عيد جمعه

صفحه صفحه ي كتاب جمعه ها، يكي يكي ورق خورد. هر جمعه يك عيد دل انگيز بود و ما با خود مي گفتيم كه وقتي تو بيايي، عيد ما پر از روشني و شادي مي شود. اما ... ما هنوز تو را نديده ايم ودر گلوي مان، يك بغض سنگين نشسته است. روزهاي تلخ و شيرين در حال گذشتن هستند. راستي تو را در كدامين روز، زيارت خواهيم كرد،
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عيد جمعه

 عيد جمعه
عيد جمعه


 

نويسنده: سيده مرضيه سادات




 
صفحه صفحه ي كتاب جمعه ها، يكي يكي ورق خورد. هر جمعه يك عيد دل انگيز بود و ما با خود مي گفتيم كه وقتي تو بيايي، عيد ما پر از روشني و شادي مي شود.
اما ... ما هنوز تو را نديده ايم ودر گلوي مان، يك بغض سنگين نشسته است. روزهاي تلخ و شيرين در حال گذشتن هستند. راستي تو را در كدامين روز، زيارت خواهيم كرد، تادرد دل هاي مان را به تو بگوييم؛ تويي كه صدايت زيباست، كلامت آشناست و از نگاهت رنگ و بوي محبت مي ريزد.
من هيچ وقت جمعه ها را از ياد نمي برم؛ چون بوي پيراهن تو را دارند. من تو را دوست دارم. من هميشه برايت دعا مي كنم و هيچ گاه، تو از آسمان ياد من، پاك نمي شوي!
منبع: ماهنامه ي فرهنگي کودکان شماره 42



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط