حساسيت هاي غرب به گسترده نفوذ انقلاب اسلامي(3)
نويسنده: حميد حاذق نيکرو (دانشجوي دكتري اطلاعات راهبردي فرهنگي)
جستارهايي پيرامون پروژه «اسلام هراسي» و «ايران هراسي» غربي ها عليه انقلاب اسلامي
بازتاب جهاني انقلاب اسلامي در القائات نويسندگان غربي
ايران معاصر، نخستين دهه حيات خود را با دو هدف توأم نهادينه کردن انقلاب و صدور آن آغاز کرد. براي جمهوري نوپاي اسلامي، قانون اساسي فراهم آمد که يک حکومت پارلماني انتخابي را تحت هدايت شرع اسلام پيش بيني کرده بود. انقلاب علاوه بر جنبه نظري، به صورت واقعي نيز تغييرات عميقي در چشم اندازهاي اجتماعي ايران پديد آورده است.(1)
خاورميانه
در بحث تأثير انقلاب اسلامي ايران در خاورميانه همان طور که جان.ال.اسپوزيتو در کتاب انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن و ديويد اي.لانگ در کتاب بازتاب انقلاب ايران بر شبه جزيره عربستان و کشورهاي خليج [فارس] مي گويند اين تأثيرها در عربستان، بحرين، کويت، عراق، لبنان، مصر، تونس، ليبي و...متفاوت بوده است. عراق به دليل داشتن اکثريت شيعه که تحت حاکميت دولتي سني اداره مي شود بيشترين ترس را از انقلاب اسلامي ايران احساس مي کند؛ در اين خصوص فليپ رابينز در کتاب خود عراق تهديد نظامي و پاسخ هاي رژيم مي گويد تا زمان آتش بس 1989 بسياري، از بازتاب اندک انقلاب ايران بر سياست و جامعه عراق متعجب بودند. رابينز علت اين موضوع را عدم درک مناسب ايران از جامعه شيعه عراق و همچنين از سر راه برداشتن رهبران ستيزه جوي شيعه عراقي توسط صدام مي داند؛ به همين جهت کشوري که به دليل هم مرز بودن و داشتن جمعيت بالاي شيعه و وجود دو شهر مقدس نجف و کربلا بايد بيشترين و زودترين تأثير را بپذيرد اما در آن چنين اتفاقي نمي افتد.(3)
ديدگاه هاي عربستان سعودي درباره انقلاب ايران
ويليام بي کواندت در مقاله اي تحت عنوان «ديدگاه هاي عربستان سعودي درباره انقلاب ايران» که در کتاب انقلاب ايران: ايدئولوژي و نمادپردازي آمده، در خصوص رويکرد عربستان به انقلاب اسلامي ايران چنين مي نويسد:
عربستان سعودي به عنوان رژيم محافظه کاري که وضع موجود را ترويج مي داد، قيام در ايران را به مثابه تهديدي جدي براي توازن قدرت موجود مي انگاشت. جنبه مثبت انقلاب ايران براي سعودي ها اين بود که بحران در درون ايران مي توانست به طور موقت، توان ايران را براي ايجاد بحران در جاهاي ديگر خاورميانه کاهش دهد و اين امر مطلوب و خوشايند سعودي ها بود.
جدي ترين چالشي که ايرانيان انقلابي با پادشاهي عربستان سعودي داشتند در خصوص عدم سازگاري اسلام و پادشاهي است؛ امام هنگامي که دست به طرح اين ديدگاه زد آن را بي امان مطرح مي کرد. ويليام بي کواندت مي گويد تبليغات ايران پس از به قدرت رسيدن [آيت الله] خميني در فوريه 1979، اين موضوع را بار ديگر مطرح کرد و از اعراب سراسر خليج فارس خواست تا بر ضد رهبران فاسد خود قيام کنند. پس از چندي سعودي ها اعلام کردند که ايران براي بي ثبات کردن همسايگان عرب خود مي کوشد.(5)
بيشترين نفوذ مستقيم، نيرومند و پايدار انقلاب اسلامي ايران در لبنان بوده است که از اوج اقدامات امام موسي صدر، حمله اسراييل به لبنان و کشتارهاي صبرا و شتيلا به تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي کمک کرده است. در اين خصوص ريچارد تورتون در کتاب خود با عنوان لبنان؛ جدال داخلي و ارتباط با ايران به چگونگي کمک هاي ايران به ايجاد زيرساخت هاي گسترش انقلاب اسلامي ايران در لبنان مي پردازد و به الهام بخشي، هدايت مبارزات و تأثيرپذيري فرهنگي مردم لبنان از انقلاب ايران اذعان مي نمايد و حضور و ظهور عکس هاي امام خميني در خانه ها و مطبوعات حزب الله را نشان از نفوذ انقلاب اسلامي ايران در لبنان بيان مي کند.(6)
تأثيرپذيري مصر از انقلاب اسلامي ايران متفاوت با ديگر کشورها بوده که بيشتر منجر به تقويت گروه هاي اسلامي مخالف رژيم مصر شده است. مصر در زمره کشورهايي است که در آن الهام پذيري از انقلاب به تقويت مخالفان اسلامي موجود انجاميده است، بي آنکه حکومت ايران مداخله مهمي کرده باشد.(7)
البته بيشترين تأثير را اخوان المسلمين و سازمان هاي دانشجويي اسلامي پذيرفته اند. در اين خصوص شاهرخ اخوي در کتاب خود با عنوان بازتاب انقلاب اسلامي بر مصر مي گويد: در نخستين فوران شور و شوق سال هاي اوليه انقلاب، اخوان المسلمين، گروه هاي راديکال، سازمان هاي دانشجويي و چپ اسلامي همه به اين نتيجه رسيدند که مصر نيز مي تواند سامان سياسي خود را از اساس تغيير دهد يا تنها اگر پيشگامان منسجمي براي اشاعه پيام و بسيج توده ها وجود داشته باشد، آنان از روح و راه انقلاب الهام مي گرفتند اما خواهان بازتوليد مدل ايران نبودند. اين نگرش در واکنش اوليه اخوان المسلمين متجلي است.(8)
اما در کشورهاي دوردست، يعني در تونس و ليبي نيز تفاوت زياد بيشتري ديده نمي شد، تونس به رياست جمهوري حبيب بورقبيه معمولاً غيرمذهبي ترين حکومت جهان عرب تلقي مي شد. برعکس، معمر قذافي در ليبي در دهه 1970، اصلاحات و قوانين اسلامي را معمول کرد.
به همين نحو، يعني در تونس حبيب بورقبيه به مخالفت با ايران برخاست و حال آنکه در ليبي، قذافي در طول جنگ ايران و عراق از ايران حمايت کرد...با اين حال هر دو رهبر، الگوي اين انقلاب را تهديدي براي رهبري سياسي خود تلقي مي کردند و گروه هاي مخالف هر دو کشور ليبي و تونس، در الگوي ايران ضرورت کلي پاسخگو شدن و مسئوليت پذيري اسلامي رهبران سياسي را مي ديدند. در حالي که انقلاب اسلامي ايران نتوانست به مداخله مستقيم يا تشکيل گروه هاي فعال جديدي با پشتيباني ايران بينجامد، به گرايش هاي مخالفت آميزي که از پيش در هر کشوري بود، شتاب بخشيد. البته فعالان مسلمان تونس از تجربه ايران تشويق شدند و جسارت بيان خواسته هاي خود را يافتند.(9)
آسياي شرقي و مرکزي
اليويه روا در کتاب خود با عنوان مجاهدين و آينده افغانستان بر اين نظر است که به رغم مجاورت افغانستان با ايران، بازتاب کلي انقلاب بر مجاهدين که اکثر آنان سني هستند، جزئي بوده و تأثير ايران در ميان شيعيان که تقريباً 15 درصد جمعيت افغانستان را تشکيل مي دهند، بسيار محسوس تر بوده است.
تأثير ايران بر افغانستان محدود بوده است. رژيم ايران موضع شديدي در برابر تهاجم شوروي اتخاذ کرد و از مجاهدين افغان خواست که انقلابي اسلامي به پا دارند.
ايران همچنين از طريق ايراني کردن روحانيان شيعه، بين سال هاي 1950 تا 1980 که آنان نزد آيت الله هاي ايران درس مي خواندند، و با ترغيب احزاب سياسي طرفدار ايران به تشکيل اتحاد هشت گانه که در سال 1986 در ايران براي حفظ موازنه با اتحاد هفت گانه (سني) در پاکستان تشکيل شد نفوذ خود را اعمال کرد. با اين حال، برخي محافل در ايران، مجاهدين را به دليل پذيرش کمک ايالات متحده، بيش از حد طرفدار غرب مي دانستند. اليويه روا بر اين نظر است که موضع ضد امريکايي ايران در حقيقت قوي تر از همبستگي اين کشور با مسلمانان است و به اين ترتيب ايران پيوسته از هر گونه مداخله مستقيم به نفع مجاهدين مي پرهيزد.(10)
آسياي جنوب شرقي
فعالان مسلمان در آسياي جنوب شرقي همچون همگنان خود به انقلاب 1357 متوسل شدند و تهران را واداشتند توجهات و احترامات آنها را به آيت الله خميني پاسخ دهد. با اين حال، در مدت زمان کوتاهي، فعالان در مالزي و اندونزي سريعاً از امام خميني فاصله گرفتند زيرا نسبت به جهت گيري و زياده روي هاي حکومت روحاني ايران نگراني داشتند و حکومت هاي مالزي و اندونزي نيز براي بي اعتبار ساختن هر گونه مخالفت اسلامي به طرح اتهاماتي چون «خمينيسم» يا «اسلام راديکال» مي پرداختند. همان طور که فردفون در مهدن در کتاب خود با عنوان «جنبش هاي اسلامي مالزي و اندونزي و ارتباط با ايران» نشان مي دهد در حالي که برخي «ايران ديگري» را در کشورهايي چون اندونزي پيش بيني مي کردند، ليکن در حقيقت مستندات، مخالفت کمتري را نشان داده است. انقلاب ايران همچون ديگر موقعيت هاي اسلامي، اثر مهمي بر عناصر آگاه مذهبي داشت...اين انقلاب، يک سلسله نيروهاي ديگر را تقويت کرد که از احياي اسلام در اين منطقه قوت گرفتند. در همان حال که زياده روي هاي نسبت داده شده به رژيم جديد در تهران و جنگ طولاني ايران و عراق جاذبه انگيزشي اوليه بسياري از فعالان را نسبت به تجربه ايران تضعيف کرد، خود انقلاب هنوز از سوي طيف وسيعي از مسلمانان آسياي جنوب شرقي به عنوان يکي از مهم ترين پديده هاي قرن بيستم حمايت مي شود. اسلام در هيچ جاي ديگري چنين پيروزي قاطعي بر نيروهاي اقتصادي، سياسي و اخلاقي غرب نداشته است.(11)
آفريقا
همچنان که جان.اُ.وُل در کتاب اسلامي کردن امور در سودان و انقلاب ايران نشان مي دهد، سودان از سنت اسلامي سرشاري برخوردار است. اين نقش تاريخي اسلام در تشکيل و توسعه سودان نوين، حضور سازمان هاي اسلامي نظير مهديه، ختميه و اخوان المسلمين سنت حکومت اسلامي، علاوه بر اعتراض و مخالفت اسلامي، همه به پيش از انقلاب ايران برمي گردد؛ در نتيجه نه حکومت نميري و نه مخالفان، لازم يا مفيد نديدند که زياد به حمايت ايران يا بي اعتبار کردن مخالفان از طريق حمله به نفوذ «خمينيسم» اتکا کنند. اول نتيجه مي گيرد که تجربه اسلامي کردن در سودان پيوندي با ايران نداشت، برعکس آن دسته از فرضيات که در آنها بر نظرياتي چون احياگري بين المللي يا تباني از سوي ايران، بيش از اندازه تأکيد مي شود.(12)
احياگري اسلامي در نيجريه همچون ديگر کشورهاي مسلمان عمدتاً درون زا است. با اين حال، ابراهيم اي.گامباري معتقد است که رهبري آيت الله خميني (ره) و فکر انقلاب اسلامي در جامعه اسلامي نيجريه و به ويژه در ميان مسلمانان محروم شمال، احساسات و واکنش هايي را برانگيخت...و در جهت پوشش بخشيدن به مبارزه عليه فساد فزاينده و مادي گرايي بيش از حد تشکيلات سياسي نيجريه، ماهرانه به کار گرفته شد.
پيروزي انقلاب ايران بسياري از رهبران مسلمان نيجريه را ترغيب کرد و آنها از اين نمونه الهام گرفتند. بسياري از مضامين اين انقلاب همچون تقبيح فساد اداري، رد مادي گرايي فزوني خواهانه، انتقاد از غربزدگي و اجراي قوانين اسلامي مورد استقبال آنان قرار گرفت. به هر حال، همان طور که گامباري به ما مي گويد اکثر مسلمانان نيجريه با آن که به نوعي خواستار معمول شدن قوانين اسلامي هستند، همچنان به جاي ايجاد جمهوري اسلامي به دولتي کثرت گرا پايبندند. بازتاب انقلاب ايران در مکان ها و زمان هاي مختلف متفاوت بوده است. در اين ميان، اين نکته از اهميت پايداري برخوردار است که نفوذ ايران دامنه وسيعي را از الهام بخشي تا مداخله در برمي گيرد.(13)
پي نوشت:
1.جان.ال.اسپوزيتو، همان، ص 326 ــ 325.
2.همان، ص 19.
3.همان، ص 20 ــ 19.
4.باري روزن (گردآورنده)، همان، «ديدگاههاي عربستان سعودي درباره انقلاب ايران»، ويليام بي کواندت، ص 80 ــ 79.
5.همان، ص 83.
6.جان.ال.اسپوزيتو، همان، ص 21.
7.همان، ص 22.
8.همان، ص 22.
9.همان، ص 23.
10.همان، ص 25 ــ 24.
11.همان، ص 27 ــ 26.
12.همان، ص 30 ــ 29.
13.همان، ص 31 ــ 30.