انديشه سياسي حاج آقانورالله در مشروطه اصفهان(1324-1327ق)(1)
نويسنده:احمد جواني*
چكيده
مقاله حاضر با انگيزه روشنگري انديشه سياسي حاج آقانورالله در هدايت و پيروزي مشروطيت در اصفهان، سعي در تبيين ديدگاههاي ايشان نسبت به برخي مفاهيم از جمله: استبداد، استعمار، مشروطه مشروعه، سكولاريسم، آزادي، مردم و...دارد. پژوهش در انديشه سياسي حاج آقانورالله، بيان كننده اين حقيقت است كه ايشان فردي واقع گرا و در عين حال، آرمان گرا بود، به انديشه مشروطه مشروعه اعتقادي راسخ داشت، مخالف سكولاريزه شدن مشروطيت در ايران بود و درحكومت مردمي سه ساله سعي در اجراي احكام شريعت در اصفهان داشت.
كليد واژه ها: حاج آقا نورالله، مشروطه، مشروعه، آزادي، استبداد، استعمار.
مقدمه
نهضت مشروطيت ايران در سال1324ق، در پي قيام مردمي نسبت به وضع موجود اتفاق افتاد. مشروطيت سرآغاز توسعه سياسي و اجتماعي در ايران بود كه روحانيت و روشنفكران به عنوان نخبگان جامعه رهبري نهضت را برعهده داشتند. اين نهضت از يكسو، پيامد نارضايتي عميق مردم ستمديده ايران از اوضاع وخيم اقتصادي، سياسي و اجتماعي حاكم بر ايران در قرن نوزدهم بود و از سوي ديگر متأثر از تحولات سياسي و فكري در صحنه بين المللي(مانند انقلاب سياسي1789م فرانسه و انقلاب سوسياليستي1905م روسيه) كه نخستين نتيجه اين تأثيرات اختلاف و تضاد در انگيزه، اهداف و بينش ديني- سياسي رهبران مشروطه خواهان بود.
بيان مسئله
براي آشكار شدن انديشه سياسي، لازم است نگرشها و گرايش هاي سياسي عصر مشروطه مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار گيرد، از جمله اينكه مواضع سياسي حاج آقا نورالله نسبت به برخي پديده ها و رخدادهاي سياسي چگونه بوده است و نقش آفريني ايشان در هدايت و راهنمايي مردم اصفهان متكي به كدام انديشه سياسي بود كه بين رهبران مشروطه شاخص شد؟
فعاليت شديد انجمن ملي به رهبري حاج آقا نورالله در اصفهان منجر به انسجام دروني بين مردم و رهبري
نهضت شد. دراين ميان، تقويت روابط بين گروه ها كه با هدايت رهبري نهضت صورت گرفت، تأثير شگرفي در اين انسجام اجتماعي داشت. نگرش بومي و تلاش براي حفظ و تقويت ارزشهاي اخلاقي و ديني مانع بزرگي برسر راه مخالفان انسجام جامعه بود. انديشه حاج آقانورالله در شرايط سخت مشروطه كه در جهت رفع مشكلات مردم بود بخوبي مدتي مردم را در برابر استبداد و استعمار و انحراف متحد نمود.
پيشينه ديني و سياسي
آقانورالله در دوره تحصيل علاوه بر مدارج فقهي و علمي، مباحث سياسي را نزد پدر و پدربزرگش (محمدتقي نجفي) فرا گرفت و از همان ابتدا مبارزه عليه ظل السلطان حاكم مستبد اصفهان، و فرقه بابيه، و نيز استعمارگران روس و انگليس را به اتفاق پدر و برادرش شروع نمود.(2) ولي در سال1307ق/1267ش با تشديد مبارزات سياسي، هردو برادر به تهران تبعيد شدند. حاج آقانورالله تا زمان فوت برادرش آقانجفي (1332ق) عليرغم اختلاف افكني ظل السلطان و مشروطه خواهان افراطي، متحد سياسي او بود و هيچگاه در مسائل اعتقادي و سياسي دچاراختلاف نشدند.(3)
پس از تهاجم وحشيانه وهابيون به كربلا و نجف در سال 1316ق حوزه اصفهان توسط علماي ديني به رهبري آقا نورالله از نظر ديني و سياسي تقويت شد كه مدت نيم قرن تحولات فكري و سياسي اصفهان به ويژه مشروطه را تحت الشعاع خود قرار داد.(4)
مبارزات سياسي در اصفهان
پس از جنبش تنباكو، فعاليت سياسي و اقتصادي آقانورالله استمرار يافت. وي با تأسيس شركت اقتصادي «اسلاميه» مبارزه جدي عليه سلطه اقتصادي انگليس را پي گرفت. ايشان در مقابل بيمارستان انگليسيها، خدمات عام المنفعه مانند بيمارستان اسلامي، مدرسه اسلامي، روزنامه «اسلام »و «اتحاد اسلام» را تأسيس كرد(6) كه خود مقدمات رهبري مشروطه اصفهان را فراهم نمود.
در سال 1320ق، زماني كه فعاليتهاي تبشيري مسيحيان در اصفهان شدت گرفت و تيزدال كشيش انگليسي كتاب رديه بر اسلام را نوشت، با همت آقانورالله (وبرادرش آقانجفي) در جلفاي اصفهان انجمن«صفاخانه» تأسيس شد. اين انجمن ترتيب جلسه مناظره و بحث با علماي تبشيري مسيحي را بر عهده داشت. آقانورالله براي خنثي كردن توطئه فرهنگي انگليسي ها در اصفهان، مجله «الاسلام» را منتشر ساخت كه به شدت مورد استقبال مردم و متفكران مسلمان حتي در آسيا و آفريقا قرار گرفت.(7)
مبارزه آقانورالله عليه منافع انگلستان به حدي موفق و تأثيرگذار بود، كه سرهاردفوردجونس ديپلمات متنفذ انگليس مي گويد: «اگر بخواهيم در اين طبقه از دستگاه حاكمه ايران نفوذ كنيم، بايد مركز ديني اصفهان را متلاشي كنيم»(8) در همين زمينه، سفيركبيرانگليس تلاش مي كند كه مبادا رهبري جنبش مشروطه اصفهان در دست آقانورالله قرار گيرد؛(9) زيرا او را فردي مقتدر و متنفذ و دشمن سرسخت انگليس مي دانست كه به دنبال استقلال سياسي و اقتصادي ايران بود.
مبارزه سياسي آقانورالله به رهبري مشروطه ختم نشد. او در جنگ جهاني اول در اعلام جهاد و بسيج عمومي مردم عليه متفقين نقش فعال داشت. همچنين وي رهبري قيام و مهاجرت علماي اصفهان به قم در 1306ش، عليه سياست هاي دين ستيز رضاشاه را برعهده داشت. در خلال همين مبارزه به طور مشكوكي توسط مزدوران رضاشاه به شهادت رسيد.
روزنامه «حبل المتين» (وابسته به طيف سكولار) پس از مرگ حاج آقانورالله، در مقاله اي مرگ وي را پايان پيوند روحانيت(دين) و سياست قلمداد نمود و از حكومت رضا شاه خواست ديگر به علما حالي كند كه در ايران نيز دين از سياست تفكيك شد.(10)
پي نوشت ها :
*عضو هيأت علمي دانشگاه امام حسين(ع).
1- موسي نجفي، انديشه سياسي و تاريخ نهضت حاج آقانورالله، ص6.
2- عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت، ص153.
3- موسي نجفي، انديشه سياسي و تاريخ نهضت حاج آقانورالله، ص10.
4- همان، ص302.
5- همان، ص12.
6- علي نصراصفهاني، وقايع اصفهان، ص57.
7- همان.
8- اسماعيل رائين، حقوق بگيران انگليس درايران، ص165.
9- نقل خاطرات شفاهي مرحوم آيت الله سيداسماعيل هاشمي از همراهان حاج آقانورالله در مهاجرت به قم، كه براي نگارنده بيان فرمودند.
10- روزنامه حبل المتين، دي ماه1306.