شهيد هاشمي نژاد و جوانان(1)
گفتگو با دكتر احمد توكلي
شهيد هاشمي نژاد با كمال مهرباني بحث مفصلي با من كردند و درباره شرط اعلميت صحبت كردند و فرمودند كه هيچ دليلي نداريم كه آيت الله خميني از آيت الله شاهرودي بالاتر يا پائين تر باشند. به فرض كه اين طور هم باشد در تاريخ شيعه داريم مجتهدي را كه در برابر مجتهد اعلمي غير اعلم بود و همه هم از او تقليد كردند و مثال زد از مرحوم ميرزاي شيرازي كه وقتي آشيخ مرتضي انصاري به رحمت خدا رفت، فحول فقهاي نجف دور هم جمع شدند كه مردم را به چه كسي ارجاع بدهند. در آن مجلس واضح بود كه يكي از علماي مشهور آن زمان كه الان دقيق يادم نيست ايت الله دشتي يا آيت الله عراقي بود، از همه اعلم است و تمام افراد مجلس رو به ايشان كردند كه بايد همه را به شما رجوع بدهيم. ايشان فرمود كه الان جهان اسلام با مشكلات سختي روبروست و در بين ما كسي بايد اين مسئوليت را بپذيرد كه به امور زمانه مسلط تر و عالم تر باشد و از اين حيث در ميان ما از همه عالم تر، آيت الله شيرازي است. ميرزاي شيرازي در جلسه حضور داشت. اين حرف بسيار موجب حيرت همه شد. ميرزا برگشت و گفت: «آقا! مسلم است كه شما اعلم هستيد. من قبول نمي كنم. من كجا؟ شما كجا؟» آن بزرگوار گفت: «من اعلم هستم يا نه؟» گفت: «بله.» گفت: «من به شما دستور مي دهم و بايد بپذيريد.» و به اين ترتيب ميرزاي بزرگ، مرجع بلامنازع عالم تشيع شد، در حالي كه در بين علماي حاضر، افقه علما نبود. اين داستان تاريخي را به شكل بسيار دقيق و كاملي نقل كردند و گفتند: «به فرض اينكه امام هم از نظر فقهي به مرتبه آيت الله سيد محمد شاهرودي نرسد، چون عالم به زمان خودش هست، حتماً بايد ترجيح داده شود. چون تقليد اوليه من اساس درستي هم نداشت، مرجع خود را تغيير دادم و به امام رجوع كردم.
مرحوم هاشمي نژاد در عنايت به اين انجمن، جدي بود و همان طور كه عرض كردم هر سال تابستان به بهشهر مي آمد و در خانه اخوي شان آسيد محمد مستقر مي شد و پنج شش شب در اين انجمن كه در مسجد نصيرخان برگزار مي شد، سخنراني مي كرد. سخنراني هايش معمولاً مباحث اعتقادي غيرمستقيم سياسي بود، مثلاً يك شب راجع به اسرائيل صحبت كرد و حرف هاي داغي زد كه در آن زمان فقط از سوي علماي شجاعي مثل ايشان رايج بود، چون رژيم درباره تبليغ عليه اسرائيل، بسيار حساس بود و يا در مقايسه مكاتب جديد با اسلام سخ مي گفت و تا آنجا كه در ذهنم هست گمانم جزوه مقايسه اسلام و سرمايه داري كه چاپ شد، سخنراني اش در آنجا چاش شد و آن طور كه يادم هست، يك بار شش شب هم در جلسات طول نكشيد و تعطيل شد، چون ساواك به اين جلسه حساس بود و اگر مي توانست آنجا را تعطيل مي كرد.
-با توجه به اين اختناق شديد، چگونه است كه مثلاً در تهران طرح مسئله اسرائيل به ممنوع المنبر شدن يا حتي دستگيري فرد منجر مي شد، اما در مورد شهيد هاشمي نژاد اين گونه نبود.
ايشان خيلي در بهشهر محبوبيت داشت. در يك شهر كوچك، براي ساواك راحت نبود كه با ايشان برخورد كند. تهران شهر بزرگي است و دستگيري ها و ممنوع المنبر شدن ها انعكاس قوي مثل شهرهاي كوچك نداشت. البته در بهشهر هم تحرك اجتماعي قدرتمندي اتفاق مي افتاد، چون در فضاي اختناق سال هاي بعد از سال 42 به سر مي برديم، ولي زيرساخت هاي اجتماعي توسط افرادي چون شهيد هاشمي نژاد انجام مي شد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
درآمد
شروع آشنايي شما با شهيد هاشمي نژاد از كجا و چگونه بود؟
شهيد هاشمي نژاد با كمال مهرباني بحث مفصلي با من كردند و درباره شرط اعلميت صحبت كردند و فرمودند كه هيچ دليلي نداريم كه آيت الله خميني از آيت الله شاهرودي بالاتر يا پائين تر باشند. به فرض كه اين طور هم باشد در تاريخ شيعه داريم مجتهدي را كه در برابر مجتهد اعلمي غير اعلم بود و همه هم از او تقليد كردند و مثال زد از مرحوم ميرزاي شيرازي كه وقتي آشيخ مرتضي انصاري به رحمت خدا رفت، فحول فقهاي نجف دور هم جمع شدند كه مردم را به چه كسي ارجاع بدهند. در آن مجلس واضح بود كه يكي از علماي مشهور آن زمان كه الان دقيق يادم نيست ايت الله دشتي يا آيت الله عراقي بود، از همه اعلم است و تمام افراد مجلس رو به ايشان كردند كه بايد همه را به شما رجوع بدهيم. ايشان فرمود كه الان جهان اسلام با مشكلات سختي روبروست و در بين ما كسي بايد اين مسئوليت را بپذيرد كه به امور زمانه مسلط تر و عالم تر باشد و از اين حيث در ميان ما از همه عالم تر، آيت الله شيرازي است. ميرزاي شيرازي در جلسه حضور داشت. اين حرف بسيار موجب حيرت همه شد. ميرزا برگشت و گفت: «آقا! مسلم است كه شما اعلم هستيد. من قبول نمي كنم. من كجا؟ شما كجا؟» آن بزرگوار گفت: «من اعلم هستم يا نه؟» گفت: «بله.» گفت: «من به شما دستور مي دهم و بايد بپذيريد.» و به اين ترتيب ميرزاي بزرگ، مرجع بلامنازع عالم تشيع شد، در حالي كه در بين علماي حاضر، افقه علما نبود. اين داستان تاريخي را به شكل بسيار دقيق و كاملي نقل كردند و گفتند: «به فرض اينكه امام هم از نظر فقهي به مرتبه آيت الله سيد محمد شاهرودي نرسد، چون عالم به زمان خودش هست، حتماً بايد ترجيح داده شود. چون تقليد اوليه من اساس درستي هم نداشت، مرجع خود را تغيير دادم و به امام رجوع كردم.
درباره انجمن جوانان بهشهر توضيح بيشتري بدهيد كه چه مباحثي در آنها مطرح مي شدند و آيا ساواك روي آن حساسيت داشت يا نه؟
مرحوم هاشمي نژاد در عنايت به اين انجمن، جدي بود و همان طور كه عرض كردم هر سال تابستان به بهشهر مي آمد و در خانه اخوي شان آسيد محمد مستقر مي شد و پنج شش شب در اين انجمن كه در مسجد نصيرخان برگزار مي شد، سخنراني مي كرد. سخنراني هايش معمولاً مباحث اعتقادي غيرمستقيم سياسي بود، مثلاً يك شب راجع به اسرائيل صحبت كرد و حرف هاي داغي زد كه در آن زمان فقط از سوي علماي شجاعي مثل ايشان رايج بود، چون رژيم درباره تبليغ عليه اسرائيل، بسيار حساس بود و يا در مقايسه مكاتب جديد با اسلام سخ مي گفت و تا آنجا كه در ذهنم هست گمانم جزوه مقايسه اسلام و سرمايه داري كه چاپ شد، سخنراني اش در آنجا چاش شد و آن طور كه يادم هست، يك بار شش شب هم در جلسات طول نكشيد و تعطيل شد، چون ساواك به اين جلسه حساس بود و اگر مي توانست آنجا را تعطيل مي كرد.
كمتر برخورد پيش مي آمد...
-با توجه به اين اختناق شديد، چگونه است كه مثلاً در تهران طرح مسئله اسرائيل به ممنوع المنبر شدن يا حتي دستگيري فرد منجر مي شد، اما در مورد شهيد هاشمي نژاد اين گونه نبود.
ايشان خيلي در بهشهر محبوبيت داشت. در يك شهر كوچك، براي ساواك راحت نبود كه با ايشان برخورد كند. تهران شهر بزرگي است و دستگيري ها و ممنوع المنبر شدن ها انعكاس قوي مثل شهرهاي كوچك نداشت. البته در بهشهر هم تحرك اجتماعي قدرتمندي اتفاق مي افتاد، چون در فضاي اختناق سال هاي بعد از سال 42 به سر مي برديم، ولي زيرساخت هاي اجتماعي توسط افرادي چون شهيد هاشمي نژاد انجام مي شد.
جذابيت هاي عمده صحبت هاي ايشان چه بو كه در چنان شرايطي جوان ها را به سوي خود مي كشيد تا حدي كه شما اشاره كرديد حتي جزوه هاي سخنراني هاي ايشان را در شهرهاي ديگر هم مي فروختيد.
چه شد كه شما براي نمايندگي مجلس از بهشهر انتخاب شديد؟
چرا ايشان از مشهد نامزد مجلس خبرگان نشدند و از مازندران كانديد شدند؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
/ج