تغییر
نویسنده : محمد صابر جعفری
بر سر گور بزرگی نوشته شده بود: کودک که بودم میخواستم دنیا را تغییر دهم، وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدهم. بعدها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم؛ آن را هم بزرگ یافتم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانوادهام را متحول کنم. اینک من در آستانة مرگ هستم و میفهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید میتوانستم دنیا را هم تغییر دهم.
مهاتما گاندی گفته است: اگر خواهان تغییر باشید، باید خود تغییر باشید.1
برداشت و فهم ما که از انتظار، نشستن و بیتحرکی و یا فقط دعا نیست. ما که آن را زمینهسازی و تلاش خستگیناپذیر میدانیم نیاز به یک تأمل دیگر داریم، وقتی قرار است یاور باشی، خود را حفظ کنی، درجا نزنی و یا عقبگرد نکنی؛ وقتی قرار است هر روز بیشتر از دیروز به انتظار و ظهور و امام نزدیکتر شوی؛ وقتی قرار است دیگران را حفظ کنی و از در جا زدن یا عقبگرد بازشان داری و به تغییر و حرکت رو به جلو تشویقشان کنی، و باید مصداق «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»2 باشی. با اندکی تأمل میفهمیم آدمی برای تغییر و اصلاح دنیا و یا همان زمینهسازی، نخست باید خود را دریابد. کسانی موفق به تغییر میشوند که بتوانند هم تغییر بدهند و هم تغییر ندهند!
• باید تغییر بدهند، یعنی آدمهای با اراده و جدی و مصممی باشند که بتوانند خود را ارزیابی و نقد کنند. کسی که شهامت تغییر خود را ندارد، قدرت تحول ندارد. کسی که نقد پذیر نیست، کجا میتواند تغییر دهد. برخی، ولو شعار تغییر دهند، نه اراده تغییر دارند و نه همت و نه شهامت تغییر. برای تغییر، یا حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر، باید وضعیت فعلی را شناخت، وضعیت بعدی را هدف قرار داد؛ خیلیها نه امروز خود را درک میکنند و نه قله فردا را. اینان یا تغییری ندارند و یا اگر حرکتی کنند چون نسبت به آینده و امروز خود غافلند، به گذشته و گاه به گذشته بد و زشت خود برمیگردند. اینان چون نمیتوانند خود را تغییر دهند و رو به جلو حرکت کنند، نمیتوانند برای انتظار و منتظران نقشی ایفا کنند.
• و نباید تغییر بدهند؛ با تغییر ندادن خود، مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»3 شوند؛ اما اگر تجملات آمد، تشریفات آمد و افراد ارباب شدند؛ زندگی عوض شد. سادگیها رنگ عوض کرد؛ افراد تحت تأثیر دیگران قرار گرفته و برای دیگران و خوشامد این و آن، خوشامد ولیّ خدا را فراموش کردند؛ به جای این که دیگران را بر خود مقدم کنند در بهرهها و سودها، خود را و در سختیها و مشکلات، خود و منافع خود را مقدم کنند؛ دلبسته جاه و مقام و عنوان شوند؛ اگر افراد اسیر عنوان شدند و خواستهشان تغییر کرد؛ عشق به ولیّ، به عشق به خود، جاه و مقام و دنیا تغییر کرد؛ آنگاه انتظاری نخواهد بود.
عهد و پیمان با امام یعنی تعهد بر تغییر و تعهد بر عدم تغییر. تغییر آنچه تغییر دادنی است و تغییر ندادن آنچه تغییر ندادنی است. این که «المومن اصلب من الجبل»4 مؤمن از کوه محکمتر است چرا که در غربالهای مختلف و امتحانهای مختلف کم نمیآورد و از او چیزی کم نمیشود. بخاطر منافع بدست آمده یا شکست خورده تغییر نکند، بخاطر پست و مسئولیت بدست آمده یا از دست داده و حاصل نشده چون اصحاب جمل، تغییر نکند، مثل زبیر که فرزندش او را از مسیر و همراهی علی جدا کرد بخاطر فرزند و زن و اهل و عیال تغییر نکند، اینجا عهد و پیمان این گونه میشود: فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمیع ما خوّلنی ربی5... یاران حضرت مهدی، مثل مُشکند، غیر منفعل و تأثیر ناپذیر.
اصلاً نعمتها بخاطر تغییرات بیجای ما تغییر میکند یا حذف میشود، «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»6، وقتی دلها، اطاعتها و مسیرها با ولیّ خدا متفاوت بود، جامعه به گناه و غفلت از وظیفه و عدم همراهی با امام روی آورد و دشمن نیز آگاهانه به دنبال حذف دین و امام بود؛ ظهور حذف شد و غیبت رخ داد: «نحانا عن جوارهم».7
اگر ما و جامعه ما تا جایی که ممکن است، از بدیها جدا نشویم و تغییری رخ ندهد، غیبت به ظهور تغییر نمیکند. ظهور را ترک بدیها و اجتماع قلوب میآورد: «لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعة علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم...».8
اگر آنچه انجام دهیم که او ناپسند میداند و شایسته نیست، ما در غیبت یا ادامه آن مقصریم. باید تغییر کنیم و متعهد شویم که خود، خانواده، جامعه، کشور و جهان را هر چه توانمان باشد، را تغییر دهیم. البته منظور از شروع تغییر از خود، انزوا نیست که حرکت از این جاست و اقدام از خود آغاز میشود: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا».9
نهم ربیعالاول که میرسد، هنگام تجدید بیعت با امام است، باید متعهد شویم بر تغییر و عدم تغییر.
مهاتما گاندی گفته است: اگر خواهان تغییر باشید، باید خود تغییر باشید.1
برداشت و فهم ما که از انتظار، نشستن و بیتحرکی و یا فقط دعا نیست. ما که آن را زمینهسازی و تلاش خستگیناپذیر میدانیم نیاز به یک تأمل دیگر داریم، وقتی قرار است یاور باشی، خود را حفظ کنی، درجا نزنی و یا عقبگرد نکنی؛ وقتی قرار است هر روز بیشتر از دیروز به انتظار و ظهور و امام نزدیکتر شوی؛ وقتی قرار است دیگران را حفظ کنی و از در جا زدن یا عقبگرد بازشان داری و به تغییر و حرکت رو به جلو تشویقشان کنی، و باید مصداق «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»2 باشی. با اندکی تأمل میفهمیم آدمی برای تغییر و اصلاح دنیا و یا همان زمینهسازی، نخست باید خود را دریابد. کسانی موفق به تغییر میشوند که بتوانند هم تغییر بدهند و هم تغییر ندهند!
• باید تغییر بدهند، یعنی آدمهای با اراده و جدی و مصممی باشند که بتوانند خود را ارزیابی و نقد کنند. کسی که شهامت تغییر خود را ندارد، قدرت تحول ندارد. کسی که نقد پذیر نیست، کجا میتواند تغییر دهد. برخی، ولو شعار تغییر دهند، نه اراده تغییر دارند و نه همت و نه شهامت تغییر. برای تغییر، یا حرکت از یک وضعیت به وضعیت دیگر، باید وضعیت فعلی را شناخت، وضعیت بعدی را هدف قرار داد؛ خیلیها نه امروز خود را درک میکنند و نه قله فردا را. اینان یا تغییری ندارند و یا اگر حرکتی کنند چون نسبت به آینده و امروز خود غافلند، به گذشته و گاه به گذشته بد و زشت خود برمیگردند. اینان چون نمیتوانند خود را تغییر دهند و رو به جلو حرکت کنند، نمیتوانند برای انتظار و منتظران نقشی ایفا کنند.
• و نباید تغییر بدهند؛ با تغییر ندادن خود، مصداق آیه «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا»3 شوند؛ اما اگر تجملات آمد، تشریفات آمد و افراد ارباب شدند؛ زندگی عوض شد. سادگیها رنگ عوض کرد؛ افراد تحت تأثیر دیگران قرار گرفته و برای دیگران و خوشامد این و آن، خوشامد ولیّ خدا را فراموش کردند؛ به جای این که دیگران را بر خود مقدم کنند در بهرهها و سودها، خود را و در سختیها و مشکلات، خود و منافع خود را مقدم کنند؛ دلبسته جاه و مقام و عنوان شوند؛ اگر افراد اسیر عنوان شدند و خواستهشان تغییر کرد؛ عشق به ولیّ، به عشق به خود، جاه و مقام و دنیا تغییر کرد؛ آنگاه انتظاری نخواهد بود.
عهد و پیمان با امام یعنی تعهد بر تغییر و تعهد بر عدم تغییر. تغییر آنچه تغییر دادنی است و تغییر ندادن آنچه تغییر ندادنی است. این که «المومن اصلب من الجبل»4 مؤمن از کوه محکمتر است چرا که در غربالهای مختلف و امتحانهای مختلف کم نمیآورد و از او چیزی کم نمیشود. بخاطر منافع بدست آمده یا شکست خورده تغییر نکند، بخاطر پست و مسئولیت بدست آمده یا از دست داده و حاصل نشده چون اصحاب جمل، تغییر نکند، مثل زبیر که فرزندش او را از مسیر و همراهی علی جدا کرد بخاطر فرزند و زن و اهل و عیال تغییر نکند، اینجا عهد و پیمان این گونه میشود: فابذل نفسی و مالی و ولدی و اهلی و جمیع ما خوّلنی ربی5... یاران حضرت مهدی، مثل مُشکند، غیر منفعل و تأثیر ناپذیر.
اصلاً نعمتها بخاطر تغییرات بیجای ما تغییر میکند یا حذف میشود، «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»6، وقتی دلها، اطاعتها و مسیرها با ولیّ خدا متفاوت بود، جامعه به گناه و غفلت از وظیفه و عدم همراهی با امام روی آورد و دشمن نیز آگاهانه به دنبال حذف دین و امام بود؛ ظهور حذف شد و غیبت رخ داد: «نحانا عن جوارهم».7
اگر ما و جامعه ما تا جایی که ممکن است، از بدیها جدا نشویم و تغییری رخ ندهد، غیبت به ظهور تغییر نمیکند. ظهور را ترک بدیها و اجتماع قلوب میآورد: «لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعة علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم...».8
اگر آنچه انجام دهیم که او ناپسند میداند و شایسته نیست، ما در غیبت یا ادامه آن مقصریم. باید تغییر کنیم و متعهد شویم که خود، خانواده، جامعه، کشور و جهان را هر چه توانمان باشد، را تغییر دهیم. البته منظور از شروع تغییر از خود، انزوا نیست که حرکت از این جاست و اقدام از خود آغاز میشود: «قوا انفسکم و اهلیکم نارا».9
نهم ربیعالاول که میرسد، هنگام تجدید بیعت با امام است، باید متعهد شویم بر تغییر و عدم تغییر.
پي نوشت ها :
. if you want to change , you should be the change
2 . سوره عصر/3.
3 . سوره فصلت/30.
4 . کافی، ج2، ص241.
5 . البلد الأمین، ص284.
6. سوره رعد/11، « داوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند».
7 . اذا غضب الله تبارک و تعالی علی خلقه نحّانا عن جوارهم؛ وقتی خدای تبارک و تعالی بر بندگانش خشمگین شود ما را از مجاورت آنها دور میکند. کافی، ج1، ص343.
8 . سوره تحریم/6.
9. بحارالانوار، ج53، ص176.