شهيده فهيمه سياري در قامت يک خواهر(2)

در تمام مدتي که گفت و گو انجام مي شد با حسرت و بغض عميقي از اينکه خواهر رفته و او را با مشکلاتي تنها گذاشته بود، ياد مي کرد و معتقد بود تنها با شيوه اي که فهيمه برگزيد، مي توان به سعادت جاويد رسيد.
شنبه، 28 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهيده فهيمه سياري در قامت يک خواهر(2)

شهيده فهيمه سياري در قامت يک خواهر(2)
شهيده فهيمه سياري در قامت يک خواهر(2)


 





 
گفتگو با مليحه سياري

درآمد
 

در تمام مدتي که گفت و گو انجام مي شد با حسرت و بغض عميقي از اينکه خواهر رفته و او را با مشکلاتي تنها گذاشته بود، ياد مي کرد و معتقد بود تنها با شيوه اي که فهيمه برگزيد، مي توان به سعادت جاويد رسيد.

هنگامي که خواهرتان شهيد شد، شما چند سال داشتيد؟
 

من هفده سال داشتم و او بيست ساله بود.

از رابطه تان با يکديگر بگوييد.
 

او هميشه برايم حکم يک راهنما را داشت و من از هر جهت که فکرش را بکنيد به او متکي بودم. او به قدري مهربان بود که حتي کتاب و دفترهاي من را هم جلد مي کرد و من تا وقتي که بزرگ شدم، کتاب جلد کردن بلد نبودم.

شهيده فهيمه سياري در قامت يک خواهر(2)

خصوصيات بارز اخلاقي او چه بود؟
 

خيلي فعال بود. توي قم به مکتب توحيد مي رفت و خيلي زياد فعاليت مي کرد. توي خانه هم که بود، يک لحظه آرام و قرار نداشت. يادم هست رياضي اش خيلي خوب بود، ولي من رياضي ام ضعيف بود. همين که به خانه مي آمد، کتاب هايم را مي آورد و مي گفت، «بيا به تو درس بدهم.» مي گفت، «سعي کن خودت را بکشي بالا و از ديگران عقب نماني.» به کوچک تر از خودش خيلي اهميت مي داد. يک بار که برادرم مريض شده بود، از کنارش تکان نمي خورد. روح بزرگي داشت و به همه کمک مي کرد. هميشه احترام بزرگ تر ها را نگه مي داشت و بالاي حرفشان، حرف نمي زد. هر وقت که يک کمي جان مي گرفت، مي رفت خون مي داد. زياد روزه مي گرفت و هر هفته، دست کم دو روز را روزه بود. خيلي به من و داداشم رسيدگي مي کرد. من خيلي زود ازدواج کردم و از خانه پدري رفتم. او هم که خيلي زود به قم رفت تا درس بخواند، به همين خاطر زياد با هم نبوديم که بخواهيم از خاطرات مشترکمان بگويم، اما با همين مقدار کمي هم که کنار هم بوديم، خيلي روي روحيه ما تأثير گذاشت، آن قدر که خيلي ها که انسان يک عمر با آنها زندگي مي کند، تأثير نمي گذارند.

خاطراه اي که از او هميشه به ياد داريد، چيست؟
 

نزديکي هاي شهادتش بود که دو سه روزي مرخصي آمد به خانه. عصر بود. با شوق و ذوق دويدم و رفتم بغلش کردم. توي بغلم يکپارچه استخوان بود. دلم گرفت و گفتم، «چقدر لاغر شدي.» لبخندي زد و گفت، طوري نيست. چاق مي شوم.» اين آخرين باري بود که او را ديدم. مادرم هر سال محرم نذري مي دادند. ما مشغول درست کردن غذا بوديم که تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم و ديدم فهيمه است. گفت قرار است برود مسافرت. مي خواست برود کردستان. به او گفتم که داريم غذاي مراسم هر سال محرم را آماده مي کنيم. با حسرت عجيبي گفت، «خوش به حال ات. اي کاش من هم آنجا بودم. خدا اجرتان بدهد.» اين آخرين باري بود که با خواهرم حرف زدم.

به نظر شما خواهر شهيد بودن آسان است يا سخت؟
 

اگر بتوانيم خودمان را مثل آنها بالا بکشيم، سعادتمند مي شويم، ولي متأسفانه زندگي خيلي پيچ و خم دارد. آنها خودشان را از قيد و بندهاي بيهوده اي که به دست و پاي ما پيچيده رها کردند.

يعني در شرايط فعلي، شما نمي توانيد مثل خواهرتان باشيد؟
 

شايد بشود، ولي خيلي خيلي سخت است. شايد اگر مثل او تنها بودم، مي شد ولي قيد و بندهاي زندگي، دست و پاي انسان را مي بندد. انسان براي اينکه بتواند به مدارج عالي برسد، بايد از اين قيد و بندهاي دست و پاگير رها باشد. فهيمه براي رسيدن به کمال، آرام و قرار نداشت. درس مي خواند، تظاهرات مي رفت، درس مي داد، خدمت مي کرد و مهم تر از همه اينکه با آدم هاي همفکر خودش محشور بود. وقتش را تلف نمي کرد. مکتب توحيد قم که تعطيل مي شد، سريع مي آمد زنجان. در اينجا به مسجد مي رفت و قرآن درس مي داد. گاهي که نمي توانست برود، به من مي گفت تو برو. مي خواست هر جور که شده دست مرا هم بگيرد و بالا بکشد. مي گفتم، «من که بلد نيستم. بروم چي درس بدهم؟» مي گفت، «کتاب هاي امام را بخوان، کتاب هاي آقاي مطهري را بخوان، برو مسجد حمد و سوره بچه ها را درست کن.» دائماً توصيه مي کرد که، «ننشين. بلند شو. نگذار وقتت تلف شود.» از هيچ چيز به اندازه وقت تلف کردن، بيراز نبود. هر وقت که او را مي ديدي مشغول کاري بود. هميشه يا درس مي خواند يا درس مي داد. من که نتوانستم حتي يک قدم پشت سر او بروم. گاهي که با او حرف مي زنم، خيلي گلايه مي کنم که مرا گذاشت تا اين جور گرفتار مسائل بيهوده بشوم و خودش رفت. لياقتش را داشت. خدا رحمتش کند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا