تعلیم و تربیت در اسلام (2)

تربيت اسلامي بردو اصل تزكيه و تعليم تكيه دارد، نيز جنبه هدايتي، پويايي و عقلاني داشته و جرياني مستمر است. اسلام، اصالت را به تربيت مي دهد و تعليم را وسيله و مقدمه آن مي داند(37). به طور كلي ويژگي هاي تربيت در اسلام عبارتند از:
چهارشنبه، 13 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعلیم و تربیت در اسلام (2)

تعلیم و تربیت در اسلام (2)
تعلیم و تربیت در اسلام (2)


 

نویسنده : مجتبی امیریان
منبع : اختصاصی راسخون




 

فصل دوم
 

ويژگيهاي تربيت اسلامي:
 

تربيت اسلامي بردو اصل تزكيه و تعليم تكيه دارد، نيز جنبه هدايتي، پويايي و عقلاني داشته و جرياني مستمر است. اسلام، اصالت را به تربيت مي دهد و تعليم را وسيله و مقدمه آن مي داند(37). به طور كلي ويژگي هاي تربيت در اسلام عبارتند از:

1) جامعيت تربيت اسلامي
 

بسياري از نظام هاي تربيتي، تنها به يك جنبه از وجود انسان مي پردازند مثلاً فقط جنبه محسوس انسان و اعتقاد به آن را ترويج مي دهند و مي گويند آنچه نامحسوس است وجود ندارد. چنين نظامي، خداوند، عقيده و آنچه از عقيده سرچشمه مي گيرد (ايده، اخلاق و ...) و پوچ مي داند.اما نظام تربيتي اسلام شامل همه جوانب مي شود: جسم و روح، فرد و جمع دنيا و آخرت و ... مثلاً در اسلام به پرورش جسم و تقويت و سالم نگهداشتن آن توجه شده و اين موارد را از ضروريات مي داند ولي از طرفي با تن پروري و نفس پروري مقابله مي كند.

2) عبادت
 

در اسلام، هر قدمي كه انسان براي رشد و كمال خود و ديگران بردارد و نيز در جهت رضاي خداوند باشد عبادت است.قرآن مي فرمايد: ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدونعبادت بمعناي ايجاد پيوند بين قلب انسان و خداوند، كه در هر حال مرتبط با خدا باشد. داد و ستدش با خدا، ترسش از خدا و ...

3) هماهنگي با فطرت
 

فطرت گونه خاصي از آفرينش است. در كتاب نهايه ابن اثير آمده: فطرت حالت و نوع خاصي از آفرينش است مانند لغت جلسه و ركبه كه نوع خاصي از نشستن و يا سوار شدن است .قرآن در سوره روم آيه 30 درباره فطرت دارد: فطره الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ، اسلام براي تطابق روش تربيتي خود با فطرت انسان به تمام جهات تربيتي و مراحل رشد آدمي توجه مي كند و براي هر موقعيتي، دستورات تربيتي دارد.
مثلاً براي پرهيز از ازدواج هايي كه ممكن است نتيجه خوبي نداشته باشد، دستور مي دهد كه از ازدواج با آدم هاي احمق، دوري كنيد.

4) اتكا بر علم و يقين
 

اسلام اساس كار خود را بر علم و يقين مي گذارد و از پيروي از هر آنچه كه نسبت به آن علم ندارد، نهي مي كند : و لا تقف ما ليس لك به علم(38)اسلام نه تنها از جهل و شرك، بلكه ازتبعيت ظن و گمان كه نزديك به علم است نيز جلوگيري مي كند. ان الظن لا يغني من الحق شيئا(39)

5) اتكاء بر تزكيه و تعليم
 

اسلام به تزكيه نفس و آراستگي اخلاق اهميت فراوان مي دهد و رستگاري انسان را در تزكيه نفس مي داند. قد افلح من تزكي(40)برنامه تربيتي پيامبر اسلام (ص) بعنوان يك مربي، ابتدا تلاوت آيه (زمينه سازي رواني و القاء به نفس) سپس تزكيه و بعد تعليم كتاب و حكمت بود.يتلوا عليهم و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه ، يعني فرد عالم بايد قبلاً نفس خود را تزكيه نمايد. صرف جمع شدن علم در فرد نمي تواند سبب برتري وي شود تا نفس از آلودگي پاك نشود، يقين حاصل نمي گردد.

6) جاوداني ساختن حيات آدمي و سعادت وي
 

مكاتب غيرالهي، حيات انسان را به فاصله بين تولد و مرگ محدود مي سازند. اين تصور با آنچه در وجود انسانع ملاحظه مي شود سازگار نيست، چون:
الف) حيات موقتي با جنبه هاي كمال جويي و عقلاني انسان و نيز آرمان هاي اخلاقي و معنوي وي در ارتباط با ديگران و آفريدگار جهان توافق ندارد.
ب) موقتي تلقي كردن حيات انسان، انگيزه تلاش را در افراد كاهش داده و زندگي را براي آنها به صورتي بي معنا در مي آورد.
ج) افراد را به پوچي، بي هدفي و احساس عدم امنيت و تزلزل دچار مي سازد.اما اتصال به مبدأ و از او بودن و به سوي او حركت كردن، حيات انسان را جاودانه مي سازد.يك انسان خداپرست پيوسته در مسير تكامل در حركت است و هر چه به مبدأ نزديكتر مي شود، خود درجاتي از كمال ـ كه نشانه مهارت واقعي است ـ كسب مي كند(41)

اهداف تعليم و تربيت اسلامي
 

هدف نقطه اي است كه انسان به سوي آن حركت مي كند و در واقع روشن كننده جهت زندگي و جهت كوشش هاي انسان، درباره اهداف تربيت، ديدگاههاي مختلفي ابراز شده، از جمله: ارسطو: عقيده داشت انسان داراي قواي نباتي، حيواني و عقلاني است و هدف تربيت آن است كه انسان به مرحله عقلاني برسد.(42) غزالي: بر اين باور بود كه هدف تربيت تأمين سعادت دين و دنيا و تسلط بر نفس و تهذيب آن است.در منابع تربيتي اسلام (قرآن، نهج البلاغه و ساير منابع معتبري كه احاديث و اخبار را از قول پيامبر (ص) و ائمه نقل مي كنند) به خوبي مي توان به اهداف تعليم و تربيت اسلامي دست يافت كه از آن جمله اند:

1)معرفي ابعاد وجودي شخصيتي انسان
 

انسان از ديدگاه قرآن داراي استعداد هاي مختلف است(43).داراي نقاط ضعف و قوت بسيار: انسان ضعيف آفريده شده(44). وقتي بي نياز شود، سركشي مي كند(45) وقتي انسان همانگونه كه هست مورد توجه قرار گيرد هيچ جنبه اي از شخصيت او مورد غفلت قرار نمي گيرد.

2) سوق دادن انسان به سوي خدا
 

شعار اوليه (لا اله الا الله) بيان كننده هدف تربيتي اين مكتب است كه داراي 2 بعد اساسي است:
1- نفي همه خدايا 2- اثبات (الله) به عنوانه يگانه معبود حقيقي ، از نظر اسلام، انسان بي جهت خلق نشده و بي هدف زندگي نمي كند، بله بازگشتش بسوي خداست. وقتي انسان به سوي خدا حركت كند، از تمام نيروها و استعدادهاي خويش استفاده مي كند (بالفعل نمودن قواي دروني) و اين در حقيقت بمعناي شكر نعمت هاي خداوند است.

3) آگاه كردن انسان از پايگاه خويش در جهان
انسان از نظر اسلام پايگاه خاصي در جهان دارد:
 

1- خليفه الله است و امانتدار الهي2- ظرفيت علمي وسيع دارد 3- فطرتي خداشناس و خداجو دارد 4- تركيبي از جسم و روح دارد و ...
آگاهي انسان از پايگاه خويش در جهان ← عبوديت ← حيات طيبه← قرب الهي

4) پرورش روح حقيقت جويي در انسان
 

حقيقت جويي ويژگي فطري انسان است و هدف تربيت اسلامي، پرورش روحيه حقيقت جويي و بي غرضي در افراد است. زماني فرد هدايت مي يابد كه بي غرض بودن خود را نسبت به حقايق حفظ كند.

5) پرورش قدرت تشخيص در انسان
 

داراي دو بعد: 1- قدرت تشخيص انسان نسبت به خود (من عرف نفسه). 2- قدرت تشخيص انسان نسبت به خدا (من عرف ربه) . اين قدرت در آدمي از طريق مشاهده (در طبيعت و يا خلقت خود فرد ) وتجربه افزايش مي يابد . اسلام به مشاهده و تجربه اهميت فراوان مي دهد . پيامبر (ص) هيچ عبادتي را مانند تفكر نمي داند .(46)

6) پرورش روحيه تلاش و كوشش و مبارزه با فقر و مظاهر آن
 

نعمت هاي خدا در روي زمين به انسان ارزاني شده، علاوه بر اين نعمت ها، به او عقل و استعداد عطا كرده تا اين نيروها را در طريق خير و صلاح خود به كار گيرد و زندگي مملو از رفاه و آسايش داشته باشد و با پيروي از عقل و دين به حقيقت سعادت (سعادت دنيا و آخرت) نائل آيد.
آسايش و رفاه در زندگي بدون تلاش و كوشش حاصل نمي شود(47)

فصل سوم
 

مباني ، اصول و روش هاي تربيتي
 

واژه هاي اصل و اصول تقريبا درهمه شاخه هاي دانش بشري به كار مي روند . از جمه در تعليم و تربيت اما مراد از اصول چيست ؟ اصل در قلمرو علوم كاربردي ، معناي ويژه اي دارد و آن دستور العمل كلي راهنماي عمل است (به صورت قضيه اي بيان مي شود كه حاوي (بايد ) است .در حاليكه در علوم نظري و تجربي ، به شكل قضيه اي حاوي ( است ) اظهار مي گردد . در قرآن ،‌اصل به معناي ريشه واساس به كار رفته است در سوره ابراهيم آمده است : مَثَلُ كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت وفرعها في السماء(48) مراد از اصل در اسلام ، زير بنا ، ريشه و بنيان هايي است كه نمي توان از آن تخطي نمود . مثلا اصل توحيد (لا اله الا الله ) در تمام شئون اعتقادي وعبادي و عمل انسان بايد جاري باشد . يا اصل نبوت به معناي پيام رساني است و اجازه ي تخطي از اين اصل يعني رساندن پيام غيرخدا به پيامبر داده نشده است. قرآن در اين باره مي فرمايد : لو تقول علينا بعض الاقاويل لا خذنامنه باليمين ثم لقطعنا منه الوتين .(49) مباني تعليم و تربيت ، نيز در واقع مجموعه قانونمندي هاي شناخته شده در علومي همچون روانشناسي و جامعه شناسي است كه تعليم و تربيت به آنها تكيه دارد .(50) روش ،‌به معناي راه وطريقه اي است كه ميان اصل و هدف امتداد دارد وعمل تربيتي را منظم مي كند و فرد را به هدف مي رساند (دستور العمل جزئي ) به طور كلي مباني ، اصول وروش هاي تربيتي در قرآن و سنت بيان شده ،‌اگرچه ممكن است در اين منابع گاه تنها يكي از موارد (مبنا ) ذكر شده و موارد ديگر ( اصل ناظر برآن اشاره نشده باشد يا بالعكس ويا صرفا به ذكر روش تربيتي اكتفا شده و از مبنا واصل مربوطه به آن سخني به ميان نيامده باشد اين فصل مستند به آيات و روايات ، تحت سه فراز پي در پي مبناي تربيتي انسان ، اصل (دستورالعمل كلي)و روش(شيوه هاي جزئي تر براي ايجادتغييرات مطلوب )را ارائه مي دهيم .

مبناي (1): تاثير ظاهر بر باطن :
 

منظور از ظاهر ، كليه ي امور مشهودي است كه از فرد سر مي زند و مظهر آن بدن است و مراد از باطن شئون غير قابل مشاهده مي باشد . مبناي مذكور بيانگر اين مطلب است كه هرگاه نقشي بر ظاهر انسان نمودار شود رنگ و بوي خود را در باطن مي افكند . (مثلا تباكي ( نقش گريه) بازي كردن ، باعث مي شود فرد واقعا به حالت گريه برسد .) حضرت علي (عليه السلام )در اين باره مي فرمايد : اگر بردبار نيستي خود را بردبار جلوه ده ، چه اندك پيش مي آيد كه كسي خود را شبيه به گروهي سازد و جزو آنان نشود .(51) هنگامي كه خدامي فرمايد : قل ما يعبوا بكم ربي لولا دعائكم : اگر مرا نخوانيد ، به شما عنايتي نخواهم كرد .(52) نقش زني ظاهر بر باطن ، اختصاصي به ظواهر پسنديده ندارد ، هرگاه رفتار يا گفتارمذموم بر جوارح آدمي نمودار شود ،‌آهنگ باطني خواهد انگيخت از اين رو لقمان به فرزندش مي فرمايد : ولا تمش في الارض مرحا . (53)تكبرو تفرعن ، نقش است ،‌اما حاصل آن فرعوني شدن دل مي باشد .(54)

اصل (1) : تغيير ظاهر :
 

اين اصل مي تواند از جمله اصول مهم تربيتي در دوران كودكي باشد . زيرا شكل گيري شخصيت و اخلاق دروني فرد ،‌ازمجراي گفتارها و رفتارهاي وي خواهد بود . والدين ابتدا بايد ظاهر سازي را مورد توجه قرار داده و ظواهر كودكي را به گونه اي تدبير نموده تا در باطن وي تحول لازم ايجاد شود .مثلا نگاه كردن ، سخن گفتن ، سكوت كردن ، غذا خوردن و ...و اگر به گونه اي مطلوب تنظيم كنند ، احساسات ، عواطف وتصميم گيري هاي مطلوبي را در درون وي خواهند انگيخت . نمونه بارز اين اصل تربيتي در رفتار پيامبر (ص) بود مثلا امام صادق (عليه السلام ) مي فرمايند : رسول خدا(ص) شيوه اش اين بود كه همچون بندگان غذا مي خورد و به هيئت بندگان مي نشست و اين به سبب فروتني نسبت به خداي تبارك و تعالي بود.(55) دليل اصرار پيامبر (ص) برحفظ ظواهر به اين خاطر بود كه توجه بدهند كه ظاهر بر باطن تاثير دارد مگر مي شود كسي خود را بنده ي خدا بداند ولي به هنگام نشستن نه همچون بندگان ، كه مانند سلاطين جلوس نمايد ، در حاليكه بندگي حالتي است باطني كه تنها درملازمت با ظاهري معين پديد مي آيد.(56)روش هاي تربيتي :

الف. تلقين به نفس ( قولي - فعلي):
 

يعني ازطريق به زبان آوردن سخني معين يا فعلي مشخص ظاهر فرد ( اقول واعمال)را تغيير دهيم .امام صادق (ع): براي دفاع از دين خود ،‌با مردم نزاع و مشاجره ي لفظي نكنيد كه اين كار دل را بيمار مي سازد (57)(درقرآن پيشنهاد شده بجاي اين نوع نزاع ،جدال احسن صورت پذيرد ) اين نمونه اي از تلقين قولي بود و اما تلقين فعلي و مقصود آن است كه صورت يك فعل مطلوب را به نحو تظاهر بر اعضا و جوارح خود آشكار سازيم و يا صورت يك فعل نامطلوب را از خود دور نمائيم . مثلا : ولا تمش في الارض مرحا امام (صادق (عليه السلام ): از جلوه هاي تواضع و فروتني آن است كه انسان در جايي نشيند كه فروتن از رتبه ي اجتماعي اش باشد . هرگاه اين دو تلقين را درهم آميزند ، تاثيري مضاعف خواهند داشت . برجسته ترين نمونه اين به هم آميختگي ،‌نماز است . نمازگزار سخنان معيني رابرزبان مي داند و حركات معيني را انجام مي دهد كه هريك با حالات باطني ويژه اي تناسب دارد و آنها را در باطن بر مي انگيزد .

ب. تحميل بر نفس
 

تفاوتش با صورت قبل در اينكه ، تلقين ، لزوما باطن انسان ،‌گريزنده و بي رغبت نيست ،‌ولي در اين روش چنين فرضي ملحوظ است . تحميل در جايي به كار مي رود كه كراهت وجود داشته باشد. هرگاه علي رغم كراهت و گريز باطن ، اعضا و جوارح به انجام عملي وادار گردند ، روش تحميل به نفس مورد استفاده قرار ميگيرد و بواسطه ي آن باطن رميده ، رام و راغب مي گردد (البته به شرط استمرار ، پيوستگي به عمل )در پايان اين نكته را متذكر مي شويم كه اگرچه تحميل به نفس ، عمدتا جنبه عملي دارد ، ولي مي توان براي آن جنبه ي قولي هم قائل شد ( وقل لهما قولا كريما )(58) آمده كه : هرگاه والدينت تو را مضروب كردند، ‌در برابر بگو(خدا از شما در گذرد) ونه بيش . پيداست كه غالبا در چنين موردي ، زبان به اين گونه قول كريمي نمي گردد ولي علي رغم ميل باطني ، بايد آن را برخود تحميل كرد .(59)

مبناي (2) : تاثير باطن بر ظاهر :
 

اين ويژگي عبارت است از اينكه هر بذري كه در دل پاشيده مي شود ، شاخ و برگش بر پوست خواهد نشست . اگر براين ويژگي خوب بنگريم درخواهيم يافت كه از لحاظ (نفاق )ممكن نيست زيراآنچه در عمق است به نحوي خود را به موج مي آورد . اگرچه منافق به زبان چيزي مي گويد كه آن را در دل ندارد : يقولون با فواههم ماليس في قلوبهم .(60) پس اگر تغييري در باطن آدمي رخ دهد بر ظاهر نمودار مي شود والا بايد تاويل آن را در باطن جست .

اصل (2): تحول باطن :
 

اصل (تحول باطن) بيانگر آن است كه در تربيت بايد به فكر تحول دروني بود . اين اصل با اصل پيشين (تغييرظاهر ) اگرچه ظاهرا متعارض است ،‌ولي درحقيقت هماهنگ با هم بوده و مكمل هم ودر نهايت به يك نقطه مي رسند . هم ظاهر و هم باطن ، هر دو بايد در كار باشند . نه تغيير ظاهر ونه تحول باطن هيچ يك به تنهايي راه به جايي نمي برد.

روش هاي تربيتي
 

الف. اعطاي بينش ( سعي بر دگرگون ساختن تلقي آدمي از امور)
بينش (بصيرت نوعي آگاهي عميق و گسترده است و لذا آدمي را با واقعيت مورد نظر كاملا در مي پيوندد) .هر بينشي آگاهي است ولي هر آگاهي بينش نيست بينش نوعي آگاهي عميق و گسترده است ولي آگاهي ممكن است سطحي باشد. درقرآن روش اعطاي بينش مورد تصريح قرار گرفته : قد جائكم بصائر من ربكم فمن أبصر فلنفسه و من عمي فعليها (61) بينش هاي عمده ي مطرح شده در قرآن : 1. بينش در مودر نظام هستي 2. بينش در مورد دنيا 3. بينش در مودر حقيقت انسان 4. بينش در مورد تاريخ انسان 5. بينش در مورد مرگ و پس از مرگ
 

ب. دعوت به ايمان
 

ايمان ،‌باور و اعتقادي است كه عميقا در وجود آدمي رسوخ مي يابد و لذا جايگاه آن نه در قشر وجود آدمي بلكه در عمق وجود اوست .از اين رو قرآن قول كسيكه لساناً ادعاي ايمان مي كند نهي مي كند بعلاوه كسيكه مجبور شود برزبان كلمه كفر را براند و تظاهر به كفر كند اما به آن دل ندهد ايمانش محفوظ است . «الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان ...(62)

مبناي (3) ظهور تدريجي شاكله :
 

اعمال ورفتارها(ظاهر) و افكار و نيات (باطن) پيوسته بهم تاثير مي گذارند و حاصل اين امر در اعماق وجود انسان مي نشيند و رفته رفته با رسوب بيشتر سخت شده ولايه زيرين درباطن انسان شكل مي گيرد : كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون: چنين نيست ، بلكه آنچه در پي كسب آن بودند ، بر دل هايشان غشايي سخت زد . (63)نكته قابل توجه آن است كه شاكله در عين حال كه شكل است ،‌مشكل نيز هست ،‌يعني به ظاهر ولايه رويين باطن شكل مي دهد و بعبارت ديگر ، رفتار ،‌ادراك و احساس آدمي راقالب مي زند و به آنها سبك و سياق مي دهد ( چه در بعد مطلوب و چه نامطلوب )

اصل (3): مداومت و محافظت بر عمل :
 

مداومت، ناظر به كميت ومحافظت ناظر به كيفيت عمل است .مداومت ومحافظت ، در كنار هم ، تامين كننده ي تاثير و تاثر مستمر ظاهر و باطن است ،‌زيرا مداوت بر عمل اعضاء و جوارح (ظاهر ) را پيوسته به كار مي دارد و مراقبت ( جنبه باطن ) را نسبت به ضوابط ظاهر و باطني فراهم مي آورد .همراهي اين دو ضروري است وعدم همراهي اين دو سازنده نبوده چون اگر چه متعاليست ولي خيلي زود زايل مي شود.

روش هاي تربيتي
 

الف. فريضه سازي
 

اين روش از اختصاصات شرايع الهي است كه برخي از دستورالعمل هاي اساسي را كه بكار بستن آنها جهت تربيت انسان ضروري است بعنوان فريضه قرار داده اند يعني حكمي كه انجام آن واجب است وبه هيچ وجه تعطيل بردار نيست . اين روش متضمن مداومت و محافظت است . الزامي بودن احكام بدين گونه است كه اگر فرد ،دستورالعمل معيني را در موعد مقرر آن به انجام نرساند ، ضرورت وجوب آن كاسته نمي شود ، به هر نحوو به هر ميزان كه بتواند بايد آن را تحقق بخشد والا بايد تكليف ديگري را انجام دهد (كفاره ) و در غير اين موارد در صورت ترك عمدي بايد كفاره عمد بدهد .

ب. تمرين ،‌تكرار و عادت دادن
 

عادت ،‌نقش عمده اي در يادگيري دارد ،‌كودك ابتدا رفتاري را ديده و انجامش مي دهد ، و تكرارش مي كند و بصورت عادتي براي او در مي آيد . سخن گفتن ،‌راه رفتن و غذا خوردن ، نمونه هايي از عادات هستند . حضرت علي (عليه السلام ): عادت سرشت وطبيعت دوم انسان است .(64) قرآن مي فرمايد : وامر اهلك بالصلوه و اصطبر عليها (65)ايستادگي وپافشاري برنماز سبب مي گردد تا به صورت يك عادت خوب فردي در خانواده در آيد. اسلام با عادت بد مقابله نموده و از تكرارش جلوگيري نموده واز دو روش بهره جسته اولاً روش فوري مانند عادت بدي چون بت پرستي ، زنده به گوركردن دختران دروغ و... ثانيا روش تدريجي در مورد عاداتي كه اجتماعي بوده وبا احوال اقتصادي – اجتماعي مردم آميخته شده به زمان طولاني براي رفعش نياز بوده است مثل تحريم ربا .

ج. محاسبه نفس (ارزيابي اعمال و نيات پنهاني در آنها )
در محاسبه نفس چند ملاك مد نظر است :
 

1. اعمال ، مبتني بر تقوي و انگيزه تقرب به خدا باشد پس ملاك ، حسن عمل است نه كثرت عمل.
2. دوام عمل : امام باقر (عليه السلام ) : بهترين اعمال در نزد خدا ، عملي است كه بنده برآن مداومت دارد اگرچه كم باشد .(66)
3.اعمال خوب را زياد تصور نكنيم : امام سجاد (عليه السلام) در مكارم الاخلاق : خدايا چنان كن كه گفتارها و كردار بد خويش را زياد بشمارم هر چند اندك باشد. بقاء در صراط مستقيم → منع از غفلت از خويش → محاسبه نفس

مبناي (4): تاثير شرايط بر انسان :
 

انسان همواره در وضعيت هاي مختلف محيطي در معرض حالات ، احساسات وافكار معيني قرار مي گيرد . هم شرايط زماني وهم مكاني ، كه هريك در او آثار متفاوتي مي آفريند مثلا سپيده صبح و غروب بازتاب يكساني در فرد ندارد . سپيده طنين شور و حركت دارد وغروب زمان مناسبي است براي فهم خسران و يا شب و روز مثل شب قدر، مثلا دشت ، به جان آدمي سخاوت مي دهد و كوه ، صلابت.پيامبران همه چوپاني مي كرده اند و بسياري از آنها با دل كوهها ، انس داشته اند مانندحضرت موسي (ع) و حضرت محمد (ص) و لذا از شرح صدر برخوردارند .

اصل (4) : اصلاح شرايط ( ايجاد محيط مساعد تربيتي ) :
 

انسان هم از حيث ظاهر وهم باطن خويش ،‌تحت تاثير شرايط قرار دارد لذا براي زدودن برخي حالات نامطلوب ايجاد رفتارهاي مطلوب در انسان بايد در شرايط محيطي او دستكاري كرد .

روش هاي تربيتي
 

الف. زمينه سازي ( ايجاد زمينه سالم تربيتي )
يعني با فراهم نمودن بستر مناسب ،‌امكان پديد آوردن فضائل اخلاقي را در حد بالايي فراهم آوريم و برعكس از ايجاد زمينه هايي كه باروري منفي دارد و مي تواند رذايل اخلاقي را بپرورد پيشگيري كنيم . رهنمودهاي اسلام در اين باره ، قابل توجه است : 1.در انتخاب همسر (كه از اركان خانواده است )بايد به فضائل اخلاقي وي توجه شود ، در حديثي آمده : حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق(67) 2.تغذيه مناسب مادر در دوران حمل 3.انتخاب نام نيكو براي فرزند ( الاسم يدل علي المسمي)
 

ب. اسوه سازي
 

اُسوه يا اِسوه عبارت از حالتي كه انسان به هنگام پيروي از غير خود ، پيدا مي كند و برحسب اينكه پيروي از چه كسي باشد .ممكن است اسوه اي نيك يا بد براي انسان فراهم آيد .قرآن نيز براي انسان اسوه تعيين ميكند : لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه » (68) و (69) وجود الگوهاي محبوب در جامعه ، به خودي خود افراد آن محيط را به سوي آنان سوق مي دهد و مكارم اخلاقي ايشان را ، ديگران الگوبرداري مي كنند .از مهم ترين وظايف يك مربي ، معرفي اسوه هاي اخلاقي وانساني مي باشد تا به توسط آن محيط تربيتي را مساعد گرداند . قرآن الگوهاي موثري چون ابراهيم قهرمان بت شكن وعادت شكن، اسماعيل نماد تسليم دربرابر فرمان خدا ،ايوب نماد صبر در برابر شدائد ... را معرفي مي كند. قرآن در استفاده از شيوه الگوسازي ، 2 نكته تربيتي اخلاقي را مورد توجه قرار داده است .نخست آنكه چهره هاي محبوب را گاه بطور كلي و با عناوين عام بيان كرده ( مانند :توابين ، متقين ، متطهرين ، مجاهدين و... ) و گاه به صورت خاص و به اسم در مورد انبياء وغيرآنان – اما چهره هاي مطرود از نظر قرآن به طور عمده جز درموارد استثنايي (ابولهب) با توصيف عناوين كلي آنان (تجاوزكاران ،مسرفين ، كافرين و ... ) بيان شده است .و دوم انتخابگري در الگوهاست . قرآن با طرح چهره هاي محبوب ومنفور در كنار هم ، جامعه انساني را به گزينش آگاهانه الگوهاي موردنظر خويش دعوت مي كند.

ج. تغيير موقعيت
 

اثر گذاري شرايط محيطي گاه به قدري است كه فقط به جابه جايي وتغيير موقعيت . تربيت فرد ممكن مي گردد . اگرچه تغيير محيط ، معمولا هزينه دارد ولي بعنوان آخرين شيوه ايجاد محيط تربيتي مساعد ‌اجتناب ناپذير ميگردد و هجرت گاه به حد وجوب مي رسد به گفته قرآن هنگاميكه فرشتگان براي قبض روح عده اي مي آيند : آنان نامطلوب بودن محيط را بهانه وعذر خود مي شمارند اما فرشتگان مي گويند: آيان زمين خدا فراخ نبود؟ پس چرا هجرت نكرديد .(70)

مبناي (5): مقاوت و تاثيرگذاري برشرايط :
 

برخي مواقع انسان در مقابل شرايط ايستادگي مي كند وحتي ممكن است تاثير هم بگذارد ، اين ويژگي از اختيار انسان است و مختص گروه خاصي نيست . قرآن مي فرمايد : يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لايضركم من ضل اذا اهتديتم : اي ايمان آورندگان به خود بپردازيد كه اگر هدايت يابيد، گمراهان به شما آسيبي نتوانند زد .(71)

اصل (5) : مسئوليت ( اختيار، اراده ،‌آزادي و آگاهي ) :
 

از نظر اسلام ،‌انسان موجودي مختار وخود آگاه و امانت دار خداوند است . قرآن مي فرمايد : إنا عرضنا الا مانه علي السموات و الارض و الجبال فابين أن يحملها و اشفقن منها وحملها الانسان .(72) برخي از امانت تعبير به تكاليف الهي كرده اند .برخي هم شناخت خدا را امانت دانسته وبرخي اختيار وآگاهي را وعقيده دارند با وجود اين دو عنصر ( اختيار و آگاهي ) انسان شايسته خليفه الهي گشته است . پذيرفتن اين كه انسان برخوردار از ا ختيار و آگاهي است ،‌اگر بعنوان يك اصل تربيتي در نظر گرفته شود نتيجه اش تربيت افراد با اراده آزاد و آگاه مي شود.(73) و افرادي كه در قبال خود وسايرين احساس مسئوليت مي نمايند . در نگرش اسلامي ، انسان همواره با يك سري الزام ها بايدهاي بيروني روبروست كه تخطي از آنها مجازات را در پي خواهد داشت . اما اين بايدها در عين حال منطق پذير و قابل دفاع است و لذا درپيروي از آنها ، اكراه و اجباري نيست . لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي(74) براين اساس فرد در قبال اين بايد و نبايدها ، با الزامي نشات گرفته از دورن به عمل بپردازد.(75)
روش هاي تربيتي : طبق اصل مسئوليت از دو روش تربيتي بحث خواهيم كرد .

الف. روش مواجهه با نتايج اعمال
 

در اين روش،‌امر و نهي جاي ندارد و نفوذ و كارآمدي آن نيز ناشي از قدرت امر ونهي نيست .پشتوانه اين روش ، حب ذات آدمي است . بر اين اساس بايد به نشان دان پيامدهاي عمل فرد اكتفا كرد . هنگامي كه فرد بيابد و ببيند كه پيامد عمل وي ، زيان خود او را بار مي آورد يا آنكه به سود خود اوست زمينه مناسبي براي يافتن انگيزه دروني نسبت به ترك يا انجام عمل را يافته است . مواجهه فرد با اعمالش در دو رتبه است در رتبه اول فرد را نسبت به پيامدها اگاه كرده ودر رتبه ديگر او را وا مي داريم تا با نتايج اعمال روبرو شود كه البته رتبه دوم كارآمدتر وقدرت متقاعد كننده در آن چشم گيرتر است . چشاندن نتايج عمل به عامل يك روش تربيتي است . چون باعث مي شود انسان امكان بازگشت از خطا رابيابد . ظهر الفساد في البر والبحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون : فساد ، به سبب كرده هاي مردم در برو بحر پديد آمدتا (خدا)نتيجه برخي اعمالشان را به آنها بچشاند باشد كه بازگرداند.(76)در اين آيه اشاره شده كه نتيجه برخي اعمال را به مردم مي چشانيم و اين، بار تربيتي آيه را نشان ميدهد.زيرا بيانگر آن است كه مردم در حدي متنبه شوند و از خطا باز گردند ، دچار نتايج اعمال خويش مي شوند .مربي در مقام انتقام كشي نيست ، بلكه بايد به اصلاح بيانديشد.

ب. روش ابتلا
 

ريشه كلمه ابتلا ، معني فرسايش مي دهد . ابتلا ، آزمودن است كه گويي فرد در اثر كثرت آزمايش ، فرسوده مي شود . لذا خداوند در مقام تربيت انسان او را دچار ابتلا مي كند.درقرآن ، 2 نوع ابتلا داريم . با تنگدستي كه انسان به صبر آزموده مي شود و با غنا كه انسان به شكر آزموده مي شود كه البته دومي بدليل اينكه انسان بيشتر در معرض لغزش و غفلت است سخت تر مي باشد (ولنبلوكم بالشر والخير فتنه .. و ما شما را به بدو نيك مبتلا مي كنيم تا بيازماييم ) (77)بر اساس اين روش مربي بايد متربي را در كام عمل افكند تا او خود پستي ها و بلندي ها را زير پا بگيرد و درهر يك ، توانهاي معيني را در خود پديد آورد، واين در اصل بمعناي ثمردهي وجود متربي است .(78)

مبناي (6) تطور وسع آدمي :
 

انسان ، استعدادهاي مختلفي دارد .قرآن كريم مي فرمايد « هوالذي جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم في ماآتاكم » (79)برتري افراد نسبت به هم در توانايي هايشان است كه خدا بصورت فطري داده است و مهم استفاده از آنهاست كه به آن شكر مي گويند واگر افراد شكر را بجاي آورند و تواناييها را در جهت درست بكارگيرند رشد مي كنند لذا طبق فرموده قرآن « لئن شكرتم لا زيدنكم» (80)لغت وسع در« لايكلف الله نفسا الا وسعها» (81)مي تواند بمعناي استعداد باشد ونيز تاب و طاقت او كه در افراد متفاوت است (در هر فردي در عين معين بودنش ، فراز و نشيب هاي مختلفي دارد .)

اصل (6): عدل :
 

چون آدميان وسعهاي مختلفي دارند اصل عدل بيانگر آن خواهد بودكه نمي توان رابطه تربيتي با افراد مختلف ويا با فردي در مراحل مختف زندگي اش را به يكسان در نظرگرفت بلكه بايد اين رابطه بصورت موازنه تنظيم شود .

روش هاي تربيتي
 

الف. تكليف به قدر وسع :
 

برطبق اين روش ( چون افراد از حيث فهم وعمل داراي وسع هاي مختلفي هستند.) مربي بايد در مواجهه با متربي ، چيزي بگويد كه در طاقت فهم او باشد و چيزي بخواهد كه درطاقت عملي اوباشد .خداوند خود اين روش را به كار برده و از مردم همانقدر طلب كرده كه به آنها داده است . لايكلف الله نفسا الا ما‌آتاها .(82) انبيا هم چنين روشي داشتند . پيامبر (ص) مي فرمودند: ما انبياء فرمان يافته ايم كه با مردم به قدر عقل آنان سخن گوييم .(83) دراين روش مربي تنها مجاز است به وسع مخاطب خودنظر بدوزد وبرپايه آن تكليف نمايد .مثلا تكاليفي كه مي توانيم بر اساس سن كودك و بزرگسال از او انتظارداشت .

ب. مجازات به قدرخطا :
 

بايد ميزان مجازات ونحوه آن تابع خطاي متربي باشد و عوامل ديگري همچون وضع و حال مربي در حين مجازات آن را تحت تاثير قرار ندهد (مثلا خشم مربي) بر اساس روش مجازات به قدر خطا مربي بايد به اين نكات توجه كند :
1.مجازات ( به عمل خطا ) تعلق مي گيرد ، نه به (نيت خطا )
2.بايد سهوي و يا عمدي بودن خطا را معين كرد .
3.خطاي سهوي اگر مقدماتش عمدي و اختياري باشد مجازات دارد.
4. مجازات فرد باتوجه به خطاي شخصي يا اجتماعي بودنش ،تفاوت دارد .

مبناي (7) : كرامت و شرافت انسان
 

انسان موجودي شريف ودر نيكوترين شكل آفريده شده است « لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم(84) »« و صوركم فاحسن صوركم » (85)حسن صورت انسان عبارتست از تناسب چهارچوب وجودي انسان با ا هدافي كه خداوند براي وي در نظر گرفته است . (86) از قرآن 3 مسئله كاملا آشكار مي گردد : 1) انسان برگزيده خداست 2) انسان با همه نقصهايي كه دارد به مقام جانشيني خدا در زمين انتخاب شده است 3 ) انسان امانت دار يك شخصيت آزادي است كه به ضرر خود ،‌آن را پذيرفته است .پس چون انسان داراي شرافت است مربي بايد در جهت رشد وكمال آنها اقدام كند .

اصل (7): عزت :
 

انسان بخاطر كرامتش ، امتيازاتي از ساير موجودات دارد . اصل عزت مي گويد انسان مكرم رابايدعزيز داشت و خدا متكفل اين امر مي باشد.خدا رب العزه است هرگاه مايه كرامت (عقل) شكوفا شود در پرتوش،‌فرد از لغزيدن در ضلالت مصون مي ماند واين مصونيت (تقوا ) سبب برتري افراد مي شود . ولله العزه ولرسوله وللمومنين(87)

روش هاي تربيتي
 

الف. ابراز توانايي ها (نعمت ها ) :
 

اگر انسان خود را ناتوان ببيند احساس ذلت مي نمايد پس مي شود با ابراز توانمندي هاي او متربي را عزيز جلوه داده به دو شرط : اول اينكه خود را كارآمد ببيند و دوم اينكه بهره اي از تقوي داشته باشد و داشته هاي خود را عطيه الهي بداند .

ب. روش تغافل :
 

اين روش راهي است براي مخفي نگه داشتن ضعف هاي متربي ، تا عزتش شكسته نشود و اين امر به بعد از به يقين رسيدن و مسلم شدن ضعف او است كه در اين مرحله بايد تظاهر به غفلت از ضعف او كنيم . خصوصا درجائيكه متربي از بر ملاساختن خطاي خود ابايي ندارد .تغافل نه تنها نشانه سادگي مربي نيست بلكه مايه بزرگواري او نيز هست . (88)

مبناي (8) : ضعف :
 

در قرآن به ضعف هاي بدن ،‌عقل ونفس اشاره شده است . مورد اخير ( ضعف نفس ) ويژگي عمومي انسان هاست و در مواردي آشكار مي شود كه انسان در برابر قبول مسئوليت قرار گرفته است قرآن مي فرمايد : خلق الانسان ضعيفاً(89)يعني نفس انسان ضعيف بوده ودربرابر تكاليف ازپاي مي نشيند و دربرابرش قوت نفس است كه او را قادر به تكاليف مي كند .

اصل (8) مسامحت :
 

انسان به خاطر ضعف نفسي كه دارد در برابر تكاليف فرو مي شكند پس اصل مسامحت براي او مراعات مي شود . خدا اساس تكاليف را بر سهولت و قابليت نيل قرار داده است . يريد الله بكم اليسر ولا يريد بكم العسر .(90) لذا به آيين پيامبر (ص) ، آيين سهله ي سمحه اطلاق مي شود مثلا خداوند تكاليف شاقي چون روزه رابراي مريضان ومسافران(كه برايشان ضرردارد) عفونموده است وآنها معاف از اين تكاليفند.

روش هاي تربيتي
 

الف. مرحله اي نمودن تكاليف
 

مثل تحريم ربا كه از منفورترين پديده هاي بشري نزد خداوند است ولي طي مراحلي ممنوع و حرام گرديد كه ابتدا با ملايمت و سپس صراحتا ممنوع گرديد كه در آيات ذيل اين مسئله را مي توان يافت : آيه 39 روم ، آيه 130 آل عمران ، آيه 281 و 275 بقره .

ب. روش تجديد نظر در تكاليف :
 

اگر ضعف متربي در انجام تكاليف ،‌روشن شد ، مربي آسانتر مي گيرد و با تجديد نظر،تكليف تازه اي را اعلام مي نمايد . مثلا خداوند حكم حرمت مباشرت با همسران در ماه رمضان را اعلام مي كند ولي چون برخي به حرام افتادند حكم رابرداشته و مباشرت در شب هاي اين ماه را حلال گردانيد .(91)

مبناي (9) : جذبه ي حسن :
 

هرچيزي كه در انسان ، نشاط انگيزد ، داراي حسن است كه اگر از طريق حسّ دريافت شود زيبايي و الّابمعناي خوبي خواهد بود.

اصل (9):‌آراستگي :
 

در جريان تربيت بايد صورت آنچه عرضه مي شود را نيك آراست تا رغبت ها برانگيخته شود .

روش هاي تربيتي
 

الف. آراستن ظاهر :
 

يك مربي بايد با آراستگي ظاهر از عوامل نفرت و گريز تهي باشد و اين بمعناي اشراف منشي نيست بكله در عين سادگي آراسته باشد « و ثيابك فطهر»(92)

ب. روش تزئين كلام :
 

مربي نبايد در عرضه كلام خود ، هر واژه اي را كه زودتر از ساير واژه ها به ذهنش دويد ،‌به كارگيرد بلكه بايد در پي آن باشد كه تعبيرهاي بلند بيافريند .

مبناي (10) : احسان :
 

يعني چيزي را به نحوي قرار دهند كه داراي حسن باشد : « صوركم فاحسن صوركم » (93)« و أحسن كما أحسن الله اليك » (94)احسان نيز همچون زيبايي بر انسان موثر است و در وي قدر شناسي وتواضع را بر مي انگيزد واز اين روست كه گفته اند : انسان بنده احسان است .

اصل (10) : فضل :
 

هرگاه مربي ازميزان ( عدل ) فاصله بگيرد و فراتر از آن رود ، به فضل روي آورده است . خدا درقرآن مي فرمايد : و لا فضل الله عليكم و رحمته في الدنيا و الاخره لمسكم فيما أفضتم فيه عذاب عظيم .(95)لذا رفتار مربي درقيد رفتار متربي نخواهد بود ، بلكه بر پايه اصالت رحمت ابراز مي شود.

روش هاي تربيتي
 

الف . توبه :
 

چنانچه براي كساني كه احيانا عمل نادرستي داشته اند را ه مسدود باشد وامكان بازگشت نبوده واحتمال تغيير رفتار نرود ونااميدي ايجاد شده و در زندگي سرخورده مي گردند از نظر تربيتي بايد راهي براي اصلاح و تغيير رفتار وجود داشته باشد . قرآن به آن دسته از افرادي كه بر نفس خود اسراف كرده وحد آن را نگاه نداشته اند واز اعتدال خارج شده اند وخطا نموده اند خطاب كرده ومي فرمايد : يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا(96)

ب. تبشير :
 

تبشير بمعناي بشارت دادن به عطايايي است كه پس از به دوش گرفتن تكاليف به فرد ارزاني خواهد شد و مظهري از فضل ورحمت است و در وجود آدمي اميد مي آفريند و او را آماده قبول زحمت مي كند اين روش همواره مورد استفاده انبيا بوده است . تبشير ناظر به آينده است ولي تشويق متوجه گذشته است.

ج. مبالغه در عفو ( ابتدايي ) : اصل فضل مانع از آن است كه فردبه محض ارتكاب اولين خطا مورد مواخذه ومجازات قرار گيرد بلكه مربي بايد ابتدا عفو كند وحتي در اين عفو مبالغه ورزد. نه اينكه در مجازات شتاب ورزد. يد عو كم ليغفر لكم من ذنوبكم و يوخركم الي اجل مسمي ... (97)
 

مبناي (11) : انديشه ورزي :
 

اگرقومي به سبب عدم تفكر ، مورد نكوهش قرار گرفته اند ، در واقع نه به سبب عدم تفكر ، بلكه به علت « عدم تفكري معين » نكوهيده شده اند اولم يتفكروافي انفسكم(98)

اصل (11) : تعقل وتفكر:
 

طبق مبناي انديشه ورزي همه انسان ها درگيرتفكرند اما آنچه مطلوب است تفكر هدايت شده است كه همسنگ ( تعقل ) مي باشد. هرگاه تفكر و تعقل به نحو مترادف به كار روند مقصود همين تفكرهدايت شده است .تعقل پويش فكري انسان را از لغزشگاهها مصون مي دارد و انرا كمك مي كند تا به حقيقت هستي ( خداوند ) هدايت يابد قرآن مي آموزد كه عقل جز بر بستر علم نمي رويد « وما يعقلها الا العالمون »(99)

روش هاي تربيتي ( مشاهده تجربه وتعقل )
 

مشاهده و مطالعه طبيعت از اموري است كه به انسان قدرت شناخت علمي مي بخشد و او را براي تصرف در طبيعت آماده مي سازد مثلا بعضي سُور قرآن به نام حيوانات نامگذاري شده تا اشاره اي باشد بر اهميت مشاهده امور طبيعي مثل سوگند هاي قرآن به ماه و خورشيد و ...قرآن افرادي را كه مشاهده ندارند را به كور و ناشنوا تعبير مي كند ( حج / 36) .تجربه اندوزي هم از روش هاي پرورش انديشه است و ذهني كه خالي باشد نمي تواند حكمي را بدون اشتباه بدهد. حضرت علي عليه السلام مي فرمايد عقل استعدادي است كه بواسطه ي علم و تجربه زياد مي شود .(100) حضرت امير مي فرمايند :عقل دو گونه است :عقل طبيعي (استعداد) و عقلي كه در اثر تجربه حاصل مي شود .هر كدام كه نباشد ديگري نتيجه مطلوب نمي دهد .(101)

مبناي (12) : آشنايي و بيگانگي با خداوند :
 

انسان ضميري آشنا با خدادارد كه بخاطر غفلت و نسيان و با پرداختن به بعض شئون از شئون ديگر باز مي ماند و آشنايي او با خدا را به بيگانگي او با خدا مبدل مي سازد قرآن مي فرمايد : فذوقوا بما نسيتم .(102)

اصل (12): تذكر:
 

جايگاه اين اصل در انديشه اسلامي ،‌آنچنان رفيع است كه گاه تنها وظيفه پيامبر (ص) تذكر گرفته شده : انّما انت مذّكر (103)اصل تذكر يعني گاه بايد آنچه را فرد به آن علم دارد براي او باز گفت يعني هميشه نبايد حرف تازه زد ، دشواريهاي آدمي همه بخاطر ناداني نيست وهمه دشواريهايش با علم چاره نمي شود . آنچه مايه ي هبوط آدم شد ناداني نبود زيرا او همه علوم را داشت - و علم آدم كلها (104)

روش هاي تربيتي
 

الف. موعظه حسنه :
 

گاهي مستمع در برابر موعظه ، مقاومت حتي لجاجت مي كند قرآن با قيد حسنه نام برده تا از موعظه سيئه جدايش كند .« ادع الي سبيل ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن (105) ويژگي هاي موعظه حسنه را مي توان در 6 مورد خلاصه نمود : 1) سخن سنجيده همراه با حكمت 2 ) پند نيكو 3) با بهترين الفاظ با مخاطب بحث كند 4 ) توام با عمل باشد 5) خيرخواهي واعظ در موعظه اش هويدا باشد 6) پند خارج از حضور افراد باشد

ب. ذكر ويادآوري :
 

ذكر و يادآوري از روشهايي است كه براي توجه دادن افراد به امور اخلاقي و تربيتي و آگاه شدن از وظايف فردي و اجتماعي به كارمي رود قرآن برپيامبر (ص) مي فرمايد : فذكر ان نفعت الذكري(106)و ذكر ان الذكري تنفع المومنين .(107) انسان فراموش كار است و گاه از نتيجه وحاصل كارها غافل مي شود . لذا بايد او را متذكر برخي وظايف نمود وبه ياد او آورد كه چه مي كند وبه چه نتيجه اي مي رسدو چه كاري بايد بكند .

مبناي (13) : هدفمندي خلقت انسان
 

از نظر اسلام انسان بيهوده خلق نشده وبه حال خود نيز رها نگرديده : افحسبتم انا خلقنا عبثا وانكم الينالا ترجعون - ايحسب الانسان ان يترك سدي (108) - و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون .عبادت كه عبارت از تقرب به خدا و نفي همه معبود ها است ، طريقه اي است براي تكامل انسان و به وسيله آن انسان ارتقا مي يابد واز مراحل پست حيواني به درجات عالي انساني مي رسد . قرآن در جايي ديگر هدف خلقت را جانشيني خدا مي داند : اني جاعل في الارض خليفه (109)

اصل ( 13) جهت داشتن اعمال ( هدفمندي اعمال )
 

هدفمند بودن خلقت انسان ،‌هدفمند بودن اعمال را در پي خواهد داشت اگر انسان بداند كه رفتار او داراي اثر و نتيجه خوبي است به تكرار آن رفتار تشويق شده و چنانچه بداند كه انجام يك رفتار نادرست به نتيجه دردناكي مي انجامد ، از آن عمل اجتناب مي كند .اين اصل بيانگرآن است كه اعمال ماهمه هدفمند است وثواب و عقاب به آنها تعلق مي گيرد . از نظر اسلام كار نادرست ، بدون كيفر و عقاب نيست مگر آنكه فرد تغيير رفتار دهد و توبه نمايد . هم چنين كاردرست و ثواب ، پاداش خواهد داشت : و من يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره (110)

روشهاي تربيتي :‌برقراري ثواب و عقاب اعمال
 

اصولا براي تربيت واصلاح رفتار نوعي پاداش و ثواب لازم است . اگر نظم و بي نظمي ، تلاش و تنبلي و بطور كلي فساد و صلاح تفاوتي نداشته باشد در افراد انگيزه و ميلي براي عمل صالح وكار درست ايجاد نمي شود .علي (عليه السلام ) در فرمان خود به مالك اشتر ( نامه 53) مي فرمايند : هرگز نيكوكارو گناهكار در نزد تو يكسان نباشند ، زيرا اين عمل ، نيكوكار را نسبت به كار خود بي ميل مي سازد و گناهكار را به بدي وا مي دارد .

اما نتايج اعمال صالح :
 

1.بهروري بيشتر و نتيجه مضاعف : من جاء الحسنه فله عشر امثالها (111)
2.ارزش معنوي و مقام ومنزلت انسان : من ياته مومنا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلي .(112)
3.داشتن زندگي توام با رضايت خاطر : فاما من ثقلت موازينه فهوفي عيشه راضيه (113)
4.استفاده بردن از زندگي عالي وحيات معقول .بنابراين در اسلام براي اعمال انسان ثواب و عقاب مقرر شده . وقتي متربّي بداندكه عمل درستش نتيجه مطلوب دارد به انجام آن ترغيب مي گردد و دانستن اينكه عمل نادرست توام با كيفر است ، سبب پرهيز از تكرار آن عمل است . البته بايد توجه داشت كه در اسلام به پاداش ، بيش از كيفر اهميت داده شده وسعي بر اين است كه از گناه و لغزش گنهكار چشم پوشي شود و مورد عفوورحمت و مغفرت قرار گيرد .(114)

رديف

مباني  (ويژگي انسان )

اصول  (دستور العمل كلي  )

روش ها (شيوه هاي كلي  )

1

تاثير ظاهر بر باطن

تغيير حالت

 1. تلقين به نفس  2.تحميل به نفس

2

تاثير باطن برظاهر

تحول باطن

 1. اعطاي بينش 2.دعوت به ايمان

3

ظهور تدريجي شاكله

مداومت و محافظت برعمل

1.فريضه سازي 2. تمرين ، تكرار، عادت دادن
3. محاسبه نفس

4

تاثير شرايط بر انسان

اصلاح شرايط (ايجاد محيط
مساعدتربيتي )

1.زمينه سازي (ايجادزمينه سالم تربيتي )2.اسوه سازي 3. تغيير موقعيت

5

تاثيرگذاري برشرايط

مسئوليت (اختيار، اراده ،آزادي و آگاهي )

1. مواجهه با نتايج اعمال 2.ابتلاء

6

تطور وسع آدمي

عدل

 1.تكليف به قدروسع 2.مجازات به قدر خطا

7

كرامت وشرافت انسان

عزت

 1.ابراز توانايي ها 2. تغافل

8

ضعف

مسامحت

 1. مرحله اي نمودن تكاليف 2.تجديد نظر در تكاليف

9

جذبه حسن

آراستگي

 1.آراستن ظاهر 2. تزئين كلام

10

احسان

فضل

 1. توبه 2.تبشير 3. مبالغه در عفو

11

انديشه ورزي

تعقل وتفكر

 1. مشاهده 2. تجربه 3. تعقل

12

آشنايي و بيگانگي با خدا

تذكر

1.موعظه حسنه 2. ذكر يادآوري

13

هدفمندي خلقت انسان

جهت داشتن اعمال (هدفمندي اعمال )

برقراري ثواب وعقاب اعمال


پي‌نوشت‌ها:
 

37. احمدي، احمد (1380)، اصول و روش هاي تربيت در اسلام، انتشارات دانشگاه اصفهان
38. اسراء/ 16
39. يونس/ 26
40. اعلي/ 14
41. نادي، محمدعلي (1383)، تعليم و تربيت در اسلام، گروه روانشناسي و امور تربيتي، ص 31 تا ص 37
42. باقري ، خسرو ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
43. انعام/ 165
44. نساء/ 28
45. علق/ 6و7
46. مجمع البيضاء / ج 1/ ص 171
47. نادي، محمد علي (1383)، تعليم و تربيت در اسلام، گروه روان شناسي و امور تربيتي، ص 39
48 . ابراهيم / 24
49. حاقه 46/ 44
50. باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
51 . نهج البلاغه ، قصار 207
52. فرقان / 77
53. اسرا ء / 37
54 . باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
55.ميزان الحكمه ج 9 ص 665
56 . باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
57 . اصول كافي
58 . اسرا ء / 23
59 . باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
60 . آل عمران / 167
61 . انعام / 104
62 . نحل / 106
63. مطفقين / 14
64 . باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
65 . طه / 132
66 . وسائل الشيعه
67 . محجه البضياء ، ج 3 ص 94
68 . احزاب / 21
69 . باقري ،‌نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
70 . نساء / 97
71 . مائده / 105
72 . احزاب / 72
73 . احمدي ، اصول و روش هاي تربيت اسلامي
74 . بقره / 256
75. باقري ، نگاهي دوباره يه تربيت اسلامي
76. روم / 41
77 .انبيا / 35
78 .باقري / نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
79.انعام / 165
80 .ابراهيم / 7
81 . بقره / 286
82. طلاق / 7
83 . بحار به نقل از الحياه ، ج 1 ، ص 146
84 . تين / 4
85 . غافر / 64
86. الميزان ، ج 38 ص 238
87 . منافقون / 8
88 . باقري ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي
89.نساء / 76
90. بقره / 186
91. بقره / 18
92 . مدثر / 4
93 . تغابن / 3
94. قصص / 77
95. نور /14
96 . زمر / 52
97 . ابراهيم / 10
98 . روم /8
99 . عنكبوت / 43
100 . غررالحكم ، ص 67
101 . بحارالانوار ج 17 ، ص 116
102 . سجده /14
103 . غاشيه /21
104 . بقره / 31
105. نحل /125
106 . اعلي / 9
107. ذاريات / 55
108 . قيامت / 36
109 . بقره /31
110 . زلزال / 7و8
111. انعام / 160
112 . طه /74
113 . قارعه / 6
114 . احمدي ، اصول و روشهاي تربيت در اسلام .
 

منابع
1.قرآن كريم
2. دشتي ، محمد مهدي ، ترجمه نهج البلاغه . قم : انتشارات موسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمومنين ( عليه السلام ) ، ( 1381)
3. احمدي ، احمد ،‌اصول و روش هاي تربيت در اسلام ، اصفهان : انتشارات دانشگاه اصفهان ،(1380).
4. الماسي ، علي محمد ، تاريخ مختصر تحول تعليم وتربيت در اسلام وايران . تهران : انتشارات رشد ، ( 1382)
5. باقري ، خسرو ، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي ، تهران ، انتشارات مدرسه ،( 1378)
6. ديلمي ،‌احمد . آذربايجاني ،‌اخلاق اسلامي ، قم : انتشارات دفترنشر وپخش معارف ،‌( 1379).
7. شريعتمداري ،‌علي ، تعليم وتربيت اسلامي . تهران : انتشارات اميركبير ، ( 1380)
8.قطب ، محمد ، روش تربيتي اسلام‌، ترجمه : جعفري ، م ، انتشارات سهامي انتشار ،( 1353)
9. سلطان زاده ، اكبر ،‌بيماري هاي مغز و اعصاب و عضلات ، تهران :انتشارات مولف، ( 1374)
10.امامي ميبدي ، محمد علي ،‌آناتومي تشريحي ، تهران : انتشارات سماط، (1379)
11. مطهري ، مرتضي ، تعليم وتربيت در اسلام ، ا نتشارات چاپ فجر، ( 1388)




 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط