بررسي شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)(1)
نويسندگان:دكتر فيض اللّه اكبري -نسرين الفتيان گيلان
چكيده
واژگان كليدي
مقدمه
يكي از اين حقايق تلخ با آن رقم خورده و پرتو آن تأثير بسياري بر سرنوشت اسلام و مسلمانان داشت، اختلاف بر سر جانشيني پيامبر(ص) بود در حاليكه حق علي(ع) و جانشيني ايشان پس از رسول خدا(ص) «اظهر من الشمس» بوده كه در اين راه همسر فداكار مولاي متقيان(ع)، فداكاريهاي بسياري را در دفاع از حريم الهي و نبوت از خود نشان داد كه شايد بتواند خلافت اصلي خود باز گرداند و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نكرد و سرانجام در اين راه جان خويش را فدا نمود.
بيان مسأله
ايشان انساني والا و فوق العاده ساخته است كه هيچ بانوي ديگري قبل از اسلام و بعد از اسلام به پاي ايشان نرسيده و نخواهد رسيد. بررسي زندگي سياسي حضرت زهرا(سلام الله عليها) از ارتحال پيامبر(ص) دفاع از ولايت امير مؤمنان(ع) از فرازهاي ماندگار حضرت زهرا(سلام الله عليها) است. زهراي مرضيه در برابر كودتاگران كه عوام فريبانه بر مسند پيامبر(ص) تكيه زدند و منافقان از تعيين نكردن جانشين توسط پيامبر(ص) سخن گفتند و مُزوّرانه از ارث نگذاشتن پيامبر(ص) سخن به ميان آوردند، سرسختانه ايستادند و از حريم ولايت پاسداري كردند و در اين راه سلامتي و جان خود را فداي امام عارفان كردند و اين درس بسيار شگفت و فوق العاده و بسيار مهم است. در اين مقاله سعي كرديم شخصيت سياسي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) در روايات شيعي و سني را مورد بررسي قرار دهيم تا نقش اين بانوي بزرگوار را در آن دوران بهتر درك نماييم.
سقيفه به روايت بخاري
مدافع رسالت
اين در حالي بود كه روز قبل شتري نحر شده بود. ابوجهل گفت: چه كسي از شما حاضر است بچه دان شتر را بردارد، تا آن گاه كه محمد به سجده رفت، آن را روي كتف هايش قرار دهد؟ شقي ترين آن جماعت برخاست و بچه دان را برداشت، هنگامي كه رسول خدا(ص) به سجده رفت، در ميان كتف هايش گذارد. آن جماعت با خنده و تمسخر مي نگريستند و من ايستاده و شاهد بودم، اگر قدرت داشتم آن را از پشت رسول خدا(ص) بر مي داشتم. رسول خدا(ص) هم چنان در سجده ماند، تا آن كه، كسي فاطمه(سلام الله عليها) را از جريان آگاه كرد، او در حالي كه دختري خردسال بود آمد و بچه دان را به كناري انداخت. آن گاه روي سوي آن جماعت كرد و آنان را شماتت نمود. (بخاري، 57/5)
يورش دشمنان به خانه ي حضرت علي(ع)
ابوبكر نرم خوتر و سازشكارتر، زرنگ تر و دور انديش و عمر تندخوتر و غليظ تر و خشن تر بود. ابوبكر گفت: چه كسي را سراغ او بفرستم! عمر گفت قنفذ را مي فرستيم. او مردي تندخو، خشن و قنفذ به همراه عده اي رفت. اما اجازه ي ورود به خانه ي حضرت را نداشتند برگشتند. سؤال كردند عمر گفت برويد اگر به شما اجازه داد وارد شويد و گرنه بدون اجازه وارد شويد، آنها آمدند و اجازه خواستند، حضرت زهرا(سلام الله عليها) فرمود: به شما اجازه نمي دهم بدون اجازه وارد خانه من شويد. همراهان او برگشتند اما قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبكر و عمر گفتند: فاطمه(سلام الله عليها) چنين گفت و ما از اين كه بدون اجازه وارد خانه اش شويم خودداري كرديم. عمر عصباني شد و گفت: ما را با زنان چه كار است سپس به مردمي كه اطرافش بودند دستور داد تا هيزم بياورند. آنان هيزم برداشتند و خود عمر نيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه ي علي و فاطمه و فرزندانش(ع) قرار دادند. سپس عمر ندا كرد به طوري كه علي و فاطمه(سلام الله عليها) بشنوند و گفت: به خدا قسم اي علي! بايد خارج شوي و با خليفه ي پيامبر(ص) بيعت كني و گرنه خانه تان را با خودتان به آتش مي كشم. حضرت فاطمه(سلام الله عليها) پشت درب بود. هنور جامه ي عزا (از رحلت پيامبر) بر تنش بود و از فراق پيامبر(ص) سخت نحيف و ناتوان شده بود. حضرت زهرا(سلام الله عليها) فرمود: «اي عمر! ما را به تو چه كار است؟ عمر گفت: «در را باز كن و گرنه خانه تان را به آتش مي كشيم.»
حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) فرمود: «اي عمر! از خدا نمي ترسي كه به خانه ي من وارد شوي؟» عمر از تصميم خود منصرف نشد، سپس آتش را طلبيد و در خانه را به آتش كشيد. آنگاه در نيم سوخته را فشار داد، در اين هنگام حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) با عمر روبرو شد و فرياد زد: :يا ابتاه! يا رسول اللّه» اي پدر جان! اي رسول
خدا! عمر شمشير خود را همراه با نيام آن به پهلوي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) زد. فاطمه ي زهرا (سلام الله عليها) شيون كشيد. عمر اين بار تازيانه اش را بلند كرد و بر بازوي حضرت زد. حضرت فاطمه(سلام الله عليها) صدا زد: « يا رسول اللّه! ابوبكر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاري كردند!!» در اين هنگام، حضرت علي(ع) با شتاب آمد، گريبان عمر را گرفت و كشيد او را بر زمين افكند، به طوري كه بيني و گردن عمر مجروح گرديد، حضرت تصميم گرفت او را به قتل برساند، ولي به ياد وصيت و سفارش رسول خدا(ص) افتاد كه او را به صبر و تحمل امر كرده بود. فرمود: اي پسر ضحاك! به خداوند كه محمد(ص) را به مقام نبوت گرامي داشت، اگر وصيت پيامبر(ص) نبود، البته مي دانستي كه بدون اجازه، قدرت بر وارد شدن به خانه ي مرا نداشتي.» عمر فرياد مي زد و كمك وي طلبيد. جمعي به ياري او شتافتند و وارد خانه حضرت علي(ع) شدند و حضرت را كشان كشان به سوي مسجد براي بيعت بردند. در اين هنگام حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) كنار در خانه بود، قنفذ نيز با تازيانه آن حضرت را مضروب كرد، هنگامي كه حضرت فاطمه ي زهرا(سلام الله عليها) از دنيا رفت، آثار آن تازيانه مانند بازوبند بر بازوي آن بانوي بزرگ نمايان بود. سپس همين قنفذ، در خانه را چنان فشار داد و گشود و در را به پهلوي حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) زد كه برخي از دنده هاي پهلوي او شكست و جنيني كه در رحم داشت، فرو افتاد. از آن پس، حضرت فاطمه همچنان در بستر مي بود تا اينكه به شهادت رسيد. (سليم بن قيس، 230-225)
بيشتر علماي اهل سنت اين مرحله از تاريخ را مسكوت گذاشته و مسأله را در حد تهديد به احراق به پايان برده اند و تهديد به احراق و حتي تأكيد آن را به سوگند را، انگيزه ي حفظ وحدت مسلمين و بيعت با خليفه، امري ناچيز ميدانند و آن را عيبي براي خلافت به حساب نمي آورند، ولي با اين همه بعضي از علما و دانشمندان اهل سنت به اين مرحله نيز تصريح كرده اند و از بعضي ديگر به طور ضمني اين قضيه فهميده مي شود. (حسيني، 58-57) ولي علت اينكه حادثه ي يورش به خانه ي حضرت فاطمه(سلام الله عليها) در كتب اهل سنت انعكاس نيافته و حتي در بعضي از كتب تاريخي مرحله ي اول هم ذكر نشده و به دو دليل زير است:
الف- يكي از چيزهايي كه اكثر دانشمندان اهل سنت، مخصوصاً متقدمين آنها در مورد صحابه پيامبر(ص) معتقدند، مسأله عدالت صحابه و اجتهاد آنهاست. آنها همه ي اصحاب پيامبر(ص) را عادل و مجتهد مي دانند. آنها حتي افرادي چون عمر و عاص، معاويه بن ابي سفيان، خالد بن وليد.... و همه صحابه را چه آنهايي كه در كنار حضرت علي بن ابي طالب(ع) بودند و چه آنهايي كه با او جنگيدند و چه آنهايي كه عزلت گزيدند و .... همه و همه را عادل و مجتهد مي دانند. بر اساس اين طرز تفكر، بسياري از نويسندگان اهل سنت از ذكر حوادثي كه عدالت صحابه را زير سؤال مي برد، خودداري مي كنند.
ب- عامل ديگر اين امر، خلع سلاح نمودن شيعه است. آنها ديدند نقل اين حوادث موجب مي شود كه شيعيان، از اين امر به عنوان حربه اي برنده، بر حقانيت مسلك و مرام خويش و ابطال مرام اهل سنت استفاده مي كنند، از اين رو براي خلع سلاح شيعه از نقل آن خودداري مي كنند. گاهي نيز برخي از حقايق در كتب اهل سنت (در چاپ هاي نخستين) آمده، اما متأسفانه در چاپ هاي بعدي آثار پيشينيان دست به تحريفاتي زده اند. (همان، 71-70)
فدك
منبع: نشريه فصلنامه ي قرآني کوثر، شماره 34... .