افسانه اسب ديوانه

«اينجا سرزمين من است و من هيچ قبري ندارم. من در همه جاي اين سرزمين هستم.» اينها گفته هاي مردي است که آخرين جنگ بزرگ سرخپوستان عليه آمريکايي ها را رهبري کرد. بعد از او هرگز صداي شيهه اسبان و هلهله سرخپوستان در دشت هاي باز اين سرزمين طنين نينداخت؛ اين مرد که « اسب ديوانه» ناميده مي شد هيچ وقت
چهارشنبه، 23 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افسانه اسب ديوانه

افسانه اسب ديوانه
افسانه اسب ديوانه


 

نويسنده:علي رنجبران




 
بزرگ ترين مجسمه سنگي جهان توسط سرخپوستان آمريکا براي نشان دادن مالکيتشان بر زمين هايشان در ايالت داکوتا در حال ساخت است.
«اينجا سرزمين من است و من هيچ قبري ندارم. من در همه جاي اين سرزمين هستم.» اينها گفته هاي مردي است که آخرين جنگ بزرگ سرخپوستان عليه آمريکايي ها را رهبري کرد. بعد از او هرگز صداي شيهه اسبان و هلهله سرخپوستان در دشت هاي باز اين سرزمين طنين نينداخت؛ اين مرد که « اسب ديوانه» ناميده مي شد هيچ وقت حاضر نشد سرزمين اجدادي اش را تسليم کند. بعد از او تمام سرزمين هاي سرخپوستان توسط آمريکايي ها به اشغال درآمدند. سال ها بعد سرخپوستان براي قدرداني از افکار و ايده هاي اين سرخپوست شجاع، تصميم گرفتند مجسمه او را بسازند؛ البته نه يک مجسمه معمولي بلکه مجسمه اي بزرگ از او که به سرزمين هاي دور دست اشاره مي کند؛ مجسمه اي برفراز تپه هاي سياه!
بزرگي اين مجسمه باعث شده کار ساختش به کندي پيش برود و هنوز بعد از گذشت بيش از نيم قرن از شروع ساخت آن هنوز راه درازي تا پايان آن باقي مانده باشد. «من و بيشتر هم قبيله اي هايم در کنار سران قبيله مايليم که اين مجسمه بزرگ تر از مجسمه هاي کوه راشمور باشد. براي اينکه همه بدانند قهرمان سرخ هنوز بزرگ تر از قهرمان سفيد است.» اين بخشي از نامه اي بود که « کورژاک زيلکوفسکي» در سال 1948 دريافت کرد. نامه اي از طرف « خرس ايستاده» رئيس قبيله لاکوتا که در آن از او براي ساختن يک مجسمه کمک گرفته شده بود. به اين ترتيب کار ساخت اين مجسمه در سال 1948 توسط او آغاز شد. زيلکوفسکي بايد صورت اسب ديوانه را روي تپه سياه و ديواره هاي سنگي اش مي کند تا باقيمانده سرخپوستان اين قبيله احساس راحتي کنند. کاري که در همان سال شروع شد و هنوز هم تمام نشده است. مجسمه اي که بعد از تمام شدنش به بزرگ ترين مجسمه سنگي جهان تبديل خواهد شد. بناي يادبود « اسب ديوانه» يک پروژه غير انتفاعي است که هيچ پولي از دولت فدرال دريافت نمي کند. حتي زيلکوفسکي دوباره کمک هاي 10 ميليون دلاري دولت فدرال را در کرده و به آنها برگردانده است. او مي گويد: «احساس مي کنم ساختن اين بنا چيزي بيشتر از يک کنده کاري معمولي است. دلم نمي خواهد برنامه هاي آموزشي سرخپوستان اين منطقه زير کمک هاي دولت فدرال محو شده و به دست آنها بيفتد.» بناي يادبود اسب ديوانه به افتخار يکي از آخرين رهبران سرخپوستان قبيله لاکوتا که به اسب ديوانه مشهور بود ساخته مي شود. البته اين لقب به اين خاطر به اين مرد داده شده بود که نشان دهنده اين است که او اسب ديوانه اي دارد. بازماندگان سرخپوست قبيله لاکوتا با مشورت زياد تصميم گرفتند اين مجسمه را روي تپه سياه در کوهستان تندرو در 30 کيلومتري بناي ملي کوه راشمور بسازند. ابعاد نهايي اين مجسمه بسيار بزرگ تر از اندازه مجسمه هايي است که در کوه راشمور به افتخار چهار رئيس جمهور ابتدايي ايالات متحده ساخته شده اند. سرمجسمه اسب ديوانه 195 متر ارتفاع و 172 متر عرض دارد.

اسب ديوانه که بود؟
 

اسب ديوانه به معناي کسي است که اسبش ديوانه است و در فاصله سال ها 1840 تا 1877 زندگي مي کرد. او رهبر جنگ هاي سرخپوستان لاکوتا در مقابل دولت فدرال بود که مي خواست زمين هاي سرخپوستان را از چنگ آنها خارج کند. او در جريان يکي از جنگ هاي سرخپوستان آمريکايي ها در سال 2876 دستگير شد و يک سال بعد به وسيله واحدي که تحت امر ژنرال تروپ بود به شکل وحشيانه اي کشته شد. اين در حالي بود که ژنرال تروپ با وعده صلح و با فريب، او را وادار به تسليم شدن کرده بود و گرنه آنها سال ها بود که از دستگيري او عاجز مانده بودند. البته آمريکايي ها بعدها از اين عمل خود پشيمان شدند چون حالا تصوير يادبود او روي تمبرهاي اين ايالت ديده مي شود. پدر اين سرخپوست شجاع هم به اسم اسب ديوانه خوانده مي شد و بعد از اينکه فرزندش بزرگ شد و قدرتش را نشان داد لقب خودش را به او عطا کرد. مادر اسب ديوانه هم دختر يکي از بزرگان قبيله به اسم بوفالوي سياه و سفيد بود. اسب ديوانه در تمام عمرش در جايي زندگي مي کرد که امروز به اسم ايالت داکوتا خوانده مي شود. داکوتاي جنوبي يکي از ايالت هاي غربي ميانه آمريکا به شمار مي رود. پايتخت آن « پيير» و شهر مهم آن «سوفالز» است. لاکوتا يا لاخوتا هم يکي از قبيله هاي مشهور سرخپوستان آن است. آنان يکي از هفت قبيله سو هستند. اين مردم پس از ورود اروپاييان، از طرف درياچه هاي بزرگ مجبور به کوچ به طرف غرب شدند. هميشه بين ساکنين محلي يعني سرخپوست هاي قبيله لاکوتا و سفيد پوست هاي آمريکا بر سر مالکيت « راشمور»، منطقه اي در نزديکي شهر کيستون ايالات داکوتا، اختلاف وجود داشته. دولت آمريکا اين زمين ها را پس از جنگ 1876 با سرخپوستان تصاحب کرد؛ زمين هايي که براي سرخپوستان لاکوتا مقدس محسوب مي شوند. واقعه کشتار زانوي زخمي، نبردي بود که در اين ايالت رخ داد و پاياني بود بر مبارزه هايي که سال ها توسط اسب ديوانه رهبري مي شد.

زانوي زخمي سرخپوستان
 

29 دسامبر 1890 ميلادي روزي بود که گردان هفتم سواره نظام ايالات متحده در محل زانوي زخمي در داکوتاي جنوبي 400 نفر از مردان، زنان و کودکان سرخپوست آمريکايي را قتل عام کرد. اين کشتار آخرين ستيز مسلحانه بزرگ ميان قبيله لاکوتا و ايالات متحده آمريکا بود. از اين واقعه فيلمي هم در سال 2007 ساخته شد. بعد از اين کشتار کليه زمين هاي اين منطقه به دست آمريکايي ها افتاد. آنها سرمست از پيروزي براي نشان دادن قدرت خودشان به سرخپوستان منطقه، اقدام به ساختن مجسمه چهار رئيس جمهورشان در اين ايالت کردند که امروزه به ياد بود ملي کوه راشمور مشهور است. اين مجسمه که روي سنگ هاي کوهي در نزديکي کيستون در داکوتاي جنوبي ساخته شده، توسط « گوتزون بورگلوم» و بعدا توسط پسر او «لينکلن» در کوه راشمور به صورت هنرمندانه اي تراشيده شده است. اين مجسمه 18 متري تصوير چهار نفر از روساي جمهور سابق ايالت متحده را نشان مي دهد. به اين ترتيب چهره جورج واشنکتن، توماس جفرسون، تئودور روزولت و آبراهام لينکلن روي کوه حک شده است. پس از اطمينان از تامين بودجه، ساخت و ساز اين بناي يادبود در سال 1927 آغاز شد و چهره هاي رئيس جمهورها بين سال هاي 1934 تا 1939 تکميل شد، پس از مرگ گوتزون پسرش ادامه کار را به عهده گرفت. کليه اين مجسمه ها با استفاده از ديناميت و متع ساخته شده اند؛ در حقيقت انفجارهاي کنترل شده ديناميت يکي از موفق ترين روش ها براي ساخت اين مجسمه بوده است.

مخالفت سرخپوستان
 

با اين همه، سرخپوستان زيادي با ساخت اين مجسمه موافق نيستد. با اينکه هنري (خرس ايستاده) رئيس قبيله لاکوتا، معتقد است که اين عمل کاري کاملا صادقانه است، بسياري از قديمي ها و سرخپوستان خالص فکر مي کنند که اين کار ضرورتي ندارد. در جلسه مطبوعاتي سال 2001 «راسل مينس» يک بازيگر مشهور در دفاع از اين اقدام گفت که آمريکايي ها نبايد روي کوه راشمور صورت چهار رئيس جمهورشان را حک مي کردند؛ « تصور کنيد در به سرزمين مسيحي ها برويد و روي کوه مقدسشان يک مجسمه بکنيد، آنها حق دارند آن را خراب کنند ولي ما خراب نکرديم و تنها در جواب اين کار کرديم مجسمه اي مي سازيم که نماد اين سرزمين است.» با اين همه « لام دير» پزشک سرخپوست معتقد است که اين کار در تضاد با روح اسب ديوانه است چون او نمي خواسته تصويري از او ديده شود. بسياري از سرخپوستان هم، معتقدند که اشاره تاريخي اين مجسمه درست نيست و اينجا سرزمين هاي واقعي سرخپوستان نيست بلکه کل آمريکا متعلق به آنهاست. با اين همه با حمايت بيشتر سرخپوستان کار ساخت مجسمه همچنان پيش مي رود و بنياد حاميان رويدادهاي آموزشي و فرهنگي بوميان آمريکا، براي توسعه فعاليت هاي آموزشي، سالانه يک راهپيمايي بزرگ به سمت تپه سياه، محل ساخت مجسمه برگزار مي کند. در اين راهپيمايي 10 کيلومتري هر ساله بيشتر از 15 هزار نفر شرکت مي کنند. آنها در آينده تبديل به سفيران فرهنگ بومي سرخپوستان مي شوند. تمام تجهيزات ساخت اين مجسمه از طرف بنيادها و نهادهاي غير دولتي ساخته شده و بيشتر هزينه هاي آن از طريق بازديد کننده ها و فروش بليت تامين مي شود. حتي سازندگان اين بنا براي تامين هزينه هايشان تصميم گرفتند که در مقابل کمک هاي مالي به بازديد کنندگان اجازه بدهند شاهد عمليات انفجار روي صورت مجسمه و ساخته شدن آن باشند. اين بنياد از سال 2006 شروع به سرمايه گذاري دارايي هايش کرده و پيش بيني مي شود افزايش دارايي اين مجموعه تا سال 2011 به 16/5 ميليون دلار برسد. اين در حالي است که آنها در اولين اقدام هزينه هاي مسکن و خانه 40 دانش آموز سرخپوستي را که در اين بنا کار مي کردند تامين کردند. هنوز هيچ زمان دقيقي براي پايان کار ساخت اين مجسمه بزرگ عنوان نشده است.

اسب ديوانه، نماد سرزمين سرخ
 

اسب ديوانه خوشش نمي آمد از او عکاسي کند و يا چهره او را به تصوير بکشند و براي همين هنوز هم در اصالت عکسي که در قرارگاه آمريکايي ها از او گرفته شده شک وجود دارد. بنابراين براي ساخته شدن اين مجسمه حرف هاي زيادي وجود داشت. با اين همه گفته مي شود زيلکوفسکي خواب ديده است که اين کوه، محل مقدس و ستايشگاه روح اسب ديوانه و بقيه سرخپوستان است. بنابراين ساخت بنا را براي اداي احترام به روح آنها شروع کرد. بعد از شروع کار در سال 1948 زيلکوفسکي مديريت کار را بر عهده داشت تا اينکه در سال 1982 در گذشت. اما ساختن اين بنا متوقف نشد و کماکان به وسيله همسر و 10 فرزند او ادامه پيدا کرد تا اينکه چهره اسب ديوانه در سال 1998 کامل شد. البته کمي قبل از کامل شدن اين چهره منطقه به روي بازديد کنندگان گشورده شده بود. شايد خيلي ها فکر مي کردند که وقتي صورت اسب ديوانه کامل شد کار به پايان رسيده است اما اين طور نبود؛ براي سرخپوستان داشتن يک مجسمه با يک صورت بزرگ تر از چهار رئيس جمهور آمريکا کافي نبود. در نتيجه آنها تصميم گرفتند کار را ادامه بدهند، به همين خاطر مجسمه اسب ديوانه، دستي هم دارد که به زمين هاي روبه رويش اشاره مي کند. سرزمينش و جايي که براي آن جنگيده و جانش را از دست داده بود.
منبع: همشري سرنخ شماره 58



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط