شهيده فهيمه سياري در قامت يک دوست (3)
گفتگو با خانم حميده حائري
- به اعتقاد من کسي که به اين شکل درس مي خواند، چون صاحب مهارت کافي مي شود، بعدها، هم نشاط زندگي کردن دارد و هم دچار بيکارگي و مصرف زدگي نمي شود و دقيقاً مي داند که بايد با عمر و وقتش چه کار کند، در حالي که نظام آموزشي فعلي ما، آدم هايي را بيرون مي دهد که فاقد مهارت هاي لازم براي زندگي روزمره شان هستند و به همين دليل درس درستي هم نخوانده اند.
متأسفانه همين طور است. جوان ها متأسفانه مسئوليت هايشان را به دليل نداشتن مهارت به دوش ديگران مي اندازند. باور کنيد که حتي موقعي که رختخواب هايمان را جمع مي کرديم، سرپرست خوابگاه مي آمد و انگار که خط کش بگذارد، اگر يک ذره بي نظمي مي کرديم، وادارمان مي کرد دوباره آن را جمع کنيم تا زماني که دقيقاً اين کار را درست انجام مي داديم. در مورد همه کارها اين سختگيري ها بود و حاصل کار، عادت کردن به تناسب و پاکيزگي و تميزي بود. همه برنامه ها را بايد درست سر وقت و به بهترين نحو ممکن انجام مي داديم. انسان ياد مي گرفت که چگونه در کنار ديگران زندگي کند که مزاحم کسي نباشد. اگر کاري روي زمين مي ماند. شش نفر داوطلب مي شدند که کار را انجام بدهند. همه هميشه آماده کار بودند. کار را از دست هم مي قاپيديم. دغدغه کار در وجود همه بود. به همين دليل کسي که تنبل بود، کاملاً متمايز مي شد، حالا برعکس شده! کسي که کار مي کند، اين وضعيت را دارد. همه بچه ها مي دانستند که بايد کارها انجام شوند، اين هم به اين دليل است که به ميل خودشان آمده بودند و انگيزه داشتند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
درآمد
از آشنايي خود با فهيمه بگوييد.
از ويژگي هاي اخلاقي او بگوييد.
چرا؟ خيلي محبوب بود؟
و در واقع خود را به خطر نيندازند.
آرام بود يا پر جنب و جوش؟
خبر شهادت او را چگونه شنيديد و چه تأثيري روي شما گذاشت؟
سال ها از شهادت فهيمه مي گذرد. حضور او در زندگي خود شما چگونه است؟
دلتنگ که مي شويد، خيلي ياد فهيمه مي کنيد؟
- قطعاً تلاش شما براي راهنمايي نسل جوان، دست کمي از شهادت ندارد.
خاطره شيريني از آن دوران به ياد داريد؟
بگوييد زندگي کردن صحيح را.
حالا هم اين حال و هوا در آنجا حاکم است؟
- به اعتقاد من کسي که به اين شکل درس مي خواند، چون صاحب مهارت کافي مي شود، بعدها، هم نشاط زندگي کردن دارد و هم دچار بيکارگي و مصرف زدگي نمي شود و دقيقاً مي داند که بايد با عمر و وقتش چه کار کند، در حالي که نظام آموزشي فعلي ما، آدم هايي را بيرون مي دهد که فاقد مهارت هاي لازم براي زندگي روزمره شان هستند و به همين دليل درس درستي هم نخوانده اند.
متأسفانه همين طور است. جوان ها متأسفانه مسئوليت هايشان را به دليل نداشتن مهارت به دوش ديگران مي اندازند. باور کنيد که حتي موقعي که رختخواب هايمان را جمع مي کرديم، سرپرست خوابگاه مي آمد و انگار که خط کش بگذارد، اگر يک ذره بي نظمي مي کرديم، وادارمان مي کرد دوباره آن را جمع کنيم تا زماني که دقيقاً اين کار را درست انجام مي داديم. در مورد همه کارها اين سختگيري ها بود و حاصل کار، عادت کردن به تناسب و پاکيزگي و تميزي بود. همه برنامه ها را بايد درست سر وقت و به بهترين نحو ممکن انجام مي داديم. انسان ياد مي گرفت که چگونه در کنار ديگران زندگي کند که مزاحم کسي نباشد. اگر کاري روي زمين مي ماند. شش نفر داوطلب مي شدند که کار را انجام بدهند. همه هميشه آماده کار بودند. کار را از دست هم مي قاپيديم. دغدغه کار در وجود همه بود. به همين دليل کسي که تنبل بود، کاملاً متمايز مي شد، حالا برعکس شده! کسي که کار مي کند، اين وضعيت را دارد. همه بچه ها مي دانستند که بايد کارها انجام شوند، اين هم به اين دليل است که به ميل خودشان آمده بودند و انگيزه داشتند.
و سخن آخر
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 27
/ج