اين خانه دور است

آيا «بهترين بودن» براي رسيدن به نيمکت تيم ملي ايران کفايت مي کند يا اساساً اين فاکتور در حرفه مربيگري، براي تصاحب اين جايگاه تاثير چنداني ندارد؟ در طول تاريخ فوتبال ايران اکثر مربياني که حتي در مقطعي کوتاه خودي نشان دادند شانس حضور روي نيمکت تيم ملي را به دست آوردند. در اين ميان کساني هم بودند که خلق الساعه مربي
شنبه، 30 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين خانه دور است

اين خانه دور است
اين خانه دور است


 

نويسنده: امير جاملو




 

مربيان موفقي که هرگز به نيمکت تيم ملي نرسيدند
 

آيا «بهترين بودن» براي رسيدن به نيمکت تيم ملي ايران کفايت مي کند يا اساساً اين فاکتور در حرفه مربيگري، براي تصاحب اين جايگاه تاثير چنداني ندارد؟ در طول تاريخ فوتبال ايران اکثر مربياني که حتي در مقطعي کوتاه خودي نشان دادند شانس حضور روي نيمکت تيم ملي را به دست آوردند. در اين ميان کساني هم بودند که خلق الساعه مربي تيم ملي شدند و هرگز مشخص نشد بر اساس کدام رزومه و شايستگي به اين جايگاه رسيدند. آن ها شايد در عرصه مربيگري چپ پري نداشتند اما کانال هاي پنهان و بازي هاي پشت پرده نيمکت ملي را خوب مي شناختند و بعضاً توانستند قبل از آن که صاحب کارنامه شوند يک شبه ره صدساله را طي کنند.
محمد مايلي کهن 15 سال قبل در شرايطي ناگهاني سر مربي تيم ملي ايران شد که به جز تيم ملي فوتسال ايران، سابقه سر مربيگري در کارنامه اش ديده نمي شد و اغلب به عنوان دستيار در پرسپوليس و تيم ملي فعاليت کرده بود. همايون شاهرخي در حالي در مقطعي کوتاه سر مربي تيم ملي ايران شد که قبل از آن در پاس عنوان قابل ذکري را به دست نياورده بود و پس از جدايي او از پاس بود که اين تيم توانست در سومين دوره ليگ حرفه اي عنوان قهرماني را به دست بياورد. در کارنامه مربياني مثل حسين فرکي، پرويز مظلومي، مهدي مناجاتي و ابراهيم قاسمپور هم افتخار بزرگي به چشم نمي آيد اما به هر حال صندلي اول يا دوم نيمکت مربيگري تيم ملي را تجربه کرده اند.
مي گويند سرمربي تيم ملي فوتبال هميشه از فيلترهاي خاصي عبور مي کند و اينچنين است که عده اي ناباورانه آن را در آغوش مي کشند و عده اي ديگر حتي اگر قهرماني کرات ديگر را هم به دست بياورند شانسي براي تجربه کردنش ندارند.
در فوتبال ايران البته تعداد مربياني که اين نيمکت پر رفت و آمد را تجربه نکرده اند زياد نيست و به غير از ناصر حجازي، فيروز کريمي و مجيد جلالي نمي توان با قاطعيت نام ديگري را به زبان آورد.

1- مجيد جلالي
 

وقتي با پاس قهرمان ايران شد و مدتي بعد صبا را قهرمان جام حذفي کرد نامش براي سرمربيگري تيم ملي سر زبان ها افتاد. در واقع مجيد جلالي و فرهاد کاظمي تنها مربيان داخلي فوتبال ايران هستند که سابقه قهرماني در ليگ برتر را دارند اما پس از اين موفقيت براي سرمبيگري تيم ملي دعوت به همکاري نشدند. نام جلالي در چند نوبت در فهرست کانديداها قرار گرفت اما به نظر مي رسيد پشتوانه حمايتي لازم براي امضا انداختن زير قرارداد فدراسيون فوتبال را ندارد. او در زمان فدراسيون محمد دادکان از منتقدان رييس فدراسيون بود و پس از آن هم در اعتراض به ساز و کار انتخاب سر مربي تيم ملي اعلام کرد تمايلي ندارد نامش در ميان کانديداهاي سرمربيگري تيم ملي ايران باشد. اين اتفاق زماني رخ داد که جلالي برنامه مفصلي را براي حضور در تيم ملي بزرگسالان فوتبال ارائه داد اما در جلسه كميته فني امير قلعه نويي به سر مربيگري تيم ملي ايران منصوب شد. مجيد جلالي همچنان به روند انتخاب مربي براي تيم ملي معترض است و معتقد است اين انتخابات از سلامت لازم به دور است. او البته اصولاً با پذيرفتن ريسک کار کردن در تيم هاي بزرگ مشکل دارد و ترجيح مي دهد در گوشه اي که خطري تهديدش نمي کند مشغول باشد.

2- مصطفي دنيزلي
 

طي 2 سال و اندي حضور در فوتبال ايران آن قدر به خلق و خو و عادت هاي فوتبال ايراني نزديک شد که مي توان نام او را هم در زمره مربيان بزرگ ايراني که به نيمکت تيم ملي نرسيدند گنجاند. دنيزلي پس از ترک پرسپوليس بارها اعلام کرد فقط به عنوان سر مربي تيم ملي حاضر است به ايران بر گردد و به نوعي تمايلش را براي پذيرفتن اين سمت نشان داد.
مسئولان فدراسيون فوتبال در چند نوبت روي نام او مانور کردند اما در نهايت مربي داخلي را ترجيح دادند. شايد اگر او پس از طي کردن يک دوره موفق در بشيکتاش بيمار نمي شد با توجه به سابقه نسبتاً روشنش در فوتبال ايران و روابط سياسي خوب ايران و ترکيه به زودي براي سر مربيگري تيم ملي به ايران سفر مي کرد.
پاس و پرسپوليس دنيزلي زيبا فوتبال بازي مي کردند اما اين را هم نبايد فراموش کرد که او طي 2 سال و نيم حضور در فوتبال ايران هيچ جامي را فتح نکرد.
شايد اگر اين اتفاق رخ مي داد قبل از آن که پرسپوليس را ترک کند قرارداد سرمربيگري تيم ملي ايران را به جيب مي گذاشت.

3- ناصر حجازي
 

اوايل دهه 70 به ناصر حجازي به چشم چهره آينده دار مربيگري فوتبال ايران نگاه مي شد. او در بانک تجارت تيم منظم و آينده داري ساخته بود و بازيکناني مثل يحيي گل محمدي، رضا ترابيان و علي دايي را به فوتبال ايران معرفي کرد. حجازي پس از بانک تجارت به ماشين سازي رفت و بهترين دوران تاريخ اين باشگاه را رقم زد. ماشين سازي حجازي زيبا و تماشاگر پسند بازي مي کرد و به جولانگاه بازيکنان فانتزي بازي مثل جاويد شکري و عليرضا اکبرپور تبديل شده بود. حجازي قبل از درخشش با اين 2 تيم موفق شده بود با تيم ناشناخته محمدان بنگلادش، پرسپوليس را در جام باشگاه هاي آسيا شکست دهد و نظرها را به خود جلب کند. آن روزها مصادف بود با ناکامي هاي پياپي تيم ملي ايران در جام ملت هاي 1992 و جام جهاني 1994 و پس ازآن که ايران نتوانست به جام جهاني آمريکا صعود کند از ناصر حجازي به عنوان بخت نخست جايگزيني علي پروين نام برده مي شد. او براي مذاکره با داريوش مصطفوي به فدراسيون فوتبال رفت و روزنامه ها پس از اين ملاقات کار سرمربيگري حجازي در تيم ملي ايران را تمام شده مي دانستند. حتي گفته مي شد حجازي فهرست نفرات مورد نظرش را هم آماده کرده اما ناگهان نام محمد مايلي کهن از قوطي فدراسيون فوتبال بيرون آمد و بعدها مصطفوي در مصاحبه اي اعلام کرد توصيه شده که حجازي به دليل روحيات خاصش بهتر است سرمربي تيم ملي نباشد. او به استقلال رفت و هر چند اين تيم را تا فينال جام باشگاه هاي آسيا پيش برد اما در ليگ عملکرد خوبي نداشت و پس از آن هم در استقلال رشت و دوباره استقلال تهران نتوانست اميدواري هاي گذشته را تکرار کند. هر چند شايد اگر تا معرفي شدن به عنوان برترين مربي سال جهان هم پيش مي رفت باز براي سرمربيگري در تيم ملي ايران رأي اعتماد نمي گرفت.

فيروز کريمي
 

در روزهايي با پاس تهران قهرمان آسيا شد که تيم ملي هم پس از قهرماني در بازيهاي آسيايي پکن در اوج بود و هيچ قدرتي نمي توانست علي پروين را کنار بگذارد. کريمي البته آن روزها يکي ازجوان ترين مربيان فوتبال ايران بود و اميدوار بود در آينده نيمکت تيم ملي را قبضه کند. نقص بزرگ کارنامه کريمي در فوتبال دو قطبي ايران اين بود که نه تنها هرگز فوتباليست بزرگي نبود که به هيچ يک از 2 تيم پر طرفدار پايتخت هم منتسب نبود و از 2 کانال تاثيرگذار قرمز و آبي حمايت نمي شد. کريمي پس از قهرماني با پاس همچنان فعاليتش را در دسته مربيان موفق فوتبال ايران ادامه داد و تيم هاي زيادي را از دسته اول دوره ليگ حرفه اي و زماني که با استقلال اهواز تا يک قدمي قهرماني ليگ برتر پيش رفت رقم خورد. کريمي حدود يک دهه و اندي نامش را در فهرست مربيان کانديداي تيم ملي حفظ کرد اما براي رسيدن به اين جايگاه بايد ابتدا توانايي هايش را در يکي از 2 تيم بزرگ پايتخت به نمايش مي گذاشت. او در بدترين زمان ممکن هدايت استقلال بحران زده را در هفتمين دوره ليگ حرفه اي پذيرفت و با اين تيم سياه ترين روزهاي مربيگري اش را تجربه کرد. پس از آن بود که نظريه «کريمي فقط با تيم هاي کوچک مي تواند نتيجه بگيرد و مرد تيم هاي بزرگ نيست» مطرح شد و ديگر کسي نام اين مربي و تيم ملي را در کنار يکديگر نياورد. کريمي لابي هاي لازم را براي تصاحب نيمکت تيم ملي داشت اما نبايد فراموش کرد که عملکرد او همواره با حواشي زيادي همراه بود و درباره خوشنامي و تعهد اين مربي هميشه حرف و حديث هايي مطرح مي شد.
منبع: نشريه تماشاگر شماره 40



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما