نمود هاي قرآني گلستان

با نگاهي اجمالي به سلسله مقالات «تاثير قرآن در ادب فارسي» در شماره هاي پيشين نشريه ارزشمند بشارت ملاحظه شد, نويسندگان محترم عنايتي که به گلستان سعدي انجام داده اند, در خور اين اثر ماندگار زبان فارسي نبوده است.
سه‌شنبه، 12 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمود هاي قرآني گلستان

نمود هاي قرآني گلستان
نمود هاي قرآني گلستان


 

نويسنده: غلامرضا نوعي




 
با نگاهي اجمالي به سلسله مقالات «تاثير قرآن در ادب فارسي» در شماره هاي پيشين نشريه ارزشمند بشارت ملاحظه شد, نويسندگان محترم عنايتي که به گلستان سعدي انجام داده اند, در خور اين اثر ماندگار زبان فارسي نبوده است.
اين درحالي است که سعدي «شيواترين سخنور» قلمرو زبان فارسي است. البته در اين باره ادباء و کارشناسان ادبيات کهن ايران بيشتر سخن گفته اند.
از طرف ديگر طول عمر بابرکت سعدي و سفر هاي دور و دراز او گنجينه هايي از حکمت در زبان فارسي پديد آورده است که کمتر مي توان نظيرش را پيدا نمود. سعدي در سرودن غزل استاد است, در اين سخن جاي هيچ ترديد وشکي نيست, اما به همان ميزان گلستان وي شاهکار مسلم نثر کهن فارسي است.
همان گونه که به اشاره گفتيم, وي نسبت امکانات و سختي هاي آن روزگار سفرهاي بسياري داشته که شايد بتوان گفت اين سفرها بيش از سي سال طول کشيده (سفر به بغداد، لبنان و شامات گرفته تا بارها آهنگ زيارت بيت الله الحرام).
تجربيات سفرهاي سعدي به خوبي در گلستانش بازتاب يافته و از اين رو او فردي با تجربه و دنيا ديده شناسانده است. شايد به همين دليل است که پاي سعدي بر خلاف بسياري از شاعران ايران بر روي زمين است. زميني سخن مي گويد, به راحتي در ذهن ما مي نشيند با سليقه هاي هماهنگي دارد.هنگامي که حکايت زير را مي خوانيم, احساس مي کنيم سخن امروز و ديروز گروهي از مردم رياکار زمانه ماست: «زاهدي مهمان پادشاهي بود. چون به طعام بنشستند, کمتر از آن خورد که ارادت او بود ، و چون به نماز برخاستند بيش از آن کرد که عادت او (بود) تا ظن صلاحيت در حق او زيادت کنند.

ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي
کين ره که تويي مي روي به ترکسانت

چون به مقام خويش آمد, سفره خواست تا تناولي کند. پسري صاحب فراست داشت: گفت: اي پدر, باري به مجلس در نخوردي؟ گفت: نماز را هم قضا کن که چيزي نکردي که بکار آيد.

اي هنرها گرفته بر کف دست
عيب ها برگرفته زير بغل

تا چه خواهي خريدن اي مغرور
روز درماندگي به سيم دغل

همانگونه که مشاهده مي شود, تمام مضامين حکايات فوق, ريشه در آموزه هاي قرآني دارد و به جرات مي توان گفت: رياکاري بزرگترين آفت دينداري عصر ماست. قرآن کريم در آيه 38 سوره نساء به يکي از صفات متکبران خود خواه اشاره کرده مي فرمايد: (و الذين ينفقون اموالهم رئاء الناس و لا يومنون با لله و لا باليوم الآخر) «و آنها کساني هستند که اموال خود را براي نشان دادن به مردم (و کسب شهرت و مقام) انفاق مي کنند و ايمان به خدا و روز رستاخيز ندارند».
اين آيه رياکاران را بي ايمان مي خواند؛ زيرا هدف آنها جلب رضايت خالق نيست, بلکه خود نمايي به خلق است. آنها دائماً در اين فکرند که چگونه انفاق کنند تا بيشتر بتوانند از آن به سود خود بهره برداري نموده, موقعيت خود را تثبيت کنند.
در ادامه همان سخن آمده است: آنها شيطان را دوست و رفيق خود انتخاب کردند «و کسي که شيطان قرين اوست بد قريني براي خود انتخاب کرده است»: (و من يکن الشيطان له قربنا له فساء قريناً).
نکته جالب حکايت بعدي همين باب گلستان است, که اين حکايت نيز نشاني از کردار روزگاران ماست, هنگامي که اين حکايت ها را مي خوانيم, احساس مي کنيم که براي ما آشناست, به قول عباس کيارستمي فيلم ساز شهير عصر ما که اين روزها اثري شايسته و بازخواني جالب توجهي از سعدي را روانه بازار نشر نموده است, «سعدي, شاعر زمانه ماست, بچه محل ماست».
حکايت زيباي زير را با هم مي خوانيم, آنگاه به درستي کلام فوق پي ميبريم. سعدي مي گويد:
«ياد دارم در ايام طفوليت متعبد بودمي و شب خيز... در خدمت پدر نشسته بودم و همه شب ديده بر هم نبسته و مصحف عزيز بر کنار گرفته و طايفه اي گرد ما خفته. پدر را گفتم: اينان يکي سر بر نمي دارد که دو گان هاي بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گويي نخفته اند که مرده اند. گفت: «جان پدر, تو نيز اگر بخفتي به از آن که در پوستين خلق افتي».
انصافاً هر يک از ما چند بار در طول شبانه روز از دست گروهي از مردم همنوع خود مي ناليم و مي گوييم چه کاربه کار ديگران داريد؟
از اين دست اشارت در گلستان سعدي بي شمار است, انشاالله اگر توفيقي بود در شماره هاي بعد به آنها مي پردازيم. اما در اين جا حيف است, يادي از مقدمه زيباي گلستان نکنيم, شايد اوج نثر زيباي ادب فارسي را در اين چند صفحه بيابيم. سخن سعدي با اين عبارت آغاز مي شود؛ سخني که بسياري از فارسي زبانان اهل ادب و فرهنگ, آن را بارها از حفظ زير لب زمزمه کرده اند:
«منت خداي را, عزوجل, (سپاس و نعمت خاص خداي عزيز و بزرگ است) که اطاعتش موجب قربت (نزديکي به خداوند سبب افزايش نعمت مي شود) هر نفسي که فرو مي رود, ممد حيات است (نفس کشيدن باعث ادامه زندگي است) و چون بر مي آيد مفرح ذات (بازدم موجب شادماني جان است.) پس در هر نفس دو نعمت موجود است, و بر هر نعمتي شکري واجب.

از دست و زبان که بر آيد
کز عهده شکرش به در آيد

(اعملو آل داود شکراً و قليل من عبادي الشکور) (سوره سبا، آيه 13)؛ اي خاندان داوود سپاس گذاريد؛ و از بندگان من اندکي سپاسگزار هستند.
در همين چند سطر, علاوه بر اشاره مستقيمي که به آيه قرآن کريم شده, مضامين بسياري نيز در آن بکار رفته است که ريشه قرآني دارند.
بخشي از آيه شريفه هفتم سوره ابراهيم آمده است: (لئن شکرتم لا زيدنکم)؛ اگر شکر نعمت هاي مرا به جا آوريد, من بطور قطع, نعمت هاي شما را افزون ميکنم.
همانطور که مي بينيم, عبارت «به شکراندرش مزيد نعمت» اشاره زيبايي به آيه فوق دارد.
منبع: نشريه بشارت شماره 72



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط