مسلماني

لورکي (1) در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ مي گفت: “صراط از موي باريک تر باشد، و از شمشير تيزتر، و روز قيامت همه کس را بر او بايد گذشت”. لري برخاست، گفت: “مولانا، آنجا هيچ دارابزيني (2) يا چيزي باشد که دست در آنجا زنند و بگذراند؟” گفت: “نه.” گفت: “نيک ره بيش خود مي خندي. و الله اگر مرغ باشد، از آنجا نتواند گذشت!”
شنبه، 12 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مسلماني

مسلماني
مسلماني


 

نويسنده : عبيدزاکاني




 
خطيبي را گفتند: “مسلماني چيست؟” گفت: “من مردي خطيبم، مرا با مسلماني چه کار؟”
با خطيبي گفت مردي نکته جو:
“چيست نزد تو مسلماني؟ بگو”
“من خطيبم” گفت: “اي مومن شمار
با مسلماني خطيبان را چه کار؟”

صراط
 

لورکي (1) در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ مي گفت: “صراط از موي باريک تر باشد، و از شمشير تيزتر، و روز قيامت همه کس را بر او بايد گذشت”. لري برخاست، گفت: “مولانا، آنجا هيچ دارابزيني (2) يا چيزي باشد که دست در آنجا زنند و بگذراند؟” گفت: “نه.” گفت: “نيک ره بيش خود مي خندي. و الله اگر مرغ باشد، از آنجا نتواند گذشت!”

پستو
 

ترکماني با يکي دعوا داشت. پستويي (3)پرگچ کرد و پاره اي روغن بر سرگذاشت و از بهر قاضي رشوت برد. قاضي بستد و طرف ترکان گرفت و قضيه چنان که خاطر او مي خواست. آخر کرد و مکتوبي مسجل (4) به ترکمان داد. بعد از هفته اي قضيه روغن معلوم کرد. ترکمان را بخواست که “در مکتوب سهوي است، بيار تا اصلاح کنم”. ترکمان گفت: “در مکتوب من سهوي نيست. اگر سهوي باشد، در پستو باشد؟”

گر مسلماني چنين است
 

بود گبري در زمان بايزيد
گفت او را يک مسلمان سعيد،
که: چه باشد گر تو اسلام آوري؟
تا بيابي صد نجات و سروري
گفت: اين ايمان اگر هست اي مريد
آنکه دارد شيخ عالم بايزيد
من ندارم طاقت آن تاب آن
کان فزون آمد ز کوشش هاي جان
باز ايمان خود گر ايمان شماست
ني بدان ميلستم و ني مشتهاست (5)
آن که صد ميلش سوي ايمان بود
چون شما را ديد، آن فاتر (6) شود!

پي نوشت ها :
 

1. مردي لر
2. دستگيره، دستاويز
3. کوزه
4. مهر و امضا شده
5. آرزو
6. مست، شکسته
 

منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط