موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (2)

اجراي شريعت غراي محمدي، مهم ترين شعار طالبان بوده است که تمامي اقدامات آن ها بر اساس آن، توجيه مي شده است. منظور طالبان از شريعت چيست؟ طالبان چه برداشتي از شريعت دارند؟
سه‌شنبه، 26 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (2)

موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (2)
موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (2)


 

نويسندگان: دکتر محمدرضا تاجيک - علي رضا شريفي




 

3. گفتمان هاي رقيب
 

الف) گفتمان طالبان
گفتمان طالبان داراي دال مرکزي «شريعت» و هفت دال ديگر است که در کنار دال شريعت مفصل بندي شده است.
الف) شريعت
اجراي شريعت غراي محمدي، مهم ترين شعار طالبان بوده است که تمامي اقدامات آن ها بر اساس آن، توجيه مي شده است. منظور طالبان از شريعت چيست؟ طالبان چه برداشتي از شريعت دارند؟
يک نکته در مورد طالبان کاملاً واضح و روشن است و آن، اين که: طالبان بر خلاف اکثر جنبش هاي اسلامي ديگر، تئوريسين، مغز متفکر و نظريه پرداز نداشته اند. سواد اسلامي ملا عمر در حد بسيار ابتدايي بوده و در هيچ مرکز مهم اسلامي تحصيل نکرده است. (8) ديگر سران طالبان نيز وضعيت مشابه دارند. حال بايد پرسيد که طالبان از چه جريان هاي فکري در جهان اسلام متأثر بوده اند؟ در پاسخ به اين پرسش چند احتمال وجود دارد:
الف) مدرسه ديوبند
در ميان جنبش هاي اسلامي، جنبش شاه ولي الله دهلوي (1703-1762)معروف است. بعد ها در ميان مسلمانان هند، نقش عمده را سيد احمد بارلوي (1831-1786) بازي کرد که از شمال شرق شبه قاره برخاسته بود. کار ابتکاري جنبش بريلوي، ايجاد مدرسه ي علوم اسلامي در ديوبند، نزديک دهلي، در سال 1867 بود. از سال 1947 به بعد بسياري از علماي افغانستان از اين مدارس بيرون آمدند. همچنين، از دهه ي 1950 به بعد، احزاب اسلامي از جمله جماعت اسلامي، سپس جماعت علماي اسلامي به کمک وهابي هاي عربستان، مدارس زيادي در اين منطقه ايجاد کردند. (9) اکثر قريب به اتفاق نيرو هاي طالبان، کساني بودند که در اردوگاه هاي مهاجرين زندگي مي کردند و در اين مدارس تحصيل کرده بودند.
ب) جنبش وهابيت
شاه ولي الله دهلوي معاصر با محمد بن عبدالوهاب بود. اما شواهدي دال بر متأثر بودن دهلوي از ابن عبدالوهاب و حتي اين که دهلوي، او را ديده باشد، وجود ندارد. (10) گسترش فوق العاده ي مدارس در شمال پاکستان خصوصاً در اردوگاه هاي پناهندگان، حمايت مالي و تسليحاتي عربستان سعودي از طالبان و به رسميت شناخته آن به عنوان دولت قانوني، شباهت بسياري از نهاد ها و رفتار طالبان به عربستان از قبيل: پليس مذهبي (امر به معروف)، قطع دست سارقين، سختگيري در مورد زنان و ... باعث شده است که عده اي شريعت مورد نظر طالبان را متأثر از وهابيت قلمداد کنند. (11)
از ميان احتمالات فوق، تأثير مکتب ديوبند هند و جماعت العلماي پاکستان و شاخه ي تندرو سپاه صحابه و همچنين جنبش وهابيت در برداشت طالبان از شريعت قابل اثبات است. اما اينها تنها عامل تعيين کننده ي ديدگاه ديني طالبان نيستند. در کنار آموزه هاي مرسوم در مدارس ديني، سنت قبيله اي پشتون (پشتونوالي) و وضعيت اجتماعي، اقتصادي و رواني افراد طالبان را نيز در برداشت آنان از شريعت، بايد اضافه کرد. بنابراين، دال شريعت، معجوني است از: قرائت ديوبندي و وهابي از اسلام، پشتونوالي و برداشت هاي طلابي که در وضعيت اجتماعي خاص اردوگاه از ملايان کم سواد، چيز هايي در مورد اسلام آموخته اند.

2. امنيت
 

دال امنيت، نقش بسيار اساسي در گفتمان طالبان دارد. مفصل بندي اين دال باعث شد که گفتمان آن ها در بسياري از مناطق افغانستان مقبوليت يافته و به صورت هژمون درآيد. ناامني هاي زياد در افغانستان، باعث شد که وقتي طالبان از قندهار سر بر آوردند و شعار ايجاد امنيت سر دادند، مردم رنج کشيده ، آنان را فرشته ي نجات خود پنداشتند. استقبال عجيب از طالبان و سقوط ولايات يکي پس از ديگري به دست طالبان، ناشي از افسانه ي ايجاد امنيت بود. البته طالبان در هر شهري که مسلط شده بود، خصوصاً در مناطق پشتون، امنيت کامل را برقرار کرده بود. مردم در هنگام نماز، مغازه هاي شان را با در باز رها مي کردند و به مسجد مي رفتند.

3. حکومت خدا
 

يکي از دل هاي موجود در گفتمان طالبان «حکومت خدا» مي باشد؛ اين شعار طالبان معروف است که «ما حکومت خدا را در زمين خدا پياده مي کنيم». عده اي معتقدند که طالبان از اسلام به عنوان ايدئولوژي سياسي استفاده نکرده اند؛ بلکه آنان درصدد بودند جامعه افغانستان را به وضعيتي برگرداند که قبل از اصلاحات امان الله اداره مي شد. (12)
شعار طالبان، اين است: «ما حکومت خدا را در زمين خدا پياده مي کنيم». حال اين حکومت چگونه است؛ سلسله مراتب آن چگونه است؛ نهاد هاي آن کدامند؛ و ... از لحاظ نظري چيزي در اين مورد وجود ندارد و بايد آن را از عملکرد طالبان استخراج کرد.
عملکرد آنان از اين قرار است: يک، تغيير نام جمهوري افغانستان به «امارت اسلامي» افغانستان. دوم، دادن عنوان «اميرالمومنين» به بالاترين مقام جنبش. سوم، اجراي دقيق قوانين بر اساس برداشت سنتي از کتاب و سنت از قبيل: قطع دست سارقين، سنگسار کردن زناکار، خراب کردن ديوار بر سر مجرم، پوشش کامل زنان، ريش گذاشتن مردان، عدم اشتغال زنان در بيرون از خانه و ... .

4. امر به معروف
 

يکي ديگر از دال هاي موجود در گفتمان طالبان، دال «امر به معروف» است. امر به معروف و نهي از منکر، يکي از آموزه هاي دين اسلام است که بر اساس آن هر فرد مسلمان موظف است تا به هر نحوي که ممکن است به گسترش کار هاي خير و جلوگيري از فساد اقدام نمايد. رئيس اداره ي امر به معروف و نهي از منکر، مولوي قلم الدين است. به قول احمد رشيد: «هيکل و نام مولوي قلم الدين در شهر لرزه بر اندام هر کسي مي افکند.» (13) نهاد امر به معروف زير نظر مستقيم شخص اميرالمؤمنين بوده و از او دستور مي گيرند. (14)
در کشور فقير و بحران زده ي افغانستان، نوع پوشش، مقدار موي سر و ريش، نحوه ي راه رفتن، حضور روزانه پنج بار در نماز، و ... دغدغه ي اول حکومت و مردم محسوب مي شد.

5. زنان
 

زنان و نحوه ي نگاه به زن در گفتمان طالبان جايگاه ويژه اي دارد. طالبان، سختگيرانه ترين مقررات را درباره ي آنان وضع کرده اند. ملاعمر، خود سه زن داردو هر سه زن در بيسوادي کامل به سر مي برند. (15) در روستايي که ملا عمر پرورش يافته و بزرگ شده، حتي يک دختر تاکنون به مدرسه نرفته است. (16) ملا عمر، رهبر طالبان در برابر فشار هاي شديد بين المللي در مورد تضييع حقوق زنان، موضع خصمانه گرفته و اعلام کرد: «دستيابي زنان به تحصيل و آموزش در مراکز تحصيلي به معني اعمال سياست کفر و ترويج بي عفتي و فحشا در افغانستان است. طالبان هرگز به زنان اجازه ي تحصيل و اشتغال در سازمان هاي دولتي و غير دولتي را نخواهد داد». (17) از 33 فرمان که رياست امر به معروف طالبان در سال 1996 در کابل صادر کرده است، 14 حکم مخصوص زنان و 17 حکم مشترک بين مرد و زن مي باشد.

6. پشتونيزم
 

پشتونيزم به گرايشي اطلاق مي شود که قائل به برتري خوني، قبيله اي و نژادي پشتون ها بر ساير اقوام و مليت افغانستان است. پشتونيزم بر اين باور است که افغانستان سرزمين مخصوص پشتون هاست و ديگر اقوام در آن هيچ حقي ندارند. لذا بايد حکومت و تمامي مقدرات کشور در دست پشتون ها باشد. افغانستان، ملک طلق پشتون است و در هر جا که بخواهند زندگي مي کنند؛ هر جا را که بخواهند مرتع و چراگاه قرار مي دهند؛ و هر طور که بخواهند کشور را اداره مي کنند. (18)

7. خشخاش
 

طالبان در ابتدا در ظاهر مخالف کشت خشخاش بودند. با توجه به دال شريعت که دال مرکزي گفتمان طالبان است، کشت و استفاده ي خشخاش و ديگر مسکرات جايز نيست. طالبان نيز اداره اي تحت عنوان «اداره ي مبارزه با مواد مخدر» داشتند. اما طالبان به دو دليل به سوي مفصل بندي «کشت خشخاش» در گفتمان خود کشانده شده و براي آن مجوز شرعي درست نمودند تا با دال مرکزي شريعت سازگار شود:
اول، فشار هزينه هاي جنگ و اداره ي روزمره ي امور و دوم، بعد از آن که طالبان حدود 95% خاک افغانستان را در کنترل در آوردند، انتظار داشتند که جامعه ي بين المللي، آنان را به رسمت بشناسند. اما عدم شناسايي طالبان از سوي جامعه ي بين المللي، آنان را به عکس العمل واداشت. آنان از سر لجبازي، سختگيري نسبت به زنان را افزايش داده و براي کشت خشخاش، مجوز شرعي درست نموده و به محصولات آن، ماليات 20% شرعي بستند. (19) هرج و مرج داخلي و ناامني، هزينه ي حمل و نقل کالاي قاچاق و مواد مخدر را چندين برابر افزايش داده بود؛ لذا قاچاقچيان، در مقابل تأمين امنيت راه ها توسط طالبان، مبالغ کلاني به طالبان پرداخت مي کردند. (20)

8. شيعه ستيزي
 

برخاستن طالبان از مدارس ديني پاکستان که بيشتر با حمايت مالي عربستان سعودي اداره مي شود، وابستگي طالبان به جماعت العلما و شاخه ي تندرو و ضد شيعي سپاه صحابه و ريشه داشتن آنان در مکتب ديوبند هند، اين انتظار را موجه مي ساخت که آنان گروه شيعه ستيز باشند. ماهيت ضد شيعي آنان اولين بار با به شهادت رساندن مزاري آشکار شد. آنان بار ها در مساجد و از بلندگو ها اعلام کردند که شيعيان کافر هستند، بنابراين يا بايد مسلمان (سني) شوند يا جزيه بپردازند. يا اعلام کردند که شيعيان، سه راه بيشتر پيش رو ندارند: مرگ، رفتن به ايران و مسلمان شدن.
وقتي طالبان براي فتح مزار شريف آماده مي شدند، ملا عمر براي بالا بردن انگيزه ي نيرو هايش اعلام کرد: «کشتن شيعيان گناه نيست؛ زيرا آنان کافر هستند». (21)
نمودار شماره 7- مفصل بندی دالها در گفتمان طالبان

موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (2)

پي نوشت ها :
 

8- احمد رشيد، طالبان، اسلام، نفت و بازي بزرگ، ترجمه ي اسدالله شفايي و صادق باقري، (تهران، دانش هستي، 1379)، ص 49.
9- پيتر مارسدن، طالبان، ترجمه ي کاظم فيروزمند (تهران: نشر مرکز، 1379) ص 120.
10- احمد موثقي، جنبش هاي اسلامي معاصر (تهران: سمت، 1380)، ص 192.
11- احمد رشيد، پيشين، ص 305-219؛ انورالحق احدي، «عربستان سعودي، ايران و جنگ افغانستان»، در افغانستان، طالبان و، ويليام ميلي، ترجمه ي عبدالغفار محقق، (مشهد: ترانه، 1377).
12- مارسدن، پيشين، ص 127.
13- احمد رشيد، پيشين، ص 167.
14- همان، ص 169.
15- همان، 49.
16- همان، 174.
17- عصمت اللهي، محمد هاشم و ديگران، جريان پر شتاب طالبان (تهران:انتشارات الهدي، 1378)، ص 137.
18- چنگيز پهلوان، افغانستان عصر مجاهدين و برآمدن طالبان (تهران: نشر قطره، 1377)، ص 30.
19- همان، ص 183.
20- همان، ص 117.
21- عصمت اللهي، پيشين، 172.
 

منبع:فصلنامه علوم سیاسی (46)، انتشارات دانشگاه باقر العلوم،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما