهميدم؛ اما انگار يک جورهايي تبليغ منفي بود تا به مشتري يادآوري کند مزه اين غذا به قيمت گرانش مي ارزد؛ يعني همان چيزي که من طرفدار کله پاچه اسيرش شده ام. جداي از قيمتش که حالا ديگر زياد با غذاهاي ديگر فرقي نمي کند، بارها شنيده ام که غذاي مضري است و سرشار از چربي و کلسترول و ...اما باز هم تا هوس مزه اش به جانم مي افتد، در خوردنش سماجت مي کنم. آن وقت نه تنها کاري به بيت شعر مولانا که عمو مهدي خدا بيامرز روي ديوار کله پزي اش زده بود ندارم که توجهي به چند بيت آن طرف ترش هم ندارم؛ «خوردم ز تريد(1) و پاچه يک چند/از پاچه سر مرا زيانست».
پينوشتها:
1ــ تريد: تليت يا خرد کردن نان در آب گوشت.
/ج