زيبايي شناسي از منظر علامه جعفري و پيامدهاي تربيتي آن (2)
نويسندگان:دکتر رضاعلي نوروزي*
زهره متقي**
زهره متقي**
پيامدهاي تربيتي انديشه هاي زيبايي شناختي علامه
قابليت هاي شناختي، عاطفي و مهارتي بايد به طور همه جانبه انجام گيرد تا يک شخصيت متعادل و متوازن به دست آيد.
از آن رو که بي توجهي به اين بعد در نظام آموزشي و بالتبع در دانش آموختگان، مشهود است و انسان را دچار تعارضات و کشمکش هاي جدي و نفس گير مي کند، علامه ضمن تأکيد بر اين بعد مهم آموزشي، معتقد است تا کنون احساس لزوم آموزش و تربيت انساني از نمودهاي هنري براي اکثريت مردم يک تکليف و احساس ضروري تلقي نشده است. اين مسئله حرکتي تک بعدي در آموزش است که راه را به سوي حيات معقول مي بندد. علامه با تأکيد بر يک نگرش جامع، همه ي طبقات اهداف نظام آموزش را در کنار هم معني دار مي بيند و اين هدف را با حرکت هماهنگ همه ابعاد وجودي و رغبت دروني انسان قابل وصول مي داند. از اين رو، حتي هنر را نيز بدون توجه به جهان و هدف انسان و به دور از آموزش سودمند بي فايده مي داند، او در اين باره مي گويد:
... وحدت متشکل کننده همه ابعاد حيات در مکتب اسلام، يک وسيله اساسي براي هدف اعلاي حيات محسوب شده است. اين حقيقتي است که مغزهاي رشد يافته و صاحب نظر ضرورت و عظمت آن را به خوبي درک نموده اند. اين عبارت زير را که از موزيل نقل مي کنيم مورد دقت قرار بدهيد:نيروي زندگي يکپارچه را بايد حفظ کرد... فرهنگ تقسيم کار اجتماعي و رواني، که اين وحدت را به پاره هاي بي شمار تقسيم مي کند، بزرگ ترين دشمن روح است. (جعفري، 1369، ص118)
اين نياز، مورد توجه انديشمندان بسياري بوده و فلاسفه و مربيان تربيتي مختلف بر آن تأکيد داشته اند، اما شايد کمتر کسي به اين دقت به قدرت تربيت زيبايي شناختي در امور آموزش پرداخته است. در بخش پاياني، با پرداختن به اين آراي تربيتي، ضمن در نظر گرفتن ارتباط متقابل تعليم و تربيت و هنر و حس
زيبايي شناختي انسان، به برخي از تأثيرات آن اشاره مي کنيم و انديشه بزرگي را که در ديدگاه هاي علماي تعليم و تربيت در مغرب زمين هم ذکر شده در حيطه ديدگاه اسلامي مورد توجه قرار مي دهيم و پس از پاسخ گويي به سؤالات قبلي، نظريات علامه را در رابطه با کاربرد اين تربيت در تعليم و تربيت تبيين مي نماييم.(1)
متوليان تعليم و تربيت در تربيت زيبايي شناختي علامه
مديران آموزشي نيز بايد نسبت به مسئله زيبايي شناختي در برنامه ريزي رويدادهاي مدرسه و اعتلاي درک هنري حساس باشند و تأکيد اين است که هنر را نبايد تنها بخش جداگانه اي از برنامه درسي مطرح نمود، بلکه بعکس، بايد آن را به عنوان يکي از شيوه هاي مؤثر در تعليم و تربيت قلمداد کرد. چنان که به تجربه ثابت شده است در برنامه هاي درسي اگر هنر جداگانه آموزش داده شود، فقط دانش آموزان موفق خواهند شد کارهاي هنري بهتري انجام دهند، ولي نتايج يک آموزش بر اساس بعد عاطفي را نخواهد داشت. از اين رو، برنامه ريزان درسي بايد به دنبال برنامه هايي براي ارتقاي زيبايي باشند؛ برنامه هايي که تجربيات را جذّاب، مناسب، و لذت بخش سازد و با قرار گرفتن در معرض آثار آن، انسان نسبت به تجربيات موجود قانع نشده، ترغيب گردد به دنبال چيزي باشد که اصيل تر و شرافتمندانه تر است.
آنها عناصر لذت بخشي را انتخاب کرده، بر آن تأکيد مي کنند، به نوعي که در اين برنامه ريزي زيبايي شناختي به جاي آنکه وسايل تفّنن تعليم و تربيت باشند اظهارات قوي اي هستند که يادگيري ارزش و قدرت انگيزشي مي دهند؛ ضمن آنکه رسالت اخلاقي هدايت جامعه را نيز بر عهده دارند. آنچه از دقت در توصيه هاي علامه به
متوليان امر تعليم و تربيت و هنر حاصل مي شود، اين است که بايد فراگير را از طريق آموزش، مطالعات و مباحثات براي اين تجربيات عاطفي و لذت بخش يادگيري آماده نمايند؛ وظيفه ي معلمان و مربيان هم اين است که با حفظ تعادل و توجه به شرايط روحي و رواني، متعلمان، امتيازات تعقّل و ضرورت مراعات احکام آن را به آنها گوشزد نمايند.
مربيان فهيم بايد به متعلّمان خويش بياموزند که در مواجهه با يک اثر هنري، تنها نبايد به نمود عيني و ملموس آن توجه کرد، بلکه يک اثر هنري مفيد مي تواند حامل پيامي ارزشمند در پس اين نمود عيني باشد، به شرطي که گيرنده هاي فرد براي دريافت آن آماده و حساس باشند. در نظام آموزشي، معلم مي تواند مانند يک هنرمند به جاي اينکه با ارائه نمود يک زيبايي فقط روح را از حالت يکنواختي خارج کند، احساس درک زيبايي و لذت آن حس را به فراگير منتقل و روح او را فعال سازد و با قرار دادن فرصت هاي ابراز وجود و ضمن کنترل کردن ارتباط بين وي، جهان و خدا فراگير را به عنوان اولين ارزياب انتقادي، با يک ديد قوي و موشکافانه پرورش دهد. [معلم بايد توجه داشته باشد] حس زيبايي دانش که با افزايش سن کاهش يافته و حس کنجکاوي و بعد از آن روح خلاق را کم رنگ مي کند [به توجه و پويايي احتياج دارد.] (جعفري، 1369، ص102)
زيبايي شناسي علامه و عناصر آموزش
اگر چه علامه اساساً از روش خاصي در تدريس، بخصوص در تربيت زيبايي شناختي، سخن به ميان نمي آورد، اما با توجه به رويکرد او به آموزش فعال که توجه او را به اين نوع از تربيت هم معطوف کرده است و روش او به عنوان يک معلم پرسش محور، به نظر مي رسد دقت در شيوه تدريس و انتخاب شيوه هايي بر مبناي کشف و جست و جو مورد تأکيد اوست. اهميت دادن وي به ايجاد روحيه ي پرسشگري
در فراگير و از آن مهم تر، اهميتي که براي خود مقاله «سؤال و پرسشگري» قائل مي باشد، از شيوه هاي کاربردي خود او در تدريس است. او کسي را روشن فکر واقعي مي دانست که همواره در دنياي جست و جو و سؤال زندگي کند، و از آن رو که معتقد است تعليم و تربيت بايد رويکردي «سؤال محور» داشته باشد- به ويژه در عصري که پر کردن مغز دانش آموزان با اطلاعاتي که همواره در حال افزايش و تغيير است، رويکردي ناموفق بوده و پاسخگوي نسل جوان نخواهد بود- تربيت زيبايي شناختي را که بر پايه درک دروني و کنجکاوي فعالانه و خلاق است، پيشنهاد مي کند. از اين رو، در اين نوع تربيت، تدريس معنا آفرين و انرژي بخش و رضايت آفرين مورد توجه و تأييد است که بر اساس سؤال و طرح مسئله و موشکافي اجرا مي گردد. البته به دليل آنکه در اين نوع تدريس صرفاً لذت بردن از تجربه زيبايي شناختي هدف نيست، علامه معتقد است برنامه ريز آموزشي براي برنامه ريزي اين تجربه بايد دلايلي اقامه نمايد که از لحاظ تربيتي ارزشمند بوده و در ذهن فراگير سؤال و حرکت ايجاد کند تا اين به وجود آوردن اثر هنري آموزشي قابل احترام باشد. نکته ظريفي که در اينجا وجود دارد، توجه به شرايط و موقعيتي است که فرايند انتقال از مرحله تکيه بر احساسات به مرحله تعقّل، انجام مي گيرد و از اين رو، اين تجربيات لذت بخش در هر مرحله و براي هر شرايط سني متفاوت بوده و براي جلوگيري از خطاهاي آموزشي که از تکيه مطلق بر احساسات و کوتاهي ورزيدن در فعاليت هاي تعقلي يا بعکس، گريبانگير انسان مي شود، مؤثر است. در برخي موارد، تبيين محاسن خردورزي در ارتباط با واقعيات تأثير بيشتري دارد. گاهي نيز بيان روش عقلاني شخصيت هاي بزرگ و نيز بيان داستان هاي معقول و استخراج نتايج تعقّل از آنها اثربخش خواهد بود. با توجه به چنين راه کارهايي، مي توان به گذر از مرحله احساسات به تعقل اميدوار بود. اين آن چيزي است که تعليم و تربيت انسان در حال تکامل از تجربه زيبايي شناختي مي خواهد، اما ابزارها و فنون زيبايي شناختي در آموزش به شرطي
مي تواند سودمند باشد که معلمان، کلاس هاي خود را با توجه به وقوع شيوه هاي گوناگون ابزارها، تعامل ها و پاسخ ها، محيطي براي آفرينش هاي هنري عقلاني تلقّي کرده و حالات و نگرش هاي فراگير و قدرت آنها را مورد توجه قرار دهند و در عين حال، به روح دروني و قدرت تأثير گذاري آن در جهت صحيح اشراف داشته باشند و از آن براي شناخت واقعيت و ايجاد حرکت يادگيري استفاده کنند. علامه در اين باره با اشاره به مختصات ذهني هنرمند و هنربين، به علماي علوم انساني يادآور مي شود:متأسفانه اهميتي که به خود نمودها داده مي شود و انرژي هاي مادي و معنوي که درباره خود نمودها مصرف مي شود، درباره اصلاح و تنظيم و به فعليت رسانيدن خود نيروها و استعدادهاي مغزي و رواني صرف نمي شود. (جعفري، 136،ص15)
نتيجه
اين نوع تربيت به عنوان راهبردهاي انديشه که نوعي تفکر پرورشي اکتشافي است، در ارزش گذاري فرد به استدلال مؤثر است و دوام آن را تضمين مي کند و تعليم و تربيت براي تربيت انسان هايي که راه انديشيدن را مي دانند، وارد کار مي شود و اين جنبه از عقلانيت، انديشه ي هري برودي در مورد پذيرش ارزش عقل را به ذهن متبادر مي سازد که براي دست يابي به آن بايد حيطه عاطفي در عناصر مختلف آموزشي تأثيرگذار شده، اين تغييرات را در تمام مؤلفه هاي رسمي آموزشي نظير راهبردهاي سازماني سطح مدرسه، ساختار کلاس درس، برنامه هاي سلامت روان، برنامه هاي ايجاد مهارت هاي اجتماعي، برنامه هاي جامع آموزشي و راهبردهاي آن ايجاد کند. از طرف ديگر، همراه با توجه به بعد عاطفي و تعديل احساسات در اين نوع نظام، روح زيبايي شناختي بر برنامه درسي حاکم شده، معلمان، کتب درسي و همه مظاهر ساختمان و عوامل ابزاري و فيزيکي هنرمندانه و متأثر از اصول زيبايي شناختي تعيين مي گردد و حتي عناصري در شبکه پيچيده آموزش (سرايدار و دفتردار ...) هم به اين حالت تغيير و روح عاطفي در همه عناصر دميده مي شود. تأثيرگذاري زيبايي شناختي حوزه وسيعي را پوشش مي دهد که اين تأثيرات در نظام آموزشي پس از ورود به بعد عاطفي در جوانب مختلف زندگي فراگير را مي توان مانند نمودار شماره 1 ترسيم کرد.
تأثيراتي که علامه در حوزه درون فردي آموزش مطرح مي کند، با اين تغييرات در فراگير همراه است؛
- رشد آگاهي و تقويت فرايندهاي عقلاني و ابداع خلاقيت و درنورديدن مرزبندي هاي ساختگي و ايجاد فرصت براي استفاده از اين فرايند در پرورش روحيه آفرينندگي و خودباوري و توانايي حل مسئله و واقعيت آزمايي و کسب يادگيري پايدار؛
- روحيه نقادي و مکاشفه و تفکر سازنده و کاوشگر و دوري از نگاه قالبي؛
- استقلال و رشد اعتماد به نفس و تقويت خودپنداره و افزايش اعتماد به نفس از طريق تجربيات موفق و خوشايند؛
- رشد مسئوليت پذيري و شايستگي اجتماعي و توجه به فرهنگ و ميراث پيش برنده (پيشرو)؛
- ارتقاي سلامت رواني با پرورش حس اميدبخشي و شادي بخش در فراگير؛
آنچه را علامه در حوزه برون فردي آموزش اشاره مي کند مي توان در اين موارد خلاصه کرد:
- ايجاد فضاي هدايتگر براي يادگيري (درک و فهم عميق و جريان يادگيري جذابيت)؛
- روح بخشي به جامعه ي آموزشي هدفمند و هماهنگ با اهداف تکاملي و ايجاد محيط آموزشي مملو از استعاره و معنا براي دريافت و ترغيب به کشف و حل مسئله ؛
- فراهم کردن بسترهاي اجتماعي مناسب يادگيري و ارائه معنا از طريق بيان و ابزار تجليات دروني با توجه به تفاوت هاي فردي و با شناخت استعدادها و ايجاد عدالت و دوام آموزشي؛
- تغيير در نظام ارزشيابي با طراحي تجارب کاوشگري و حل مسئله.
علامه تأثير در حوزه الهي اين تربيت را با ايجاد درک صحيح از خود و ديگران از يک طرف، و با امکان تجسم اسماء جلاله در کل زندگي با شناخت زيبايي از طرف ديگر بيان مي کند، چون اين نوع از تربيت بر اساس تجربيات شهودي و حضوري صورت مي گيرد، براي ارتباط نزديک با خداوند، بهترين راه و کوتاه ترين مسير را معرفي کرده، حيات معقول را در پشت درهاي زيبايي قابل حصول مي داند.
با توجه به مطالب فوق، به نظر مي رسد آنچه ما را به توجه به اين نوع تربيت در نوشته هاي علامه راهنمايي مي کند، اين است که تعليم و تربيت معاصر به يک کارآيي و نوسازي در اثر بخشي نياز دارد که بتواند در ذهن دانش آموز سؤال توليد کند، نه اينکه با تلاش در جهت ارائه صرف اطلاعات، تموّج افکار و خلاقيت و لذت مکاشفه را از او بگيرد، تربيت زيبايي شناختي در ايجاد اين حس خودجوشي موفق بوده؛ زيرا اساس طرح ريزي تجربيات زيباشناختي را بر آگاهي و ادارک از طريق رغبت دروني و شهود قلبي پايه گذاري مي کند. و شايد يکي از راه کارهاي موفق براي رفع چالش هاي موجود در نظام آموزشي باشد؛ چرا که در عصر اطلاعات، رسالت آموزش و پرورش ازدياد اطلاعات نيست، بلکه بايد به راه هاي هضم و توليد انديشه بپردازد. براي اين تغيير و ارتقاي وضعيت با رسميت تربيت زيبايي شناختي، به زمينه هايي احتياج است که از جمله آنها مي توان به تغيير بنيادهاي فکري و نگرش نسبت به اين مقوله و تحول فکري سياست گذاران نظام آموزشي و مديران و برنامه ريزان و بالا بردن مهارت حرفه اي معلمان در ايجاد تجربيان خلاق پايدار و خوشايند يادگيري و توجه به احتياج به شيوه هاي ارزشيابي کيفي اشاره نمود.
پينوشتها:
* استاديار دانشگاه اصفهان
** دانشجوي کارشناسي ارشد تاريخ و فلسفه آموزش و پرورش
1-از جمله انديشمندان بزرگي که به اين تأثير متقابل توجه خاص دارند، مي توان به جاي ديويي، در کتاب هنر و تجربه، هربرت ريد در کتاب تعليم و تربيت از طريق هنر، ماکسين گربن، فردريش شيلر هنرمند و فليسوف آلماني در کتاب مکاتباتي پيرامون تربيت زيبايي شناختي اشاره کرد.
1. جعفري، محمدتقي؛ فلسفه هنر از ديدگاه اسلام؛ تهران:نور، 1360.
2. -------؛ تعليم و تربيت؛ تهران:سازمان تبليغات اسلامي، 1367.
3. -------؛ زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام؛ تهران:سازمان تبليغات اسلامي، 1369.
4. -------؛ ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران:دفتر نشر فرهنگي، 1370.
5. -------؛ عرفان اسلامي؛ تهران:دفتر مطالعات فرهنگي دانشگاه صنعتي شريف، 1373.
6. -------؛ از دريا به دريا (مجموعه سخنراني ها)؛ منبع الکترونيکي: سايت علامه جعفري: www.ostad-jafari.com
7. حيدري، محمد حسين؛ سير آراء تربيتي علامه جعفري؛ منبع الکترونيکي: سايت تبيان، 1387.
8. زايس، آونز؛ زيبايي شناسي علمي و مقوله هاي هنري؛ ترجمه فريدون شايان؛ تهران:بامداد 1363.
9. وايتهد، آلفرد نورث؛ سرگذشت انديشه ها؛ ترجمه دکتر عبدالرحيم گواهي و نقد و بررسي محمد تقي جعفري؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1371.
10. Broudy, Harry. Enlightened Cherishing: An Essay On Aesthetic Education, New York, University of lllinois Press, 1994 .
11. Broudy, Harry. How Basic is Aesthetic Education, New York, University of llliois Press, 1977.
منبع:نشريه بانوان شيعه، شماره 21.
/ج