تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (40)

آقای منتظری به ظاهر از مردم فراوان دم می زد و شعار می داد که «مردم را نبایستی بیگانه پنداریم» لیکن در عمل اولا مطالبی را رضایت داشت که با ملت ایران در میان گذاشته شود که به زیان او و باند حاکم در بیت او نباشد، ثانیا دانسته یا ندانسته مطالبی را با مردم مطرح می کرد که جنبه خرده گیری، پرخاشگری و تاخت و تازه به مسئولان نظام جمهوری اسلامی
سه‌شنبه، 3 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (40)

 

 

 

تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (40)
تأملاتی درعلل و انگیزه های پیدایش جریان آقای منتظری (40)


 

نویسنده: دکتر سید حمید روحانی (1)




 
وقتی منافقان تاریخ می نویسند!!
با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج
آقای منتظری به ظاهر از مردم فراوان دم می زد و شعار می داد که «مردم را نبایستی بیگانه پنداریم» لیکن در عمل اولا مطالبی را رضایت داشت که با ملت ایران در میان گذاشته شود که به زیان او و باند حاکم در بیت او نباشد، ثانیا دانسته یا ندانسته مطالبی را با مردم مطرح می کرد که جنبه خرده گیری، پرخاشگری و تاخت و تازه به مسئولان نظام جمهوری اسلامی
داشت. او بارها از اینکه گزارش هایی به زیان خود او یا باند او از رسانه ها پخش شد، سخت به خشم آمد و واکنش منفی و گله آمیز نشان داد، با وجود این از شعار دادن و ادعای اینکه «مردم نامحرم نیستند و ما نمی توانیم مردم را نادیده بگیریم»غفلت نداشت. در کتاب خاطرات از زبان او آورده اند:
... ما متأسفانه مردم را بیگانه و نامحرم حساب می کنیم، مردم هم دانا هستند و هم نامحرم نیستند، زیربنای انقلاب مردم اند نه مسئولین. همه اینها را مردم بر سر کار می آورند، ما نمی توانیم مردم را نادیده بگیریم و هر طور دلمان خواست تصمیم بگیریم و خودمان را قیم مردم بدانیم... باید ملاحظه کاری نکرد و خواست های مشروع مردم را انجام داد و مردم را در جریان امور گذاشت...(2)
در مورد دیگری نیز از زبان او می خوانیم:
...این عقیده من بود که باید مردم را که صاحبان اصلی انقلاب و حکومت و کشور هستند در جریان گذاشت...(3)
چنان که می بینید جمله های زیبا و فریبایی است و از گیرایی بالایی برخوردار می باشد، لیکن نکته در خوراهمیت اینکه این گفتار تا چه پایه ای با رفتار همخوانی و سازگاری دارد؟ و حرف با عمل چه حدی هماهنگ است. همه آگاهیم که خیلی ها از مردم دم می زنند و ادعای این را دارند که مردم را محرم راز می دانند، با مردم صداقت دارند، با مردم یک رنگ و رو راستند و... لیکن در عمل با مردم دورویند، به مردم دروغ می گویند، با نیرنگ بازی و پشت هم اندازی با مردم برخورد می کنند‌، وعده های دروغ به مردم می دهند، تا روزی که به قدرت نرسیده اند و رقبا را از صحنه بیرون نرانده اند از مردم حرف می زنند، لیکن آنگاه که به قدرت دست یافتند، اصولا مردم را به حساب نمی آورند بلکه به مردم پشت می کنند و خواسته های مردم را نادیده می گیرند و جز به منافع شخصی و باندی نمی اندیشند.
اکنون باید دید که این ادعای آقای منتظری که «باید مردم را که صاحبان اصلی انقلاب و حکومت و کشور هستند در جریان گذاشت» تا چه پایه ای مطابق با واقع است و تا چه حدی با عملکرد نامبرده تطبیق می کند. و او اصولا تا چه پایه این گفتار را باور دارد؟ برای دستیابی به پاسخ این پرسش به خاطرات منسوب به آقای منتظری بر می گردیم و بخشی ازاظهاراتی را که از زبان او پیرامون نامه 1368/1/6 امام آورده اند در پی می آوریم:
... آقای نوری زنگ زد که بیت امام می گویند ما نامه 1/6 را پاره کردیم و آن نامه از ما نیست. اگر این نامه به دست کسی افتاد از بیت شما به دست افراد افتاده است.... البته
این نامه برای چند نفر هم در همان بیت امام توسط حاج احمد آقا خوانده شده بود، می گویند در حضورامام هم خوانده شده، برای من هم یک نسخه به وسیله آقای محمد علی انصاری فرستادند... از تلفن آقای نوری و از نحوه عمل آقایان معلوم شد که ایشان به پخش نامه 1/6 رضی نیست و اگر فرضا اول هم راضی بوده اند بعد پشیمان شده اند و روی این اصل من از آن نسخه ای نگرفتم و هر کس نسخه ای از آن طلب کرد ندادم. هر چند دیگران که مدعی علاقه و ارادت به ایشان هستند برخلاف نظر ایشان آن را به صورت های مختلف و از قبیل نقل به معنا منتشر کردند و منتشر می کنند و آخر الأمر خود آن را با یک قلم خوردگی منتشر کردند، جزاهم الله خیرا... من تصمیم داشتم نامه را در این کتاب نیاورم ولی چون آقایان منتشر کردند به ناچار من هم آن را ذکر کردم...(4)
راستی این اظهارات با آن ادعا که «باید مردم را که صاحبان اصلی انقلاب و حکومت و کشور هستند در جریان گذاشت» چگونه همخوانی و سازگاری دارد؟ و چگونه قابل توجیه است؟! اگر مردم از دید او «صاحبان اصلی انقلاب هستند» و بایستی «در جریان» همه امور باشند و او آن افشاگری ها و جوسازی هایی را که در سخنرانی ها و نامه پراکنی ها، بر خلاف منع صریح امام، روی این وظیفه که مردم را در جریان قرار دهد، صورت می داده است، چگونه در مورد نامه 1/6 مردم را فراموش کرده و این اصل را که مردم صاحبان اصلی انقلاب اند و باید در جریان
همه امور باشند، نادیده گرفته و آنان را نامحرم پنداشته است؟! اگر این گله او از ناشران نامه 1/6 امام که با نیش و طعنه «جزاهم الله خیرا» آمده است، از این جهت است که بر خلاف نظر امام به انتشار آن نامه دست زده اند، باید به استحضار او برسانم که اولا منع و نهی صریحی ازامام در مورد انتشار این نامه در کار نبوده است، ثانیا قرار بر این بوده است که آقای منتظری به توبه نامه 1/7 خود پایبند و متعهد باشد تا نامه 1/6 منتفی گردد، لیکن آنگاه که او عهدشکنی کرد و توبه نامه خود را نادیده گرفت، طبیعی است که نامه 1/6 به قوت خود باقیست و باید مردم در جریان دیدگاه امام نسبت به آقای منتظری که عملا به سخنگوی گروهک منافق و دیگر گروهک ها بدل شده است قرار بگیرند و او را به درستی بشناسند.
باید از آقای منتظری پرسید که اگر شما به راستی بر این باورید که «مردم نامحرم نیستند» و باید «مردم را در جریان امور گذاشت» و... چرا در مورد نامه 1/6 امام مردم را نامحرم دانستید و آنان را در جریان جزئیات این نامه قرار ندادید؟ چرا صریحا اعلام کردید: «من تصمیم داشتم نامه را در این کتاب نیاورم ولی چون آقایان آن را منتشر کردند، به ناچار من هم آن را ذکر کردم »!! آیا این گفته نشان از این واقعیت ندارد که آن ادعاها مبنی براینکه «مردم نامحرم نیستند»، «ما نمی توانیم مردم را نادیده بگیریم»، «این عقیده من بود که باید مردم را که صاحبان اصلی انقلاب و حکومت و کشور هستند در جریان گذاشت» و... و صرفا جنبه
بازارگرمی، عوام فریبی و خودآرایی دارد؟! و اصولا کسانی که در جرگه باندبازی قرار می گیرند نمی توانند به مردم فکرکنند و مردم را محرم راز بدانند. مردم آنها، باندشان می باشد. آقای منتظری و باند او که فراوان از مردم دم می زنند خوب است برای یک بار با راستی و درستی با ملت ایران برخورد کنند و نشان دهند که مردم ایران را بیگانه و نامحرم نمی دانند و آن جمله ای را که ناشران نامه 1/6 خط زده اند برای مردم بازگو کنند تا حقایق آشکار گردد و بیگانگی آقای منتظری و باند او از ملت ایران تا پایه ای جبران شود.
ما بار دیگر نامه تاریخی و سرنوشت ساز امام را خطاب به آقای منتظری منتشر می کنیم و جای آن خط خوردگی نقطه می گذاریم. باشد که دست اندرکاران خاطرات منسوب به آقای منتظری از در راستی و درستی در آیند و به مصداق «الآن حصص الحق» از روی آن خط خوردگی پرده بردارند و «مردم را در جریان امور » قرار دهند تا مصداق این مصرع قرار نگیرند: ما با کج و با خود کج و با خلق خدا کج
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه ای برایتان می نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته اید که نظر تو را شرعا بر نظر خود مقدم می دانم! خدا را در نظر می گیرم و مسائلی را گوشزد می کنم. از آنجا که روشن شده است
که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرال ها و ازکانال آنها به منافقین می سپارید صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده اید. شما در اکثر نامه ها و صحبت ها و موضع گیری هایتان نشان دادید که معتقدید لیبرال ها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند، به قدری مطالبی که می گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده ای برای جواب به آنها نمی دیدم، مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می بینید که چه خدمت ارزنده ای به استکبار کرده اید. در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین تر می دانستند و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می دادید که او را نکشید، از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی باشید و به طلابی که پول برای شما می آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسأله مالی هم ندارید.
اگر شما نظر من را شرعا مقدم بر نظر خود می دانید(که مسلما منافقین صلاح نمی دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می شوید که آخرتتان را خراب تر می کند) با دلی شکسته و سینه ای گداخته از آتش بی مهری ها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می کنم دیگر خود دانید:
1. سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد.
2. از آنجا که ساده لوح هستید و سریعا تحریک می شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید. شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3. دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4. نامه ها و سخنرانی های منافقین که به وسیله شما از رسانه های گروهی به مردم
می رسد ضربات سنگینی براسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان روحی له الفداه و خون های پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید. برای اینکه در قعر جهنم نسوزید و خود اعتراف به اشتباه گناه کنید شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم من ازابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ولی درآن وقت شما را ساده لوح می دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه های علمیه بودید... و اگراین گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و می دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی کنم. والله قسم من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می دانستم. والله قسم من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته وپر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم. من با خدای خود عهده کرده ام که از بدی افراد که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت بر نمی دارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می افتد ندارم و من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته ام که واقعیات رادر موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام. سعی کنند تحت تأثیر دروغ های دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می کنند نگردند. از خدا می خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او. از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. والسلام
یکشنبه 68/1/6
روح الله الموسوی الخمینی(5)

پی نوشت ها :
 

1-مورخ انقلاب اسلامی.
2 ـ همان، ص 755.
3 ـ همان، ص 531.
4 ـ همان، ص 689. تکیه روی جمله ها از این نگارنده است.
5 ـ همان، ج21، ص 330.
 

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 14.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.