نگرانی های تان را سرکوب کنید
چقدر در زندگی خود به دنبال اضطراب می گردید؟ آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که کاملاً آگاهانه به پریشانی های فکری خود دامن می زنید؟
آیا همیشه نگران این هستید که سر کار خود دیر برسید؟ آنقدر که باید خوب به نظر نیایید؟ همسرتان از بودن با شما احساس بی حوصلگی کند؟ وضعیت مالی تان دچار رکود شود؟ هواپیمایی که با آن سفر می کنید دچار سانحه گردد؟ یا هنگام مواجهه با افراد جدید دستپاچه شده و خرابکاری نمایید؟ اگر چنین است با کمال اطمینان به شما می گوییم که گرفتار اضطراب مزمن هستید!
طبق تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده، ۳۸ درصد از افراد شخصاً اظهار کرده اند که هر روز با نگرانی و اضطراب دست و پنجه نرم می کنند و این معضل در طول زندگی رهایشان نمی کند.
شاید بیشتر این اضطراب ها ریشه در اتفاقات ناخوشایندی دارد که در گذشته رخ داده و منجر به شکل گیری این نگرانی های مزمن شده است. تنها مسئله خوشایندی که در این رابطه می توان ذکر کرد این است که ۸۵ درصد از مسائلی که شما بابت آنها نگران هستید در نهایت نتایج مثبتی در بر خواهد داشت و هیچ وقت واقعاً چنین اتفاقات بدی رخ نمی دهد.
اگر شما هم دائماً به خاطر همه چیز، از مسائل جزئی گرفته تا مسائل مهم نگران هستید، بهتر است خودتان را جزو افرادی که ذکر شد قلمداد کنید. اگر اینطور است حتماً می دانید که گذشت زمان هیچ تاثیری در کاهش اضطراب ندارد یا به عبارت دیگر شما عادت کرده اید که همیشه منتظر وقوع اتفاقات ناخوشایند باشید و پیشاپیش برای آنها مضطرب شوید.
● اما چگونه این احساس را تشخیص دهیم؟
برای درمان اضطراب مزمن، ابتدا باید به ریشه یابی علل ایجاد آن بپردازید. به خودتان و آنچه که در درون تان نگرانی ایجاد می کند فکر کنید.
اما همیشه هم لزومی ندارد که قبل از انجام کاری صد درصد از نتیجه آن اطمینان حاصل نمایید.
وقتی فکر می کنید که من در امتحان امروز نمره بدی می گیرم سریعاً نتیجه گیری می کنید که احتمال وقوع چنین اتفاقی و بد شدن نمره تان خیلی زیاد است. اگر شما به خوبی درس خوانده باشید و کمی هم منطقی فکر کنید دیگر دلیلی وجود ندارد تا به این فکر منفی توجه کنید چراکه خودتان خوب می دانید تلقین چه اثراتی به دنبال خواهد داشت.
شاید همین احساس بد آنقدر کارایی شما را کم کند که به رغم تمام تلاشی که کرده اید، همان نتیجه ای را کسب کنید که به خاطرش نگران بودید.
اگر در کارتان با مشکلاتی مواجه هستید، به این نتیجه می رسید که کاملاً فرد نالایقی هستید. شاید هیچ وقت کسی در مورد شما آنطور که خودتان تصور می کنید فکر نکند، اما شما حاضر نیستید دست از این نتیجه گیری های منفی بردارید. شما فکر می کنید این اتفاقات و مشکلات فقط به خاطر این رخ می دهند که من هستم. ولی لطفاً کمی با خودتان مهربان باشید و اینقدر دست به تخریب شخصیت تان نزنید.
پس اینطور خود را قانع می کنید که وقتی نگرانید انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا می کنید و وقتی برای وقوع اتفاقات بد در حالت آماده باش به سر می برید، دیگر با وقوع آنها غافلگیر نمی شوید.
شاید حق با شما باشد و کمی نگرانی، البته تاکید می کنیم کمی نگرانی انگیزه خوبی برای تلاش و جلوگیری از شکست باشد اما لطفاً بیش از اندازه مته به خشخاش نگذارید و کمی هم واقع بین باشید. هیچ گاه فراموش نکنید که عدم موفقیت در کارها یکی از طبیعی ترین جنبه های زندگی است.
افراد عادی در چنین مواقعی با خود فکر می کنند، بالاخره برای هر کسی پیش می آید که با احساسات منفی دست و پنجه نرم کند و نهایتاً از دست آنها خلاص شود. پس بد نیست شما هم که مثل همه آدم ها از این قاعده مستثنی نیستید، طرز فکرتان را کمی تغییر دهید.
پس تصمیم می گیرید دست از نگران بودن بردارید. به خودتان می گویید، خب، حالا وقت آن شده که دست از این افکار منفی و نگرانی های بی معنی بردارم. اما بهتر است بدانید که این راه هم جواب نمی دهد و کارگر نیست. چراکه شما فکر می کنید باید نگرانی های تان را کنترل کنید و وقتی از عهده چنین کاری بر نمی آیید به خاطر این ناتوانی از دست خودتان عصبانی می شوید.
شاید سعی کنید راه های دیگری را برای کنترل افکارتان انتخاب کنید. مثلاً به مسائل خوشایندی فکر کنید و به خودتان تلقین کنید که من واقعاً آدم خوبی هستم یا من به خودم ایمان دارم اما این تصدیق ها فقط برای چند دقیقه موثر واقع می شوند و پس از آن دوباره جای خود را به احساسات منفی خواهند داد، و حتی بیشتر از قبل باعث تضعیف روحیه شما می شوند.
شما از نگرانی های تان برای حل مشکلاتی که در واقع اصلاً وجود خارجی ندارند و برای خلاص شدن از شک و بلاتکلیفی و برای اطمینان از اینکه هیچ وقت احساس بدی نخواهید داشت و یا شکست نمی خورید، استفاده می کنید. اما حقیقت اصلی این است که این اهداف، واقعاً دست نیافتنی و غیرممکن هستند.
بجای این کارها بهتر است فکر کنید چرا می خواهید از شر این نگرانی ها خلاص شوید؟ آیا تلاش می کنید تا هیچ وقت و حتی در شرایط غیرقابل پیش بینی غافلگیر نشوید؟ آیا تلاش می کنید برای انجام کارها انگیزه لازم را در خودتان ایجاد کنید؟ آیا تلاش می کنید ذهن تان را کنترل نمایید؟ اولین گام برای غلبه بر نگرانی و اضطراب کشف دلیل بوجود آمدن چنین احساسی است.
شاید واقعاً دلیل خاصی برای این همه تشویش وجود نداشته باشد. پس با صراحت به شما اعلام می کنیم، اگر بیشتر اوقات دچار احساسات منفی و ناخوشایند هستید، به دنبال مجرم نگردید. مقصر اصلی خودتان هستید. انتخاب با شماست که چقدر می خواهید از لحظه لحظه های زندگی تان لذت ببرید.
منبع:www.aftabir.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mohamadaminsh
آیا همیشه نگران این هستید که سر کار خود دیر برسید؟ آنقدر که باید خوب به نظر نیایید؟ همسرتان از بودن با شما احساس بی حوصلگی کند؟ وضعیت مالی تان دچار رکود شود؟ هواپیمایی که با آن سفر می کنید دچار سانحه گردد؟ یا هنگام مواجهه با افراد جدید دستپاچه شده و خرابکاری نمایید؟ اگر چنین است با کمال اطمینان به شما می گوییم که گرفتار اضطراب مزمن هستید!
طبق تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده، ۳۸ درصد از افراد شخصاً اظهار کرده اند که هر روز با نگرانی و اضطراب دست و پنجه نرم می کنند و این معضل در طول زندگی رهایشان نمی کند.
شاید بیشتر این اضطراب ها ریشه در اتفاقات ناخوشایندی دارد که در گذشته رخ داده و منجر به شکل گیری این نگرانی های مزمن شده است. تنها مسئله خوشایندی که در این رابطه می توان ذکر کرد این است که ۸۵ درصد از مسائلی که شما بابت آنها نگران هستید در نهایت نتایج مثبتی در بر خواهد داشت و هیچ وقت واقعاً چنین اتفاقات بدی رخ نمی دهد.
اگر شما هم دائماً به خاطر همه چیز، از مسائل جزئی گرفته تا مسائل مهم نگران هستید، بهتر است خودتان را جزو افرادی که ذکر شد قلمداد کنید. اگر اینطور است حتماً می دانید که گذشت زمان هیچ تاثیری در کاهش اضطراب ندارد یا به عبارت دیگر شما عادت کرده اید که همیشه منتظر وقوع اتفاقات ناخوشایند باشید و پیشاپیش برای آنها مضطرب شوید.
● اما چگونه این احساس را تشخیص دهیم؟
برای درمان اضطراب مزمن، ابتدا باید به ریشه یابی علل ایجاد آن بپردازید. به خودتان و آنچه که در درون تان نگرانی ایجاد می کند فکر کنید.
۱) اگر واقعاً قرار است اتفاق بدی بیفتد، شما هم واقعاً مسئول هستید که برای آن نگران باشید.
۲) لازم نیست همیشه از همه چیز مطمئن باشید.
اما همیشه هم لزومی ندارد که قبل از انجام کاری صد درصد از نتیجه آن اطمینان حاصل نمایید.
۳) هرگاه مطمئن شدید افکار منفی تان به وقوع می پیوندد برایش دلشوره بگیرید، در غیر این صورت بی خیال دلشوره شوید!
وقتی فکر می کنید که من در امتحان امروز نمره بدی می گیرم سریعاً نتیجه گیری می کنید که احتمال وقوع چنین اتفاقی و بد شدن نمره تان خیلی زیاد است. اگر شما به خوبی درس خوانده باشید و کمی هم منطقی فکر کنید دیگر دلیلی وجود ندارد تا به این فکر منفی توجه کنید چراکه خودتان خوب می دانید تلقین چه اثراتی به دنبال خواهد داشت.
شاید همین احساس بد آنقدر کارایی شما را کم کند که به رغم تمام تلاشی که کرده اید، همان نتیجه ای را کسب کنید که به خاطرش نگران بودید.
۴) آیا هر آن چیز بدی که ممکن است اتفاق بیفتد بازتابی از شخصیت شماست؟
اگر در کارتان با مشکلاتی مواجه هستید، به این نتیجه می رسید که کاملاً فرد نالایقی هستید. شاید هیچ وقت کسی در مورد شما آنطور که خودتان تصور می کنید فکر نکند، اما شما حاضر نیستید دست از این نتیجه گیری های منفی بردارید. شما فکر می کنید این اتفاقات و مشکلات فقط به خاطر این رخ می دهند که من هستم. ولی لطفاً کمی با خودتان مهربان باشید و اینقدر دست به تخریب شخصیت تان نزنید.
۵) شکست غیرقابل اجتناب است.
پس اینطور خود را قانع می کنید که وقتی نگرانید انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا می کنید و وقتی برای وقوع اتفاقات بد در حالت آماده باش به سر می برید، دیگر با وقوع آنها غافلگیر نمی شوید.
شاید حق با شما باشد و کمی نگرانی، البته تاکید می کنیم کمی نگرانی انگیزه خوبی برای تلاش و جلوگیری از شکست باشد اما لطفاً بیش از اندازه مته به خشخاش نگذارید و کمی هم واقع بین باشید. هیچ گاه فراموش نکنید که عدم موفقیت در کارها یکی از طبیعی ترین جنبه های زندگی است.
۶) هر چه زودتر خود را از شر احساسات منفی خلاص کنید
افراد عادی در چنین مواقعی با خود فکر می کنند، بالاخره برای هر کسی پیش می آید که با احساسات منفی دست و پنجه نرم کند و نهایتاً از دست آنها خلاص شود. پس بد نیست شما هم که مثل همه آدم ها از این قاعده مستثنی نیستید، طرز فکرتان را کمی تغییر دهید.
۷) در آخر بهتر است قانون هفتم را نیز با دقت بیشتری بخوانید: شما مجبورید که همین الان از نگرانی دست بکشید یا اینکه خدای نکرده با ادامه چنین وضعی کارتان به جنون برسد!
پس تصمیم می گیرید دست از نگران بودن بردارید. به خودتان می گویید، خب، حالا وقت آن شده که دست از این افکار منفی و نگرانی های بی معنی بردارم. اما بهتر است بدانید که این راه هم جواب نمی دهد و کارگر نیست. چراکه شما فکر می کنید باید نگرانی های تان را کنترل کنید و وقتی از عهده چنین کاری بر نمی آیید به خاطر این ناتوانی از دست خودتان عصبانی می شوید.
شاید سعی کنید راه های دیگری را برای کنترل افکارتان انتخاب کنید. مثلاً به مسائل خوشایندی فکر کنید و به خودتان تلقین کنید که من واقعاً آدم خوبی هستم یا من به خودم ایمان دارم اما این تصدیق ها فقط برای چند دقیقه موثر واقع می شوند و پس از آن دوباره جای خود را به احساسات منفی خواهند داد، و حتی بیشتر از قبل باعث تضعیف روحیه شما می شوند.
شما از نگرانی های تان برای حل مشکلاتی که در واقع اصلاً وجود خارجی ندارند و برای خلاص شدن از شک و بلاتکلیفی و برای اطمینان از اینکه هیچ وقت احساس بدی نخواهید داشت و یا شکست نمی خورید، استفاده می کنید. اما حقیقت اصلی این است که این اهداف، واقعاً دست نیافتنی و غیرممکن هستند.
بجای این کارها بهتر است فکر کنید چرا می خواهید از شر این نگرانی ها خلاص شوید؟ آیا تلاش می کنید تا هیچ وقت و حتی در شرایط غیرقابل پیش بینی غافلگیر نشوید؟ آیا تلاش می کنید برای انجام کارها انگیزه لازم را در خودتان ایجاد کنید؟ آیا تلاش می کنید ذهن تان را کنترل نمایید؟ اولین گام برای غلبه بر نگرانی و اضطراب کشف دلیل بوجود آمدن چنین احساسی است.
شاید واقعاً دلیل خاصی برای این همه تشویش وجود نداشته باشد. پس با صراحت به شما اعلام می کنیم، اگر بیشتر اوقات دچار احساسات منفی و ناخوشایند هستید، به دنبال مجرم نگردید. مقصر اصلی خودتان هستید. انتخاب با شماست که چقدر می خواهید از لحظه لحظه های زندگی تان لذت ببرید.
منبع:www.aftabir.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mohamadaminsh
/ج