روح بخاري در مسئله ي نفس و بدن از ديدگاه ملاصدرا(1)
نويسنده: هادي موسوي(*)
چکيده
کليد واژه ها: روح بخاري، مسئله ي نفس و بدن، ملاصدرا، طبيعيات، جسمانيه الحدوث، روحانيه البقا.
مقدمه
طرح مسئله
ملاصدرا يک روح جسماني را که در نهايت عالم جسمانيت و ابتداي عالم روحانيات است به عنوان واسطه ي ميان مرتبه ي مجرد نفس و مرتبه ي مادي آن معرفي مي کند؛ اين روح، روح بخاري است که در کل بدن مادّي سريان دارد و باعث مي شود که نفس مجرد بتواند افعال خود را با استفاده از آن در بدن انجام دهد و يا از بدن در انجام افعال مختلف استفاده کند. حال مسئله اين است که گويي روح بخاري موجودي بوده که در طبيعيات قديم و طب گذشتگان و براساس اصول آنان ثابت بوده است؛ در دوران جديد، ديگر صحبتي از روح بخاري و يا چيزي مانند آن به ميان نمي آيد؛ زيرا با توجه به منشأ روح بخاري که گفته مي شود اخلاط چهارگانه است، نمي توان وجود آن را ثابت کرد؛ زيرا بنيان پزشکي جديد تغيير کرده است و ديگر صحبتي از اخلاط چهارگانه و علت بودن آنها براي ايجاد روح بخاري به ميان نمي آيد. حتي با فرض اينکه به نوعي بتوان وجود اين روح را ثابت کرد، سؤال اينجاست که حل مسئله ي نفس و بدن نزد ملاصدرا تا چه حد به اثبات موجودي به نام روح بخاري وابسته است (روح بخاري اي که ادعا مي شود جسميت آن شبيه افلاک و به لطافت آنهاست و به همين جهت است که ديده نمي شود)؟ آيا ملاصدرا حل مسئله ي نفس و بدن را به اثبات وجود موجودي به نام روح بخاري که احتمال رد شدن آن توسط ديگر اطبا و دانشمندان بوده منوط دانسته است؟ و آيا اگر وجود روح بخاري نفي شود، استدلال ملاصدرا در تبيين رابطه ي نفس و بدن عقيم مي ماند؟ همه ي اينها سؤالاتي است که در هنگام بررسي مسئله ي نفس و بدن نزد ملاصدرا به ذهن خطور مي کنند. بنابراين چنين سؤالي بعد از آشنايي با نظر ملاصدرا در تبيين مسئله ي نفس و بدن ظهور مي کند. آيا استفاده ي فلاسفه و خصوصا ملاصدرا از اين مسائل و يا مسائلي مانندوجود افلاک وعناصر چهارگانه و بسياري مسائل ديگر در فلسفه ي خويش باعث نمي شود که نظريه ي فلسفي اي که با اين نظريات علوم تجربي قديم عجين شده، رد شده تلقي شود؟ آيا در اين دوران، که برخي از نظريات علمي مورد استفاده ي ملاصدرا در فلسفه ي خويش رد شده اند، از اين نظريات فيلسوفان مي توان استفاده کرد يا بايد به آنها صرفا نگاه تاريخي داشت؟ يعني اگر ثابت شود که روح بخاري تأثير مستقيمي در حل مسئله نفس و بدن از ديدگاه ملاصدرا دارد، ديگر نمي توان از نظريه ي وي به عنوان راه حل سود جست، بلکه بحث از آن صرفا به عهده ي تاريخ فلسفه گذارده مي شود و کسي نمي تواند ادعا کند که اين نظريه در حل مسئله ي نفس و بدن کامياب است.
ماهيت روح بخاري
در طبيعيات قديم، نوعي روح براي بدن انسان و حيوان قائل بودند که در کل بدن انسان و يا حيوان در جريان است. اين روح به نوعي شبيه واسطه ي نفس با جسم است. اين روح بخاري يک جسم است، ولي يک جسم بسيار لطيف؛ به همين جهت، فلاسفه يا اطبا براي اينکه ميزان لطافت روح بخاري را مشخص کنند اين گونه مثال مي آورند که: روح بخاري امري است مانند اجرام سماوي، و به لطافت آنهاست؛ (3) زيرا افلاک که در کيهان شناسي قديم از آنها سخن گفته مي شد، موجوداتي جسماني هستند که از شدت لطافت ديده نمي شوند. بنابراين، روح بخاري يک موجود با جسميت منحصر به فرد نيست؛ بلکه موجودات ديگري در اين عالم هستند که جسم آنها همانند جسم روح بخاري است. اين روح حامل قواي ادراکي نيز هست و بدن اول براي نفس ناطقه محسوب مي شود. (4) بر همين اساس، در تعريف اين روح، اين گونه آورده شده است که: روح جسم لطيفي است که از دو قسمت در بدن جريان پيدا مي کند: يک قسمت آن از قلب در بدن انسان پراکنده مي شود و افعالي مانند افعال حيات، تنفس و نبض را به عهده مي گيرد و قسمت ديگر آنکه از دماغ (دماغ ماده اي مخروطي شکل است که قاعده ي آن، که قسمت اعظم آن است، به سوي پيشاني، و رأس آن به طرف قفاست، (5)) جاي گرفته در اعصاب، در بدن پراکنده مي شود. اين روح، افعال حرکتي انسان را نيز متقبل مي گردد. (6) بر همين اساس، اطباي قديم جايگاه هاي مختلفي از دماغ را که منشأ افعالي چون حس بويايي، شنوايي و ساير قواست، معين کرده اند؛ مثلاً گفته شده که دو قسمت جلويي دماغ منشأ حس شنوايي، بينايي و ساير حواس است. روحي که از جانب قسمت وسطي دماغ است؛ منشأ فکر و تمييز است. (7) البته تمام اين تعيين موقعيت ها و استدل ها براساس طب قديم است. سپس، بر همين اساس، دو نوع روح براي بدن ثابت مي کنند: الف) روح حيواني که ماده ي آن هوا و محل رويش آن قلب است؛ اين روح توسط رگ ها در بدن پراکنده مي شود و افعال حيات، نبض و تنفس را انجام مي دهد. ب) روح نفساني که ماده ي آن، روح حيواني است؛ محل رويش اين روح دماغ است که خود دماغ افعال فکر کردن، يادآوري و رؤيت را انجام مي دهد. اين افعال توسط دماغ در اعصاب پراکنده مي شود و از آنجا به ساير اعضاي بدن منتقل مي گردد. اين انتقال از اعصاب به اعضا موجب ايجاد حس و حرکت مي شود. از خصوصيات روح بخاري مي توان به اين موارد اشاره کرد:
1. روح بخاري علت قريب، و نفس علت بعيد براي حيات بدن است.
2. بدن روح بخاري را احاطه کرده؛ اما در مورد نفس، اين گونه بايد گفت که: بدن مرتبه ي نازله ي نفس است.
3. روح بخاري اگر از بدن مفارقت کند، باطل و فاسد مي شود؛ اما نفس ناطقه دائما باقي و زنده است و با مفارقت از بدن، از بين نمي رود و فقط بعضي از افعال آن - که به واسطه ي بدن عنصري انجام مي شد - باطل مي گردد.
4. روح بخاري لطيف ترين، دقيق ترين و پاک ترين اجسام از اجزاي بدن است و به همين دليل، بهتر از ساير اجزاي بدن، افعال نفس را قبول مي کند.
5. هرچه روح بخاري از درجه ي اعتدال مزاجي بيشتري برخوردار باشد، افعال نفس ناطقه بيشتر و قوي تر، و از جهت اعتدال و استواري، از درجه ي بالاتري برخوردار است. (8)
منشأ پيدايش روح بخاري
پينوشتها:
* کارشناس ارشد فلسفه، دانشگاه قم.
1. ملاصدرا، الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه الاربعه، ج 9، ص 3.
2. احمد پهلوانيان، رابطه ي نفس و بدن از نظر ملاصدرا، ص 19.
3. ملاصدرا، المبدأ و المعاد، تصحيح سيد جلال الدين آشتياني، ص 219.
4. همان، ص 250.
5. حسن زاده آملي، دروس معرفت نفس، ج 2، ص 213.
6. همان، ص 329.
7. همان، ص 335.
8. همان، ص 325.
9. يحيي انصاري شيرازي، دروس شرح منظومه، ج 4، ص 256.
10. ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ص 202.
ادامه دارد...
/ج