فواید و تاثیرات تنهایی در روابط اجتماعی

فکر می کنید چه چیز مُخل لذت در روابط ، خلاقیت ما و آرامش فکر ماست ؟ ممکن است حیرت کنید اما پاسخ آن این است : فقدان تنهایی ! ثابت شده که تنهایی و خلوت کردن با خود یکی از نیاز های مهم بشر در این دنیای پر سر و صدا است . در واقع ، تنهایی به ما فرصت می دهد تا به طریقی بسیار گسترده تر با بقیه ارتباط برقرار کنیم .
يکشنبه، 20 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فواید و تاثیرات تنهایی در روابط اجتماعی

فواید و تاثیرات تنهایی در روابط اجتماعی
فواید و تاثیرات تنهایی در روابط اجتماعی


 





 
فکر می کنید چه چیز مُخل لذت در روابط ، خلاقیت ما و آرامش فکر ماست ؟ ممکن است حیرت کنید اما پاسخ آن این است : فقدان تنهایی !
ثابت شده که تنهایی و خلوت کردن با خود یکی از نیاز های مهم بشر در این دنیای پر سر و صدا است . در واقع ، تنهایی به ما فرصت می دهد تا به طریقی بسیار گسترده تر با بقیه ارتباط برقرار کنیم .
ما در اجتماعی زندگی می کنیم که با ستایش استقلال ، از بیگانگی می هراسد . دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم ، دنیای ارتباطات است . جمعیت کره ی زمین از سال ۱۹۵۰ تاکنون دو برابر شده است و شهرنشینی و اقتصاد تازه ی جهانی روابط اجتماعی را متحول کرده است . تلفن های بی سیم و موبایل ، محل کار ما را با همه ی جنبه های زندگی ما مرتبط کرده است : مذهب دیگر نیازمند محیطی آرام و خلوت برای راز و نیاز نیست بلکه در مساجد و کلیسا های بزرگی ایجاد می شود که روابط اجتماعی را توسعه می بخشد . طبق گفته های روزنامه نیویورک تایمز ، ما رو به سوی دنیایی در حرکتیم که " تلفن های همراه ، پیجر ها ، و ابزار های نقل و انتقال اطلاعات ، ما را همیشه در دسترس همدیگر قرار می دهد . " اما از نگاهی دیگر ، می بینیم که کاملاً خارج از دسترس همدیگریم . نیاز به تنهایی و خلوت سازنده فراموش شده است و ما نیز در این فرآیند رو به فراموش شدنیم .
و اکنون بیش از پیش ، نیاز به تنهایی داریم . تنها بودن به ما این امکان را می دهد تا زندگی هایمان را تنظیم و تعدیل کنیم . به ما شکیبایی ، ثبات ، و توانایی برای برآوردن نیازهایمان اهداء می کند . تنهایی میل ما به اکتشاف و کنجکاوی ما برای کشف ناشناخته ها ، فردیت و امید ما به آزادی را دو چندان می کند . اوقات تنهایی سوخت زندگی ما را تامین می کند .
من به عنوان یک روانشناس شاهد فواید بی شمار تنهایی برای انسان بوده ام و میدانم که چطور ارتباطات ما را تقویت میکند . یکی از بیمارانم روزی مطلب بسیار جالب توجهی برایم عنوان کرد و آن این بود که با وجود عشق و علاقه ی بی نظیر و صمیمیت بی اندازه ای که بین آنها وجود دارد ، اما هیچوقت با هم در یک زمان به رختخواب نمی روند یا از خواب برنمی خیزند . و یکی از بهترین لحظات برای او زمانی است که صبح ها تنهای تنها فنجانی قهوه برای خود می ریزد و به خواندن روزنامه مشغول می شود . او با اطمینان بیان می کرد که به هیچ عنوان حاضر نیست این لحظات تنهایی را با سکس بیشتر با همسرش عوض کند . و همین مسئله یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد صمیمیت بین آنها بوده است .
در یک رابطه هر دو طرف نیاز دارند که زمان هایی تنها باشند ، اما با همدیگر بودن هم یکی از نیاز های عمده بشر برای رسیدن به خوشبختی است . خلوت و تنهایی یکی از مهمترین اولویت های طبیعت است : خواب یکی از راه های طبیعی برای تنهایی است . اما با افزایش تعداد کلینیک های بی خوابی و مشکلات مربوط به آن و فروش بسیار زیاد دارو های خواب آور ، حتی این اصلی ترین مفَرِ طبیعی برای تنهایی هم دچار مشکل شده است .
اشتباه ما در این است که تصور می کنیم که تنهایی و دلبستگی به هیچ عنوان با هم سازگاری ندارند . جنبه ی شفا بخشی تنهایی در روانشاناسی امروز از نظر دور نیست و " وقفه " در رابطه یکی از نوعی استراتژی و مکث احساسی به شمار می رود .

تنها اما نه بی کس و غریب
 

طی قرن اخیر ، روش برخورد ما با تنهایی تا حد زیادی تغییر کرده است . تنها بودن همیشه مفهوم نبود دیگران را به دنبال نداشته است . در قرون وسطی ، این لغت تغییر معنا داده و به معنای تکمیل فردیت وجودی انسان درآمده است . در فرهنگ لغت مذهبی ، " عُزلت " به معنای تجربه ی وحدت و یکی شدن با پروردگار است . در عین حال کلیه ی معانی تنهایی اشاره بر فقدان چیزی دارد . عزلت و تنهایی از دیدگاه اجتماعی همواره مفهومی منفی به دنبال داشته است و تنها بیرون رفتن به مفهوم ضد اجتماع بودن است .
تنهایی در واقع یکی از بارز ترین خطرات بی کس شدن است . و تصوراتی از قبیل ترس های دوران کودکی برای طرد شدن و نادیده گرفته شدن را زنده می کند و باعث می شود برخی افراد برای فرار از آن به برقراری ارتباط با دیگران پناه ببرند . تنهایی هم مثل اضطراب و احساس گناه ، جزئی از انسان بودن است و این مفهوم را زنده می کند که از طرف اجتماع درک نمی شویم و از اجتماع و ارتباطات داخل آن دور هستیم . و به طرز شگفت انگیزی می تواند چنین تصوری به وجود آورد که ما برای ارتباط با خود درونیمان و تنها شدن وقت نمی گذاریم .
روانشناسی به تازگی شروع به تشخیص و تمیز دادن تنهایی از بی کسی و عزلت کرده است . آرزو برای داشتن دوست ، آشنا یا فامیل ، علت تنهایی نیست ، و پیدا کردن کسی برای این منظور هم راه چاره ی آن نیست . حتی افرادی که در خانواده هایی شلوغ و پر رفت و آمد هم زندگی می کنند ممکن است به همان اندازه ی کسانی که تنها زندگی می کنند ، تنها و ناشناس باشند . وابستگی ها خود به خود مکمل رابطه ها نیست . در برخی موارد ، وابستگی ها ، فقط به قیمت صلح و سازش با همدیگر سر پا هستند و صحبت از گرو و گروکشی به میان می آید . البته ازدواج های خوب هم وجود دارد ، اما اگر ما اصولاً حیوان های اجتماعی هستیم ، چرا وابستگی و دلبستگی اینقدر برایمان مشکل شده است ؟
بیشتر افراد می خواهند با پیدا کردن کسی یا چیزی که هم تنهایی آنها را حفظ کند و هم آنها را در جمع همنوعانش قرار دهد ، به دنبال حفظ تعادل هستند . اوقات تنهایی و اوقات باهم بودن نیازمند حفظ ریتمی یکنواخت است تا تعارض ایجاد نشود . حتی اجتماعاتی که تاکید بسیار زیادی بر رفت و آمد و وابستگی های خانوادگی دارند هم مفَر و روزنه ای برای خلوت کردن با خود و دور شدن از اجتماع فراهم می کنند . مسافران و توریست های غربی که به کشور ژاپن سفر می کنند معمولاً از وجود نشیمن گاه های یک نفره ای که در مجامع عمومی برای تنها نشستن افراد تهیه شده است ، شگفت زده می شوند .

اوقات تنهایی کجاست ؟
 

وقتی به صحبت های بیمارانم در مورد همسر ، خانواده یا دوستانشان گوش می دهم ، تعجب می کنم که چطور وقتی به آنها وقفه و فرصتی برای تنها بودن داده می شود ، احساس قدردانی و سپاس دارند . دقیقاً مثل زندانیانی که بدون خواست خود آنها به آنها آزادی و مرخصی مشروط داده می شود ، تصور می کنند که آزادی برایشان هدیه ای دلپذیر و با ارزش است . از اینرو ، وقتی فکر کنند که حتی نمی توانند یک روز را هم به تنهایی استراحت کنند ، بسیار ناراحت می شوند .
احتمالاً بزرگترین اشتباه ما در طریقه ی نگرش ما در مورد تنهایی است . دقیقاً مثل نیاز و علاقه ی ما به غذا که به طرق مختلف تامین و ارضاء می شود ، به تنهایی هم می توان به طرق مختلف دست پیدا کرد ، در جمع دوستان ، در اجتماعات پر رفت و آمد ، در خواب ، و .... برای تنها بودن حتماً نیاز به سکوت و آرامش نیست ، می توان آن را در اتاقی که یک عالمه ادم مشغول رقصیدن هستند هم پیدا کرد ، می توان ان را هنگام نماز و راز و نیاز با پروردگار ، در طبیعت ، در یک عمل خلاقانه ، پشت میز کامپیوتر ، و حتی در کنار همسرتان پیدا کنید .

تنها در طبیعت
 

یکی از راه های تنها شدن ، تجربیاتی است که ما را با طبیعت پیوند می دهد . در سال ۱۹۹۳ ، بورگ اوسلند ، کاشف نروژی ، یکی از دشوارترین سفر ها را در تاریخچه ی سفرهای قطبی به انجام رساند . با یک سورتمه ی ۳۰۰ پوندی به تنهایی ۶۰۰ مایل را تا قطب شمال روی یخ راند . و فقط یک یا دو بار در هفته با پایگاه خود از طریق رادیو ارتباط برقرار می کرد . پس از این سفر یک نفره که ۵۲ روز به طول در گزارش های خود اعلام کرده بود : " از تنها ماندن می ترسیدم . هیچ وقت تا به حال مجبور نبوده بودم که این همه شب را به تنهایی در چادر به سر ببرم . اما تنهایی یکی از بزرگترین و بهترین تجربیاتی بود که در این سفر نصیب من شد . "
افرادی را در تاریخ می بینیم که از محدودیت های تمدن و زندگی جمعی به ستوه آمده و به دنبال تنهایی به کوهستان ها ، جنگل ها و مراتع خالی از سکنه پناه برده اند که مظهر آرامشند . همه ی ما از کودکی به دنبال جایی هستیم که جاده ای در آن نباشد اما فضای پهناور و گسترده ای پیش رویمان باشد . متاسفانه ، خیلی از ما از روی الزام و راحتی ، باید یاد بگیریم که چطور تنهایی خود را در زندگی روزمره مان در طبیعت جستجو کنیم .

تنهایی و پروردگار
 

طی گردشی که در صومعه ی سانتا ماریا در اسپانیا داشتم ، وارد بزرگ ترین و ساده و بی زینت ترین حرم شدم و از سکوت و آرامش آن واقعاً به حیرت آمدم . نقطه ی اشتراک جستجوی پروردگار و جستجوی خلوت و تنهایی در چیست ؟ هر مذهبی باید زمان هایی را به راز و نیاز و عبادت اختصاص دهد . و رابطه ی فرد با پروردگار تنها راه حل پارادوکس تنهایی و وابستگی است .
معمولاً گفته می شود که تفکر و تامل یکی از بهترین راه ها برای دستیابی به آرامش فکری است و به همین خاطر است که سفرهایی که بشر برای رسیدن به حقیقت و رستگاری می پیماید همه به تنهایی انجام گرفته اند . زیارت های مذهبی هنوز هم مثل گذشته انجام می شوند ، اما کوتاه تر از قبل هستند . البته این اقامت های کوتاه مدت در مکان های مذهبی قابل مقایسه با سفرهای چندین و چند ماهه ی سابق به سمت زیارتگاه ها نیست . اما بودائی ها هنوز به شکل زائر زندگی می کنند چون زندگی را مجموعه ای از لحظات زمان حال می دانند که فرد را از وابستگی ها جدا کرده و با پروردگار یکی می کند .
برای توسل بیشتر به مذهب ، باید زمان هایی نیز برای تنهایی در نظر گرفته شود . کتاب راز آفرینش به این مسئله ی بنیادی می پردازد . در داستان آفرینش خداوند روز جمعه را روز استراحت قرار داده و آن را از سایر روز ها جدا می کند . این روز روزی بوده که فرد باید در زندگی خود و کتاب مقدس تفکر و تامل کند . ما هم می توانیم همین کار را انجام دهیم ، فقط کافی است روزی یا حتی ساعتی از هفته را ساعت استراحت خود قرار دهیم و در آن به راز و نیاز و عبادت بپردازیم .

سرزمین شگفت انگیز تکنولوژی
 

در فیلم صامت کلاسیک " عصر جدید " ، چارلی چاپلین به عنوان یک انسان مدرن به طور دیوانه واری تند و تند بین دستگاه ها چرخ می خورد و پیچ ها را سفت می کرد . امروز همتای پُست مدرن چاپلین پشت کامپیوتر می نشیند و تند و تند کلید های صفحه ی کیبورد را فشار می دهد و از چَت روم به ایمیل خود و از این سایت به آن سایت می رود و در واقعیت مجازی آنچنان با حرارت تکاپو می کند که همان آشفتگی را ایجاد می کند . من اعتقاد دارم که دنیای کامپیوتری تلاشی است برای حل مشکلات مربوط به تنهایی و نیازهای اجتماعی . در فرهنگی که دیگر هیچ اوقات تنهایی و سرزمین خالی از سکنه ای وجود ندارد ، کامیوتر دستگاهی است که همه چیز در خود دارد : انگیزش ، علم و دانش ، اخبار ، اوقات تنهایی ، ارتباطات ، و حتی سکس . اما وقتی نفهمیم که چرا تکنولوژی کامپیوتر ما را به خود جذب می کند ، قادر نخواهیم بود استفاده ای تمام و کمال از آن داشته باشیم . سوال این است که آیا ما در تماشای تلویزیون یا استفاده از کامپیوتر به دنبال اوقات تنهایی هستیم بدون اینکه نیاز به تنها بودن خود را درک کنیم ؟ یا اینکه دیگر قادر به زندگی بدون وجود وقفه های تکنولوژیکی مثل کامپیوتر نیستیم ؟
یکی از دوستانم همیشه آرزو داشت که در یک جنگل گم شود و یک گوشی موبایل هم با خود داشته باشد . در آن صورت بود که می توانست هم از تنهایی و خلوت موجود در آن جنگل استفاده کند و هم هر وقت که خواست با دنیای خارج ارتباط برقرار کند . پوینده ی اینترنت هم به هیچ وجه به طور کامل از دنیای بیرون جدا نمی شود . روز به روز مردم بیشتر از قابل دسترس بودن مودم های ارتباطی و تلفن ( حتی در هواپیما و اتاق های هتل ) اذیت می شوند چون این چیزها باعث می شود فکر کنند که باید کار کنند . در هیچ زمان دیگر از تاریخ ، جسم و ذهن انسانها اینطور قابل دسترس نبوده است . این روزها آنلاین بودن روشی غربی برای برآورده کردن نیاز هایمان به تنهایی و باهم بودن است ، اما به چه قیمتی ؟ ساکت ماندن در مقابل لذات تنها بودن ما را نسبت به فریب و اغوای شگفتی کامپیوترها کور نگه می دارد .

تنها در خلسه
 

دگرگونی وضعیت های هوشیاری در دهه ی شصت با انقلاب تمرینات مدیتیشن امکانپذیر شده است . دگوگونی حالت ، حلقه ی اتصال به همان حس نیاز اولیه به تنهایی است که در رحم مادر تجربه می کنیم و به ما امکان می دهد که بدون فهم آنچه که در دنیای بیرون می گذرد ، در دنیای درون خود غرق شویم . برای مثال رقص ترنس نوعی خاص از تنهایی را ارائه می دهد . اگر به خلسه به عنوان راهی برای جدایی و هم پیوستگی با ارتباطات اجتماعی در نظر بگیریم ، آنگاه آن را راهی هوشمندانه برای تعدیل اوقات تنهایی با وابستگی هایمان خواهیم یافت .

با هم و تنها : گفتگو در روابط
 

آیا داشتن رابطه های دراز مدت امکان پذیر است ؟ من این را باور دارم ، اما هدف من بازسازی و ترمیم نیاز به اوقات تنهایی است .
زمانی عشق های رمانتیک و روابط استوار و پابرجا متضاد یکدیگر فرض می شدند . اما امروز ، با توجه به تحقیقی که روی زوج های مختلف انجام گرفت ، ثابت شد که دو طرف در رابطه باید با هم در هارمونی و هماهنگ باشند . باید بتوانند از کهنه شویی و بچه داری تا سکس های آتشین و نابهنگام تغییر وضعیت دهند . فشاری که روی زوج ها برای همیشه با هم بودن ، کمتر از فشار کلی که روی انسانها در همه ی سطوح اجتماع وجود دارد نیست . آیا همه ی اینها بدون نیاز یکی از طرفین برای وقفه و تنهایی صورت می گیرد ؟ مسلماً خیر ، چون به نظر می رسد که هرچه صمیمیت بین انسانها بیشتر و بیشتر می شود ، تعداد زوج هایی که به دنبال طلاق و جدایی هستند هم بیشتر و بیشتر می شود .
بعد از آن جذبه ی اولیه که بین دو طرف به وجود می آید که خود را جدا نشدنی از یکدیگر میدانند ، طرفین نیاز پیدا می کنند که خودشان را بشناسند . فروکش هماهنگی و هارمونی بین زوجین به ندرت قسمتی از فرایند گذر عشق از مراحل اولیه انگاشته می شود . وقتی به دینامیک های روابط از لنز تنهایی نگاه می کنیم ، درک ما از این موضوع تغییر می کند . مثلاً جنگ و جدل می تواند دلایل زیادی داشته باشد . خیلی اوقات عصبانیت تجلی همان نیاز به تنهایی است که این راه را برای نمود خود پیدا کرده است . خیلی از ما کودکیمان یادمان هست که چطور شاد و خوشحال با دوستانمان بازی می کردیم ، اما موقع جدا شدن از هم دعوا و مجادله داشتیم ، که جدا شدنمان را از هم آسانتر می کرد .
وقتی بیماران ، چه زن و چه مرد ، از جدایی و گسیختگی از عزیزان و همسرانشان صحبت می کنند ، من به وضوح اشتیاق و علاقه ی آنها را برای تنها شدن می بینم . به خاطر باور ها و اعتقادات مغشوش و درهم برهم ما در مورد خلوت و تنهایی ، بیشتر در مورد مشکلاتی که برای ایجاد صمیمیت با بقیه ی آدم ها داریم با روانشناس مشاوره می کنیم تا اینکه به او بگوییم که نیاز به تنهایی داریم . ما فکر می کنیم که اگر از تنها بودن خود لذت ببریم ، به همسرمان خیانت کرده ایم . توصیه ی من این است که به تنهایی مثل جزئی از تجربه های روزمره نگاه کنیم نه یک مانع مصنوعی برای شرکت در اجتماع .
حال باید ببینیم که چطور برای تنها بودن بحث و گفتگو می کنیم ؟ اصطلاحاتی مثل " من مهلت تنفس می خواهم " باعث رنجش طرف مقابل خواهد شد و معمولاً عدم پذیرش مواجه می شود . من میتوانم یک تغییر عمده را تصور کنم . آدم ها همدیگر را ملاقات می کنند . علایق و بی علاقگی های هم را کشف می کنند . سؤال ها جدی تر می شود . " کجا دوست داری زندگی کنی ؟ دوست داری بچه دار بشی ؟ و ... چرا چند سؤل دیگر به آن اضافه نکنیم : " دوست داری تنها باشی ؟ چند وقت یکبار ؟ بگذار برایت بگویم که تنهایی برای من چه مفهومی دارد . " این نوع گفتگوها ما را قادر می سازد که بدون تهدید و اذیت کردن همدیگر ، آزادانه نیازهایمان را به زبان بیاوریم .
در یک نقطه ، عاشق و معشوق ها هم به انسان هایی عادی تبدیل می شوند . با نمود دوباره ی واقعیت ، بیقراری که از داشتن مدت زمان کمی برای خلوت و تنهایی به وجود امده دوباره نمودار می شود . در اینجاست که طرفین می خواهند به وابستگی ها و ارتباطات فردی خود در زندگی برگردند . زوج های هوشیار کسانی هستند که ازادانه با هم در این رابطه صحبت می کنند و با هم تصمیم می گیرند که چه مدت زمان را به تنهایی و چه مدت زمان را با هم سپری کنند .
تعهد در رابطه هم می تواند سوگندی لذت بخش باشد و هم زنجیری که به دور گردن فرد بسته می شود . در تنهایی خود می توانیم مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم و به تفکر و تامل در مورد زندگی بپردازیم . تنهایی همیشه راه فرار از تعهد و رابطه مان نیست . گاهی اوقات بعد از مدت کوتاهی تنهایی فرد دوباره به همسر و طرف خود برمیاد و تعهد خود را محکمتر می کند .

تنهایی خلاقانه
 

همه ی ما هنرمندان تنها و خلاق را می شناسیم . تنهایی یکی از مهمترین راه ها برای خلاقیت است . در واقع ، تحقیق بر روی نوجوانان خلاق و باهوش نشان می دهد که با استعداد ترین نوجوانان کسانی هستند که تنهایی خود را خیلی دوست دارند . اما هنرمند وجود همه ی ما باید پایه ریسک جدایی را به تن بمالد ، چون در واقع ساختن یک زندگی با ارزش و سعادتمندانه خود عملی خلاقانه به حساب می آید .
چطور می توانیم ارزش تنهایی را برای داشتن یک زندگی کاری خلاقانه بسنجیم ؟ خستگی ذهنی و جسمی محصول سرعت بالای تغییرات کار است . ما خیلی از آدم ها را می شناسیم که قرار ملاقات هایشان با دوست هایشان را کنسل می کنند و می گویند آنقدر خسته ام که وقتی به خانه برسم یک راست به تخت خواب پناه خواهم برد . در عجبم که آدم ها چطور توانسته اند زمان های طولانی برای صرف ناهار را به ناهار های تند و سریع پست میز کار خود جایگزین کنند . انسان امروز که در جنگ و جدال برای آماده کردن تقاضای مشتریان در ساعت مقرر است ، به نیاز خود رای تنهایی فکر نمی کند و از فقدان ان ناراحت نمی شود . اما یک روز به ان می رسند و سعی می کنند که اوضاع کاریشان را کمی تعدیل کنند و بیشتر از قبل به خود بپردازند .

تنهایی چه به ما عرضه می کند ؟
 

راه حل های خلاقانه ی زندگی نیاز به تنهایی دارد . برای فکر برای حل مشکلات لاینحل باید تنها بود . دیگران به ما الهام می دهند ، اطلاعات می گیریم ، تمرین عملکرد ما را بهبود می بخشد ، اما با همه ی این احوال برای کشف و سنجیدن مسائل نیاز به تنهایی داریم .
خلاقیت طبیعی که در همه ی ما وجود دارد ، در نتیجه ی تنهایی نمود پیدا می کند . عشق در تنهایی نمو می کند . خلاقیت و کنجکاری هر دو در نتیجه ی تفکر و تامل رشد می کنند .
ما باید تنهایی را از قید و بند مفهوم منفی بی کسی و عزلت رها کنیم و آن را از جنگ و جدل هایش با دلبستگی ها و تعهدات دور کنیم . آسودگی و آرامشی که در نتیجه ی تنهایی ، تامل و تفکر ، و خیال پردازی به وجود می آید تخمین ناپذیر و بسیار گرانبها است . یادتان باشد که عشق تنها لازمه ی سلامت روح و روان نیست . کار و خلاقیت هم برای سلامت آن لازم است .
تنهایی یکی از بهترین حافظان روح و وجود انسان است . باید طوری زندگی کنیم که هر لحظه را لحظه ای جدید با حساسیت بیشتر به افکار ، احساسات ، و شور جسمانی خود فرض کنیم . این پیام اصلی تنهایی است و از طریق همین خودآگاهی است که تنهایی درونی و زندگیمان می شکفد .
منبع:persiafun.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :sajad2007




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط