جمهوري اسلامي

در انديشه ي امام راحل، جمهوري اسلامي به عنوان امانت الهي است. (1) و حفاظت از اين امانت الهي واجب عيني است. (2) جمهوري اسلامي يعني اين كه رژيم به احكام اسلامي و به خواست مردم عمل كند. بنابراين،‌ با
دوشنبه، 30 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جمهوري اسلامي

جمهوري اسلامي
جمهوري اسلامي


 

نويسنده:سید طاهره اقا میری




 
در انديشه ي امام راحل، جمهوري اسلامي به عنوان امانت الهي است. (1) و حفاظت از اين امانت الهي واجب عيني است. (2) جمهوري اسلامي يعني اين كه رژيم به احكام اسلامي و به خواست مردم عمل كند. بنابراين،‌ با
پايبندي به احكام الهي و خدمت به مردم، در واقع حرمت اين امانت حفظ شده است.
از آن جا كه جمهوري اسلامي از برترين نعمت هاي الهي در عصر اخير مي باشد، شكر آن واجب است؛ زيرا در قاموس بندگي، اگر شكر نعمتي به جا آورده نشود و حدود آن رعايت نشود، بي شك معصيت صورت گرفته است و چه بسا موجبات زوال نعمت فراهم مي شود. البته علاقه ي به نظام بايد با هوشياري و حفظ امانت باشد.
از آن جا كه امام نهضت كربلا را مبدأ فاعلي انقلاب اسلامي مي دانست، مكرر توصيه نمودند كه نام كربلا و ياد سيدالشهداء (ع) را احيا كنند؛ زيرا هرچه داريم از كربلا داريم و اين نام و ياد را بايد حفظ كرد. پس انقلاب كه محصول خون سيدالشهداء (ع) است، امانتي است كه متعلق به ما نيست، بلكه به تعبير امام امانتي است كه بايد به خلف شايسته ي سيد الشهداء (ع)، حضرت مهدي (عج) سپرده شود. (3)

آزادي
 

«ولا تكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرّاً»؛ (4) بنده ي غير از خودت مباش، در حالي كه خداوند تو را آزاد آفريد.
خداوند از باب رحمت و لطف خود ما را آزاد آفريده است و يكي از اهداف بعثت پيامبران و ارسال رسل آن بود تا عوامل حبس و سلب آزادي
را از زندگي بشر بردارند و نغمه ي حرّيت را ساز كنند. قرآن درباره ي پيامبر مي فرمايد:
(يَضَعُ عَنهُم إصرَهُم وَ الأغلالَ الَّتِي كَانَت عَلَيهِم)؛ (5) پيامبر بارهاي گران و زنجيرهايي را كه بر دوش و گردن آن ها است، برمي دارد.
مراد از بار سنگين، چيزي است كه مانع از فعاليت انسان مي شود و انسان را حبس مي كند و براي انسان محدوديت ايجاد مي كند. هدف پيامبران، پاره كردن زنجيرهاي جهل و ناداني و ... از دست و پا و گردن انسان ها است.
علاقه ي انسان به آزادي نيز ريشه در فطرت انسان دارد و اين گرايش نه تنها در انسان، بلكه در تمامي موجودات زنده وجود دارد. اگر پرنده اي را در قفسي از جنس طلا حبس كنند، خواند را فراموش مي كند و عمرش كوتاه مي شود. داستان معروف طوطي و بازرگان و ترفندي كه به كار برد و خود را به مردن زد تا رها شد، اشاره اي به معناي فوق است.
آزادي وسيله ي شكوفا شدن و به فعليت رسيدن استعدادها است؛ زيرا به كمال رسيدن، بدون آزادي امكان پذير نيست. البته بايد توجه داشت، آزادي به آن معنايي كه در دنياي امروز توسعه پيدا كرده و شامل بي بند و باري و ايجاد مراكز فساد و مانند اين ها مي باشد،‌ آزادي نيست، بلكه نابودي ارزش ها است. آزادي مدل عصر تكنولوژي كه هر نوع رابطه ي نامشروعي را مجاز مي داند و در مجلس قانون گذاري خود، ازدواج دو
همجنس را تصويب مي كند، از مدل حيواني آن نيز پست تر است؛ زيرا در روابط حيوانات هم رابطه ي دو همجنس را نداريم. اين نوع آزادي ها در حقيقت به اسارت كشيدن آزادي است؛ زيرا به نام آزادي جهان به سمت غرق شدن در فساد مي رود. آزادي مورد احترام در دين، آزادگي از هر نوع فساد و اسارت هاي نفساني است؛ چنان كه امام حسين (ع) مي فرمايد:
«إن لم يكن لكم دين ... فكونوا أحراراً في دنياكم»؛ (6) اگر دين نداريد و اعتقادي به خداوند نداريد، چون انسان هستيد، پس در دنياي خود آزاده باشيد.
و در دين آزادي رهايي از اسارت هاي دنيوي و التزام به صفات اخلاقي و حركت در مسير عبوديت است و آزاده ي واقعي و امين اين امانت الهي رنج زندان مادي را به جان مي خرد تا حرّيت و آزادگي خود را حفظ كند؛ چنان كه يوسف (ع) به اسارت هوس هاي زليخا تن نداد. به زندان رفت، اما آزادي خود را به زندان نينداخت و گفت:
(رَبِّ السِّجنُ أحَبُّ إلَيَّ مِمَّا يَدعُونَني إلَيهِ)؛ (7) پروردگار من! زندان محبوب تر است براي من از آنچه مرا به سوي آن مي خوانند.
امام صادق (ع) در وصف اين امانت دار واقعي مي فرمايد:
«يوسف الصديق الأمين لم يضرر حرّيته أن استعبد و قهر و أسر»؛ (8) يوسف راستگو و امين حرّيت خود را با بردگي و اسارت خدشه دار نكرد.
آزادي هر كسي رهين حاكميت او در تحت عقل و شرع مي باشد. تا وقتي تابع نفس و اسير معاصي باشيم، برده و بنده ي اين ها هستيم؛ مگر آن كه از هوس برهيم و به آزادي برسيم. كلمه ي آزادي، واژه ي شناخته شده اي است كه نياز به تعريف ندارد. از ديدگاه اسلام انسان تا آن جا آزاد است كه آزادي او موجب سلب امنيت و آرامش ديگران نگردد. هر يك از آزادي هاي فردي و اجتماعي نيز حد و ثغوري دارند. آزادي به گونه اي كه ضرر به غير نرساند. (9) در انديشه ي امام آزادي نعمت بزرگ الهي است كه به عنوان امانت الهي در اختيار انسان مي باشد. (10) آزادي در رهنمودهاي امام جلوه هاي گوناگوني دارد كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:

الف: رعايت قوانين اسلام:
 

مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معني آزادي اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسي يك ملت، بر خلاف قوانين ملت هم هرچه دلش مي خواهد بگويد. آزادي در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران، مملكت اسلامي است و قوانين ايران، قوانين اسلام است. (11)
بنابراين، هر كجا به اسم آزادي، قوانين اسلام زير پا گذاشته شود، خيانت محسوب مي شود.

ب: انجام كارهاي صحيح و مشروع و نفي فساد و فحشا:
 

آزادي درحدود قوانين شرعي و كارهاي عقلاني مطلوب است هر فردي نمي تواند به بهانه ي آزادي هر كاري را انجام دهد. (12) بعضي از كارها اشاعه ي فساد، فحشا و از گناهان كبيره محسوب مي شود و مرتكبين هر يك از امور فوق مجرم و مستحق تعزير شرعي هستند و بعضي از آن ها موجب حد شرعي هستند. (13)
ما آزادي مطلق خواهيم داد، نه براي فساد و آزاد نيستيم كه فساد كنيم. هيچ انساني آزاد نيست كه كار خلاف عفت كند. (14)
به همين دليل امام (ره) بر وجود پيشگيري از آزادي به شكل غربي آن تأكيد فراواني داشتند. ايشان با بيان نتايج آزادي غربي، مهم ترين شاخصه ي اين آزادي را بي ديني، بي بند و باري و اهانت (15)، معرفي مي كنند.

ج: آزادي بيان: در خصوص آزادي بيان نيز ايشان مي فرمايند:
 

اگر مضر به حال ملت نباشد بيان همه چيز آزاد است، چيزهايي آزاد نيست كه مضر به حال ملت ما باشد. (16)
يك وقت انتقاد است؛ يعني انتقاد سالم است، اين مفيد است؛ يك وقت انتقام است نه انتقاد، اين نبايد باشد، اين با موازين جور در نمي آيد. (17)
انتقاد سازنده آزاد است، اما توطئه آزاد نيست و نيز انتقاد بايد در محيطي آرام و با آرامش خاطر بيان شود. انتقاد براي ساختن است؛ اگر باهياهو و جار و جنجال همراه باشد، عقل را ضايع مي كند و قوه ي غضبيّه - كه از بدترين قواي نفساني است - بر انسان مسلّط مي شود و مسائل را مشكل تر مي كند. (18)
البته ضروري است كه روحيه ي پذيرش انتقاد را در خود ايجاد كنيم و به استقبال انتقاد سازنده برويم و همه ي منتقدان را دشمن نپنداريم. از طرفي حضرت امام با تأكيد بر صحت اخبار مي فرمايند:
اسلام دين مستند به برهان و متكي به منطق است و از آزادي بيان و قلم نمي هراسد. (19)
به شرط آن كه هر قلم و يا هر قدم، ابرازي براي خيانت نباشد. به همين دليل، اما با تكيه بر اصل عدم خيانت، مطبوعات را از تبليغات سوء بر حذر مي دارد و بر صحت اخبار توسط رسانه ها تأكيد مي نمايد و مي فرمايد:
راديو و تلويزيون موظفند اخباري را نقل مي كنند كه صددرصد صحت آن ثابت مي باشد و براي عدم اضطراب و تشويش اذهان، اخبار را از غير منابع موثق نقل ننمايند. (20)
مسائل را آن طوري كه هست پخش بكنند. (21)
ساختن خبرهاي دروغين يكي از حربه هاي نظام هاي استعماري است كه به وسيله ي آن جوّ كاذبي ايجاد مي كنند و با اغفال مردم ناآگاه آن ها را گمراهمي كنند تا سرمايه هاي آنان را به تاراج ببرند. قرآن دستور مي دهد:
(إن جاءَكُم فاسِقٌ بِنَبَأ فَتَبَيَّنُوا أن تُصِيبُوا قَوماً بِجَهالَةٍ فَتُصبِحُوا عَلَي ما فَعَلتُم نَادِمينَ)؛ (22) هنگامي كه اخباري را به شما مي رسانند، بدون تحقيق دست به هيچ اقدامي نزنيد؛ زيرا عمل كردن بدون تحقيق، عين جهالت و ناداني است و سرانجام آن ندامت و پشيماني است.

آراي مردم
 

از پيامدهاي جمهوري اسلامي حضور آزادانه ي مردم در انتخابات مختلف از زمان پيروزي انقلاب تاكنون مي باشد. آراي مردم نقش اصلي در تعيين و گزينش افراد مورد نظر را داشته است. امام راحل آراي مردم را به عنوان يكي از امانت هايي ميداند كه بايد در حفظ آن كوشيد. (23)

وحدت كلمه
 

حكيمي معروف مي گويد:
تا آفتاب اتفاق به كشوري نتابد، گياه تربيت و ترقي در طوايف آن نرويد.
پس ما بايد هوشيار باشيم و به شيطنت شياطين - يعني سخن چينان و مفتنان - گوش ندهيم و رشته ي محكم اتفاق را به پنجه ي نفاق وانتابيم و از اجتماع به جانب افتراق نشتابيم.
حسنت به اتفاق ملاحت، جهان گرفت آري به اتفاق، جهان مي توان گرفت
الدولة تجيء بالوفاق و تذهب بالنفاق؛ دولت به واسطه ي وحدت مي‌آيد و به واسطه ي نفاق مي رود.
الآحاد اُلوف إذا ائتلفت و الاُلوف آحاد إذا افترقت؛ (24) افراد اعداد هزاران به شمار آيد، چون مجتمع باشند. و هزاران يكان يكانند، چون متفرق گردند.
نعمت نظام اسلامي و حكومت اسلامي با هيچ معياري ارزيابي نمي شود. به بركت انقلاب اسلامي، حاكميت استعمار در ايران به پايان رسيد و روحانيت، اسلام و مسلمين به مجد و اعتلا رسيدند و اسلام فراموش شده، ظهور كرد و با ظهور خود كلمه ي توحيد را به ارمغان آورد و با محوريت كلمه ي توحيد، توحيد كلمه را آفريد و فكرها را احيا كرد و مردم را از تشتّت و تفرق رهايي بخشيد. خداوند در سايه ي حبل الله مردم را متحد كرد. بنابراين، وحدت كمله امانتي است كه بايد آن را حفظ كرد و از هرگونه اختلاف داخلي بايد اجتناب نمود و با حفظ وحدت و اطاعت از عترت، در مقابل دشمنان نظام ايستاد و از جمهوري اسلامي دفاع كرد.
امام علت اصلي و منشأ اختلافات را هواي نفس مي داند و مي فرمايد:
اگر كارهايتان ار الوهيت سرچشمه نگيرد و از وحدت اسلامي بيرون برويد، مخذول مي شويد. (25)
از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه كاري بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود؛ از روي سر ما برداشته نشود و آن كار
اين است كه همان طوري كه تا حالا همه با هم بوديم و يدالله مع الجماعه و همه براي خدا بود و خداي تبارك و تعالي عنايت فرمود ... الآن هم توجهمان به همان مقصد باشد. (26)
برخيز تا به عهد امانت وفا كنيم
تقصيرهاي رفته به خدمت قضا كنيم
بي مغز بود سركه نهاديم پيش خلق
ديگر فروتني به در كبريا كنيم
درالفنا كه كراي مرمت نمي كند
بشتاب تا عمارت دارالبقا كنيم
دارالشفاي توبه نبستست در هنوز
تا درد معصيت به تدارك دوا كنيم
روي از خدا به هر چه كني شرك خالصست
توحيد محض كز همه رو در خدا كنيم
پيراهن خلاف به دست مراجعت
يكتا كنيم و پشت عبادت دو تا كنيم
چند آيد اين خيال و رود در سراي دل
تا كي مقام دوست به دشمن رها كنيم
چون برترين مقام ملك دون قدر ماست
چندين به دست ديو زبوني چرا كنيم
سيم دغل خجالت و بدنامي آورد
خيز اي حكيم تا طلب كيميا كنيم
بستن قبا به خدمت سالار و شهريار
اميداورتر كه گنه در عبا كنيم
سعدي، گدا بخواهد و منعم به زر خرد
ما را وجود نيست بيا تا دعا كنيم
يا رب تو دست گير كه آلا و مغفرت
در خورد تست و در خور ما هرچه ما كنيم
(سعدي)
اي دل چه انديشيده اي در عذر آن تقصيرها
زان سوي او چندان وفا زين سوي تو چندين جفا
زان سوي او چندان كرم، زين سو خلاف و بيش و كم
زان سوي او چندان نعم، زين سوي تو چندين خطا
زين سوي تو چندين حسد، چندين خيال و ظن بد
زان سوي او چندان كشش، چندان چشش، چندان عطا
چندين چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود
چندين كشش از بهر چه؟ تا در رسي در اوليا
از بد پشيماني مي شود الله گويان مي شوي
آن دم تو را او مي كشد تا وارهاند مر تو را
از جرم ترسان مي شوي، وز چاره پرسان مي شوي
آن لحظه ترساننده را با خود نمي بيني چرا
اين سو كشان سوي خوشان وان سوكشان با ناخوشان
يا بگذرد يا بشكند كشتي در اين گرداب ها

پي‌نوشت‌ها:
 

1. . ر.ك: صحيفه ي امام، ج 12، ص 416؛ ج 15، ص 249.
2. . همان، ج 19، ص 486.
3. . ر.ك: همان، ج 8، ص 526-528.
4. . نهج البلاغه، ص 532، نامه ي 31.
5. . اعراف (7): 157.
6. . بحار الانوار، ج 45، ص 51.
7. . يوسف (12): 33.
8. . بحار الانوار، ج 68، ص 69.
9. . ر.ك: صحيفه ي امام، ج 8، ص 96.
10. . همان، ص 37.
11. . صحيفه ي امام، ج 7، ص 535.
12. . ر.ك: همان، ج 8، ص 120.
13. . همان، ‌ج 17، ص 140.
14. . همان، ج 8، ص 283.
15. . همان، ج 8، ص 96-97؛ ج 9، ص 344.
16. . صحيفه ي امام، ج 5، ص 520.
17. . همان، ج 19، ص 362.
18. . ر.ك: همان، ج 14، ص 366.
19. . صحيفه ي امام، ج 10، ص 81.
20. . همان، ج 13، ص 228.
21. . همان، ج 11، ص 203.
22. . حجرات (49): 6.
23. . ر.ك: صحيفه ي امام، ج 6، ص 408.
24. . امثال و حكم، ص 15.
25. . صحيفه ي امام، ج 18، ص 135.
26. . همان، ج 8، ص 77.
 

كتاب نامه
قرآن كريم
1. آداب الصلوة، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1372 ش.
2. آيينه ي زن، سيد علي خامنه اي، نشر طه، 1381 ش.
3. الأمالي، شيخ صدوق، بيروت، مؤسسة الأعلمي، 1400 ق.
4. امام در سنگر نماز، تبيان هفتم، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374 ش.
5. امثال و حكم، ميرزا ابراهيم صنيع السلطنه، تصحيح محمدجواد صاحبي، نشر احياگران،1382 ش.
6. باده ي عشق، اشعار عارفانه ي امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1368 ش.
7. بحارالانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1403 ق.
8. بنيان مرصوص، محمدامين شاهجويي، قم، نشراسراء، 1378 ش.
9. تحف العقول، ابومحمد الحسن علي بن الحسين ابن شعبه حراني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1363 ش.
10. تفسير المنار، محمد رشيد رضا، بيروت، دارالمعرفه.
11. تفسير سوره ي حمد، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1375 ش.
12. تفسير نمونه، جمعي از نويسندگان، زير نظر آيه الله مكارم شيرازي، دارالكتب الاسلاميه.
13. تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعة العروسي الحويزي، قم، دارالكتب العلميه.
14. جامع السعادات، محمدمهدي نراقي، ترجمه ي سيد جلال الدين مجتبوي، انتشارات حكمت، 1366 ش.
15. جلوه هاي رحماني، معاونت فرهنگي هنري بنياد شهيد انقلاب اسلامي، 1371 ش.
16. جهاد اكبر يا مبارزه با نفس، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1373 ش.
17. ديوان امام، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374 ش.
18. الرسائل، ابن سينا، قم، انتشارات بيدار.
19. رساله ي حقوق امام سجاد (ع) (حقوق و روابط اجتماعي)، ترجمه ي محمدجواد مولوي نيا، نشر خرم، 1379 ش.
20. ره عشق، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378 ش.
21. زن، مهدي مهريزي، نشر خرم، 1377 ش.
22. سخن عشق، فاطمه طباطبايي، پژوهشكده ي امام خميني و انقلاب اسلامي، 1380 ش.
23. سرّ الصلوة، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378 ش.
24. سيماي معصومين در انديشه ي امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1376 ش.
25. شرح چهل حديث، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1371 ش.
26. شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1377 ش.
27. شرح دعاء السحر، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374 ش.
28. شرح غرر الحكم و درر الكلم، عبدالواحد آمدي، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1407 ق.
29. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، قم، مكتبة آية الله المرعشي.
30. صحيح مسلم، مسلم بن حجّاج قشيري نيسابوري، بيروت، دارالكتب العربي، 1407 ق.
31. صحيفه ي امام، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378 ش.
32. صحيفة الامام الحسين (ع)، جواد قيومي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1374 ش.
33. علم اليقين، ملامحسن فيض كاشاني، قم، انتشارات بيدار، 1358 ش.
34. فروغ ابديت، جعفر سبحاني، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
35. الكافي، محمدبن يعقوب كليني، ترجمه ي محمدباقر كمره اي، تهران، كتابفروشي اسلامي، 1400 ق.
36. كليات سعدي، تصحيح غلام حسين يوسفي، تهران، خوارزمي، 1374 ش.
37. مثنوي معنوي، جلال الدين محمد مولوي، انتشارات جاودان، 1370 ش.
38. مجمع البحرين، فخرالدين طريحي، تهران، مكتبة المرتضويه، 1365 ش.
39. مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، 1403 ق.
40. المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، ملامحسن فيض كاشاني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
41. مسند احمد، احمد بن حنبل، بيروت، دارالفكر.
42. مصباح الهداية إلي الخلافة و الولاية، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1372 ش.
43. المفردات في غريب القرآن، حسين بن محمد راغب اصفهاني، تهران، المكتبة المرتضويه.
44. مناقب آل ابي طالب (ع)، ابن شهر آشوب، ‌بيروت، دارالاضواء، 1405 ق.
45. منطق الطير، عطار نيشابوري، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1342 ش.
46. منية المريد، شهيد ثاني، ترجمه ي سيدمحمد باقر حجتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
47. الميزان في تفسير القرآن، سيدمحمدحسين طباطبايي، ترجمه ي سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
48. ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، قم، دار الحديث، 1416 ق.
49. نهج البلاغه، ترجمه ي محمد دشتي، قم، انتشارات الهادي، 1380 ش.
50. وسائل الشيعه، محمد بن الحسن الحر العاملي، قم، مؤسسه ي آل البيت، 1409 ق.
51. ولايت فقيه، امام خميني، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1377 ش.
منبع: امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي/ 10، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.