زبان منطق، زبان احساسات

اهميت زبان فارسي در آن است که ادامه حيات ملي کشور را تضمين کرده و سرزمين هاي ديگر زبان عمدتاً وسيله تفهيم و تفهم است و براي بيان فکر به کار مي افتد تا زبان فارسي از اين فراتر مي رود. موجوديت ايران را به عنوان يک کشور آزاد نگهباني مي کند.
چهارشنبه، 2 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان منطق، زبان احساسات

گفتگو با ايران شناسان زبان منطق، زبان احساسات
زبان منطق، زبان احساسات


 






 

گفتگو با دکتر محمد علي اسلامي ندوشن
 

زبان، طبيعي ترين ابزار براي بيان افکار، درونيات و احساسات و نيز مهم ترين وسيله براي ابراز شخصيت فردي و جمعي و به عبارتي فرهنگي است و تا زماني که ملتي داراي زمينه فرهنگي ملي محکم و استوار نباشد، موفق به جذب فرهنگ جديدي به طور سالم نخواهد شد. اگر ايراني از کسب خصوصيات فرهنگي که سالهاست با سرشت ما پيوند خورده، غافل بماند، فرهنگ ديگري را نيز نمي تواند جذب کند. فرهنگ ما متشکل از يک سلسله يادها، خاطره ها و اعتقادات عميق است که مانند يک جريان تاريخي در ما حرکت مي کند و نمي توان از آن صرف نظر کرد رو به فرهنگ ديگر آورد. مشکل هويت ايراني نيز از همين جا نشأت گرفته است.
ما به طور کلي با آنچه بنيه ذهني و دروني گذشته مان بوده، بيگانه شديه ايم و اين جدايي بيش از حد محسوس است.. اينها بخشي از دغدغه هاي استاد اسلامي ندوشن و دلمشغولي هاي ايشان است که تاکنون بارهاي به انحاي گوناگون بيان کرده اند. گفتگوي زير نيز در همين زمينه است با تأکيد بر موضوع زبان.
***

- اهميت زبان فارسي در چيست؟
 

اهميت زبان فارسي در آن است که ادامه حيات ملي کشور را تضمين کرده و سرزمين هاي ديگر زبان عمدتاً وسيله تفهيم و تفهم است و براي بيان فکر به کار مي افتد تا زبان فارسي از اين فراتر مي رود. موجوديت ايران را به عنوان يک کشور آزاد نگهباني مي کند.

- اين زبان در طول تاريخش عمدتاً حامل چه باري بوده است؟
 

همان گونه که گفتيم، حامل بار استقلال کشور در دوران بعد از اسلام بوده است. منظور استقلال فرهنگي است. اگر زبان فارسي دري نيامده بود، ما در کشورهاي عرب زبان مستهلک مي شديم، مانند سرزمين هاي کهنسال ديگري که بي آنکه عرب باشند، عرب مآب گشتند و به کلي از گذشته خود گسسته شدند.

- به لحاظ تاريخي، چه نسبتي ميان زبان فارسي و تفکر ايراني وجود داشته است؟
 

حرکت زبان برحسب موقعيت جغرافيايي و کيفيت تاريخي شکل مي گيرد. تفکر ايران نيز از اين قاعده مستثنا نيست. اين است که دوره هاي انحطاط تاريخ، موجب انحطاط زبان شده است؛ مگر آنکه قانون واکنش به کار بيفتد و جهش فکر از لابلاي انحطاط سر برآورد.

- بين فرهنگ و تمدن ايراني با زبان فارسي چه ارتباطي وجود دارد؟
 

همان ارتباطي وجود دارد که از آن حرف زديم. زبان، بيانگر چگونگي تمدن و فرهنگ بوده است.

- آيا فارسي توانسته به ميزاني که زبان احساسات بوده، زبان علم و انديشه هم باشد؟
 

زبان فارسي، بيانگر احساسات گرديده؛ زيرا ايراني بيشتر با احساسات سروکار داشته است. ايراني بنا به خصوصيت جغرافيايي و تاريخي و نژادي خود، بيشتر اشراقي انديش بوده، تا علمي انديش؛ ولي البته اين امر يک امر ثابت نيست، با آموزش و بنا به ضرورت مي تواند تغيير کند.

- فردوسي چه جايگاهي در اين زبان دارد و چه نقشي ايفا کرده است؟
 

فردوسي با آوردن کتاب خود موجب تثبيت زبان فارسي شد، تا فارسي به عرب زدگي نيفتد. هنوز در زمان فردوسي مکاتبات و دفترها به زبان عربي نوشته مي شدند و عرب مآبان در دستگاه قدرت نفوذ بسيار داشتند. فردوسي مجرا را به سود زبان فارسي برگرداند.

- با اين حساب اگر او نبود، زبان ما چه سرنوشتي مي يافت؟
 

اگر فردوسي نيامده بود، سرنوشت ايران تغيير مي کرد. گذشته ها از ياد مي رفت و تمدن چند هزار ساله به فراموشي سپرده مي شد. ايراني به صورت يک قوم بي ريشه در مي آمد که همه چيز را بايد از نوع شروع کند.

- مثل انفاقي که براي مناطق غربي جهان اسلام افتاد که همراه با تغيير زباني گروندگان بود؛ از جمله مصر، سوريه، ليبي، الجزاير، مغرب و حتي اسپانيا (اندلس)؛ اما جالب است که در مناطق شرقي (يعني از ايران به بعد، همچون شبه قاره، اندونزي، مالزي و...) زبان مردم هر ناحيه حفظ مي شود!
 

بله، با آمدن فارسي درسي، زبان عربي که به همراه اسلام حرکت مي کرد، در مرز ايران متوقف شد و بعد از آن اسلام از طريق ايران به هر نقطه رفت، ديگر زبان عربي آن را همراهي نکرد. کشورهاي فتح شده ديگر که نزديک تر بودند، نتوانستند مقاومت کنند و زبان اصلي خود را از دست دادند، حتي کشور مهمي چون مصر.

- نقاط قوت و ضعف زبان فارسي را در چه مواردي مي دانيد؟
 

قدرت و ضعف زبان فارسي وابسته به قوت و ضعف تفکر ايراني است. زبان، زاييده تفکر است. ضعف زبان فارسي در آن است که بيشتر پرورنده احساسات است تا منطق. خط فارسي نيز نارسايي هايي دارد

- نثر ما در حال حاضر در چه جايگاهي است؟
 

نثر فارسي در اين صد ساله اخير، هم پيشرفت کرده وهم دستخوش بي سرو ساماني بوده است. اين خود ناشي از بي سر و ساماني تفکر است. غالباً مجال پر گشودن نداشته، اين است که زبان هم گاهي در پرخاش به سر مي برده وغالباً در خمودگي!

- برخي بر آن اند که نثر و نظم فارسي ارتباط معکوسي با هم دارند؛ زيرا در گذشته که شاعران طراز اول داشتيم، نثر ما ضعيف بوده و اکنون که شعرافت کرده، نثر جان گرفته است.
 

به طور کلي ايران در دوران بعد از اسلام، کشور شعر بوده است. شعر، زبان بيان حال و درددل است، و ايراني موجباتي در کارش بوده است که روح شکوه گر داشته باشد. شعر، مايه تسلاي خاطر او بوده، پنجره آفاق را به روي انديشه او مي گشوده و فکر او را به جولان مي انداخته.اين است که شعر در برابر نثر ميدان وسيع تري يافته. گذشته از آن شعر، يک هنر است و چون هنرهاي ديگر از نوع نقاشي و موسيقي در حوزه ممنوعه به سر مي برند شعر مي بايست به تنهايي بار هنر را به دوش بکشد. نثر بيشتر زبان منطق است، و جامعه ايران کمتر مجال ابراز کلام منطقي داشته. در مجموع شاعر از نثر نويس آزادتر بوده و حرف خود را بزند.

- يک موضوع جالب اين است که نثر ما به شعر (به ويژه شعر سعدي، يعني هفتصد سال پيش) نزديک شده است؛ اين امر نشانه چيست؟
 

اگر منظورتان نثر شاعرانه است، علت آن است که ايراني در هرحال به جانب شعر کشيده مي شده، ولو شعر بدو مغشوش. کمتر زباني آنقدر شعر بد در آن گفته شده که هنوز هم ادامه دارد! در زبان فارسي اين گرايش هست که منظور خود را با يک بيت شعر همراهي کنند؛ در عين حال کمتر کسي است که يک بيت شعر را بي غلط بخواند. اين به آن علت است که ما در دوران کم سوادي شاعرانه به سر مي بريم!

- از شما به عنوان سلطان نثر فارسي ياد مي شود. رمز و راز موفقيت تان در چيست؟
 

من از اين عنوان گذاري اطلاعي نداشته ام. اگر کساني آن را به کار برده اند، حاکي از حسن نظرشان است. از خوانندگان خود سپاسگزار بوده ام که همواره با لطف به من نگاه کرده اند. من کاري که کردم، خود را به زبان فارسي سپردم؛ يعني در واقع نقد وجود خود را در قدم او نهادم، و در مقابل از او گرفتم آنچه موجب بهجت خاطرم بود. زبان فارسي به من کمک کرد که “زنده بودن” خود را احساس کنم. لفظ به جاي خود، ولي اين يک عامل اصلي نيست. اصل، محتواست که بايد ديد در چه راهي خوانده را با خود همقدم مي کند. از قديم گفته اند: اول انديشه و انگهي گفتار.
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.