![سلطه جنيان بر مدعيان سلطه جنيان بر مدعيان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/7747955f-55f2-47fb-bfbe-7b5a95a0d8a6.jpg)
سلطه جنيان بر مدعيان
گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين محمد رضا عابديني
اشاره
* با تشکر از بذل محبت شما که قبول زحمت کرديد لطفاً براي آغاز گفت و گو، مختصري درباره حقيقت جن براي ما بفرماييد.
در قرآن آمده که شيطان هم از جن بود.(3) اين هم مطلب خيلي مهمي است که شيطاني که اين همه با انسان کار دارد، از گروه اجنه مي باشد. جنيان از آتش هستند و شيطان هم با استدلال به خلقت خود از آتش، خود را بالاتر از آدم مي داند.(4)
در سوره جن مطلب چنين بيان مي شود که جنيان به هم مي گويند: ظاهرا خبر عظيمي در عالم اتفاق افتاده و به ما اجازه نمي دهند در مراتب آسمان نفوذ داشته باشيم و دست ما کوتاه شده و بايد از اين به بعد از دور رصد کنيم.(5) اين مطلب هم يکي از حقايق عظيم و درعين حال مبهم قرآني است.
آيات قرآن، روايات و همچنين شهود عارفان ما را از اين موضوع مطلع مي کند که جنيان دو دسته اند: مؤمن و کافر؛ پس هم مکلفند و هم اختيار دارند که در روايات نيز به اين مطلب تصريح شده است.
از حيث کمال، جنيان نسبت به انسان ها ضعيف ترند، بنابراين نبي و هدايتي که براي انسان ها مي آيد براي آنان هم خواهد بود. حضرت آيت الله حسن زاده مي فرمودند: همچنان که برخي از انسان ها جن زده مي شوند، برخي جنيان نيز انسان زده مي شوند؛ و انسان غير مؤمني او را مسّ (6) مي کند.
حضرت آيت الله بهجت (ره) که الي ماشاءالله اخبار درباره ارتباط آنها با علما و شهودات خودشان و ديگران داشتند.
مطلب ديگر اين است که جنيان با توجه به بساطت و لطافت وجود مادي اي که دارند، توانايي رفت و برگشت سريع تري نسبت به انسان ها دارند و اين دليل کمال آنها نيست. همان طور که ما نمي توانيم از ديوار رد شويم؛ ولي حرارت مي تواند و آنها هم که از جنس آتش هستند چنين قابليتي دارند؛ زيرا حجاب هاي کمتري براي آنها وجود دارد و از در و ديوار به راحتي عبور مي کنند. ابن عربي در « فتوحات » بحث هاي مفصلي درباره حقيقت، حيات، نکاح و ... جنيان آورده که بخشي از آنها در آيات و روايات است و بخشي از شهودات عارفان است و بايد در جاي خود درباره آنها بحث شود. با اين حال شايد ابهام و اجمال در بيان علما درباره جنيان هم تبعيت از آيات و روايات باشد؛ هر چند که وقايع و حوادث بسياري به دست جنيان اتفاق افتاده است.
خلاصه:
جن يکي از مخلوقات خداست؛
از انسان ضعيف تر مي باشد؛
با عالم انسان ها در ارتباط است براي هدايت و ضلالت؛
آنها از يکديگر تأثير مي پذيرند: در هدايت، جن از انسان و در ضلالت، هر دو بر هم اثر گذارند.
* آيا ممکن است ميان انسان ها و جنيان رابطه برقرار شود؟
ميان جن و انس هم اصل اقتضاي ارتباط در وجود همه انسان ها موجود است و بعد از برقراري رابطه اين رابطه دو طرفه مي شود؛ بنابراين هر دو طرف مي توانند بر هم اثر گذار باشند.
البته از حيث فعليت، ممکن است الآن يک جن از يک انسان مورد نظر ما بالاتر باشد؛ ولي از لحاظ قوا، توانايي و استعداد، همه جنيان از انسان ها ضعيف ترند. بنابراين حداکثر فعليت يک جن، هميشه از حداکثر فعليت يک انسان پايين تر است؛ البته اگر اين استعداد فعليت پيدا کند.
بنابر روايات فراوان، جنيان چون نمي توانسته اند بدون رسول باشند، همواره در ارتباط با همه انبياء بوده اند و آنها براي طرح سؤالات، رفع شکايات و اختلافات و ديگر کارها مرتب به سراغ ايشان مي آمده اند. البته جنيان به سبب بساطتي که دارند، عمرشان به طور طبيعي از انسان ها خيلي طولاني تر است. آيت الله بهجت(ره) مي فرمودند: در عالم جن اهل تسنن وجود ندارند؛ چون تعدادي از جنياني که روز غدير حضور داشته اند، هنوز زنده اند و جزئياتي را از آن روز به ياد دارند و نقل مي کنند که انسان ها نقل نکرده اند و در کتب نيامده است.
* اين رابطه از کدام طرف برقرار مي شود؟
جن به علت بساطت، رابطه قوي تري مي تواند برقرار کند؛ ولي در حالت اوليه، خداوند اين قدرت را در او قرار نداده که بتواند در انسان تصرف کند و خداوند اين راه تصرف را باز نگذاشته است؛ جز اينکه به واسطه انسان ديگري محقق شود. جنيان ضعيف تر از آن هستند که بتوانند در ضعيف ترين انسان ها اثر گذار شوند. جنيان داراي کمال و اقوياي آنها که اصلاً دنبال چنين تأثيرگذاري هايي نيستند و بيشتر براي تعلم سراغ انسان ها مي آيند. آنهايي هم که براي شقاوت و ضلالت سراغ انسان ها مي آيند باز قدرت تصرف را ندارند. شياطين رانده شده مي توانند به طور مستقيم با انسان ها ارتباط برقرار کنند و حساب آنها از جنيان جداست. جنيان مرده( رانده شده) از طريق ديگر انسان ها مي توانند با بقيه رابطه برقرار کنند.
* اين رابطه چگونه آغاز مي شود؟
در روايات آمده است که، خداوند رحمت کند برادر ما آصف را که با دانستن تنها يک حرف از علم اعظم، عرش عظيم بلقيس را به قدر نگاه کردني جابه جا کرد. در اينجا قرآن يکي از سرکردگان و قدرتمندان جن را با يکي از انسان ها که بهره اي از علم کتاب داشته، مقايسه کرده؛ يعني يک سر کرده را با انساني که عالي ترين نبوده، قياس کرده است.
در برقراري رابطه هم لازم است ميان دو طرف سنخيت به وجود آيد. برخي اذکار، اوراد و ادعيه، انخلاع(10) و ضعيف کردن توجه به بدن ، ميان فرد و جنيان مؤمن سنخيت ايجاد مي کند و او که به دنبال اين سنخيت و به تصرف درآوردن آنان نبوده، مي تواند از همراهي و ياري آنان که براي رهزني نيامده اند، بهره مند شود. اگر کسي دنبال اين تصرفات باشد، دچار ابتلا خواهد شد. يک انسان مي تواند تا جايي پيش برود که از ياري ملائک بالاتر و از آنها نيز بهره مند شود. براي نمونه مرحوم علامه ماجرايي را نقل مي کند که در طول اشتغال به فلان ذکر و برنامه به هيچ رؤيت و مطلب حاشيه اي دقت و به آنها که به تو وارد مي شوند، اعتنا نکن. در طول اشتغال ايشان به اذکاري، ظاهراً حوريه اي سراغ ايشان مي آيد و هرچه جلوه گري مي کند، مرحوم علامه اعتنا نمي کنند و او با رنجش مي رود و علامه اين صحنه رنجيدن را تا مدت ها درخاطر داشتند.
جن در عالم مثال نازل با انسان ها رابطه برقرار مي کند. در ملکوت اسفل اين رابطه خيلي به چشم مي آيد؛ ولي در ملکوت اعلي به همان اندازه رابطه با جن عادي است که الآن انسان ها با هم رابطه دارند. اين مطلب بحث مفصلي است که مجال مفصلي مي طلبد.
در مؤمنان اين رابطه خيلي مهم نيست؛ ولي وقتي جني با يک غير مؤمن رابطه برقرار مي کند و خبرهايي به او مي دهد، براي او خيلي شادي آفرين مي شود.
* چرا جنيان غير مؤمن به دنبال برقراري رابطه با انسان ها هستند؟
يک نکته را هم در اينجا يادآور شوم که در دوران کودکي براي بسياري از انسان ها امکان برقراري رابطه به وجود مي آيد و بعضي آن را چشيده، دنبال مي کنند؛ ولي اکثراً آن را فراموش مي کنند. البته برخي هم با آموزش، اين مطلب را مي آموزند و ادامه مي دهند و دنبال بعد از آن مي افتند؛ چون خبرهاي غيبي و مطالبي که از ديد بقيه پنهان است و تأثير گذاشتن در زندگي بقيه براي بروز و ظهور دشمني ها، براي آنها خيلي جاذبه دارد و مي خواهند خودشان را اشباع کنند.
* جنيان به ازاي تسخير انسان ها به آنها چه قدرت ها و توانايي هايي مي دهند؟
ببينيد اين رابطه پيچيده است. براي ضلالت فرد، مدت ها مي آيند، ايجاد انس و اطمينان مي کنند و حتي مطالبي ناب را به يک استاد و فقيه ارائه مي کنند تا به مرور زمان حقيقت نيت خود را آشکار کنند و از ابتدا معلوم نيست براي چه آمده اند. پس به اين راحتي نيست که هر کسي بفهمد براي چه مقصودي با او رابطه برقرار کرده اند و او از اشقياي جن است يا سعداي آنها؟ بايد فرد دائماً ميزان را در دست داشته و لحظه به لحظه مراقبه داشته باشد؛ حتي انساني که با جن سعيد رابطه برقرار کرده باشد، جز انسان معصوم حتي ممکن است در چنين شرايطي يک عالم بزرگ دچار انحراف و انحطاط شود. اگر ديگران هم به خود او و بدون داشتن معيار، دل بسته باشند با انحراف او همگي گمراه مي شوند و اين بالاترين حالت تحقق خواسته آن جن است. از اين دست افراد فراوان وجود داشته اند. ما عنان خود را تنها به معصوم (ع) با خيال راحت مي توانيم بسپاريم و نه هيچ کس ديگر. تنها اوست که هر چه گفت حلال يا حرام است، مي توان قبول کرد؛ ولي درباره بقيه، هر لحظه بايد مطالبشان را سنجيد.
علاوه بر خبرهاي غيبي، فراموش نکنيم ممکن است تا مدت ها جني معارف ناب را در اختيار فرد قرار دهد تا نهايتاً او را گمراه سازد. کارهاي خارق العاده و عجيب، درمان ها و بسياري از اين امور که فراوان در ميان مس شدگان جنيان قابل مشاهده است. علت داشتن از اين دست علم و قدرت ها، بساطت جن هاست که پيش از اين عرض کردم.
مدعياني که به اتکاي قدرت يا دانش جن ها، مردم را به سمت خود جلب کرده اند، بوده و الآن هم هستند و افراد فريب اينها را خورده اند. فراموش نکنيم اين قدرت ها و دانش ها را در سطح خيلي خيلي بالاتري مي توان از راه مشروع و سر سفره معارف اهل بيت (ع) بدون کوچک ترين لغزشي به دست آورد. گفت و گوي مشهور رشيد هجري، ميثم تمار و حبيب بن مظاهر در «کوفه» و خبرهاي غيبي آنها که از سفره معارف اميرالمؤمنين (ع) ارتزاق کرده اند، در تاريخ مشهور است و مردم وقتي خبرهاي غيبي آنان را مي شنيدند آنان را ديوانه و مجنون خطاب مي کردند. بنابر برخي نقل ها ابن عباس حداقل هفت دوره قرآن را نزد اميرالمومنين (ع) تلمذ کرده بود؛ با اين حال وقتي ميثم تمار به او گفت بيا تا تفسير قرآني از اميرالمؤمنين (ع) به تو بگويم که تا به حال نشنيده باشي و او هم باور نمي کرد! در تاريخ آمده که حضرت در دوره حکومتشان روزي يک ساعت به دکان ميثم مي رفتند و به او قرآن مي آموختند و حتي گاهي که ميثم کار داشت، به جاي او خرمافروشي هم مي کردند. در زماني، ميثم حقايقي از قرآن را براي ابن عباس نقل کرد و او هم مي نوشت تا جايي که به سرنوشت خود و ماجراي شهادتش رسيد. ابن عباس در مقام انکار مي خواست همه مطالب قبلي را هم نابود کند که ميثم به او گفت: صبر کن و ببين اگر بعدها همين طور شد که يعني مطالب قبلي هم درست است و الا همان موقع اينها را از بين ببر و عجله نکن. مواطن شاگردان اهل بيت (ع) خيلي متفاوت بوده و به هر که بر اساس ظرفيتش افاضه مي کرده اند.
* آيا ممکن است اين غيب گويي ها و کارهاي خارق العاده منشأ الهي، مثلاً متأثر از معارف حضرت علي (ع) و علم غيب ايشان باشد؟
حضرت علي (ع) چه در عالم انسان ها و چه در عالم جن اين دست معارف خود را تنها به آناني ارائه مي کردند که در مسير هدايت گري آنها خللي ايجاد نشود. در قرآن آمده که هاروت و ماروت دو ملک بودند که سحر را به شرطي به مردم مي آموختند که از آن سوء استفاده نکنند؛ ولي مردم سوء استفاده کردند، به عبارت ديگر مي توان تصور کرد، حتي اگر علمي منشأيي الهي داشته باشد، ولي ممکن است باز هم مورد سوء استفاده قرار گرفته و در مسيري غير الهي از آن استفاده شود و سبب ابتلا باشد؛ اما نظامات معصوم مطلق با نظام بقيه تفاوت دارد و سراغ نداريم کسي را که از اين نوع معارف علوي سوء استفاده کرده باشد و ايشان هيچ استعدادي را نمي گذارند ضايع شود. در جنگ نهروان نقل شده حضرت کساني را مي کشتند که در نسلشان هيچ مؤمني وجود نداشته باشد و اگر هم بنا بود بقيه کشته شوند و واجب القتل بودند، به دست غير ايشان کشته مي شدند و خودشان آنها را نمي کشتند. هر چند ضلالت و گمراهي با ظهور معصوم به کمال مي رسد؛ اما کسي با معصوم دچار ضلالت و شقاوت نمي شود؛ مثلا ابولهب در برابر رسول خدا (ص) شقاوتش تام شد؛ اما کسي از معارف ايشان گمراه نشد. حضرت علي (ع) هم تنها به کساني اين نوع معارف خود را مي آموختند که دچار شقاوت نشود.
يک نکته را هم فراموش نکنيم که گروه اندکي از جنيان مي توانند پيش گويي کنند وخيلي عميق و طولاني مدت نمي توانند در گذشته و آينده حرکت کنند و ببينند؛ يعني سعه وجودي زيادي ندارند.
* آيا اين قدرت ها و دانش هاي خارق العاده مي تواند نشانه حقانيت يک نفر باشد؟
مطلب ظريفي را هم به اجمال عرض کنم که بسياري از اخبارها و روابط جني را انسان گمان مي کند از ناحيه خودش است و غريبه را نمي بيند چون در نظام تجرد سُفلي است و در نظام بدني نيست. من و شما که مقابل هم نشسته ايم، معلوم است که دو نفريم؛ اما در رابطه با جن، انسان مطالب را از درون خود مي بيند، نه بيرون و جدايي احساس نمي کند و همين باعث مي شود که احساس قدرت بکند و غريبه اي را نمي بيند که نسبت به او حساس شود و موضع بگيرد؛ به طور مثال در يک پيوند ساده اعضا براي اينکه بدن آن را رد نکند، مجبورند تا چند وقتي با يک سري داروها و آمپول ها، سيستم دفاعي بدن را ضعيف کنند تا عضو تازه وارد را پس نزند و به او حمله نکند. وقتي شما يک حرف را از ديگري مي شنويد، در ابتدا يک حالت دفاعي نسبت به آن داريد و در قبول آن مقاومت مي کنيد؛ اما همان مطلب اگر به ذهن خودتان خطور کند، ديگر مقاومت نمي کنيد. عمده تصرفات شياطين و جن از درون و از راه خطورات است که فرد در برابر آن مقاومت نمي کند. اين يکي از مطالب عظيم است که اگر باز شود، مي فهميم که چقدر تصور اوليه ما از جن و شيطان غلط است. البته در جانب مَلَکي هم همين طور است و ممکن است ملکي مطلبي به من القا کند و من تصور کنم آن مطلب از خودم است و دچار عجب و غرور شوم.
* با در نظر گرفتن مصاديق معاصر و به خصوص زنده مدعيان معنويت و مهدويت اگر مطلبي باقي مانده بفرماييد.
اي بسا ابليس آدم رو که هست
پس به هر دستي نبايد داد دست
آيت الله بهجت (ره) مي فرمودند: شيطان هيچ وقت نمي آيد انسان را با بدي به سمت خود جذب کند؛ يعني هيچ وقتي به يک مؤمن نمي گويد بيا مثلاً شراب بخور؛ بلکه در روايات داريم ممکن است به يک فرد اهل عبادت اين طور تلقين کند که بيشتر عبادت کن يا وقتي تصميم به استمرار در انجام عملي صحيح را داشته باشد، شيطان يک عمل بزرگ تر و بهتر را پيش روي شما قرار مي دهد تا از اين عمل کوچک و دائمي دست برداريد، چون مي داند اين عمل کوچک دوامش توانش است و يک عمل کوچک ملکه شده خيلي براي شيطان سنگين است. براي همين در روايات آمده « قليل يدوم خير من کثير لا يدوم؛ عمل کم با دوام از عمل زياد بي دوام بهتر است.» بايد عمل کوچک را حفظ کنيم و به بزرگ تر دست بزنيم؛ ولي شيطان به ما القا مي کند که عمل کوچک را به بهانه بزرگ تر کنار بگذاريم. عمل هر چقدر هم که بزرگ باشد وقتي دوام نداشته باشد، اثرش زودگذر و آني است . به تعبير آيت الله بهجت (ره)، شياطين غالباً انسان ها را از راه کمالات گول زده اند. بنابراين انسان در جاهايي که دنبال کمال است، خيلي بايدمراقب باشد و در اينجاها ملاک معصوم (ع) است، اگر کسي ملاک دستش نيست، بايد دستش را در دست کسي بگذارد که ملاک را دارد و الا قطعاً دچار انحراف مي شود. براي همين است که توصيه مي کنند از راه عمومي برويد؛ مگر اينکه انسان توان و قدرتي پيدا کند که معيار دستش بيايد. مي گويند از طريق عمومي و راهي را که همه مي روند، برويد. نگوييد من خاصم. هزاران هزار از آنها که از مسير اصلي و عمومي به اين شکل خارج شده اند، از دست رفته اند و به ندرت و آن هم با عنايات خاص الهي نجات يافته اند. پس سعي کنيم که در طريق عمومي برويم؛ ولي همان را قوي و عمقي کنيم. همه در نماز جماعت که يک طريق عمومي است، شرکت مي کنند؛ ولي نماز جماعت رسول خدا (ص) تاعرش بالا مي رود و معراج تمام سماوات است و نماز مأموران ايشان نمازي عادي بوده است و در زمين حرکت مي کرده اند. عمق کار متفاوت مي شود، نه نحوه آن. در صورتي که براي ارتقاي روح خود، دنبال تغيير نحوه ايم نه عمق! بايد بدانيم که نحوه کار براي افراد خاص با داشتن معيار و يقين و حفظ خط عمومي، يک تکليف مضاعف و مخصوص پيدا مي شود نه اينکه تکليف عمومي را رها کنند. با استفاده از تجربيات گذشته براي اينکه دچار انحراف و گمراهي نشويم، لازم است در طريق عمومي حرکت کنيم و به آن عمق بدهيم. ببينيد مرحوم آيت الله قاضي فرموده بودند: اگر کسي نماز اول وقتش را ترک نکرد ضمانت مي کنم فلان ابواب براي او باز شود. اين طريق عمومي درست و مطابق قاعده است. کساني نجات يافته اند که طريق عمومي خود را تقويت کرده اند و اگر کسي خواست به طريق خاص قدم بگذارد، معمولا همانند گوسفندي که از گله جدا شده به راحتي طعمه گرگ مي شود. شيطان وقتي بخواهد يکي را گمراه کند، اول ما را جدا مي کند که تو خاصي و آرام آرام دور و برش را خالي مي کند و بعد يک دفعه او را شکار مي کند. پس اگر ديديد داريد خاص مي شويد، معنايش اينست که داريد شکار مي شويد؛ در صورتي که خودتان فکر مي کنيد داريد از همه جلومي افتيد؛ مثل افرادي که همراه بقيه به کوه مي روند؛ ولي براي اينکه سريع تر به قله برسند، خودشان را از بقيه جدا مي کنند و سر از راه هايي در مي آورند که نهايتاً او را به ته دره بيندازد. بايد خيلي مراقب باشيم که راه عمومي و در عين حال عمقي را از دست ندهيم. معيار هم معصومان (ع) هستند که هم آنهايي که عقب مانده اند، بايد خودشان را به ايشان برسانند و هم آنهايي که جلو رفته اند برگردند( اليهم يفيء الغالي و بهم يلحق التالي). راه، حرکت کردن پشت پرچم است نه جلو زدن. يکي در اين زمان معراج کون و مکان را سير مي کند و يکي هم از اينجايي که هست، فراتر نمي رود. با اين حال همه آنها که چه پشت سر امام حرکت مي کنند، چه در آسمان سير کند چه در زمين، همه نجات پيدا مي کنند؛ ولي آنکه جدا مي شود و عقب يا جلو مي افتد، اينها همه طعمه گرگ خواهند شد. هر افراطي به دنبالش تفريط است.
پينوشتها:
1- ر.ک: سوره ص(38)، آيه 37.
2- ر.ک: سوره سبأ(34)، آيه 14.
3- ر.ک: سوره کهف(18)، آيه 50.
4- ر.ک: سوره اعراف (7)، آيه 12.
5- ر.ک: سوره جن (72)، آيات 8-10.
6- مس: از جمله حواس انساني است که شيطان به وسيله تمايلات و احساسات دروني با انسان تماس مي گيرد. بدين طريق که خاطرات ناپسند را القاء نموده و خوي نکوهيده اي را در انساني تقويت مي نمايد. اشاره اي است به آيه 275 سوره بقره.
7- در بيان عرفاي اسلامي، انسان جامع جميع اسماء و صفات خداست و با نگرش به درون مي تواند به همه حقايق دست يابد. در نگاه اوليه آنها را مي توان اجمالي ( در اصطلاح: خلاصه و اندماج) دريافت و با غور و عمق يافتن مي توان به کشف تفصيلي و شناخت جزئيات (در اصطلاح : انفکاک) دست پيدا کرد.
8- ر.ک: سوره نمل (27)، آيات 38-40.
9- ر.ک: همان، آيه 40.
10- انخلاع: فاصله گرفتن از تعلقات بدن است که سالک مسير الهي پس از آن به مقامات بعدي دست پيدا مي کند.
11- سوره رعد(13)، آيه 39.
منبع:نشريه موعود( ويژه جن)، شماره 123،124
/ج