مکتب وحدت وجود از منظر علامه محمد تقی جعفری
مرحوم علامه محمد تقی جعفری علی رغم این که با مشرب فلسفی و عرفانی نقاط مشترک و همسویی های دارد، اما در برابر مهمترین دستاورد فلسفه و عرفان (یونانی زاده ی ظاهرِ اسلامی به خود گرفته) یعنی وحدت وجود و وحدت موجود سخت موضع گرفته و راه خود را از فلسفه و عرفان جدا کرده و در قامت یک عالم و متکلم دینی شیعی ظاهر می شود. وی در کتاب «مبدأ اعلی» می نویسد:
منبع: کتاب مبداء اعلی/علامه محمد تقی جعفری/ص73ـ 75
ما در میانه کثرت موهوم والسلام»
جامی معاد و مبدأ ما وحدت است و بس
جمعی به جستجو که انجام ما کدام
قومی به گفتگو که آغاز ما چه بود
در جام عکس باده و در باده رنگ جام
باده نهان و جام نهان آمده پدید
و از ابیات معروفه جامی که از کلمات ظاهره مکتب در وحدت موجود است سه بیت ذیل است که نقل می شود:
این وحدتی است لیک مکرر بر آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
در حقیقت [خداوند] ذات واحدی است که سائر تعیّنات مانند حلقه های زلف بر صورت آن ذات نقش بسته است. این که گفته شد معنای ظاهر شعر است و تأویل نظر دیگری است و نیز اشعار معروفه که انکار ممکن الوجود نموده و غیر از خدا موجودی را تصور نکرده است. بیتی است که ذیلاً نگاشته می شود:
هر حلقه که بست دل ز صد حلقه ربود
از زلف تعیّنات بر عارض ذات
زد جلوه کنان خیمه به صحرای وجود
آن شاهد غیبی ز نهان خانه بود
در این رباعی برای واجب الوجود (خدا) دو حالت تصور کرده: حالت اجمالی و حالت تفصیلی؛ در حالت اجمالی همان خداست که گاهی با کلمه مقام جمع الجمعی تعبیر می کنند. و در حالت تفصیلی سائر موجودات است که ملازم تعیّنات و تشخصّات امکانی می گردد. و نیز گوید:
در رتبــه اجــــمال، حق آید به میان
چون باز روند عالم و هم عالمیان
مشهود شد این عالم پر سود و زیان
چون حق به تفاصیل و شئون گشت عیان
باز در جای دیگر از رباعیات معروفه خود گوید:
اندیشه حق پیشه کنی کل باشی
تو جزئی و حق کل است اگر روزی چند
ور بلبلی بی قرار بلبل باشی
چون در دل تو گل گذرد گل باشی
عبدالرحمن جامی گوید اگر مقصودش ظاهر شعر بوده باشد:
بت پرست، آفتاب پرست، ستاره پرست، آتش پرست، فرعون پرست، گوساله پرست، حیوان پرست، مادّه پرست همه و همه در نظر این مکتب حق و مطابق واقع اند؛ زیرا تمامی این مفاهیم اجزاء مختلفی از خدا هستند. ممکن است بگوئید چگونه خداوند کل را دارای اجزاء می توان قرار داد و در دسته الهیین کسی به این مطلب اعتقاد ندارد. ولی بر اهل اطلاع این حقیقت قضیه روشنی بوده و در موارد زیادی از نوشتجات نثری و نظمی اعضاء این مکتب می توان شاهد بر این معنی پیدا کرد.
و انا اعتقدت جمیع ما اعتقدوه
عقد الخلائق فی الاله عقائداً
3) اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهوم است. چنان که از مشاهیر این مکتب نقل شده است که:
2) عبادات و تکالیف فقط وظائفی برای تنظیم معاش دنیوی و یا وصول و اتحاد با ذات خدائی است و اگر برای کسی این حالت دست داد تمامی تکالیف از او ساقط است و به آیه «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» نیز استدلال کرده اند. در صورتی که پیغمبری از پیغمبران حقه تا نفس واپسین، خود را بدون تکلیف ندیده و تمام عمر را عمل به شریعت خود نموده اند ...
1) از خواص این مکتب این است که عقل و فهم و علم و معرفت را به کلی حجاب تاریک تشخیص داده و دانشمندترین علما و فلاسفه عالم بشریت در نظر اعضاء این مکتب مانند حیوانات لایعقل می باشند.
ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار می دهیم:
مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریباً دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائماً بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادّی و صوری، تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.
بر قول مستان می اش افهام مستورند از آن....
این مکتب تاریک وحدت کانبیا دورند از آن
«غرب هم مدتی از عمر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی می کرد ولی بالاخره بیدار شد.
منبع:فصلنامه معرفتی اعتقادی سمات
ارسال توسط کاربر محترم سایت :vahid2451
منبع: کتاب مبداء اعلی/علامه محمد تقی جعفری/ص73ـ 75
ما در میانه کثرت موهوم والسلام»
جامی معاد و مبدأ ما وحدت است و بس
جمعی به جستجو که انجام ما کدام
قومی به گفتگو که آغاز ما چه بود
در جام عکس باده و در باده رنگ جام
باده نهان و جام نهان آمده پدید
و از ابیات معروفه جامی که از کلمات ظاهره مکتب در وحدت موجود است سه بیت ذیل است که نقل می شود:
این وحدتی است لیک مکرر بر آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
در حقیقت [خداوند] ذات واحدی است که سائر تعیّنات مانند حلقه های زلف بر صورت آن ذات نقش بسته است. این که گفته شد معنای ظاهر شعر است و تأویل نظر دیگری است و نیز اشعار معروفه که انکار ممکن الوجود نموده و غیر از خدا موجودی را تصور نکرده است. بیتی است که ذیلاً نگاشته می شود:
هر حلقه که بست دل ز صد حلقه ربود
از زلف تعیّنات بر عارض ذات
زد جلوه کنان خیمه به صحرای وجود
آن شاهد غیبی ز نهان خانه بود
در این رباعی برای واجب الوجود (خدا) دو حالت تصور کرده: حالت اجمالی و حالت تفصیلی؛ در حالت اجمالی همان خداست که گاهی با کلمه مقام جمع الجمعی تعبیر می کنند. و در حالت تفصیلی سائر موجودات است که ملازم تعیّنات و تشخصّات امکانی می گردد. و نیز گوید:
در رتبــه اجــــمال، حق آید به میان
چون باز روند عالم و هم عالمیان
مشهود شد این عالم پر سود و زیان
چون حق به تفاصیل و شئون گشت عیان
باز در جای دیگر از رباعیات معروفه خود گوید:
اندیشه حق پیشه کنی کل باشی
تو جزئی و حق کل است اگر روزی چند
ور بلبلی بی قرار بلبل باشی
چون در دل تو گل گذرد گل باشی
عبدالرحمن جامی گوید اگر مقصودش ظاهر شعر بوده باشد:
بت پرست، آفتاب پرست، ستاره پرست، آتش پرست، فرعون پرست، گوساله پرست، حیوان پرست، مادّه پرست همه و همه در نظر این مکتب حق و مطابق واقع اند؛ زیرا تمامی این مفاهیم اجزاء مختلفی از خدا هستند. ممکن است بگوئید چگونه خداوند کل را دارای اجزاء می توان قرار داد و در دسته الهیین کسی به این مطلب اعتقاد ندارد. ولی بر اهل اطلاع این حقیقت قضیه روشنی بوده و در موارد زیادی از نوشتجات نثری و نظمی اعضاء این مکتب می توان شاهد بر این معنی پیدا کرد.
و انا اعتقدت جمیع ما اعتقدوه
عقد الخلائق فی الاله عقائداً
3) اختلاف عقائد در عالم بشریت برای این مکتب نامفهوم است. چنان که از مشاهیر این مکتب نقل شده است که:
2) عبادات و تکالیف فقط وظائفی برای تنظیم معاش دنیوی و یا وصول و اتحاد با ذات خدائی است و اگر برای کسی این حالت دست داد تمامی تکالیف از او ساقط است و به آیه «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» نیز استدلال کرده اند. در صورتی که پیغمبری از پیغمبران حقه تا نفس واپسین، خود را بدون تکلیف ندیده و تمام عمر را عمل به شریعت خود نموده اند ...
1) از خواص این مکتب این است که عقل و فهم و علم و معرفت را به کلی حجاب تاریک تشخیص داده و دانشمندترین علما و فلاسفه عالم بشریت در نظر اعضاء این مکتب مانند حیوانات لایعقل می باشند.
ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار می دهیم:
مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریباً دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائماً بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادّی و صوری، تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.
بر قول مستان می اش افهام مستورند از آن....
این مکتب تاریک وحدت کانبیا دورند از آن
«غرب هم مدتی از عمر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی می کرد ولی بالاخره بیدار شد.
منبع:فصلنامه معرفتی اعتقادی سمات
ارسال توسط کاربر محترم سایت :vahid2451
/ج