شرحي كوتاه بر احاديث امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف- قسمت دوم
دورى از شيطان به وسيله نماز
(ما أَرْغَمَ أَنْفَ الشَّيطانِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلاهِ، فَصَلِّها وَأَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيطانِ)[1]
هيچ چيز به مانند نماز، بينى شيطان را به خاك نمى سايد، پس نماز بگذار و بينى ابليس را به خاك بمال.
شرح
(أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِكْري)[2]; نماز را براى ياد من برپا دار.
نمازى كه چنين باشد، انسان را از فحشا و منكرات باز مى دارد، و در نتيجه، انسان بر هواى نفس و شيطان غالب مى گردد.
نماز اول وقت
(مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَداهَ إِلى أَنْ تَنْقَضي الْنُجُومْ)[3]
ملعون و نفرين شده است كسى كه نماز صبح را عمداً تأخير بيندازد، تا موقعى كه ستارگان ناپديد شوند. ".
شرح
از اين حديث و احاديث ديگر استفاده مى شود كه نماز سه وقت دارد:
1. وقت فضيلت: كه همان اول وقت نماز است و از آن در روايات به "رضوان اللّه " تعبير شده و بهترين وقت براى نماز همين وقت است; زيرا:
الف) در اين وقت است كه دستورِ به جاى آوردن نماز از جانب خداوند متعال صادر شده و اهميت دادن به دستورهاى الهى و زودتر انجام دادن آن مطلوب است.
ب) نماز در حقيقت ارتباط موجود محدود و سراپا محتاج با موجود نامحدود، و بهره بردارى از اوست، كه اين در حقيقت به نفع انسان است، و سرعت و فوريت در آن مطلوب است.
ج) امام زمان(عليه السلام) در اوّل وقت نماز مى خواند، و كسانى كه در اين موقع نماز بخوانند، به بركت نماز آن حضرت(عليه السلام)، خداوند نمازشان را قبول خواهد كرد; البته اختلاف افق ها تأثيرى در اين موضوع ندارد; به عبارت ديگر، منظور انجام نمازها در زمان واحد نيست، بلكه مقصود اتحاد در يك عنوان واحد، يعنى "اداى نماز در اول وقت " است، منتها هر كسى بر حسب افق خودش.
2. آخر وقت: كه در روايات با تعبير "غفران اللّه " آمده است. تأخير نماز از اوّل وقت به آخر وقت، مذموم است; لذا امام زمان(عليه السلام) چنين شخصى را ملعون و دور از رحمت خدا دانسته است. در روايتى ديگر از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم:
به جاى آوردن نماز در اول وقت موجب خشنودى خداست و به جاى آوردن آن در آخر وقت گناه، ولى مورد عفو و مغفرت خداوند است.[4]
3. خارج از وقت: به جا آوردن نماز در خارج از وقت آن است، كه اصطلاحاً از آن به "قضا " تعبير مى شود. اگر كسى نماز خود را در داخل وقت آن به جاى نياورد، بايد قضاى آن را به جاى آورد; و اين به امر و دستور جديد است. حال اگر عمداً نماز را تا پايان وقت به تأخير انداخته معصيت كرده است و بايد از آن توبه كند و الاّ مورد عقوبت خداوند متعال قرار مى گيرد; ولى اگر از روى سهو و نسيان بوده و در آن قصورى نداشته باشد، مورد عقوبت الهى نخواهد بود.
سجده شكر
(سَجْدَهُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَأَوْجَبِها ... فَإِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَالتَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ، كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ، وَالسَّجْدَهُ دُعاءٌ وَتَسْبيحٌ)[5]
سجده ى شكر، از لازم ترين و واجب ترين مستحبات الهى است ... همانا، فضيلت دعا و تسبيح پس از واجبات بر دعاى بعد از نوافل، همانند فضيلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبيح است.
شرح
از بررسى آيات و احاديث به دست مى آيد كه همه ى واجبات و يا همه ى مستحبات، در يك سطح و اندازه نيستند; مثلاً اهميت نماز، در ميان واجبات، از همه بيش تر است; زيرا، قبولى اعمال، به قبول شدن نماز بستگى دارد. در ميان مستحبات ـ برابر اين حديث ـ اهميت سجده ى شكر، از همه ى مستحبات بيش تر است. شايد علّت، اين باشد كه سجده ى شكر، كليد افزايش و تداوم نعمت است; يعنى هر گاه انسان با ديدن و يا رسيدن به نعمتى، شكر گزارد، آن نعمت تداوم مى يابد و نعمت هاى ديگر نيز نازل مى گردند. اين نكته در قرآن به صراحت آمده است:
(لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ)[6]; اگر شكر نعمت به جاى آوريد، بر نعمت شما مى افزايم.
حضرت(عليه السلام) در اين حديث به چند نكته اشاره مى فرمايد:
1. سجده ى شكر، زمان و مكان خاصّى ندارد، ولى با توجّه به اين حديث، بهترين زمان براى اين كار بعد از نمازهاى واجب و نوافل است.
2. سجده كمال انسان و نهايت خضوع در برابر خداوند متعال است، در اين هنگام است كه انسان خود را نمى بيند و تمام عظمت و بزرگى را از آن خداوند مى داند; لذا اين حالت، بهترين حالت براى بنده است، خصوصاً هنگامى كه توأم با ذكر و شكرگزارى لفظى و قلبى باشد.
3. ثواب دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب، از ثواب دعا و تسبيح پس از نمازهاى نافله خيلى بيش تر است، همان گونه كه فضيلت فرايض از نوافل بيش تر است.
4. حضرت(عليه السلام) با بيان اين كه سجده، دعا و تسبيح است، مى فهماند كه خود سجده هم يك نوع تسبيح و دعاست و همان گونه كه ذكرِ پس از نماز، مطلوب است، سجده كردن هم كارى مستحب است; زيرا غايت و هدف از دعا و تسبيح، خضوع و خشوع و تذلّل براى خداوند متعال است، و شكّى نيست كه اين غايت، در سجده، به نحو اتمّ و اكمل است.
برآوردن حاجات مردم
(مَنْ كانَ في حاجَهِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ كانَ اللّهُ في حاجَتِهِ)[7]
هر كسى كه به دنبال حاجت خداوند عزّوجلّ باشد، خداوند نيز دنبال كننده و برآورنده ى حاجت او خواهد بود.
شرح
هر چند مراد از حاجت خداوند در بخشى ديگر از اين روايت، زيارت امام حسين(عليه السلام) با نيت خالص، مشخص شده است; ولى حضرت، يك اصل كلّى را بيان كرده و زيارت امام حسين(عليه السلام)را مصداقى از آن قرار داده اند; يعنى اگر انسان كارى را انجام دهد كه اجرايش مطلوب و خواسته ى خداوند باشد، و از اين رو بتوان آن را "حاجت و خواسته ى خداوند " خواند، مى تواند خداوند نيز كارهاى او را اصلاح مى كند.
شايسته ى يادآورى است كه خداوند، محتاج به هيچ كس نيست، بلكه اين مردم اند كه سرتاپا محتاج به قاضى الحاجات اند. خداوند متعال مى فرمايد:
(يا أَيهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِي الْحَميدُ)[8]; اى مردم! شما محتاجان به سوى خداونديد و خداوند، همان غنّى ستايش شده است.
تعبير حاجت خداوند در اين حديث به اين جهت است كه حاجت خداوند در حاجت خلق است; و به تعبير ديگر، كسى كه حاجات مردم را برآورد، گويا حاجت خداوند را برآورده است.
احتمال ديگر در مورد اين حديث اين است كه مقصود از "حاجت خدا "، دستورهاى خداوند، اعمّ از اوامر و نواهى باشد كه خواست خداوند است، و اگر كسى در برابر آن مطيع باشد، خداوند نيز حاجت او را بر مى آورد.
بهره مندى انسان از امام غائب
(أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بي في غَيبَتي فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَيبَتْها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ)[9]
امّا چگونگى استفاده از من در غيبتم، همانند استفاده از خورشيد است هنگامى كه ابرها آن را از ديدگان پنهان نگاه دارد.
شرح
در اين تشبيه، نكات جالبى نهفته است كه به بعضى از آن ها اشاره مى كنيم:
1. حضرت وجود خود را به خورشيد تشبيه كرده است. همان گونه كه خورشيد، منشأ حيات موجودات و مايه ى گرمى و حرارت و نور و حركت و ... است و با نبود آن، حيات و زندگانى از موجودات رخت برمى بندد، حيات معنوى جامعه، از وجود امام زمان(عليه السلام)، و بقاى آن نيز به بقاى وجود آن حضرت وابسته است. در روايات اسلامى وارد شده است كه امامان معصوم(عليهم السلام)اهداف غايىِ ايجاد مخلوقات اند.
2. همان گونه كه خورشيد يكى از مخلوقات و در عين حال واسطه ى بهره گيرى موجودات از نور و حرارت است، امام نيز واسطه ى اعلا براى فيض برى موجودات است و فيض الهى، مانند نعمت و هدايت و ...، به واسطه ى او به عموم خلايق مى رسد.
3. همان گونه كه مردم، هر آن، انتظار خارج شدن خورشيد از پَسِ ابرها را دارند، تا تمام و كامل، از وجود و ظهورش استفاده ببرند، در ايام غيبتِ آن حضرت نيز، مردم، منتظر ظهور و خروج اويند و از ظهورش مأيوس نمى گردند.
4. منكر وجود آن حضرت، همانند منكر وجود خورشيد است، هنگامى كه در پشت ابرها از ديده ها پنهان گردد.
5. همان گونه كه ابر، كاملاً خورشيد را نمى پوشاند و نور خورشيد به زمين و زمينيان مى رسد، غيبت هم مانع كامل و تمامى براى بهره دهى حضرت نيست. مردم در زمان غيبت، حضرت را نمى بينند، امّا از وجود مبارك او بهره مى برند. توسّل يكى از راه هاى بهره بردن از آن امام است.
6. همان گونه كه در مناطقى كه هوا غالباً ابرى است، گاهى خورشيد ابرها را مى شكافد و خود را از لابه لاى آن ها بيرون مى آورد و به عده اى از مردم نشان مى دهد، هر از چند گاهى نيز، عدّه اى شرف ياب محضر مبارك امام زمان(عليه السلام)مى شوند و از وجودش استفاده مى برند، و از اين راه، وجود آن حضرت(عليه السلام)براى عموم مردم به اثبات مى رسد.
7. همان گونه كه از خورشيد، همگان، از دين دار و بى دين، نفع مى برند، آثار و بركات امام عصر(عليه السلام)، همه ى عالم را در برمى گيرد، هر چند مردم او را نشناسند و قدرش را ندانند.
8. همان گونه كه شعاع خورشيد، به مقدار روزنه ها و اندازه ى پنجره ها، داخل اتاق ها مى شود و مردم از آن بهره مى برند، مقدار بهره ى مردم از وجود و آثار و بركات آن حضرت نيز، به اندازه ى قابليت آنان است. انسان هر اندازه موانع را از خود دور كند و قلب خود را بيش تر بگشايد، از وجود و آثار و بركات بيش ترى بهره مى گيرد.
9. همان گونه كه ابرها خورشيد را نابود نمى كنند، و تنها مانع رؤيت اويند، غيبت امام زمان(عليه السلام) نيز فقط مانع رؤيت اوست.
مراعات شيعه
(إِنّا غَيرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَلا ناسينَ لِذَكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ الَّلأْواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ)[10]
ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود، دشوارى ها و مصيبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ريشه كن مى نمودند.
شرح
حرمت اموال مردم
(فَلا يحِلُّ لاَِحِد أَنْ يتَصَرَّفَ مِنْ مالِ غَيرِهِ بِغَيرِ إِذْنِهِ)[11]
براى هيچ كس جايز نيست كه بدون اذن صاحب مال، در مالش تصرّف كند.
شرح
حضرت به مطلبى اشاره مى كنند كه در آيه ى شريفه ى (لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَينَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاّ أَنْ تَكُونَ تِجارَهً عَنْ تَراض مِنْكُمْ)[12]به آن اشاره شده است. خداوند در اين آيه فرموده است:
اموال خود را بين خود به باطل نخوريد، بلكه تصرّف شما به واسطه ى تجارتى باشد كه با رضايت شما، در ميانتان متداول است.
مال مسلمان نيز همانند آبرو و جانش بايد محفوظ باشد، و ديگران نبايد چشم سوئى به آن داشته باشند. مالك مال ديگران شدن، اگر بدون اسباب شرعى وعرفى (از قبيل تجارتِ با رضايت، بخشش، ارث، اجاره و يا ساير اسباب شرعى كه در فقه اسلامى به آن ها اشاره شده است) باشد، نتيجه اى جز هرج و مرج در پى ندارد. در اين آيه و نيز حديث شريف، اين گونه دستور داده شده كه تصرّف در مال ديگران بايد با رضايت يا اذن يا اجازه ى صاحب مال باشد و كسى حق ندارد با زور، مال ديگرى را از دستش بيرون آورد و خود را صاحب آن بداند.
پينوشتها:
[1]. كمال الدين، ج2، ص520، ح49 ; فقيه، ج1، ص498، ح1427 ; تهذيب الأحكام، ج2، ص175، ح155 ; الإستبصار، ج1، ص291، ح10 ; الغيبه، طوسى، ص296، ح250 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج53، ص182، ح11 ; وسائل الشيعه، ج4، ص236، ح5023 .
[2]. سوره ى طه، آيه ى 14 .
[3]. الغيبه، طوسى، ص271، ح236 ; احتجاج، ج2، ص298 ; بحارالأنوار، ج52، ص16، ح12 ; وسائل الشيعه، ج4، ص201، ح4919 .
[4]. فقيه، ج1، ص217، ح651 ; بحارالأنوار، ج79، ص351، ح23 .
[5]. احتجاج، ج2، ص308 ; بحارالأنوار، ج53، ص161، ح3 ; و وسائل الشيعه، ج6، ص490، ح8514 .
[6]. سوره ى ابراهيم، آيه ى7 .
7]. كمال الدين، ج2، ص493، ح18 ; الخرائج و الجرائح، ج1، ص443، ح24 ; بحارالأنوار، ج51، ص331، ح56 .
[8]. سوره ى فاطر، آيه ى 15 .
[9]. كمال الدين، ج2، ص485، ح10 ; الغيبه، شيخ طوسى، ص292، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص272 ; كشف الغمه، ج3، ص340 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1115 و بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 .
[10]. احتجاج، ج2، ص323 ; الخرائج و الحرائج، ج2، ص903 ; بحارالأنوار، ج53، ص175، ح7.
[11]. كمال الدين، ص521، ح49 ; احتجاج، ج2، ص299 ; بحارالأنوار، ج53، ص183، ح11 ; وسائل الشيعه، ج9، ص540و541، ح12670 .
[12]. سوره ى نساء، آيه ى 29
* علي اصغر رضواني - شرح چهل حديث حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb
/ج