مربی اسوه
نقش شهيد حجت الاسلام هاشمي نژاد در تربیت جوانان
گفتگو با ميرعبدالواحد بني كاظمي
شهيد هاشمي نژاد همسن بنده بود و از همان موقع با خانواده ايشان آشنايي داشتيم. ايشان شاگرد واقعا فوق العاده مرحوم كوهستاني بود و ايشان به شدت به ايشان علاقمند بود و اميد داشت كه انسان والائي پرورش پيدا كند. شهيد هاشمي نژاد تا زماني كه سطح را مي خواند در بهشهر بود و معمولا طلاب وقتي به اين مرحله مي رسيدند، به قم يا مشهد اعزام مي شدند. شهيد مجاهد هاشمي نژاد بعد از دره اينجا به قم اعزام شد و در آنجا در خدمت امام بود كه در زمان مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي، جزو اساتيد برجسته قم بودند. من خودم يك بار به قم سفري كردم و ديدم كه شهيد هاشمي نژاد در درس امام شركت داشت.
وقتي كه ايشان در سال 51 رحلت كردند، همراه جنازه شان به مشهد رفتيم و در آنجا مراسمي بود. در آن مراسم سخنراني قوي صحبت كرد. يادم هست كه مجلس روز سوم آيت الله كوهستاني در مسجد گوهرشاد برگزار شد و تمام صحن و حياط پر از جمعيت بود و عده زيادي از مجتهدين بزرگ، از جمله آيت الله العظمي ميلاني در آن جلسه شركت داشتند. يادم هست كه سخنران زهد در اسلام را با زهد در مسيحيت مقايسه كرد. بيانش بسيار جالب و مستدل بود. او در حضور آن جمعيت و آن علماي بزرگ، دو دستش را دراز كرد و ده انگشت خود را نشان داد و گفت كه در روزگار ما، زهد در اسلام با آن همه عظمتي كه توصيفش را كردم، به تمامي در بيش از ده تن مشاهده نمي شود و يكي از آن ده تن، بي شبهه آيت الله كوهستاني است و بعد اعلام كرد: «هم اكنون آيت الله ميلاني در اينجا حضور دارند كه خود ايشان چند بار به من فرمودند خيلي دوست دارم كه سفري به مازندران داشته باشم و چند روزي در محضر آيت الله كوهستاني بمانم و از آن استفاده كنم.» مرجع بزرگي چون آيت الله ميلاني درباره آيت الله كوهستاني چنين بياني دارند.
اينك پس از سي سال، نوه آيت الله كوهستاني، خاطرات شاگردان و آشنايان ايشان را در كتابي به نام «در قله پارسائي» جمع آوري كرده كه گوشه هاي جالبي از زندگي ايشان را نشان مي دهد. آيت الله كوهستاني علاوه بر زهد و خدمات زيادي كه داشتند و نفوذ ايشان در استان، بي نظير بود. در انقلاب هم به واسطه دست پروردگاني كه داشتند، تاثير فراوان داشتند و من حتي انقلاب را هم از ايشان آموختم. حامي انقلاب و انقلابيون بودند. ايشان در ميان مردم دور از فريب ها و دلبري هاي دنيا بودند و بسيار به هدايت جوانان و نوجوانان علاقه داشتند و من به همين علت در دوران نوجواني، يعني در سال 1329، در آن وضعيت تاريكي كه رژيم ايجاد كرده بود، مخصوصا در مازندران و گيلان كه دين و دينداران منزوي بودند و چپ ها مسلط بودند و حكومت وقت هم بر طبل بي ديني مي كوبيد، جذب خلق و خوي ايشان شدم و تمامي كساني كه با ايشان ارتباط داشتند، جرقه اي در دلشان زده شد و لازم ديديم انجمني را تشكيل بدهيم. هنگامي كه ايده اين انجمن را با آيت الله كوهستاني مطرح كردم. بسيار خوشحال شدند و گفتند: «مرا هم يكي از اعضاي انجمن بدانيد.» و بسيار به ما كمك كردند و الحمدالله اين انجمن تا زمان پيروزي انقلاب، خدمات شايسته اي را انجام داد كه شرح آن مفصل است.
اين انجمن بسيار تاثير گذار بود. شهيد هاشمي نژاد چون بهشهري بودند و به اين انجمن هم بسيار علاقه داشتند، با اينكه در قم و اغلب در مشهد بودند، از ايشان دعوت مي كرديم و شهيد هاشمي نژاد گاهي تا يك هفته آنجا مي آمدند و با آن بيان رسا، سخنراني هاي پرشور و جلسات پاسخ به پرسش ها را برگزار مي كردند و من خودم ناظر بودم كه علاقمندان حتي از گنبد و آمل هم در اين جلسات شركت مي كردند. اين انجمن اثرات عجيبي داشت و مرحوم آيت الله كوهستاني به شدت ما را حمايت مي كردند. آن روحيه معنوي، آن تقوا، آن شأن علمي بالا در تربيت طلاب و تقويت فعاليت هاي اجتماعي اثر عجيبي داشت. مشكلات حقوقي مردم رسيدگي و اختلافات آنها حل مي شد و از اين طرف هم در هدايت جوانان و پرورش آنها، تلاش فراوان داشتند و اين غير از دستگيري هاي فراوان ايشان از مستمندان بود كه بيشتر به صورت مخفي صورت گرفت.
اين انجمن با مشورت و راهنمائي آيت الله كوهستاني و نيز آيت الله شيخ محمد مهدوي شاهرودي كه بسيار روشنفكر و با تدبير بودند، اداره مي شد. ايشان علاوه بر حمايت از ما در انجمن جوانان بهشهر، خودشان هم هر هفته يك برنامه پاسخ به سئوالات جلسات انجمن را شخصا عهده دار بودند و به قدري به هدايت جوانان علاقه داشتند كه با آنكه سن بالائي داشتند و كسالت پيدا مي كردند، مي آمدند و در پايان برنامه هاي انجمن، برنامه پاسخ به سئوالات را ادامه مي دادند. شهيد هاشمي نژاد در بهشهر نبودند كه هميشه شركت كنند و مي بايستي برنامه ريزي مي كرديم تا ايشان از مشهد مي آمدند و سخنراني مي كردند و به سئوالات پاسخ مي دادند.
بهشهر به دليل اين فعاليت ها به «قم» مازندران معروف شده بود و بعد از انقلاب هم بي.بي.سي اعلام كرده بود كه مردم بهشهر، 24 يا 48 ساعت پس از انقلاب، اداره شهر را در اختيار خود گرفتند و به محض اعلام پيروزي انقلاب، كميته و سپاه بهشهر جزو اولين كميته هائي بود كه تشكيل شد و بهشهر آن قدر نيرو داشت كه هر وقت در گوشه اي از منطقه، ضد انقلاب در جائي تحركي داشت،ما بلافاصله از بهشهر نيرو اعزام مي كرديم.
اعتقاد من اين است كه اين نيروهاي زيادي كه در اينجا پرورش يافتند به اين دليل بود كه مرحوم آيت الله كوهستاني و مرحوم آيت الله شاهرودي و شهيد هاشمي نژاد با حمايت ها، راهنمائي ها و سخنراني هايشان انجمن جوانان بهشهر را تقويت و هدايت كردند و از نقاط مختلف، حتي از مشهد و گنبد و گرگان هم افراد جذب انجمن شدند و نيروهاي مؤمن و وفاداري را تربيت كردند كه هم اكنون هم در پست هاي مهمي مشغول به كار هستند و همه اينها به خاطر آن بود كه انجمن از ابتدا راه صحيحي را پيمود و هيچ گاه از مسير اصلي اسلام و انقلاب منحرف نشد و اين نبود جز مساعي مستمر و مؤثر اين سه بزرگوار.
من دليل معقول و مستدلي دارم بر اينكه شهيد هاشمي نژاد حداقل يك بار با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشته اند. چرا اين حرف را مي زنم؟ حجت الاسلام واله را مشهدي ها خوب مي شناسند. مردي زاهد، عارف و بسيار پرهيزكار و از دوستان صميمي شهيد هاشمي نژاد بود. او در جمعي اين مطلب را بيان كرد. او از اولياءالله بود و ابدا دروغ در ساحت زندگي او راه نداشت. شهيد هاشمي نژاد سه استاد بزرگ داشتند. اول آيت الله كوهستاني كه خود اهل كرامات فراوان بودند كه نشان مي داد بي ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نبوده اند. دوم امام (رحمه الله عليه) كه از اساتيد مستقيم و قوي شهيد هاشمي نژاد بودند. شهيد ارتباط نزديكي با امام داشتند و نزد ايشان درس خوانده بودند. خود امام هم كه همگان مي دانند با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بي ارتباط نبودند.
استاد سوم شهيد هاشمي نژاد، آيت الله شيخ علي كاشي و اهل كاشان بودند، ولي در قم زندگي مي كردند و استاد اخلاق شهيد هاشمي نژاد بودند. ايشان بسيار اهل كرامت بودند. چندين بار در بهشهر در منزل شهيد هاشمي نژاد خدمت ايشان رسيدم و گاهي به كوهستان مي آمدند و در حوزه علميه و مدرسه آيت الله كوهستاني مدتي مي آمدند. سه استادي را كه به اين گونه من مي شناسم، همگي اهل دل و معنا بودند و من شخصا اعتقاد دارم كه هر سه بزرگوار با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشتند و اين شاگرد لايق از اين استاد بهره برده و به قول مرحوم واله، ولو يك بار با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشته است.
شهيد هاشمي نژاد بسيار ساده زيست بودند. شايد اطلاع داشته باشيد كه ايشان معمولا يك خورش بيشتر تناول نمي كردند. در زندگي ساده، با اخلاق، شجاع و در بيان حقايق، بي پروا بودند. ايشان از ابتدا با امام همراه و شمشيري بود كه بر فرق استكبار فرود مي آمد. هيچ يك از سخنراني هاي ايشان نبود كه مزاحمت ساواك و شهرباني آن شهر را به دنبال نداشته باشد. خود ما در مراسم مسجد فيل كه شايد بيش از 20 هزار نفر شركت كرده بودند، حضور داشتيم كه پس از سخنراني ايشان، ماموران ريختند كه دستگيرشان كنند و مردم مانع شدند و عده از به شهادت رسيدند. حتي كار به جائي رسيد كه پس از بازداشت و شكنجه، مي خواستند ايشان را اعدام كنند و اگر آيت الله ميلاني تلاش نمي كردند، آزادي شهيد هاشمي نژاد ممكن نبود. پس از اين سخنراني، ديگر كسي جرئت نمي كرد ايشان را دعوت كند و مسئله ساز مي شد. ما بلافاصله پس از آزادي ايشان، گردهمائي بزرگي در انجمن جوانان مسلمان تشكيل داديم و ايشان يك هفته در آنجا برنامه سخنراني و پرسش و پاسخ داشت. ما هميشه با ساواك و شهرباني گرفتار مي شديم. شهيد هاشمي نژاد پيوسته براي هدايت جوانان تلاش مي كرد و در انقلاب هم نقش بزرگي داشت، چون ساخته دست شخصيت هاي بزرگي بود كه نام بردم. استعداد هم داشت و در نتيجه شخصيتي تاثيرگذار شد. انجمن جوانان مسلمان هم با عنايت و لطف الهي هم تشكيل شد و هم به فعاليت خود ادامه داد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
گفتگو با ميرعبدالواحد بني كاظمي
درآمد
براي آشنائي مخاطبان، كمي از خودتان بگوئيد.
نقش آيت الله كوهستاني در منطقه چه بود و چه مباحث در حوزه ايشان تدريس مي شد؟
شهيد هاشمي نژاد همسن بنده بود و از همان موقع با خانواده ايشان آشنايي داشتيم. ايشان شاگرد واقعا فوق العاده مرحوم كوهستاني بود و ايشان به شدت به ايشان علاقمند بود و اميد داشت كه انسان والائي پرورش پيدا كند. شهيد هاشمي نژاد تا زماني كه سطح را مي خواند در بهشهر بود و معمولا طلاب وقتي به اين مرحله مي رسيدند، به قم يا مشهد اعزام مي شدند. شهيد مجاهد هاشمي نژاد بعد از دره اينجا به قم اعزام شد و در آنجا در خدمت امام بود كه در زمان مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي، جزو اساتيد برجسته قم بودند. من خودم يك بار به قم سفري كردم و ديدم كه شهيد هاشمي نژاد در درس امام شركت داشت.
از مرحوم آيت الله كوهستاني نكاتي را ذكر كنيد.
وقتي كه ايشان در سال 51 رحلت كردند، همراه جنازه شان به مشهد رفتيم و در آنجا مراسمي بود. در آن مراسم سخنراني قوي صحبت كرد. يادم هست كه مجلس روز سوم آيت الله كوهستاني در مسجد گوهرشاد برگزار شد و تمام صحن و حياط پر از جمعيت بود و عده زيادي از مجتهدين بزرگ، از جمله آيت الله العظمي ميلاني در آن جلسه شركت داشتند. يادم هست كه سخنران زهد در اسلام را با زهد در مسيحيت مقايسه كرد. بيانش بسيار جالب و مستدل بود. او در حضور آن جمعيت و آن علماي بزرگ، دو دستش را دراز كرد و ده انگشت خود را نشان داد و گفت كه در روزگار ما، زهد در اسلام با آن همه عظمتي كه توصيفش را كردم، به تمامي در بيش از ده تن مشاهده نمي شود و يكي از آن ده تن، بي شبهه آيت الله كوهستاني است و بعد اعلام كرد: «هم اكنون آيت الله ميلاني در اينجا حضور دارند كه خود ايشان چند بار به من فرمودند خيلي دوست دارم كه سفري به مازندران داشته باشم و چند روزي در محضر آيت الله كوهستاني بمانم و از آن استفاده كنم.» مرجع بزرگي چون آيت الله ميلاني درباره آيت الله كوهستاني چنين بياني دارند.
اينك پس از سي سال، نوه آيت الله كوهستاني، خاطرات شاگردان و آشنايان ايشان را در كتابي به نام «در قله پارسائي» جمع آوري كرده كه گوشه هاي جالبي از زندگي ايشان را نشان مي دهد. آيت الله كوهستاني علاوه بر زهد و خدمات زيادي كه داشتند و نفوذ ايشان در استان، بي نظير بود. در انقلاب هم به واسطه دست پروردگاني كه داشتند، تاثير فراوان داشتند و من حتي انقلاب را هم از ايشان آموختم. حامي انقلاب و انقلابيون بودند. ايشان در ميان مردم دور از فريب ها و دلبري هاي دنيا بودند و بسيار به هدايت جوانان و نوجوانان علاقه داشتند و من به همين علت در دوران نوجواني، يعني در سال 1329، در آن وضعيت تاريكي كه رژيم ايجاد كرده بود، مخصوصا در مازندران و گيلان كه دين و دينداران منزوي بودند و چپ ها مسلط بودند و حكومت وقت هم بر طبل بي ديني مي كوبيد، جذب خلق و خوي ايشان شدم و تمامي كساني كه با ايشان ارتباط داشتند، جرقه اي در دلشان زده شد و لازم ديديم انجمني را تشكيل بدهيم. هنگامي كه ايده اين انجمن را با آيت الله كوهستاني مطرح كردم. بسيار خوشحال شدند و گفتند: «مرا هم يكي از اعضاي انجمن بدانيد.» و بسيار به ما كمك كردند و الحمدالله اين انجمن تا زمان پيروزي انقلاب، خدمات شايسته اي را انجام داد كه شرح آن مفصل است.
اين انجمن بسيار تاثير گذار بود. شهيد هاشمي نژاد چون بهشهري بودند و به اين انجمن هم بسيار علاقه داشتند، با اينكه در قم و اغلب در مشهد بودند، از ايشان دعوت مي كرديم و شهيد هاشمي نژاد گاهي تا يك هفته آنجا مي آمدند و با آن بيان رسا، سخنراني هاي پرشور و جلسات پاسخ به پرسش ها را برگزار مي كردند و من خودم ناظر بودم كه علاقمندان حتي از گنبد و آمل هم در اين جلسات شركت مي كردند. اين انجمن اثرات عجيبي داشت و مرحوم آيت الله كوهستاني به شدت ما را حمايت مي كردند. آن روحيه معنوي، آن تقوا، آن شأن علمي بالا در تربيت طلاب و تقويت فعاليت هاي اجتماعي اثر عجيبي داشت. مشكلات حقوقي مردم رسيدگي و اختلافات آنها حل مي شد و از اين طرف هم در هدايت جوانان و پرورش آنها، تلاش فراوان داشتند و اين غير از دستگيري هاي فراوان ايشان از مستمندان بود كه بيشتر به صورت مخفي صورت گرفت.
از رابطه و علاقه آيت الله كوهستاني و شهيد هاشمي نژاد نكاتي را ذكر كنيد.
آيا شهيد هاشمي نژاد در مراسم ختم آيت الله كوهستاني هم شركت داشتند؟
نقش شهيد هاشمي نژاد در انجمن جوانان بهشهر فقط نقش سخنران بود يا نقش ديگري هم داشتند؟
اين انجمن با مشورت و راهنمائي آيت الله كوهستاني و نيز آيت الله شيخ محمد مهدوي شاهرودي كه بسيار روشنفكر و با تدبير بودند، اداره مي شد. ايشان علاوه بر حمايت از ما در انجمن جوانان بهشهر، خودشان هم هر هفته يك برنامه پاسخ به سئوالات جلسات انجمن را شخصا عهده دار بودند و به قدري به هدايت جوانان علاقه داشتند كه با آنكه سن بالائي داشتند و كسالت پيدا مي كردند، مي آمدند و در پايان برنامه هاي انجمن، برنامه پاسخ به سئوالات را ادامه مي دادند. شهيد هاشمي نژاد در بهشهر نبودند كه هميشه شركت كنند و مي بايستي برنامه ريزي مي كرديم تا ايشان از مشهد مي آمدند و سخنراني مي كردند و به سئوالات پاسخ مي دادند.
بهشهر به دليل اين فعاليت ها به «قم» مازندران معروف شده بود و بعد از انقلاب هم بي.بي.سي اعلام كرده بود كه مردم بهشهر، 24 يا 48 ساعت پس از انقلاب، اداره شهر را در اختيار خود گرفتند و به محض اعلام پيروزي انقلاب، كميته و سپاه بهشهر جزو اولين كميته هائي بود كه تشكيل شد و بهشهر آن قدر نيرو داشت كه هر وقت در گوشه اي از منطقه، ضد انقلاب در جائي تحركي داشت،ما بلافاصله از بهشهر نيرو اعزام مي كرديم.
اعتقاد من اين است كه اين نيروهاي زيادي كه در اينجا پرورش يافتند به اين دليل بود كه مرحوم آيت الله كوهستاني و مرحوم آيت الله شاهرودي و شهيد هاشمي نژاد با حمايت ها، راهنمائي ها و سخنراني هايشان انجمن جوانان بهشهر را تقويت و هدايت كردند و از نقاط مختلف، حتي از مشهد و گنبد و گرگان هم افراد جذب انجمن شدند و نيروهاي مؤمن و وفاداري را تربيت كردند كه هم اكنون هم در پست هاي مهمي مشغول به كار هستند و همه اينها به خاطر آن بود كه انجمن از ابتدا راه صحيحي را پيمود و هيچ گاه از مسير اصلي اسلام و انقلاب منحرف نشد و اين نبود جز مساعي مستمر و مؤثر اين سه بزرگوار.
استقبال جوانان از سخنراني هاي شهيد هاشمي نژاد در آن دوران چگونه بود؟
من دليل معقول و مستدلي دارم بر اينكه شهيد هاشمي نژاد حداقل يك بار با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشته اند. چرا اين حرف را مي زنم؟ حجت الاسلام واله را مشهدي ها خوب مي شناسند. مردي زاهد، عارف و بسيار پرهيزكار و از دوستان صميمي شهيد هاشمي نژاد بود. او در جمعي اين مطلب را بيان كرد. او از اولياءالله بود و ابدا دروغ در ساحت زندگي او راه نداشت. شهيد هاشمي نژاد سه استاد بزرگ داشتند. اول آيت الله كوهستاني كه خود اهل كرامات فراوان بودند كه نشان مي داد بي ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نبوده اند. دوم امام (رحمه الله عليه) كه از اساتيد مستقيم و قوي شهيد هاشمي نژاد بودند. شهيد ارتباط نزديكي با امام داشتند و نزد ايشان درس خوانده بودند. خود امام هم كه همگان مي دانند با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) بي ارتباط نبودند.
استاد سوم شهيد هاشمي نژاد، آيت الله شيخ علي كاشي و اهل كاشان بودند، ولي در قم زندگي مي كردند و استاد اخلاق شهيد هاشمي نژاد بودند. ايشان بسيار اهل كرامت بودند. چندين بار در بهشهر در منزل شهيد هاشمي نژاد خدمت ايشان رسيدم و گاهي به كوهستان مي آمدند و در حوزه علميه و مدرسه آيت الله كوهستاني مدتي مي آمدند. سه استادي را كه به اين گونه من مي شناسم، همگي اهل دل و معنا بودند و من شخصا اعتقاد دارم كه هر سه بزرگوار با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشتند و اين شاگرد لايق از اين استاد بهره برده و به قول مرحوم واله، ولو يك بار با امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط داشته است.
شهيد هاشمي نژاد بسيار ساده زيست بودند. شايد اطلاع داشته باشيد كه ايشان معمولا يك خورش بيشتر تناول نمي كردند. در زندگي ساده، با اخلاق، شجاع و در بيان حقايق، بي پروا بودند. ايشان از ابتدا با امام همراه و شمشيري بود كه بر فرق استكبار فرود مي آمد. هيچ يك از سخنراني هاي ايشان نبود كه مزاحمت ساواك و شهرباني آن شهر را به دنبال نداشته باشد. خود ما در مراسم مسجد فيل كه شايد بيش از 20 هزار نفر شركت كرده بودند، حضور داشتيم كه پس از سخنراني ايشان، ماموران ريختند كه دستگيرشان كنند و مردم مانع شدند و عده از به شهادت رسيدند. حتي كار به جائي رسيد كه پس از بازداشت و شكنجه، مي خواستند ايشان را اعدام كنند و اگر آيت الله ميلاني تلاش نمي كردند، آزادي شهيد هاشمي نژاد ممكن نبود. پس از اين سخنراني، ديگر كسي جرئت نمي كرد ايشان را دعوت كند و مسئله ساز مي شد. ما بلافاصله پس از آزادي ايشان، گردهمائي بزرگي در انجمن جوانان مسلمان تشكيل داديم و ايشان يك هفته در آنجا برنامه سخنراني و پرسش و پاسخ داشت. ما هميشه با ساواك و شهرباني گرفتار مي شديم. شهيد هاشمي نژاد پيوسته براي هدايت جوانان تلاش مي كرد و در انقلاب هم نقش بزرگي داشت، چون ساخته دست شخصيت هاي بزرگي بود كه نام بردم. استعداد هم داشت و در نتيجه شخصيتي تاثيرگذار شد. انجمن جوانان مسلمان هم با عنايت و لطف الهي هم تشكيل شد و هم به فعاليت خود ادامه داد.
در روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب شهيد هاشمي نژاد در بهشهر حضور داشتند و بعد به مشهد برگشتند. از آن روزها خاطره اي را به ياد داريد؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35
/ج