زندگي نامه، آثار و فعاليت هاي ويکتورهوگو
درسال 1802م ديده به جهان گشود، سال هاي کودکي ويکتور در کشورهاي گوناگون سپري شد. مدت کوتاهي در کالج نجيب زادگان، واقع در مادريد اسپانيا، درس خوانده و در فرانسه از تعليم معلم خصوصي خود پدر ريو يير، کشيش بازنشسته، بهره برد. در سال 1814 م به دستور پدر وارد پانسيون کورديير شد و بخش اعظم تحصيلات ابتدايي را در آنجا گذراند. تکاليف مدرسه مانع از مطالعه ي آثار معاصران، به ويژه شاتوبريان، و نگارش تصنيفات اديبانه ي او نشد. سرودن شعر را با ترجمه ي اشعار ويرژيل آغاز کرد و همراه اين اشعار، قصيده ي بلندي در وصف «سيل» سرود.
در سال 1816 در حالي که هوگو چهارده سال بيش نداشت در يادداشتي نوشت: «مي خواهم شاتوبريان باشم يا هيچ». هوگوي نوجوان تصميم خود را گرفته بود و با جديت شروع کرد به نوشتن. وي، که از قريحه ي شاعري برخوردار بود، به اين نکته پي برد که شعر حرفه اي است که نخست بايد فنون آن را فراگرفت؛ پس با تمرين هاي مداوم به آموختن علم عروض و فن معاني و بيان روي آورد.
هفده ساله بود که با برادرانش به نشر مجله ي «کنسرواتورليترر» دست زد.او در مجله ي کنسرواتور ليترر مقاله هاي فراوان انتقادي باقضاوتي ساده و درخور توجه را منتشر کرد. نخستين شکل رمان خود را نيز، که در1818 م به نام«بوگ ژارگال» نوشته بود، در اين مجله عرضه کرد.اين رمان که درباره ي انقلاب سياهان بود، وي را از نظر ادبي نويسنده اي پيشرفته معرفي کرد.
هوگو در سال 1821 م مادرش را از دست داد. او به شدت تحت نفوذ و تأثير مادرش، سوني تره بوشه، بود که از سلطنت طلبان و پيروان متعصب آزادي به شيوه ي ولتر به شمار مي آمد پس از مرگ مادر بود که پدرش، کاپيتان ژوزف لئوپولد سيگيسبو هوگو، (بعدها به مقام ژنرالي نائل آمد) توانست علاقه و محبت فرزندش را نسبت به خود برانگيزد؛ زيرا هوگو از کودکي از سوء تفاهمات و اختلاف پدر و مادر خود رنج مي برد. او کودکي و اوايل جواني اش را با برادران خود نزد مادر و در خانه اي در پاريس گذراند. خاطرات باغچه ي بزرگ آن خانه، که هنوز حالت طبيعي و وحشي اش را حفظ کرده بود، در شعرهاي مشهور هوگو منعکس شده است.
هوگو در بيست سالگي نخستين ديوان خود را به نام«اودهاو اشعار گوناگون»منتشرکرد که موفقيت بسيار به دست آورد و در اکتبر همان سال با دوست دوره ي کودکي اش، آدل فوشه، که به سبب تهيدستي نويسنده و اختلاف خانوادگي، مدت ها خواستگاري اش بدون جواب مانده بود، ازدواج کرد.
پس از آن رمان«هان ايسلندي»را درسال 1823 م منتشرکرد که از نظر قالب و مبنا بيش از آثار گذشته اش جنبه ي رمانتيک داشت.
هوگو يک سال بعد در سال 1824 م، ديوان«اودهاي جديد» را عرضه کرد.اين ديوان ها هوگو را درنظر نسل جديد ادبي استاد انکارناپذير تازه ي شعر معرفي کرد. ديباچه اي که هوگو براي چاپ هاي متوالي اودها مي نوشت و در آن جنبه ي زيبايي شناسي را به صورتي گسترده تفسير مي کرد از تحولي در هنر شاعري و نويسندگي خبرمي داد.
ويکتورهوگو در سال 1827 م«درام کرامول» را نوشت و مقدمه اي مفصل براي آن نوشت که خود کتابي مستقل بود و اهميت آن به مراتب فراتر از خود درام است. اين مقدمه را مي توان اعلاميه اي براي نهضت رمانتيسم دانست. از اين زمان به بعد هوگو پيشرو مکتب رمانتيسم معرفي شد. در اين سال ها فرزندانش به دنيا آمدند و پدرش در گذشت.
در سال 1829 م ديوان شرقيات را منتشر کرد. قدرت توصيف مناظرخيال انگيز، روشني رنگ هاي محلي،خاصه مهارت در علم بديع به اشعار ادراکي متفاوت با.گذشته داده و الهام گرفتن از روشني و درخشندگي شرق به آنها رنگ تازه اي بخشيده بود. با همت هوگو، لارماتين ووينيي، موفقيت رمانتيسم در قلمرو شعر غنايي تثبيت گشت،اما هنوز سنت کلاسيک در قلمرو تئاتر خدشه ناپذير به نظر مي آمد ؛ البته رمانتيسم بيش ازاينکه جرياني ادبي وهنري باشد، مرحله اي ازحساسيت اروپايي است که نخست در اواخر قرن هيجدهم درانگلستان و در آلمان و سپس در قرن نوزدهم در فرانسه، در ايتاليا ،دراسپانيا و در کشورهاي اسکانديناوي ظاهرشد.پس از آن خانه هوگو در کوچه ي نوتردام دشان مرکز تجمع دوستداران ادب شد و مکتب رمانتيسم درآن ظهور کرد.
درسال 1830م «رناني» در کمدي فرانسز با اقبال عمومي به صحنه آمد و افتخارهوگو مسلم، و پيروزي رمانتيک بر کلاسيک قطعي شد. در همين سال دختر هوگو «آدل»به دنيا آمد. سال هاي 1830 تا 1843م دوران پرثمر قريحه و ذوق هوگو درهمه نوع اثر ادبي به شمار مي آيد.
در قلمرو رمان نويسي نخستين رمان بزرگ او «نوتردام دوپاي» يا «گوژپشت نتردام» در سال 1831 م انتشار يافت. رماني که رستاخيز درخشان قرون وسطا و درعين حال داستان غم انگيز سرنوشت بشر بود.
مرگ دخترش سبب شد ازسال 1843 تا1854 م در حوزه ي نويسندگي سکوت اختيار کند؛ اما با خلق رمان «واپسين روز يک محکوم» درسال 1855 م گويي دوباره ذوق نويسندگي هوگو زنده شد.
ويکتورهوگو براي نوشتن بزرگ ترين رمان خود، که درباره ي بدبختي هاي اجتماعي و بي عدالتي بود، برنامه ريزي کرد. نگارش اين رمان حدود هفده سال طول کشيد و در سال 1862 م بود که هوگو آن را با نام بينوايان منتشر کرد. نخست فقط بخش اول رمان با نام «فانتين» منتشرگرديد، اما با وجود استقبال بي نظير مردم از آن، نويسندگان و منتقدان آن دوران آن را«نه حقيقت و نه عظمت » و «بي مزه و بي معني» ناميدند. با اين حال چاپ فصل هاي بعدي و پايان کار با نام «بينوايان» باعث محبوبيت دوچندان هوگو در ميان مردم شد. هوگو پرسش هاي سياسي، اجتماعي خود را در رمان بعدي خود «کارگران دريا» درسال 1866 مطرح کرد.
اين رمانتيک فرانسوي در سال 1869 رمان «مردي که مي خندد» را منتشر کرد.اين رمان شاخص ترين رمان ويکتورهوگو است. «هنر پدربزرگ بودن» جزء آخرين مجموعه نوشته هاي هوگوست. اين اثر مجموعه ي شعري است که هوگوي هشتادساله، آکنده از مهر به نوه هايش، شيريني کودکي را در آن باز مي خواند و شعفي را در انسان هاي همواره مشغول مبارزات سياسي و مشکلات اجتماعي برمي انگيزد. دراين اثر ،درک کودکانه را، آن گونه که در بينوايان ديده ايم، باز مي يابيم. اين اثر ستايشي است از روح بسيار پاک کودکان و از شور سرشاري که خانواده، طي مبارزه ي روزانه اش براي پيروز شدن نيکي، در درون خود مي پرورد؛ همان گونه که هوگو در سراسر عمرش نيکي را درخود پروراند وبراي نيکي و نيک بودن و ماندن مبارزه کرد وهيچ گاه ازاين مبارزه دست نکشيد.
در فوريه 1881 م درآستانه ي ورود ويکتور هوگو به هشتاد سالگي مردم فرانسه بزرگداشت هاي بزرگ رابراي او گرفتند. يکي از رژه هاي بزرگ سراسر تاريخ فرانسه در آن روز برگزار شد. راه پيمايان ،ازخيابان ايلاد پائين شانزه ليزه به سمت مرکز پاريس حرکت کردند و شش ياعت اين راهپيمايي طول کشيد. در مقابل منزل او نيز با سردادن شعرهاي او به وي اداي احترام کردند.
ويکتور هوگو در22 مه سال 1885 م در 83 سالگي با زندگي وداع کرد. با مرگ او ادبيات فرانسه و جهان يکي از نويسندگان و شعراي بزرگ خود را از دست داد. بيش از دو ميليون نفر در تشييع جنازه ي او شرکت کردند. آنها در صفوف منظم در پاريس از قوس به پانتئون، جايي که او را به خاک سپردند رفتند.
منبع: مجله زمانه، شماره95
در سال 1816 در حالي که هوگو چهارده سال بيش نداشت در يادداشتي نوشت: «مي خواهم شاتوبريان باشم يا هيچ». هوگوي نوجوان تصميم خود را گرفته بود و با جديت شروع کرد به نوشتن. وي، که از قريحه ي شاعري برخوردار بود، به اين نکته پي برد که شعر حرفه اي است که نخست بايد فنون آن را فراگرفت؛ پس با تمرين هاي مداوم به آموختن علم عروض و فن معاني و بيان روي آورد.
هفده ساله بود که با برادرانش به نشر مجله ي «کنسرواتورليترر» دست زد.او در مجله ي کنسرواتور ليترر مقاله هاي فراوان انتقادي باقضاوتي ساده و درخور توجه را منتشر کرد. نخستين شکل رمان خود را نيز، که در1818 م به نام«بوگ ژارگال» نوشته بود، در اين مجله عرضه کرد.اين رمان که درباره ي انقلاب سياهان بود، وي را از نظر ادبي نويسنده اي پيشرفته معرفي کرد.
هوگو در سال 1821 م مادرش را از دست داد. او به شدت تحت نفوذ و تأثير مادرش، سوني تره بوشه، بود که از سلطنت طلبان و پيروان متعصب آزادي به شيوه ي ولتر به شمار مي آمد پس از مرگ مادر بود که پدرش، کاپيتان ژوزف لئوپولد سيگيسبو هوگو، (بعدها به مقام ژنرالي نائل آمد) توانست علاقه و محبت فرزندش را نسبت به خود برانگيزد؛ زيرا هوگو از کودکي از سوء تفاهمات و اختلاف پدر و مادر خود رنج مي برد. او کودکي و اوايل جواني اش را با برادران خود نزد مادر و در خانه اي در پاريس گذراند. خاطرات باغچه ي بزرگ آن خانه، که هنوز حالت طبيعي و وحشي اش را حفظ کرده بود، در شعرهاي مشهور هوگو منعکس شده است.
هوگو در بيست سالگي نخستين ديوان خود را به نام«اودهاو اشعار گوناگون»منتشرکرد که موفقيت بسيار به دست آورد و در اکتبر همان سال با دوست دوره ي کودکي اش، آدل فوشه، که به سبب تهيدستي نويسنده و اختلاف خانوادگي، مدت ها خواستگاري اش بدون جواب مانده بود، ازدواج کرد.
پس از آن رمان«هان ايسلندي»را درسال 1823 م منتشرکرد که از نظر قالب و مبنا بيش از آثار گذشته اش جنبه ي رمانتيک داشت.
هوگو يک سال بعد در سال 1824 م، ديوان«اودهاي جديد» را عرضه کرد.اين ديوان ها هوگو را درنظر نسل جديد ادبي استاد انکارناپذير تازه ي شعر معرفي کرد. ديباچه اي که هوگو براي چاپ هاي متوالي اودها مي نوشت و در آن جنبه ي زيبايي شناسي را به صورتي گسترده تفسير مي کرد از تحولي در هنر شاعري و نويسندگي خبرمي داد.
ويکتورهوگو در سال 1827 م«درام کرامول» را نوشت و مقدمه اي مفصل براي آن نوشت که خود کتابي مستقل بود و اهميت آن به مراتب فراتر از خود درام است. اين مقدمه را مي توان اعلاميه اي براي نهضت رمانتيسم دانست. از اين زمان به بعد هوگو پيشرو مکتب رمانتيسم معرفي شد. در اين سال ها فرزندانش به دنيا آمدند و پدرش در گذشت.
در سال 1829 م ديوان شرقيات را منتشر کرد. قدرت توصيف مناظرخيال انگيز، روشني رنگ هاي محلي،خاصه مهارت در علم بديع به اشعار ادراکي متفاوت با.گذشته داده و الهام گرفتن از روشني و درخشندگي شرق به آنها رنگ تازه اي بخشيده بود. با همت هوگو، لارماتين ووينيي، موفقيت رمانتيسم در قلمرو شعر غنايي تثبيت گشت،اما هنوز سنت کلاسيک در قلمرو تئاتر خدشه ناپذير به نظر مي آمد ؛ البته رمانتيسم بيش ازاينکه جرياني ادبي وهنري باشد، مرحله اي ازحساسيت اروپايي است که نخست در اواخر قرن هيجدهم درانگلستان و در آلمان و سپس در قرن نوزدهم در فرانسه، در ايتاليا ،دراسپانيا و در کشورهاي اسکانديناوي ظاهرشد.پس از آن خانه هوگو در کوچه ي نوتردام دشان مرکز تجمع دوستداران ادب شد و مکتب رمانتيسم درآن ظهور کرد.
درسال 1830م «رناني» در کمدي فرانسز با اقبال عمومي به صحنه آمد و افتخارهوگو مسلم، و پيروزي رمانتيک بر کلاسيک قطعي شد. در همين سال دختر هوگو «آدل»به دنيا آمد. سال هاي 1830 تا 1843م دوران پرثمر قريحه و ذوق هوگو درهمه نوع اثر ادبي به شمار مي آيد.
در قلمرو رمان نويسي نخستين رمان بزرگ او «نوتردام دوپاي» يا «گوژپشت نتردام» در سال 1831 م انتشار يافت. رماني که رستاخيز درخشان قرون وسطا و درعين حال داستان غم انگيز سرنوشت بشر بود.
مرگ دخترش سبب شد ازسال 1843 تا1854 م در حوزه ي نويسندگي سکوت اختيار کند؛ اما با خلق رمان «واپسين روز يک محکوم» درسال 1855 م گويي دوباره ذوق نويسندگي هوگو زنده شد.
ويکتورهوگو براي نوشتن بزرگ ترين رمان خود، که درباره ي بدبختي هاي اجتماعي و بي عدالتي بود، برنامه ريزي کرد. نگارش اين رمان حدود هفده سال طول کشيد و در سال 1862 م بود که هوگو آن را با نام بينوايان منتشر کرد. نخست فقط بخش اول رمان با نام «فانتين» منتشرگرديد، اما با وجود استقبال بي نظير مردم از آن، نويسندگان و منتقدان آن دوران آن را«نه حقيقت و نه عظمت » و «بي مزه و بي معني» ناميدند. با اين حال چاپ فصل هاي بعدي و پايان کار با نام «بينوايان» باعث محبوبيت دوچندان هوگو در ميان مردم شد. هوگو پرسش هاي سياسي، اجتماعي خود را در رمان بعدي خود «کارگران دريا» درسال 1866 مطرح کرد.
اين رمانتيک فرانسوي در سال 1869 رمان «مردي که مي خندد» را منتشر کرد.اين رمان شاخص ترين رمان ويکتورهوگو است. «هنر پدربزرگ بودن» جزء آخرين مجموعه نوشته هاي هوگوست. اين اثر مجموعه ي شعري است که هوگوي هشتادساله، آکنده از مهر به نوه هايش، شيريني کودکي را در آن باز مي خواند و شعفي را در انسان هاي همواره مشغول مبارزات سياسي و مشکلات اجتماعي برمي انگيزد. دراين اثر ،درک کودکانه را، آن گونه که در بينوايان ديده ايم، باز مي يابيم. اين اثر ستايشي است از روح بسيار پاک کودکان و از شور سرشاري که خانواده، طي مبارزه ي روزانه اش براي پيروز شدن نيکي، در درون خود مي پرورد؛ همان گونه که هوگو در سراسر عمرش نيکي را درخود پروراند وبراي نيکي و نيک بودن و ماندن مبارزه کرد وهيچ گاه ازاين مبارزه دست نکشيد.
در فوريه 1881 م درآستانه ي ورود ويکتور هوگو به هشتاد سالگي مردم فرانسه بزرگداشت هاي بزرگ رابراي او گرفتند. يکي از رژه هاي بزرگ سراسر تاريخ فرانسه در آن روز برگزار شد. راه پيمايان ،ازخيابان ايلاد پائين شانزه ليزه به سمت مرکز پاريس حرکت کردند و شش ياعت اين راهپيمايي طول کشيد. در مقابل منزل او نيز با سردادن شعرهاي او به وي اداي احترام کردند.
ويکتور هوگو در22 مه سال 1885 م در 83 سالگي با زندگي وداع کرد. با مرگ او ادبيات فرانسه و جهان يکي از نويسندگان و شعراي بزرگ خود را از دست داد. بيش از دو ميليون نفر در تشييع جنازه ي او شرکت کردند. آنها در صفوف منظم در پاريس از قوس به پانتئون، جايي که او را به خاک سپردند رفتند.
آثار ويکتور
الف)آثار آغاز نوجواني:
ب شعرهاي هوگو:
ج)نمايشنامه هاي هوگو:
د)رمان هاي هوگو:
هوگو و دين
هوگو و سياست:
منبع: مجله زمانه، شماره95