نویسنده : دکتر محمود رفیعی*
برای منتظران امام زمان (عج) مقامات سه گانهای در نظر گرفته شده که بر یکایک چشم انتظاران حضرت ولی عصر(عج) فریضه است که با تلاش و مجاهدت بسیار، خود را به این مقامات نورانی، عرفانی و حماسی برسانند؛ این مقامات سه گانه عبارتند از:
1) مقام معرفت، 2) مقام محبت، 3) مقام نصرت.
محبت و نصرت، میوههای شیرین درخت معرفتاند؛ هر چقدر معرفت، افزونتر و بیشتر باشد، محبت نیز افزونتر و شدیدتر خواهد بود و هر چقدر معرفت و محبت نسبت به مولای عالمیان، حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) بیشتر باشد، منتظران آن امام، عارفتر و حماسیتر خواهند بود و تنها کسانی میتوانند امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را در گرفتن انتقام از دشمنان اسلام، یاری کنند که دارای دو فضیلت نورانی عرفان و حماسه باشند. در حقیقت، یاری کننده امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، عارف حماسه آفرین است.
منتظر حضرت مهدی(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) وقتی میتواند به مقام نصرت برسد که هم عارف باشد و هم مرد میدانهای نبرد. عارف یعنی کسی که:
اولاً، همه جا و با همه چیز و همه کس، خدا را میبیند؛ چنان چه از حضرت علی(علیه السلام) نقل است: «ما رأیتُ شیئاً إلاّ و رأیتُ اللهَ قَبَلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ و فِیه؛1 چیزی را ندیدم، مگر آن که پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن، خدا را دیدم».
ثانیاً، عبادتش عاشقانه است و نماز و جنگ را به عنوان دو شأن از شئون عبادت میبیند؛ لذا هم عاشقانه نماز میخواند و هم عاشقانه در میدان میجنگد؛ پیامبر فرمودهاند: «أفضلُ الناس مَنْ عَشَّقَ العِبادَةَ فَعَانَقَها و أَحبَّها بِقَلبِه و باَشرَها بِجَسَدِه وَ تَفرَّغ لها فَهُو لایبالی عَلَی ما أَصْبَحَ مِن الدُّنیا علی عُسرٍ أمْ عَلی یُسر؛2 برترین مردم آن است که عاشق عبادت باشد. عبادت را با قلبش در آغوش کشد و دوست بدارد و خویشتن را به خاطر آن، فارغ سازد و او را باکی نباشد که دنیایش به آسانی یا به سختی بگذرد». در بینش عارفان مکتب اهل بیت، عبادت، درجات و شئونی دارد؛ یکی از بارزترین مظاهر عبادت، جنگ است و دفاع مقدس، شأنی از شئون عبادت در آیین ماست. افضل جنگ جویان، کسانی هستند که به جبهه و جهاد در راه خدا و همراهی کردن اهلبیت در جبهه و جنگ، عشق بورزند.
ثالثاً، مجاهدان عارف و عارفان مجاهد، مرگ و شهادت را شاه راهی میدانند که عاشق را به وصال معشوق میرساند و پلی است که عارف حماسهگر را از سرزمین خشک فراق، به سرزمین سبز وصال و دیدار یار رهنمون میسازد. چنانچه امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، خطاب به یارانش فرمود: «صَبراً بَنی الکِرام؛ فَما الموتُ إلاّ قنطرةٌ تَعَبر بکُم عَن البؤس و الضَرّاء إلی الجِنانِ الوَاسعةِ و النَّعیم الدَّائِمَة، فَأَیُّکُم یَکْرَه أنْ یَنْتقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ؟ و ما هُوَ لِاعدائِکُم إلّا کَمَنْ یَنْتّقِل مِن قَصْرٍ إلی سِجْنٍ و عَذابٍ؛3 ای بزرگ زادگان! شکیبایی و پایداری ورزید که مرگ جز پلی نیست که شما را از رنج و سختی عبور میدهد و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن میرساند. چه کسی است که نخواهد از زندانی به قصری انتقال یابد؟ مرگ برای دشمنان شما نیست مگر مانند انتقال، از قصری به سوی زندان و عذاب».
گر مرگ رسد چرا هراسم کان راه، به توست میشناسم
این مرگ نه، باغ و بوستانست کو، راه سرای دوستانست
از خوردگهی به خوابگاهی وز خوابگهی به بزم شاهی
خوابی که به بزم توست راهش گردن نکشم ز خوابگاهش4
عارف، سلاح به دوشی است که بناست عاشقانهترین حماسه عالم را رقم بزند و در رکاب امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) منتقم خون شهیدان کربلا باشد. او دارای نگاهی عاشقانه است و با این نگاه به مرگ مینگرد. عاشق و یار امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، عاشق شهادت است چرا که اگر چنین نباشد، غیر ممکن است که بتواند در بزرگترین حماسه عاشقانه عالم، در رکاب حضرت منتقم(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) دوام بیاورد و با زورگویان و زَرمَدارانِ متکبر بجنگد؛ بنابراین قدمهایش در جهاد اصغر خواهد لرزید، شمشیر جهاد از دستش به زمین خواهد افتاد و حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را در جهاد با دشمنان، تنها خواهد گذاشت.
مولایمان امام صادق(علیه السلام) یکی از ویژگیهای منتظران امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را این گونه معرفی فرموده است: «آنها عاشق شهادت در رکاب امام عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) هستند. دعای منتظر هم چنین است که: «أللّهمَّ اجْعَلْنی منْ أنصارِه و أعوانِه و الذّابّین عنه و المُسارِعینَ إلیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِه و المُمْتثِلینَ لِاوامِره و المُحامِینَ عَنْهُ و السّابِقینَ إلی إرادَتِه و المُستَشهدینَ بَینَ یَدیْه».5
مولانا جلال الدین مولوی، نیز میگوید:
ای فسرده عاشقِ ننگین نمد کو ز بیم جان، ز جانان میرمد
سوی تیغ عشقش ای ننگ زنان صد هزاران جان نگر دستک زنان6
رابعاً، منتظر عارف، قیمت و ارزش خود را میداند و خود را به کمتر از خدا نمیفروشد. امام عارفان، حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) در کلامی اسرار آمیز به همه ما آموخته است که خودتان را به کمتر از خداوند نفروشید که قیمت شما پیروان اهلبیت بسیار است: «إنَّ أبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ إلّا الجَنّة فَلَا تَبْیعُوها بِغَیرها؛7 همانا بدنهای شما به اندازه بهشت میارزد؛ پس آن را به غیر بهشت نفروشید که ضرر خواهید کرد». عارفان در شرح این کلام مینویسند: «معنای سخن امام بزرگوار آن است که بدنهای خاکی و ناسوتی شما، قیمت و ارزشش بهشت است؛ اما جانهای عاشق و الهی شما، قیمت و ارزشش خدای سبحان است؛ یعنی آن که حقیقت انسانی و الهی خود را به کمتر از خداوند نفروشید».8 به قول مولانا:
مشتری من خدایست او مرا میکشد بالا که الله اشتری
خون بهای من جمال ذوالجلال خون بهای خود خورم کسب حلال
دست گیر از دست ما، ما را بخر پرده را بردار و پرده ما مدر9
همه کسانی که خواهان یاری کردن مولای عالمیان، حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله تعالی الفرجه الشریف) هستند، باید عاشقانی باشند که خود را فقط و فقط به معشوق پرده نشین بفروشند و حتی در جهاد اصغر، خونشان را و جهادشان را با بهشت معاوضه نکنند. جناب لسان الغیب میگوید:
تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست10
منتظران حقیقی و محبّ امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) به اندازه وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، میارزند؛ لذا باید خود را به کمتر از آن نفروشند و حتی بهشت را در این جهاد به هیچ بگیرند:
غرق حق خواهد که باشد غرقتر هم چو موج بحر، جان، زیر و زِبَر
زیر دریا خوشتر آید یا زِبَر تیر او دلکشتر آید یا سپر
هر ستارهش خون بهای صد هلال خون عالم ریختن، او را حلال
ما بها و خون بها را یافتیم جانب جان باختن، بشتافتیم11
منتظر تا عارف نباشد و عرفان او تا با حماسه آمیخته نشود، هرگز نمیتواند در صف یاران پاکباز و صادق امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) درآید و هرگز به مقام شامخ «نصرت» نایل نخواهد شد.
1ـ جهاد اصغر: در این جهاد، مجاهد و منتظر، با دشمنی بیرونی میجنگد و در صورت شهادت یا پیروزی، به مقام عظیم سعادت نایل میآید. قرآن کریم در این باره میفرماید: «قُلْ هَل تَرَبصّوُنَ بِنَا إلّا إحْدَی الْحُسنَیَن؛12 بگو آیا برای ما جز یکی از دو نیکی (شهادت یا پیروزی) را انتظار میبرید؟». منتظران حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، در هشت سال دفاع مقدس در جهاد اصغر آزموده شدند و از این آزمون بزرگ، عدهای سربلند و پیروز و عدهای سرافکنده و بازنده بیرون آمدند.
2ـ جهاد اوسط: در جهاد اوسط، منتظر امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) با دشمن بیرونی نمیجنگد؛ بلکه او با دشمنی قویتر و زیرک تر به نام «نفس»دست و پنجه نرم میکند. مولوی خطاب به مجاهدان جهاد اصغر میگوید:
ای شهان، کُشتیم ما خصم بُرون مانُد خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست شیر باطن، سخره خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ، اژدهاست کو به دریاها نگردد کمّ و کاست
سهل، شیری دان که صفها بشکند شیر آن است آن، که خود را بشکند13
در این جهاد، مجاهد منتظر در میدان درونش با خویشتن خویش، بر سر مسائل اخلاقی مانند تقوا و طغیان، عدل و ظلم، حق و باطل، صدق و کذب و حسن و قبح در جنگ و نبرد است. بسیاری از مردم، گمان میکنند جهاد اوسط، جهاد اکبر است؛ اما برای عارف حماسه آفرین مهدویت، جنگ انسان با درون خویش، جهاد اوسط است، نه جهاد اکبر.
3ـ جهاد اکبر: وقتی که مجاهد منتظر توانست بر نفس سرکش خویش، پیروز گردد و حق را از باطل تشخیص دهد و بر باطل فائق آید، جهادی بس بزرگتر بر سر راه او قرار میگیرد و تنها کسانی میتوانند مجاهد اکبر باشند که از جهاد اوسط، سربلند بیرون آمده باشند. نبرد میان عقل و شهوت، مربوط به جهاد اوسط در جهاد اکبر، جنگ بین عشق و عقل نیرومند است. در عاشورای سال 61 هـ ق بسیاری از مجاهدان از یاری کردن امام حسین(علیه السلام) سرباز زدند. بسیاری از افرادی که به کربلا نیامده بودند، بارها در جهاد اصغر شرکت کرده بودند؛ اما اغلب آنان در جهاد اوسط شکست خوردند و نتوانستد در جهاد اکبر، همراه امام حسین(علیه السلام) باشند و امام زمان خود را تنها گذاشتند.
در جهاد اکبر ـ که نبرد بین عقل و عشق است ـ عقل میگوید: من حق را میفهمم و حقیقت را میشناسم؛ اما عشق میگوید: شناخت حق، میانه راه است، نه پایان راه. عشق میگوید: باید پا را فراتر نهاد، حق را دید و خود را قربانی حق کرد.
در جهاد اکبر، عقل میگوید: بهشت جایگاه بلند و خوبی است؛ اما عشق میگوید: بهشت آفرین، زیباتر است. در جهاد اکبر، عقل میگوید: باید بهشتی شد؛ اما عشق میگوید: هنر آن نیست که بهشتی شویم، بلکه باید به کمتر از رضا و لقای پروردگار راضی نبود.
در جهاد اکبر باید بین پاک و پاکتر، پاکتر را برگزید. بین زیبا و زیباتر، زیباتر را انتخاب کرد.13
در جهاد اکبر، آن کس که یار امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) است، عاقلانه نمیجنگد؛ بلکه عاشقانه میرزمد. آنان که عاقلانه میجنگند، تاب یاری کردن امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را نخواهند داشت. نقل است که تعداد بسیار زیادی تا شب عاشورا در کنار امام حسین(علیه السلام) بودند؛ اما در نبرد بین عقل و عشق، بازنده شدند و همان شب، وجود مقدس حضرت سالار شهیدان(علیه السلام) را تنها گذاشتند. آن هفتاد و دو نفری که ماندند و امام حسین(علیه السلام) را یاری کردند، پیروز جهاد اکبر بودند. یعنی عشق بیپروا و بیباک آنان بر عقل محتاط و عصا بدستشان پیروز شد و توانستند امام زمان خودشان را یاری کنند.
جناب عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که سر در آستین دارد14
1) مقام معرفت، 2) مقام محبت، 3) مقام نصرت.
محبت و نصرت، میوههای شیرین درخت معرفتاند؛ هر چقدر معرفت، افزونتر و بیشتر باشد، محبت نیز افزونتر و شدیدتر خواهد بود و هر چقدر معرفت و محبت نسبت به مولای عالمیان، حضرت بقیةالله الاعظم(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) بیشتر باشد، منتظران آن امام، عارفتر و حماسیتر خواهند بود و تنها کسانی میتوانند امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را در گرفتن انتقام از دشمنان اسلام، یاری کنند که دارای دو فضیلت نورانی عرفان و حماسه باشند. در حقیقت، یاری کننده امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، عارف حماسه آفرین است.
منتظر حضرت مهدی(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) وقتی میتواند به مقام نصرت برسد که هم عارف باشد و هم مرد میدانهای نبرد. عارف یعنی کسی که:
اولاً، همه جا و با همه چیز و همه کس، خدا را میبیند؛ چنان چه از حضرت علی(علیه السلام) نقل است: «ما رأیتُ شیئاً إلاّ و رأیتُ اللهَ قَبَلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ و فِیه؛1 چیزی را ندیدم، مگر آن که پیش از آن، پس از آن، همراه آن و درون آن، خدا را دیدم».
ثانیاً، عبادتش عاشقانه است و نماز و جنگ را به عنوان دو شأن از شئون عبادت میبیند؛ لذا هم عاشقانه نماز میخواند و هم عاشقانه در میدان میجنگد؛ پیامبر فرمودهاند: «أفضلُ الناس مَنْ عَشَّقَ العِبادَةَ فَعَانَقَها و أَحبَّها بِقَلبِه و باَشرَها بِجَسَدِه وَ تَفرَّغ لها فَهُو لایبالی عَلَی ما أَصْبَحَ مِن الدُّنیا علی عُسرٍ أمْ عَلی یُسر؛2 برترین مردم آن است که عاشق عبادت باشد. عبادت را با قلبش در آغوش کشد و دوست بدارد و خویشتن را به خاطر آن، فارغ سازد و او را باکی نباشد که دنیایش به آسانی یا به سختی بگذرد». در بینش عارفان مکتب اهل بیت، عبادت، درجات و شئونی دارد؛ یکی از بارزترین مظاهر عبادت، جنگ است و دفاع مقدس، شأنی از شئون عبادت در آیین ماست. افضل جنگ جویان، کسانی هستند که به جبهه و جهاد در راه خدا و همراهی کردن اهلبیت در جبهه و جنگ، عشق بورزند.
ثالثاً، مجاهدان عارف و عارفان مجاهد، مرگ و شهادت را شاه راهی میدانند که عاشق را به وصال معشوق میرساند و پلی است که عارف حماسهگر را از سرزمین خشک فراق، به سرزمین سبز وصال و دیدار یار رهنمون میسازد. چنانچه امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا، خطاب به یارانش فرمود: «صَبراً بَنی الکِرام؛ فَما الموتُ إلاّ قنطرةٌ تَعَبر بکُم عَن البؤس و الضَرّاء إلی الجِنانِ الوَاسعةِ و النَّعیم الدَّائِمَة، فَأَیُّکُم یَکْرَه أنْ یَنْتقِلَ مِن سِجنٍ إلی قَصرٍ؟ و ما هُوَ لِاعدائِکُم إلّا کَمَنْ یَنْتّقِل مِن قَصْرٍ إلی سِجْنٍ و عَذابٍ؛3 ای بزرگ زادگان! شکیبایی و پایداری ورزید که مرگ جز پلی نیست که شما را از رنج و سختی عبور میدهد و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی آن میرساند. چه کسی است که نخواهد از زندانی به قصری انتقال یابد؟ مرگ برای دشمنان شما نیست مگر مانند انتقال، از قصری به سوی زندان و عذاب».
گر مرگ رسد چرا هراسم کان راه، به توست میشناسم
این مرگ نه، باغ و بوستانست کو، راه سرای دوستانست
از خوردگهی به خوابگاهی وز خوابگهی به بزم شاهی
خوابی که به بزم توست راهش گردن نکشم ز خوابگاهش4
عارف، سلاح به دوشی است که بناست عاشقانهترین حماسه عالم را رقم بزند و در رکاب امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) منتقم خون شهیدان کربلا باشد. او دارای نگاهی عاشقانه است و با این نگاه به مرگ مینگرد. عاشق و یار امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، عاشق شهادت است چرا که اگر چنین نباشد، غیر ممکن است که بتواند در بزرگترین حماسه عاشقانه عالم، در رکاب حضرت منتقم(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) دوام بیاورد و با زورگویان و زَرمَدارانِ متکبر بجنگد؛ بنابراین قدمهایش در جهاد اصغر خواهد لرزید، شمشیر جهاد از دستش به زمین خواهد افتاد و حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را در جهاد با دشمنان، تنها خواهد گذاشت.
مولایمان امام صادق(علیه السلام) یکی از ویژگیهای منتظران امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را این گونه معرفی فرموده است: «آنها عاشق شهادت در رکاب امام عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) هستند. دعای منتظر هم چنین است که: «أللّهمَّ اجْعَلْنی منْ أنصارِه و أعوانِه و الذّابّین عنه و المُسارِعینَ إلیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِه و المُمْتثِلینَ لِاوامِره و المُحامِینَ عَنْهُ و السّابِقینَ إلی إرادَتِه و المُستَشهدینَ بَینَ یَدیْه».5
مولانا جلال الدین مولوی، نیز میگوید:
ای فسرده عاشقِ ننگین نمد کو ز بیم جان، ز جانان میرمد
سوی تیغ عشقش ای ننگ زنان صد هزاران جان نگر دستک زنان6
رابعاً، منتظر عارف، قیمت و ارزش خود را میداند و خود را به کمتر از خدا نمیفروشد. امام عارفان، حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) در کلامی اسرار آمیز به همه ما آموخته است که خودتان را به کمتر از خداوند نفروشید که قیمت شما پیروان اهلبیت بسیار است: «إنَّ أبدانَکُم لَیسَ لَها ثَمَنٌ إلّا الجَنّة فَلَا تَبْیعُوها بِغَیرها؛7 همانا بدنهای شما به اندازه بهشت میارزد؛ پس آن را به غیر بهشت نفروشید که ضرر خواهید کرد». عارفان در شرح این کلام مینویسند: «معنای سخن امام بزرگوار آن است که بدنهای خاکی و ناسوتی شما، قیمت و ارزشش بهشت است؛ اما جانهای عاشق و الهی شما، قیمت و ارزشش خدای سبحان است؛ یعنی آن که حقیقت انسانی و الهی خود را به کمتر از خداوند نفروشید».8 به قول مولانا:
مشتری من خدایست او مرا میکشد بالا که الله اشتری
خون بهای من جمال ذوالجلال خون بهای خود خورم کسب حلال
دست گیر از دست ما، ما را بخر پرده را بردار و پرده ما مدر9
همه کسانی که خواهان یاری کردن مولای عالمیان، حضرت بقیةالله الاعظم (عجل الله تعالی الفرجه الشریف) هستند، باید عاشقانی باشند که خود را فقط و فقط به معشوق پرده نشین بفروشند و حتی در جهاد اصغر، خونشان را و جهادشان را با بهشت معاوضه نکنند. جناب لسان الغیب میگوید:
تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست10
منتظران حقیقی و محبّ امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) به اندازه وجود مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، میارزند؛ لذا باید خود را به کمتر از آن نفروشند و حتی بهشت را در این جهاد به هیچ بگیرند:
غرق حق خواهد که باشد غرقتر هم چو موج بحر، جان، زیر و زِبَر
زیر دریا خوشتر آید یا زِبَر تیر او دلکشتر آید یا سپر
هر ستارهش خون بهای صد هلال خون عالم ریختن، او را حلال
ما بها و خون بها را یافتیم جانب جان باختن، بشتافتیم11
منتظر تا عارف نباشد و عرفان او تا با حماسه آمیخته نشود، هرگز نمیتواند در صف یاران پاکباز و صادق امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) درآید و هرگز به مقام شامخ «نصرت» نایل نخواهد شد.
جهاد سهگانه، مقدمه نصرت
1ـ جهاد اصغر: در این جهاد، مجاهد و منتظر، با دشمنی بیرونی میجنگد و در صورت شهادت یا پیروزی، به مقام عظیم سعادت نایل میآید. قرآن کریم در این باره میفرماید: «قُلْ هَل تَرَبصّوُنَ بِنَا إلّا إحْدَی الْحُسنَیَن؛12 بگو آیا برای ما جز یکی از دو نیکی (شهادت یا پیروزی) را انتظار میبرید؟». منتظران حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی الفرجه الشریف)، در هشت سال دفاع مقدس در جهاد اصغر آزموده شدند و از این آزمون بزرگ، عدهای سربلند و پیروز و عدهای سرافکنده و بازنده بیرون آمدند.
2ـ جهاد اوسط: در جهاد اوسط، منتظر امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) با دشمن بیرونی نمیجنگد؛ بلکه او با دشمنی قویتر و زیرک تر به نام «نفس»دست و پنجه نرم میکند. مولوی خطاب به مجاهدان جهاد اصغر میگوید:
ای شهان، کُشتیم ما خصم بُرون مانُد خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست شیر باطن، سخره خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ، اژدهاست کو به دریاها نگردد کمّ و کاست
سهل، شیری دان که صفها بشکند شیر آن است آن، که خود را بشکند13
در این جهاد، مجاهد منتظر در میدان درونش با خویشتن خویش، بر سر مسائل اخلاقی مانند تقوا و طغیان، عدل و ظلم، حق و باطل، صدق و کذب و حسن و قبح در جنگ و نبرد است. بسیاری از مردم، گمان میکنند جهاد اوسط، جهاد اکبر است؛ اما برای عارف حماسه آفرین مهدویت، جنگ انسان با درون خویش، جهاد اوسط است، نه جهاد اکبر.
3ـ جهاد اکبر: وقتی که مجاهد منتظر توانست بر نفس سرکش خویش، پیروز گردد و حق را از باطل تشخیص دهد و بر باطل فائق آید، جهادی بس بزرگتر بر سر راه او قرار میگیرد و تنها کسانی میتوانند مجاهد اکبر باشند که از جهاد اوسط، سربلند بیرون آمده باشند. نبرد میان عقل و شهوت، مربوط به جهاد اوسط در جهاد اکبر، جنگ بین عشق و عقل نیرومند است. در عاشورای سال 61 هـ ق بسیاری از مجاهدان از یاری کردن امام حسین(علیه السلام) سرباز زدند. بسیاری از افرادی که به کربلا نیامده بودند، بارها در جهاد اصغر شرکت کرده بودند؛ اما اغلب آنان در جهاد اوسط شکست خوردند و نتوانستد در جهاد اکبر، همراه امام حسین(علیه السلام) باشند و امام زمان خود را تنها گذاشتند.
در جهاد اکبر ـ که نبرد بین عقل و عشق است ـ عقل میگوید: من حق را میفهمم و حقیقت را میشناسم؛ اما عشق میگوید: شناخت حق، میانه راه است، نه پایان راه. عشق میگوید: باید پا را فراتر نهاد، حق را دید و خود را قربانی حق کرد.
در جهاد اکبر، عقل میگوید: بهشت جایگاه بلند و خوبی است؛ اما عشق میگوید: بهشت آفرین، زیباتر است. در جهاد اکبر، عقل میگوید: باید بهشتی شد؛ اما عشق میگوید: هنر آن نیست که بهشتی شویم، بلکه باید به کمتر از رضا و لقای پروردگار راضی نبود.
در جهاد اکبر باید بین پاک و پاکتر، پاکتر را برگزید. بین زیبا و زیباتر، زیباتر را انتخاب کرد.13
در جهاد اکبر، آن کس که یار امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) است، عاقلانه نمیجنگد؛ بلکه عاشقانه میرزمد. آنان که عاقلانه میجنگند، تاب یاری کردن امام زمان(عجل الله تعالی الفرجه الشریف) را نخواهند داشت. نقل است که تعداد بسیار زیادی تا شب عاشورا در کنار امام حسین(علیه السلام) بودند؛ اما در نبرد بین عقل و عشق، بازنده شدند و همان شب، وجود مقدس حضرت سالار شهیدان(علیه السلام) را تنها گذاشتند. آن هفتاد و دو نفری که ماندند و امام حسین(علیه السلام) را یاری کردند، پیروز جهاد اکبر بودند. یعنی عشق بیپروا و بیباک آنان بر عقل محتاط و عصا بدستشان پیروز شد و توانستند امام زمان خودشان را یاری کنند.
نتیجه سخن
جناب عشق را درگه، بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که سر در آستین دارد14
پی نوشت ها :
*. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی.
1. عین الیقین، ج1 ، ص49.
2. اصول کافی، ج3.
3. معانی الاخبار، ص288-289.
4. مقدمه لیلی و مجنون، نظامی گنجوی.
5. دعای عهد، مفاتیح الجنان،
6. مثنوی معنوی، دفتر سوم.
7. اصول کافی، ج1، ص19.
8. ر.ک: حکمت و عبادات، آیتالله جوادی آملی، ص137.
9. مثنوی معنوی، دفتر دوم.
10. دیوان غزلیات حافظ.
11. مثنوی معنوی، دفتر سوم.
12. مثنوی معنوی، دفتر اول.
13. ر.ک: شکوفایی عقل در پرتو نهضت عاشورا، آیتالله جوادی آملی. ص191 تا 193.
14. دیوان غزلیات حافظ.