علل انحرافات جنسی و راه های پیشگیری و درمان (2)

غریزه جنسی مانند سایر غرایز برای اهداف مقدس در طبیعت انسان به ودیعه گذاشته شده، و استفاده مشروع از آن باعث تحرک و رشد در ابعاد دیگر نیز می گردد.ولی لجام گسیختگی و بی بند و باری و آزادی در هوسرانی، انسان را به صف حیوانات وحشی تنزل داده، و امنیت و آرامش جامعه را به خطر افکنده و حریم نوامیس را مورد تهدید قرار
يکشنبه، 20 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
علل انحرافات جنسی و راه های پیشگیری و درمان (2)

علل انحرافات جنسی و راه های پیشگیری و درمان (2)
علل انحرافات جنسی و راه های پیشگیری و درمان (2)


 

نویسنده : مرتضی نجفی مدیسه
منبع : اختصاصی راسخون




 

احکام انحراف جنسی از نظر اسلام:
 

1 - خودآرايى و خودنمايى براى نامحرمان، از گناهان كبيره بوده و موجب كيفر است.
2 ـ همجنس گرايى دو زن را سحق مى نامند و كيفر آن دو، صد ضربه تازيانه است. در صورتى كه تكرار شود و حد بر آنان جارى شود، در مرتبه چهارم اعدام مى شوند.
3 ـ حد شرعى و كيفر زنا در مورد زن و مرد مجرد صدضربه تازيانه است. چنانچه سه بار حد بر هر كدام جارى شود در مرتبه چهارم، اعدام مى شوند.
4 ـ حد و كيفر زنا در مورد زن و مرد همسردار اعدام و سنگسار است.
ايـن كـيفرهاى سخت در مورد انحرافها و مفاسد جنسى نشانگر اهميتى است كه اسلام براى پاك بودن جامعه از اين مفاسد قائل است.

آزادی در هوس:
 

غریزه جنسی مانند سایر غرایز برای اهداف مقدس در طبیعت انسان به ودیعه گذاشته شده، و استفاده مشروع از آن باعث تحرک و رشد در ابعاد دیگر نیز می گردد.ولی لجام گسیختگی و بی بند و باری و آزادی در هوسرانی، انسان را به صف حیوانات وحشی تنزل داده، و امنیت و آرامش جامعه را به خطر افکنده و حریم نوامیس را مورد تهدید قرار می دهد. در کشورهای غربی و به اصطلاح آزاد همچون «آمریکا و بریتانیا» که حتی همجنس بازی به شکل خانواده قانونی است!(مسائل ازدواج و حقوق خانواده، صفحه 157) فساد و فحشا آنچنان مفاسدی به بار آورده، که تجاوز به عنف حتی در مراکز قضایی و پلیسی و مطب پزشکان صورت می گیرد، و کارگاهها و مؤسسات دولتی و شرکتی رنگ فاحشه خانه به خود گرفته،(روزنامه جمهوری اسلامی 15/6/1365، صفحه 10) چنانچه در کاخ سفید رئیس جمهور وقت «کلینتون» کارمند دفترش «مونی کالوئینیسکی» مورد تجاوز او قرار گرفت و کارش به استیضاح و محاکمه کشیده شد... و در یک گزارش از سوئد تحت عنوان «بانگ دهل از دور خوش است» آمده است: در این کشور دو نوع ازدواج وجود دارد، ازدواج قانونی و ازدواج دوستانه که اگر نوع دوم بیشتر از نوع اول نباشد، بدون تردید کمتر نیست!!! آنگاه به اعمال ننگین فراریان ایرانی می پردازد که قلم از درج آن شرم دارد.(کیهان 7/8/1369، صفحه 16 ردیف آخر)
حضرت امام رضا (ع) می فرمایند:حرم الله الزنا لما فیه من الفساد من قتل الأنفس و ذهاب الانساب و ترک التربیة للاطفال و فساد المواریث و ...(من لا یحضره الفقیه، جلد 5، صفحه 56)خداوند زنا را به جهت مفاسدش حرام نمود، زیرا: این انحراف اخلاقی باعث قتل نفس و به هم ریختن انساب، و سوء تربیت فرزندان و آشفتگی و مجهول بودن میراث ها می گردد.(شیوه های درمانی مفاسد اجتماعی، صفحه 281 و 282)

عوامل و ریشه های هوسرانی:
 

عوامل و ریشه های انحراف در زنان و مردان و افراد مجرد و متأهل فرق می کند، و به بحث و تحلیل هر یک موجب اطاله کلام و احیانا خستگی خوانندگان خواهد بود, و عزیزانی که خواهان تفصیل باشند می توانند به کتابهای دیگر نگارنده در این زمینه مراجعه نمایند.(«مراسم عروسی» و «مسائل ازدواج و حقوق خانواده») در اینجا به طور خلاصه به عوامل آن اشاره می کنیم:
1.نداشتن تقوای بازدارنده
2.فرهنگ بی شرمی و بی رنگ کردن مفاسد اجتماعی
3.ظواهر فریبنده اجتماع و خودنمایی و شیطنت گروهی از زنان و هوسبازان
4.اختلاط زنان و مردان در مجالس پارتی و غیره با وضع نامناسب
5.دسیسه های سیاسی در قالب تهاجم فرهنگی از قبیل نوارهای مبتذل، عکس ها، تشکیل مجالس نامناسب و ...
6.رفتار نامطلوب و باز پدر و مادر در پیش فرزندان
7.کمبود شخصیت در خانواده (زمینه بسیار مساعد برای هرگونه انحراف)
8.ناآگاهی و نداشتن تربیت صحیح و اغفال از سوی دیگران
9.فقر مالی و نداشتن تأمین کافی
10.آثار خانوادگی و فساد ریشه ای (چنانچه فرزندان، والدین خود را در مسیر انحراف ببینند همین گونه پیش می روند.)
این عوامل عمومی است و اختصاص به زن و مرد مجرد و متأهل ندارد.

اما عوامل انحراف متأهل ها:
 

1.اغفال و به دام افتادن که ممکن است ادامه داشته باشد
2.عقده جنسی که ممکن است تنها از طریق همسر اشباع نگردد
3.تنوع طلبی (در صورتی که همسر نتواند با ایجاد تنوع در خویشتن زمینه آن را از بین ببرد)
4.بی مهری (ممکن است از نداشتن نظافت، بدخلقی و سایر زمینه های منفی ریشه گیرد)
5.انتقام جویی (اگر شوهر بد رفتار و منحرف باشد، ممکن است همسر او نیز گرفتار گردد)
6.ناتوانی (ضعف جنسی زن یا شوهر آثار نامطلوب دارد)
7.سوء ظن شوهر، همسر را دچار تردید نموده و سپس به تدریج ممکن است به فساد کشیده شود.
8.فقر مالی معمولا زنان را گرفتار آفت ها و شوهر بی غیرت می نماید.
9.فرهنگ دوست یابی چنانچه راسل و فرهنگ غرب آن را مقدس می شمارند.
10.اختلاط در مجالس خانوادگی، عروسی و موارد دیگر با وضع نامطلوب
قابل تذکر است که این عوامل ممکن است در گروههایی تأثیر سوئ داشته باشد، هرچند افراد پاکدامن در تمام میدان ها با تزریق واکسن تقوا در مجامع و صحنه های گوناگون ظاهر شده و هر دسیسه ای را با تدبیر و اندیشه لازم خنثی می کنند.رسول خدا(ص) می-فرمایند:و الذی بیده لو ان رجلا غشی و امرأته و فی البیت صبی مستیقظ یراهما او یسمع کلامهما و نفسهما ما افلح ابدا، ان کان غلاما کان زانیا، او جاریة کانت زانیة(وسائل، جلد 14، صفحه 94)سوگند به خدا، اگر زن و مردی در خانه ای نزدیکی کنند که بچه کوچکی است که آنها را میبیند یا کلامشان را میشنود یا نفسشان را میشنود هرگز رستگار نمیشود،اگر غلام باشد زنا کار میشود،واگر کنیز باشد زناکننده با او، می شود.
در این حدیث رفتار باز خانوادگی تأثیر سوء می بخشد و عامل انحراف فرزندان می گردد.
علی (ع) می فرماید:راس کل شر القحة(غرر الحکم، صفحه 141، ش10)بی شرمی زمینه نامناسب برای هر فساد است و در فراز دیگر می فرمایند:
ایاک و التغایر فی غیر موضع غیره فان ذلک یدعوا الصحیحة الی السقم(نهج البلاغه نامه 31 صفحه 939)بر حذر باش از غیرت ورزی بی جا و سوء ظن بی مورد، که آن زن سالم را به انحراف می کشاند.در این حدیث ها که به عنوان نمونه اشاره کردیم، به ترتیب: خانواده، خودنمایی و بی شرمی و سوئ ظن از جمله عوامل انحراف ذکر شده است.(شیوه های درمانی مفاسد اجتماعی، صفحه 282 تا 284)

آثار هوسرانی:
 

آثار هوسرانی چیزهایی نیست که کسی از آنها غافل باشد، زیرا همگی می دانند که گرفتاری به بیماری جنسی اجتماعی چه مفاسدی را به بار می آورد، و انسان هایی را به کشتن می دهد، حریم نوامیس را تهدید می نماید، بیماریهای واگیر دار را گسترش داده و نسل ها را مبتلا می نماید و ...
در اثر این دیو سیرتی بود که سربازان آمریکایی مستقر در خلیج فارس در حمله به عراق علاوه بر سوء استفاده جنسی از سی هزار زن سرباز آمریکایی ده هزار فاحشه مصری را به همین منظور طلبیدند.(کیهان، 19/6/1369 صفحه 1 و 16) و برای فساد بیشتر به بحرین رفت و آمد نموده و در اثر این فسادها خشم عربستان را برانگیخته و آنان اتوبوس سربازان آمریکایی را به رگبار بستند(کیهان، 26/10/1369 صفحه آخر ردیف آخر) و در کشور آلمان پس از جنگ جهانی دوم بیش از 200 هزار کودک غیر مشروع از همین جانیان باقی ماند.(مجله خواندنی ها شماره 21 سال 15) و در کشور خود ما نیز که به برکت انقلاب اسلامی اصلاح گردید، هنوز فجایع دهشتناکی به چشم می خورد که فرزندان انقلاب را نگران می سازد و حیثیت ملی را بر باد می دهد و قرآن مجید می فرماید: ای مؤمنین! از شیطان و مسیر او بر حذر باشید که بر کارهای زشت و فحشا وادار می سازد و ...(سوره نور، آیه 21)در آیه دیگر با اشاره به هواهای نفسانی «بلعم باعورا» از انحراف فکری او پرده برمیدارد که وی به فرعونیان نیز سفارش نمود:زنان و دختران خویش را آرایش دهید، و به بهانه خرید و فروش آنان را به میان سپاه حضرت موسی روانه سازید تا از این طریق آنان را به فساد کشیده، و به امراض طاعون مبتلا سازند.(سوره اعراف، آیه 157)در همین قضیه آمده است که آنان با اجرای این شیوه شوم پیروان حضرت موسی(ع) را به فساد کشانده، و به بیماریهای مقاربتی مبتلا ساخته، و تعداد بیست هزار نفر آنان به هلاکت رسیدند.قابل ذکر است که دشمنان اسلام در عصر حاضر نیز از این طریق می خواهند جوانان ما را به فساد کشانده و نقش بلعم را بازی کنند ...به همین جهت رسول خدا، ضرر یک زن فاسد را از مفاسد هزار فاجر دیگر بیشتر می داند.(کنزالعمال، جلد 16، صفحه 408 ح 45142)(شیوه های درمانی مفاسد اجتماعی، صفحه 284 و 285)

نقش اضطرابهای روحی در بزهکاری نوجوانان:
 

بررسی ها نشان می دهد که یکی از عوامل مؤثّر در بزهکاری نوجوانان و ازجمله انحرافات جنسی وجود اضطراب و ناآرامی روحی است. خانواده هایی که به علت پاره ای نابسامانی ها ـ از قبیل اختلاف و ناسازگاری میان پدر و مادر و ناسازگاری آنها، از هم پاشیدگی خانواده، بد رفتاری والدین با فرزندان و امثال آن ـ به اضطراب روحی در فرزندان دامن می زنند، آنان را بیشتر در معرض این گونه انحرافات قرار می دهند. تحقیقی که روی 2652 نفر از نوجوانان بزهکار انجام گرفته است نشان می دهد که در خانواده هایی که سازش پدر و مادر کمتر است، درصد بزهکاری و انحرافات بیشتر است.عادت به خود ارضایی در پسران و پناه بردن دختران به دوستی با پسران گاه معلول همین علت و با هدف تسکین موقت اضطراب ناشی از ناراحتی های خانوادگی صورت می گیرد. دختر نوجوانی که در سنین بحرانی نوجوانی است و به دلیل شرایط نامناسب خانوادگی دچار اضطراب روحی است، با پناه بردن به این گونه دوستی ها ـ که اغلب خطرناک و تباه کننده اند ـ به دنبال پر کردن خلاء روحی خود و فرونشاندن ناآرامی های درونی خویش است و چه بسا در این راه چنان زیاده روی کند که خود را به کلی تباه سازد. از این رو، داشتن پیوندهای محکم عاطفی و برقراری انس و الفت با فرزندان و جلوگیری از پیدایش کمبودهای عاطفی (کمبود محبت) ـ که به ایجاد آرامش روانی و ارضاء روحی در نوجوانان منتهی می شود ـ از عوامل بسیار اساسی در جلوگیری از انحرافات اخلاقی از جمله انحرافات جنسی است. احساس تنهایی و بی پناهی، یأس و ناامیدی، احساس حقارت، از دست دادن کرامت نفس (خود را موجودی بی ارزش دانستن) از عوامل زمینه ساز انحراف جنسی نوجوانان هستند که پدر و مادر باید با رفتار مناسب خود از شکل گیری چنین احساس هایی در فرزندان خود جلوگیری کنند.(راهنمای پدران و مادران، صفحه 93 و 94)

نبود جو تفاهم و گفت و شنود بین والدین و نوجوانان:
 

این عامل به عنوان یک عامل انحراف، پیوسته در جای جای این نوشتار مورد تأکید است. در زندگی امروز خانواده هایی که دارای فرزند نوجوان هستند نمی توانند به این مسئله بی توجه باشند، آنان باید شرایطی را فراهم آورند که فرزندشان بتواند به راحتی افکار و تمایلات خویش و مشکلات و تعارضات خود را با والدین و حتی برادران و خواهران خود در میان بگذارد. خانواده ای که نوجوان در آن احساس بیگانگی و تنهایی کند و کسی را به عنوان همراز و همدل و همسخن نیابد، به لحاظ تربیتی خانواده ای مطلوب به شمار نمی آید. پدران و مادران بسیاری هستند که شرایط را به گونه ای ایجاد کرده اند که فرزندانشان نمی توانند در یک موقعیت آرام و مناسب با آنها به گفتگو بنشیند.در حقیقت باید گفت در چنین خانواده هایی نوجوانان و جوانان جرأت اظهار عقیده و اظهار مشکلات خود را ندارند. برخی از پدران سلطه و اقتدار خود را در این می دانند که با چهره اخم آلود و خشن در خانه حضور بیابند و از هر گونه مکالمه دوستانه با فرزندانشان اجتناب نمایند. آنان معتقدند که نباید به فرزندان خود رو بدهند و آنها را به اصطلاح نسبت به خود پررو کنند. به همین دلیل به گونه ای رفتار می کنند که فرزند بین خود و آنها سدی بسیار محکم و غیرقابل نفوذ احساس می کند. فرزندان چنین پدرانی معمولا فشار روانی خود را بر مادر تخلیه می کنند. مادران نیز در چنین خانواده ای سعی می کنند به گونه ای رفتار کنند که از یک سو از عصبانیت و خشونت پدر نسبت به فرزندان جلوگیری کنند و از سوی دیگر به نحوی جلوی فرزندان خود را برای درگیری مستقیم با پدر بگیرند. چنین جوی به هیچ رو جو مناسب تربیتی به شمارنمی آید. پدری که سعی می کند سلطه خشونت بار خود را به هر قیمتی که شده حفظ نماید و فرزندانی که در خانه دوستی را برای خود نمی یابند و یک خشونت و کینه مستمر در دل می پرورانند، تشکیل خانواده ای نامناسبی را می دهند. پدر و مادر می باید با تأمل و تعمق بیشتر و نیز استفاده از تجربیات و افکار دیگران شیوه هایی را در برخورد با فرزندانشان انتخاب کنند. که با داشتن سلطه و اقتدار تربیتی بر روی فرزنداننشان در عین حال مرجع و پناه و سنگ صبور آنان نیز به شمار آیند.
یکی از اولیا در نامه ای پرسیده بود که چه موقع با فرزندانمان باید با محبت و چه هنگام می باید با آنان به طور جدی برخورد نماییم؟این نامه خود گویای این مطلب است که این پدر نمی تواند تصور نماید که جدیت با محبت می تواند پیوسته توأم و همراه باشد. او تصور می کند وقتی با محبت رفتار می کنیم، دیگر جدی نیستیم و وقتی جدی هستیم دیگر با محبت نمیتوانیم باشیم. او اگر بداند که ما می توانیم سخت ترین کارها و برنامه های خود را با جدیت تمام و در عین حال با محبت و لبخند به انجام برسانیم، قطعا می تواند در زندگی خود شرایط مناسب و مطلوبی را برای فرزندانش ایجاد نماید.جدیت در حقیقت به معنای داشتن نظام و برنامه و هدف در زندگی و کار است. کسی که با هدف معین کار نظام و برنامه ای خاص را برای خود طراحی می کند و مقید است که آن نظام و برنامه را به اجرا در آورد. فردی است جدی و چه خوب است که چنین فردی در تمام مراحل انجام کار با رویی خوش و لبی خندان با دیگران برخورد داشته باشد. خانواده ای که در آن برنامه و نظام مشخصی از کار، تحصیل و استراحت و حتی تماشای تلویزیون، دید و بازدید دوستان و آشنایان وجود دارد، و در عین حال محبت، لبخند و صبر نیز اجزاء لاینفک آن است، خانواده ای است مطلوب و مناسب.اقتدار هرگز با صمیمیت و دوستی مغایرت ندارد، پدر و مادری که در زندگی جدی هستند می توانند اقتداری همراه با ملاطفت و ملایمت و دوستی با فرزندان خود داشته باشند. نشان دادن عکس العمل آنی و خشونت در مقابل فرزندان نمی تواند نشانه اقتدار و سلطه پدر و مادر باشد. بسیارند نوجوانانی که از پدر و مارد خود هراسان و ترسانند لکن هرگز سلطه آنان را در اعمال خود نمی پذیرند، اینگونه نوجوانان و جوانان اعمال خود را به صورت پنهانی و با مخفی کاری نسبت به والدین خویش به انجام می رسانند و در دراز مدت به شکل مقطعی رابطه تربیتی و اخلاقی و اجتماعی خود را با والدین خویش قطع می کنند. این گونه افراد هرچند ممکن است حتی در خانه ای که پدر و مادر آنها در آن زندگی می کنند، زندگی ککند ولکن هیچگونه بهایی برای حضور آنان قایل نخواهند بود. این نوع رفتار می تواند نمونه ای باشد از اقتدار مبتنی بر خشونت. در حالی که اقتدار مبتنی بر عواطف انسانی و روابط سالم خانوادگی می تواند تا پایان عمر استمرار داشته باشد.فرزندانی که اقتدار و سلطه تربیتی خویش را می پذیرند معمولا افرادی هستند که در رابطه با آنها احساس آرامش، راحتی و لذت می کنند. نشانه وجود چنین رابطه ای برقرار بودن جو تفاهم و گفت و شنود بین پدر و مادر و فرزندان است. در عین حالی که پدر و مادر می باید فرزندان خود را افرادی با حیا بار بیاورند، می باید به گونه ای با آنان رفتار کنند که فرزندانشان احساس کنند هر مسئله ای را در صورت لزوم می توانند به راحتی با پدر و مادر خود در میان بگذارند.(جوانی بهار زندگانی، صفحه 307 تا 311)

فصل سوم : پیشگیری و درمان
 

هدایت پذیری درنوجوانی و جوانی:
 

از ویژگی های دیگر نوجوانان و جوانان هدایت پذیری آنان است و تأکیدی است برای پدران و مادران و نیروهای تبلیغی جامعه که باید کوشش های هدایتگر آنان متوجه ارشاد جوانان باشد. امام علی (ع) در کتاب ارزشمند نهج البلاغه، قلب نوجوان را به زمین بکر و دست نخورده تشبیه نموده است که آماده کشت است و هر بذری که در آن افشانده شود به خوبی پذیرفته می شود و در خود بار می آورد.(نامه 31 نهج البلاغه)
همین پذیرندگی در قلب و روح نوجوانان است که لزوم توجه بیشتر به هدایت نوجوانان را اثبات می نماید تا اگر چنین بینشی، اعتقاد ما گردد حداکثر سعی و تلاش خود را در هدایت کردن نوجوانان بکار گیریم.رسول اکرم (ص) در این باره می فرمایند: به شماها درباره نوبالغان و جوانان به نیکی سفارش می کنم زیرا آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیر دارند. و مبنای این فضلیت پذیری را پذیرفتن سخنان الهی خود در موقعی اعلام می نماید که پیران از دعوت پیامبر (ص) سرباز می زنند.(شباب القریش، صفحه 1)حال که فضیلت پذیری و رقّت قلب در جوانان ما به چشم می خورد باید علومی به او بیاموزیم که به زندگی او معنا دهد و سعادت او را تأمین کند. چنین علمی را امام باقر(ع) و امام موسی بن جعفر(ع) تفقّه در دین، دین شناسی بیان می کنند.(بحار، جلد 1، صفحه 55 و 66) امام صادق(ع) آشنایی با علوم قرآنی و احادیث نورانی و امام علی (ع) علمی را که به نحوی مورد نیاز فرد و جامعه باشند.(کافی، جلد 6 و شرح ابی الحدید، جلد 2، ک 817)آنچه که از مطالب فوق برداشت می شود، موقعیت برتر یک جوان و نوجوان در برخورداری از مواهب الهی در جهت سازندگی اوست و باید به صورتی جوان را آگاه نمود تا وقوف کامل به این امر داشته باشد و زمینه پرورش چنین فضیلتی باید توسط بزرگسالان در اختیار نوجوان قرار گیرد تا بتواند بهره کافی از اوقات خوش عمر خود داشته و پایه های سازندگی روح و پرورش معنویت ها را بر مبنای چنین حرکت حیات بخشی قرار دهد.در برابر امکاناتی که در اختیار جوانان و نوجوانان گذاشته شده است آفاتی هم به ظهور خواهد رسید. از جمله آفاتی که جوانان را تهدید نموده و عدم آگاهی به این آفات می تواند نتایج بسیار سویی داشته باشد عبارتند از:
1.عدم آگاهی به نعمت جوانی و نوجوانی تا هنگامی که این نعمت را از دست بدهد و آن هنگام که انسان خود را در انجام کارها ناتوان و ضعیف دید تازه به یاد جوانی می افتد.
2.فنا کردن نیروی نوجوانی و جوانی در غیر راه های صحیح در حالی که می تواند از این فرصت به نحو مناسب استفاده نماید.
3.امروز و فردا کردن در جهت انجام کار و به عقب انداختن به صورتی که غفلت او را برباید و توانش را از دست بدهد.
4.مغرور شدن به قدرت و نیروی جوانی که همه این آفات می تواند سرنوشت شومی را برای نوجوانان و جوانان رقم بزند.
استفاده مهمّی که از مطالب بیان شده، می شود طرح این سؤالات و پیگیری جواب آن است.آیا جوانان و نوجوانان با توجه به خصوصیات سنی خاص خود، توانایی انتخاب صحیح راه را دارند یا خیر؟اگر بتوان از تجربیات مربیان موفق در هدایت رفتاری نوجوانان کمک گرفت تا چه اندازه ای رشد وی را تسهیل خواهد نمود. عقل نوجوان به مثابه پیامبر درونی او چناچه به صورت متعالی رشد یابد می تواند پایه پیروزی او در جمیع شئون مادی و معنوی باشد تا هیچ فرصتی را به رایگان از دست ندهد.حال اگر در اثر کمترین مسامحه و سهل انگاری بزرگترین فرصت ثمربخش از کف برود و برای صاحبش تنها شکست و ندامت بماند، مسئول کیست؟به همین جهت اولیای گرامی اسلام در برنامه های تربیتی خود این نکته را مورد توجه مخصوص قرار داده و همواره خطر از دست رفتن فرصت ها را به پیروان خود گوشزد نموده اند.قال رسول الله(ص): ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها. در ایام زندگی شما لحظاتی فرا می رسد که در معرض نسیم حیات بخش الهی قرار می گیرید و فرصت مناسبی بدست می آورید. بکوشید که از آن فرصت ها استفاده کنید و خویشتن را در مسیر فیض الهی قرار دهید.جوانان و مربیان محترم و والدین گرانقدر باید به صورت مجموعه ای به این فرصت الهی توجه داشته و در تربیت صحیح نسل جوان از هیچ کوششی فروگذار ننمایند. چنانکه امام علی (ع) ضمن نامه مفصلی روش عالمانه و نظر صائب خود را در طرز تربیت حضرت مجتبی(ع) جوان نوخواسته خویش توضیح داده است.قال الحسن(ع): و ان ابتدئک بتکلیم کتاب الله و تاویله و شرایع الاسلام و احکامه و حلاله و حرامه.و اینکه تربیت تو را با تعلیم کتاب الهی و تأویل آن شروع نمایم، مقررات را به تو یاد دهم و حلال و حرام را به تو بیاموزم. هدف از بیان این روایات مطرح شده علاوه بر تربیت مذهبی نوجوانان نشان دادن نقش مربیان در تربیت نوجوان است و زمینه سازی روشی و مرامی که بتواند آینده شخصیتی او را احیا کند و به عنوان یک بنده محبوب خداوند منشأ خیرات باشد. چنانکه امام صادق (ع) اثرگذاری قرآن را در گوشت و خون جوانان با ایمان مطرح فرموده است.(وسائل، جلد 2، صفحه 140)جمله شیوای «بادرو احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم الرجعة» امام صادق(ع) تأیید دیگری بر نقطه فوق است که نقش هدایتگران و مربیان در تربیت نوجوانان و جوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چنانکه این امر به صورت یک تکلیف برای اولیاء نوجوان مطرح شده است.روی عن النبی(ص)، انه نظر الی بعض الاطفال فقال: ویل لاولاد آخر الزمان من آبائهم فقیل یا رسول الله من آبائهم المشرکین، فقال لا من آبائهم المومنین لا یعلمونهم شیئا من الفرائض و اذا تعلموا اولادهم منعوهم و رضوا عنهم بعرض یسیر من الدنیا فانا منهم بری هم منی برآء.(مستدرک(2)، صفحه 625)رسول اکرم(ص): تعدادی از کودکان را دید و فرمود وای بر فرزندان آخر الزمان از پدرانشان، عرض شد یا رسول الله از پدران مشرک آنها، فرمود نه از پدران مسلمانشان که هیچ چیز از فرائض را به آنها نمی آموزند و اگر خود فرزندان پاره ای از مسایل دینی را فراگیرند آنها را از ادای این وظیفه مقدس باز می دارند و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان متاع ناچیزی از دنیا به دست آورند. من از این قبیل پدران بری هستم و آنان نیز از من بیزارند. متأسفانه بسیاری از جوانان به علت تربیت نادرست پدران و مادران و مربیان و همچنین به سبب فساد اخلاق اجتماع از صراط مستقیم خارج شده و عملا به تمام مقررات انسانی پشت پا زده اند، اینها فرصت گرانبهای جوانی را به نادانی و بوالهوسی از دست می دهند و کسی هم فرا راه حرکت پوینده آنان نیست که تذکرات دلسوزانه و بدرقه راه پر خطر جوانی آنها شده، هدایت رفتاری مطلوبی را به ثمر رساند. فرموده امام علی (ع) با عنوان: ما اقرب الدنیا من الذهاب و الشیب و من الشباب: چه نزدیک است دنیا را گذاردن و رفتن و چه نزدیک است پیری و درهم شکستن. پس از جوانی، تذکری دیگر اهمیت دوره نوجوانی و جوانی است و بیان دقیق این مطلب است که «افسوس به از دست دادن فرصت نوجوانی ثمری ندارد.»
یاران بی محل، ندهد نفع کشت را
وقت پیری، اشک ندامت چه می کند
اولیاء و مربیان محترمی که تربیت جوانان و نوجوانان را به عهده دارند و خواهان سعادت و خوشبختی مربیان خود هستند. لازم است مواد زیر را همواره به خاطر داشته و مبنای برنامه ریزی های تربیتی خویش قرار دهند:
1.دوران نوجوانی و جوانی یکی از بهترین و پررایج ترین فرصت های ثمربخش در طول زندگی بشر است
2.استفاده از فرصت جوانی و سعی و کوشش در راه بهره برداری از این موقعیت، شرط اساسی کامیابی و موفقیت آدمی است.
3.خوشبختی و بدبختی هر انسانی در ایام جوانیش پی ریزی می شود، جوانی که از فرصت شبابی به خوبی استفاده می کند می تواند با این عمل زمینه سعادت خود را برای تمام ایام زندگی فراهم کند.
4.عمر جوانی کوتاه و فرصت شباب زودگذر است، یک روز غفلت و سستی باعث حسرت و خسران و مایه ندامت و پشیمانی در تمام ایام زندگی است.
5.بر سر راه زندگی موانع زیادی وجود دارد که مانع استفاده از فرصت های گرانبهای نوجوانی و جوانی می شود و اولیاء و مربیان محترم باید به این مهم توجه داشته و سعی در برطرف کردن موانع اساسی رشد داشته باشند و برای آنکه جوانان تا اندازه ای از آن موانع آگاه شوند و راه برطرف کردن آنها را بیاموزند باید آموزش های مناسبی را در این دوران معمول داشت.برای آنکه جوانان بتوانند خود را از دوران طوفانی و خطرناک جوانی و از پرتگاه ها و انحراف های احتمالی محافظت نمایند، باید همواره به دو نکته مهم توجه داشته باشند:
1ـ وضع طبیعی خود را بشناسند، تا جایی که ممکن است از آشفتگی مخصوص دوران جوانی آگاه شوند و متوجه باشند که در جوانی عقل ضعیف و احساس ها حاد آتشین است، بیشتر تصمیم های جوانان بر اساس تمایلات درونی و کمتر تفکر و تعقل حاکم بر رفتار آنهاست و این خطر بزرگی است که پیوسته سعادت آنها را تهدید می کند.
2ـ فرصت جوانی را مغتنم بشمارند، فکر گذشته معدوم و آینده موهوم را از صحنه خاطر بزدایند و تنها متوجه وضعیت کنونی خود باشند و کوشش کنند که از نیروهای موجود جوانی در فراگرفتن علم و اخلاق استفاده کنند و خود را انسان شایسته ای بسازند تا برای یک زندگی آبرومند و پرافتخار محهز شوند.در دوران جوانی، شتاب-زدگی کودکی، رفته رفته از بین می رود و جای خود را به نوعی آرامش و تفکر منطقی می دهد متعاقب آن، قبول افراد جامعه ـ آن سان که هستند ـ ممکن می شود و به همین سبب معاشرت، مراوده و همکاری جانشین تکروی های دوران نوجوانی می شود، بی ثباتی عاطفی جای خود را به رفتار متعادل همراه با تفکر می دهد و سرانجام فرد می تواند از جهان واقع و اشیاء و اشخاص به تصوری نزدیک به واقعیت برسد. از این مرحله به بعد، سازش فرد یا محیط به وضع مطمئن تری انجام می گیرد و چون قوای ذهنی تکامل بیشتری یافته است، قدرت درک مفاهیم اجتماعی در وی افزایش می یابد نکته جالب این که نوجوانان در گذشتن از ارزشهای صد در صد مادی و در راه نیل به ارزش های معنوی، از ارزشهای سیاسی نیز که بین ارزشهای مادی و معنوی قرار دارد می گذرند و به همین سبب بیشتر از سایر گروه های سنی به ارزشهای سیاسی توجه خاص نشان می دهند. این آشنایی با ارزشها هم ضروری و هم مفید است. زیرا جوانان از این راه فرصت می یابند خود را با فرهنگ و تمدن و قوانین جاری اجتماع خویش سازش دهند ... همین سازگاری و دست یافتن به ارزشهای فرهنگی و تمدنی است که عامل اساسی احیای شخصیت یا بهتر بگوییم بازسازی شخصیت است. این شخصیت بازسازی شده بر علم، اخلاق و زیبایی استوار است که هرسه به نوعی در سازگاری او با اجتماع و ارزشهای فرهنگی مؤثرند. علم سبب می شود که انسان از جهالت ها و نادانی ها رهایی یابد. با اخلاق و رعایت اصول آن، فرد می تواند آنها را که به عنوان فشار و تحمیل دیگران می پذیرفته است، با میل و رغبت پذیرا باشد و سرانجام از راه زیبایی دوستی می تواند بسیاری از انگیزه ها و تمایلات حیوانی خود را که جامعه اجازه بروز تجلی آنها را نمی دهد، به نوعی تلطیف سازد.اگر شرایط جامعه با خصوصیّات مذکور و احتیاجات این گروه مناسب باشد و مدلهای اجتماعی مناسبی نیز در اختیار آنان قرار گیرد، عبور از چنین مسیری ساده و عادی خواهد بود.یکی از روانشناسان می نویسد در حالی که کودکان در زمان حال و پیران در زمان گذشته زندگی می کنند، نوجوانان گاهی خاطرات دوران کودکی را به یاد می آورند و زمانی درباره آینده خیالپردازی می کنند. بررسی انشای دانش آموزان این پدیده را به خوبی ثابت می کند. در دوره دبستان انشای دانش آموزان اغلب به وصف پدیده های طبیعی و اشخاصی که آنها را احاطه کرده اند، می پردازد، در حالی که در دوره دبیرستان انشای دانش آموزان بیشتر به توصیف آمال و آرزوهای نوجوانان و تجزیه و تحلیل ایده آلی روابط انسانی گرایش پیدا می کند. در این دوره پدیده های طبیعی و خارجی اغلب در لفافی از احساسات و عواطف نوجوانان عرضه می شود و نوجوانان اغلب آنها را آن طوری که می خواهند، میبینند نه آنطوری که در واقع هستند. ممکن است همین امر، درک واقعیت های عینی را برای نوجوانان دشوار سازد. بطور کلی، دوره بلوغ و نوجوانی را می توان دوره رویاهای بیداری یا رویاهای روزانه نام نهاد که نوجوانان افکار و اوقات عمرشان را بیشتر با آن بپردازند و خود را به دست تداعیهای آزاد تصورات خویش بسپارند. چه قصرهای طلایی و یا مدینه های فاضله ای که در این ساعات به نیروی تخیلات خود بنا نمی کنند، دختران بیشتر از پسران دارای این حالات هستند.گاهی ممکن است این رویاهای روزانه برای نوجوانان چنان شدت پیدا کنند که آن را یک واقعیت خارجی بپندارند و به آنها رنگ و بوی واقعی بدهند.داستان نویسی، نقاشی، شعر و به طور کلی فعالیت های هنری ادبی وسایل بسیار خوبی برای رشد تخیّلات و عواطف نوجوانان در این دوره به شمار می روند. از این روست که در این دوره، رمانها، داستانهای ماجراجویانه، سفرهای ناشناخته و قطعات ادبی مورد علاقه اغلب جوانان است.گرچه زندگی جریانی مداوم است و عدم بهره برداری صحیح از هر یک از نقاط آن به چگونگی عملکرد مجموعه جریان و حرکت در مسیر رشد و تعالی ضربه خواهد زد، لیکن تأثیر همه آن نقاط به یک اندازه و میزان نیست که این مسئله، جزیی از فلسفه حیات آدمی است. انسان موظف است تا با شناخت درست و دریافت راهنمایی از اهل نظر و خبرگان فن، اهمیت هریک از نقاط جریان زندگی را به دقت، صحت و سلامت دریافت نموده و در طی طریق از آنها بهره ای مؤثر جوید. الحق که بعضی ها در این زمینه موفق ترند. باید کوشید تا به رمز و راز موفقیت آنان دست یافته و با الگوپذیری بار زندگی تا رسیدن به مقصد نهایی که کمال آدمی است، به درستی دل بست. این، آن زمانی اهمیت ویژه خود را می نمایاند که دریابیم که راه رفته قابل بازگشت نیست.کودکی، نوجوانی، جوانی، بزرگسالی، میانسالی و کهنسالی همه از گذرگاه ها هستند ولی همچنان که گفته شد میزان اهمیت آنها یکسان نمی باشد لهذا شناسایی و فهم ویژگیهای هریک از آن نقاط عطف، ضرورت پیدا می کند. اگر قادر باشیم تا فلسفه هریک از منزلگاه ها را به درستی بشناسیم خواهیم توانست خود را مجهز نموده و توشه مناسب هریک از مراحل فوق را برداریم. لازمه کسب چنان توانایی این است که به وقت نیاز، از یاری دیگران بهره مند شویم. دلیل روشن آن این است که میزان قدرت ما در مراحل مختلف زندگی و نقش آفرینی ما در جریان زندگی یکسان نخواهدبود.(جوانی بهار زندگانی، صفحه 122 تا 133)

ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.