طاهره اسکندری**
2. قیام و خواندن خطبه در راه احقاق حق ولایت
کسانی که به این امر پرحکمت نبوی واقف بودند و بر اهداف بلند آن اشراف داشتند، خوب می دانستند غصب خلافت بدون فدک، یعنی عدم ثبات کرسی
حکمرانی شان. پس دنباله ی پرده ی فراموشی خود را که بر آیات و احادیث ولایت افکنده بودند، بر حکم قرآنی و نبوی فدک انداختند و از حدیث مجعول و ساخته ی ذهن خود با مضمون «ان الانبیاء لا یورثون» (ابن ابی الحدید، 1425ق، ج16، ص348) طبل رسوایی خود را بلندتر نواختند.
اما چشم بصیر فاطمه و جان همواره بیدار او با لشکری از استدلال و سپاهی از صداقت در مقابل حکومت جعلی و پوشالی غاصبان، قامت برافراشت:
لمّا بلغ فاطمه اجماع ابی بکر علی منعها فدک، لا نت خمارها واقبلت فی لمة من حفدتها و نساء قومها، تطأ فی ذیولها، ما تخرم مشیتها مشیة رسول الله... (همان، ص345)
شیوه ی آمدن او به سوی مسجد، چنان عفیفانه بود که سراسیمگی و آزرم را در هم آمیخته بود و عظمت روح و صلابت و وقار را یکجا به نمایش می گذاشت؛ گویی پیامبر است که از کوه حرا سرازیر گشته تا پیام کوبنده و بیدار کننده ی «قم فانذر» را به گوش مردم برساند. گویا می خواهد برای بار دیگر در عرصه ی توحید با جاهلیت شرک و نفاق دست و پنجه نرم کند. (خلجی، 1380، ص16)
خطبه فدکیه منبری شد که تا همیشه زمان، فریاد حقیقت از آن به گوش می رسد. ستونی جاودانه شد که تا ابد احکام الهی بدان تکیه دارد؛ منشوری خدشه ناپذیر در ردّ حکومت نااهلان و قطعنامه ای استوار در حمایت از حقانیت علی بود. فدک یک نام بود، یک بهانه تا مسیر جهاد علیه ظلم و بیداد گم نشود، و گرنه بانویی را که مالکیت کون و مکان در دست ولایی اوست با فدک و امثال فدک چه کار؟
فدک چه جلوه ای کند به پیشگاه دولتم
که مالکیت جنان به کف بود چو حیدرم
علیه غاصب فدک از آن قیام کرده ام
که راه پر جهاد حق نشان دهم به دخترم
(چایچیان، 1365، ص115)
فریاد زهرا علیها السلام احیای عشق است؛ زنده کردن سایه حق بر زمین. کلامش از جنس روز است در شب خانه ی ظلم و جهالت. این تفسیری است که عبدالعظیم صاعدی از قیام فاطمه ارائه می کند:
... و فریادش قوس بلند و بلیغ عشق_ با بهانه عظیم اعاده فدک- بر فراز آمده تنها- تا در آسمان و زمین- سایه های حق را جاودانه نشاء کند و بیهوده نیست سجده تاریخ بر آستان او- زهرا - بر ضخامت این یلدا دریچه ای از جنس روز بود.
(طاهریان، 1385، ص147)
زهرا همان زمانی که به اشتران سرخ موی و کیسه های درهم و دینار بزرگان دست رد زد و با جانی عاشق و شیدا، بزرگی و عظمت و سفره ی تهی علی را پذیرفت، به همه فهماند ناز و عشوه ی دنیا ارزانی سینه چاکانش، اما غصب فدک حکایت از نقشه های شوم نامردان در تضعیف موقعیت تنها مرد میدان خلافت و ولایت بود:
در مسجد مدینه چو آغاز خطبه کرد
گوهر فشاند از سخنان چو تندرش
گفتی پیمبر است که در مسجد النبی
سرگرم خطبه است فرا روی منبرش
گفت از فدک که بازستاندند از او به جور
گفت از علی که خیره ربودند افسرش
اینها فریضه بود که حجّت کند تمام
ور نه نخواست زین سخنان دینی و زرش
او را چه حاجتی به فدک یا مگر علی
بی اشتر خلافت گم بود اخترش
(رسول زاده، 1376، ص10)
آنها با اعتراض حضرت فاطمه خوب فهمیدند در مقابلشان نهضتی بسیار ظریف- به ظرافت روح بزرگ فاطمه- قرار گرفته است. حساب این را نکرده بودند که این بار یک زن، آن هم زنی به قداست فاطمه، نغمه های نهضتی را در مقابل آنها به صدا درخواهد آورد. (طاهرزاده، 1386، ص206)
بیان فاطمه، فصاحت و بلاغت آمیخته به علم و آگاهی عمیق او تیرهای انتقاد را یکی پس از دیگری به سمت مرکز خلافت نشانه می گرفت. فاطمه تنها وارث تمامیت پدر با شجاعت و صلابت محمّدی اش ترس و سستی اشباه الرجال را به تمسخر گرفت و قصیده غرّای فضایل علی را با زبانی استوار و کلامی کوبنده در دیوان آفرینش ماندگار ساخت و کوچکی و ذلّت امیر نمایان را در مقابل امیرمؤمنان به نمایش گذاشت و بر فراز ماجرای فدک ایستاد، اما شعار برتری علی را سر داد:
نظیر او زنی مدان شجاع در مناظره
عدیل او کسی مبین دلیر در مکالمه
(رسول زاده، 1376، ص15)
تنها مروری کوتاه بر مضمون خطبه ی حضرت زهرا علیها السلام بر همگان آشکار خواهد کرد که در واژه واژه ی کلام فاطمه هدفی والاتر و بالاتر از فدک دنبال می شود؛ هدفی که جز اثبات حقانیت علی و نفی غاصبان نیست. جملات ابن ابی الحدید در این باره ما را از شرح و تفصیل بیشتر بی نیاز می کند:
من به استناد گفتم:آیا زهرا در ادعای خود راستگو بوده است؟ گفت:بلی. گفتم: خلیفه می دانست که او زنی راستگوست؟ گفت:بلی. گفتم:چرا خلیفه حق مسلّم او را در اختیارش نگذاشت؟ در این موقع استاد لبخندی زد و با کمال وقار گفت:اگر در آن روز سخن او را می پذیرفت و به این جهت که او زنی راستگوست، بدون درخواست شاهد، فدک را به وی باز می گردانید، فردا او از این موقعیت به سود شوهر خود علی استفاده می کرد و می گفت که خلافت متعلق به علی است و در آن صورت، خلیفه ناچار بود خلافت را به علی تفویض کند؛ چرا که او را راستگو می دانست. ولی برای اینکه باب تقاضا و مناظرات بسته شود او را از حق مسلّم خود ممنوع ساخت. (ابن ابی الحدید، 1425ق، ج16، ص48)
راه خطا که مبدأ آن از سقیفه بود
شد منتهی به غصب فدک تا خبر شدم
فریاد اعتراض من آن احتجاج بود
حق گفتم و مبارز این رهگذر شدم
(رسول زاده، 1376، ص147)
گل سخن فاطمه با حمد و ستایش خدا شکفت و رایحه ی آیات قرآن در آن پیچید. تصویری از مقام پیامبر در ذهن ها تداعی کرد و با نام علی به اوج خود رسید و ذوالفقارگونه باز هم علی را فاتح میدان بزرگی و فضایل کرد. جواد زمانی حماسه ی بانو را تکرار دوباره ی بت شکنی ابراهیم می داند و خطبه ایشان را فتح مکرر عرصه حق جویی:
هنگامه را به خطابه خود گرم کرده ای
آری کلید فتح مکرر به دست توست
با خطبه حماسی خود در سخن شدی
نسل خلیل بوده ای و بت شکن شدی
(لطیفیان، 1386، ص183)
خطبه ی فاطمه فریاد دردآلودی بود در حمایت از امیرمؤمنان علی، وصی و جانشین پیامبر اکرم که گروهی از بازیگران سیاسی، آیات قرآن و توصیه های مؤکد رسول الله را درباره او نادیده گرفته بودند. صاعقه ی مرگباری بود که بر سر دشمنان اسلام فرود آمد و آنها را سخت غافلگیر ساخت. (نک. مکارم شیرازی، 1383، ص141)
پهلوانان عرب پشت قیامی پر شور
خطبه خطبه سخن خط شکنش را دیدند
(لطیفیان، 1386، ص152)
تیغ سخن زهرا بر گلوی حکومت غاصب نهاده شده و نفس غاصبان را به شماره انداخت. تصویر زیبای این بیان را در شعر استاد محمد علی مجاهدی به تماشا می نشینیم:
ذوالفقار برهنه سخنش
کرد کاری به دشمنان علی
که دگر تا ابد به زنهارند
از دم تیغ جانستان علی
(شاخرهی و کاشانی مشفق، [بی تا]، ص186)
در روزگار تنهایی علی که دست تقدیر، خار در چشم و استخوان در گلوی عدالت و حق مجسّم کرده و حفظ اصول دین، امام و حجّت خدا را مأمور به سکوت ساخته است، این ندای آسمانی کفو همتای علی است که با بانگ رسا و قیام جاودانه اش اجازه نمی دهد چهره ی سرخ حقیقت در پس طوفان نیرنگ ها و سکوت راحت طلبان مخفی بماند. سروده ی حبیب چایچیان جلوه ی دیگری از جلوات قیام فاطمی را برای ما آشکار می کند:
جلوه گر صبر خدا تیغ یدالله در نیام
رفته خیرالمرسلین و مرتضی مانده است تک
در چنین دور خطرناک و زمان فتنه بار
نطق زهرا کرد رسوا خائنان را یک به یک
(چایچیان، 1376، ص95)
خطبه ی فاطمه با یادآوری صحنه های رشادت علی و بازخوانی پرونده ی فتوحات حیدر کرّار جامه ای از خفّت و خواری بر قامت ناساز مدعّیان امروز خلافت و گریزپایان دیروز عرصه ی جهاد پوشاند و بزرگی خیالی آنها را زیر گام های جلالت و شکوه علی افکند. از زبان استاد شهریار، شاعر شهره شعر «علی ای همای رحمت» مدد می گیریم تا در مدح قیام مردانه بزرگ بانوی اسلام زبان به ستایش گشوده و هم صدا با او بسراییم:
گرچه زن بود، لیک مردانه
از قیام آتشی عظیم افروخت
شعله ای بر کشید از دل خویش
که سینه خرمن ستم را سوخت
درس احقاق حق و دفع ستم
به جهان و جهانیان آموخت
مردم خفته را ز خواب انگیخت
آبروی ستمگران را ریخت
(شاهرخی و کاشانی و مشفق، [بی تا]، ص123)
پینوشتها:
* استادیار دانشگاه اصفهان
** دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان
ادامه دارد...
/ج