به فرّ فردوسي

بيا که نوبت وجد و سرود خواني ماست بساط جشن همايون و خرمي برپاست فرشته باز در آمد به ساحت فردوس نواي دلکش کروبيان به عرش به پاست بيا به گلشن فردوس، مهد فردوسي که ترتبش به طراوت خوش و عبير آساست بهنام فرخ استاد توس، فردوسي زمان سور و سرور از براي اهل صفاست نعيم گلشن فردوس، مهد فردوسي ست که شاهنامة او جاودانه و شيواست نديده ديدة ايام، شاعري چون او که بين اهل معاني سخنوري يکتاست
شنبه، 12 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به فرّ فردوسي

به فرّ فردوسي
به فرّ فردوسي


 

شاعر : احمد نيکوهمت




 
بيا که نوبت وجد و سرود خواني ماست
بساط جشن همايون و خرمي برپاست
فرشته باز در آمد به ساحت فردوس
نواي دلکش کروبيان به عرش به پاست
بيا به گلشن فردوس، مهد فردوسي
که ترتبش به طراوت خوش و عبير آساست
بهنام فرخ استاد توس، فردوسي
زمان سور و سرور از براي اهل صفاست
نعيم گلشن فردوس، مهد فردوسي ست
که شاهنامة او جاودانه و شيواست
نديده ديدة ايام، شاعري چون او
که بين اهل معاني سخنوري يکتاست
به افتخار سخن آفرين خطه توس
کنيم گر سخن آغاز، دلپذير و رواست
تو جاودانه بزي اي حکيم فردوسي
که اهتمام تو روشن به پيش ديده ماست
هزار سال فزون شد که شاهنامه تو
فروغ بخش محافل به پهنه دنياست
گذشت صيت کلام تو تا سپهر برين
مقام شعر تو برتر زپايه شعر است
ز شاهنامه چه گويم که بي سخن اين کاخ
بس استوار و دلاويز و دلکش و زيباست
ز شاهنامه سخن ها شنيده ايم و هنوز
هر آنچه باز بگوييم، جان فزا و سزاست
سخن ز عرصه اعجاز برده اي تا عرش
ز بس که جامه شيواي تو بديع و رساست
بيان روشن تو همچو آبشاران ست
کلام دلکش تو در کمال استقصاست
تو جلوه گاه سخن را به آسمان بردي
که شاهباز بيان تو کهکشان پيماست
شد ابتداي کلام تو از خدا و خرد
که لوح جان تو روشن چو باده در ميناست
به باغ خرم انديشه شادمانه بزي
چنان که از سخنت جان به نغمه و آواست
ز جلوه هاي هنر يافت جلوه نظم دري
کلام روشن شايستگان فروغ افزاست
بي ضمانت و ابقاي شعر نغز دري
سروده تو به شهنامه پشتوانه ماست
ز شاهنامه عيان است فرّه يزدان
نشانه هاي بزرگي از اين اثر پيداست
چون آفتاب، جهان را فروغ بخشيدي
از آن که راي منير تو روشن و رخشاست
ز داستان سياووش و قصه سهراب
نو اي و لوله تا عرش کبريا برجاست
زهفت خوان و تهمتن فسانه ها خوانديم
هنوز کودک دل را بسي سرود و نواست
زگيو و بهمن و افراسياب و نوذر توس
بسي فسانه شيرين به دفتر و انشاست
خروش رخش تهمتن به لرزه آرد دل
به رعشه جان هماورد در صف هيجاست
به خاک توس بخفتي و جاودانه تويي
که فرّ سرمدي اي جاودانه مرد، تو راست
نگر در آينة جاودانة تاريخ
که بازگذشت زماني دراز، پر زصفاست
درود باد بر اين ملت هنر پرور
که گنج هاي سخن را به معرفت داراست
حديث حافظ شيراز سر خوشم که سرود:
“که آتشي که نميرد، هميشه در دل ماست”
فرو چکد ز لبت شهد شعر، اي “همت”
کنون که طوطي زشعر، شکّرزاست
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط