نگاهي به مقاله ي «مدارک از ياد رفته»
اشاره
الف. تقليدي و تعصبي بودن ديدگاه ها
از آرا و انديشه هاي نولدکه تأثير پذيرفته اند. پس از او فردريش شوالي، هم به اختلافات روايات جمع قرآن توجه کرد و در نهايت، رأي بر اين شد که جمع کردن قرآن در زمان خليفه سوم صورت گرفته است. رژي بلاشر فرانسوي هم اين رويکرد را داشت. از اين رو ديدگاه هاي ونزبرو و مينگانا شکل افراطي، تقليدي و متعصبانه مستشرقان پيشين است که در اعتبار وثاقت تاريخي روايات اسلامي ترديد داشتند و آنها را منبع مناسبي براي تحليل موضوع مهم و قابل توجه جمع قرآن نمي دانستند.
شايان ذکر است پيش از اين مستشرقان نيز و در قرن نوزدهم ميلادي، آلويز اشپرنگر (Alloys Springer) در اثر معروفش: زندگي محمد [ص] (1) درباره ي نگارش (کتابت)، اين نظر را ارائه کرد که نگارش کتاب، به معناي واقعي کلمه، امري متأخر است. در واقع او بين «دفترچه ي يادداشت» که از زمان هاي بسيار قديم وجود داشته است و «کتاب ها» که متعلق به قرن دوم و سوم هستند، تفاوت آشکاري قائل شد. اين نظريه به وسيله ي گلدتسيهر در تحقيق اصلي اش درباره ي شکل گيري و گسترش حديث ادامه و تکامل يافت و به وسيله ي مارتين هارتمن به نتيجه رسيد. اين روش، علي رغم انتقادهاي معتبري که به آن شد، تا آغاز نيمه ي دوم قرن بيستم در ميان پژوهشگران، به عنوان روش غالب و برتر باقي ماند.
ب. اهتمام پيامبر (صل الله عليه و آله) و مسلمانان به قرآن
1. قرائت آيات نازله از سوي پيامبر اکرم (صل الله عليه و آله) براي صحابه به صورت مکرّر و چند باره؛
2. دستور به نگارش آيات قرآني نازل شده از سوي کاتبان در نسخه هاي متعدد و با دقت فراوان؛
3. تاکيد پيامبر بر تلاوت قرآن و استمرار عملي آن در هر شبانه روز؛
4. ترغيب به تشکيل جلسات تعليم و تعلم قرآن و بازگويي فضيلت آموزش و فراگيري قرآن؛
5. ارج گذاري منزلت حافظان قرآن در دنيا و قيامت.
در اثر تاکيدات و تبليغات مستمر پيامبر بود که متن قرآن در ميان مسلمانان تثبيت شد و به طور گسترده و فراگير در تمامي نقاط مسلمان نشين گسترش يافت. از اينرو با چنين اهتمامي به قرآن از سوي رسول خدا و با چنين علاقه وافري از مسلمانان در آموزش و فراگيري آن، جايي براي ادعاهايي مبني بر عدم تدوين قرآن تا قرن دوم هجري نمي ماند. چون با جريان گسترده و بزرگ تلاشهاي مسلمين در حفاظت از قرآن ناهمخوان است، و افزون بر آن گونه اي بي اعتنايي به ساحت آخرين کتاب آسماني به شمار مي آيد. وجود مصحف هاي متعدد از قرآن در خانه هاي مسلمانان، صحابه و مساجد، خود دليل تاريخي محکمي بر باطل بودن ادعاهاي مستشرقان است که در پي يافتن روزنه هاي ترديد در تاريخ کتابت اين متن و حياني هستند تا شايد از تيغ برنده قرآن در امان بمانند اما دريغا که نور خدا خاموش ناپذير است.
ج. مخالفت با نظريه ي جمهور مسلمانان
1. جمع قرآن در عهد نبوي
- جمع حفظي قرآن در عهد نبوي به صورت حفظ در سينه ها؛
- جمع کتبي پراکنده قرآن در عهد نبوي.
ابن حجر مکتوب بودن تمام قرآن در دوره حيات نبوي چنين تصريح کرده است:
کان القرآن کله کتب في عهد النبي (صل الله عليه و آله) لکن غير مجموع في موضع واحد و لا مرتب السور؛
تمام قرآن در عهد رسول خدا (صل الله عليه و آله) نگاشته شده بود، لکن در يکجا گرد نيامده بود و همچنين سوره ها نيز ترتيب نداشت. (3)
اين مطلب که قرآن در زمان رسول خدا (صل الله عليه و آله) نوشته شده در تحقيقات برخي خاورشناسان نيز تأييد شده است. (4) بر پايه مطالعات تاريخي گسترده، برخي محققان مسلمان معاصر همانند آيت الله ابوالقاسم خويي در کتاب البيان في علوم القرآن و نيز برخي مستشرقان مانند جان برتن در کتاب جمع قرآن (Burton. (1977), Collection of the Quran, Cambridge) نظريه جمع و تدوين قرآن در عهد نبوي را تأييد کرده اند.
2. جمع قرآن پس از رحلت پيامبر به وسيله ي امام علي (عليه السلام)
«يا عليّ، القرآن خلف فراشي في الصحف و الحرير و القراطيس، فخذوه و اجمعوه و لا تضيعوه کما ضيعت اليهود التوراة، فانطلق علي (عليه السلام) فجمعه في ثواب اصفر ثمّ ختم عليه في بيته و قال: لا أرتدي حتي أجمعه فإنه (عليه السلام) کان الرجل ليأتيه فيخرج إليه بغير رداء حتي جمعه؛ ابوبکر خضرمي از امام صادق (عليه السلام) روايت کرده است که پيامبر (صل الله عليه و آله) به حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «اي علي اين قرآن در کنار بستر من ميان صحيفه ها، حرير ها و کاغذها قرار دارد، قرن را جمع کنيد و آن را آن گونه که يهوديان، تورات خود را از بين بردند، ضايع نکنيد. علي (عليه السلام) اوراق قرآن را در داخل پارچه اي زرد گرد آورد و به خانه ي خود برد و آن را مهر و موم کرد و گفت: رداء بر دوش ننهم مگر اين که قرآن را جمع کنم و حتي اگر کسي به ديدنش مي آمد، بدون رداء از او پذيرايي مي کرد تا آن که قرآن را جمع کرد». (6)
در روايتي ديگر آمده است که علي (عليه السلام) تنها يک هفته بعد از رحلت پيامبر (صل الله عليه و آله) جمع قرآن را به پايان برد:
إن أمير المؤمنين (عليه السلام) خطب الناس بالمدينة بعد سبعة أيام من وفاة رسول الله (صل الله عليه و آله) و ذلک حين فرغ من جمع القرآن، ... (7)
امير مؤمنان علي (عليه السلام) هفت روز پس از رحلت پيامبر، براي مردم مدينه سخنراني کرد و اين پس از فراغت از گردآوري قرآن بود.
علامه طباطبايي از مفسران معاصر اماميه، ضمن پذيرش قطعيت اين جمع از سوي امام علي (عليه السلام) در تبيين علت عدم پذيرش آن از سوي مخالفان چنين مي نويسد:
چطور ممکن است قرآني که در دست ماست و معارفش همه به يکديگر مربوط و فروعش بر اصولش مترتب مي باشد، دست خوش تحريف قرار گرفته باشد؟ جمع آوري قرآن توسط حضرت علي (عليه السلام) و عرضه داشتن بر اصحاب و نپذيرفتن آنان دليل نمي شود بر اينکه قرآني که آن جناب جمع آوري کرده بود مخالف با قرآن ديگران بوده و از حقايق اصلي دين با فرعي آن چيزي اضافه داشته است، چون اگر واقعاً چنين بود حضرت امير المومنين (عليه السلام) به سادگي دست از قرآن خود بر نمي داشت بلکه به طور قطع به وسيله آن به احتجاج مي پرداخت و به مجرد اعراض آنان قانع نمي شد. (8)
موضوع جمع قرآن امام علي (عليه السلام) تنها در منابع شيعي گزارش نشده است، بلکه بسياري بزرگان اهل سنت در منابع حديثي و تاريخي خود نيز گزارش کرده اند. (9) يکي از گوياترين متن ها در اين باره روايت عکرمه است که آورده است:
لما بويع لأبي بکر تخلَّف علي في بيته، فلقيه عمر، فقال: تخلفت عن بيعه ابي بکر؟ فقال: إنِّ اليت بيمين حين قبض رسول الله (صل الله عليه و آله) ألّا أرتدي برداء الّا الي الصلاة المکتوبة، حتي اجمع القرآن، فاني خشيت أن يتفلت القرآن. (10)
هنگامي که علي (عليه السلام) از بيعت با ابوبکر خودداري کرد، عمر او را ديد و علت را پرسيد، حضرت علي (عليه السلام) فرمود: من پس از رحلت پيامبر سوگند ياد کرده ام که جز براي نماز واجب ردا بر دوش نيندازم تا آن که قرآن را گردآورم که مي ترسم پراکنده شود.
3. جمع قرآن در روزگار خليفه اول
د. نقد ديدگاه ونزبرو و مينگانا از سوي مستشرقان معاصر
همچنين مستشرقاني چون آنجليكا نويورث براي رد نظريات دانشمندان گذشته درباره ي جمع قرآن انستيويي براي مطالعه نسخه هاي خطي قرآن تأسيس کرده و تلاش مي کند، متون آغازين قرآن و نسخه هاي خطي آن را جمع آوري و اهميت، اعتبار و اصالت آنها را اثبات کند. وي همچنين سعي مي کند که يافته هاي جديد باستان شناسي را در معرض نمايش قرار دهد و در اقدامي ديگر اين يافته ها را در مجموعه اي الکترونيک جمع آوري کرده و نشان مي دهد که برداشت هاي ونزبرو، مبني بر اينکه ما متني از قرآن تا قبل از قرن سوم نداشته ايم، اشتباه است. (13)
پي نوشت:
1. Sprenger, Aloys (1869) Das Leben und die Lehre des Mohammad, 2e edition, Berlin: G. Parthey.
2. محمد حسن زماني، قرآن و مستشرقان، ص 261-263.
3. ابن حجر، فتح الباري، ج 9، ص 10.
4. محمود راميار، تاريخ قرآن، اميرکبير، تهران، 1362، ص 292.
5. محمد هادي معرفت، آموزش علوم قرآني، چاپ اول 1371 ش، انتشارات تبليغات اسلامي قم، ص 341.
6. تفسير قمي، ج 2، ص 451، حويزي، تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 726.
7. کليني، الکافي ، ج 8 ص 18.
8. علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، انتشارات اسلامي وابسته جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج 12، ذيل آيه ي 1-9 سوره ي حجر، ص 167.
9. عبدالرزاق الصنعاني، المصنف، ج 5 ص 450؛ ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 3، ص 974؛ ابن حجر، فتح الباري، ج 9 ص 10؛ المتقي الهندي، کنز العمال ج 2، ص 588.
10. عبدالرزاق الصنعاني، المصنف، ج 5، ص 450.
11. Motzki, Harald, (2001), "The Collection of the Quran", Der Islam, 78,p15.
12. ibid, 31
13. The Quran in Context: Historical and Literary Investigations into the Quranic Milieu: edited by Angelika Neuwirth, Freie Universitat Berlin, Nicolai Sinai, Berlin - Brandenburgische Akademie der Wissenschaften and Michael Marx, Berlin-Brandenburgische Akademie der.