نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (4)

رفتارهاي دوگانه سازمان مجاهدين خلق، يکي از مهم ترين ويژگي هاي اين سازمان است که نخستين روزهاي پيدايش نمود و ظهور داشته و ملقب شدن آنان به منافقين از همين جا نشأت گرفته است.
دوشنبه، 21 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (4)

نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (4)
نگاهي به اوضاع و شرايط عمومي کشور ايران در آستانه 30 خرداد سال 60 (4)


 

نويسنده: جلال آصف




 
رفتار و برخورد هاي دوگانه و فرصت طلبانه
رفتارهاي دوگانه سازمان مجاهدين خلق، يکي از مهم ترين ويژگي هاي اين سازمان است که نخستين روزهاي پيدايش نمود و ظهور داشته و ملقب شدن آنان به منافقين از همين جا نشأت گرفته است.
هر چند هدف از اين بخش، بررسي مشکلات سازمان و برخورد دوگانه ي آن با جمهوري اسلامي ايران است، اما بد نيست براي روشن شدن هر چه بيشتر ذهن خوانندگان با نگاهي به مدعاي بالا، مطالب و مواردي را مطرح کرد.
يکي از افرادي که مجاهدين از آغاز با او مخالفت مي کردند و اعتقادي به او نداشتند. «سيدابوالحسن بني صدر» بود (33) که سازمان با او و بازرگان به شدت اختلاف داشت. (34) اما سپس به حمايت از او برخاست و به خصوص از تاريخ 14 اسفند 1359 که به حادثه ي درگيري در دانشگاه تهران با ماجراجويي هاي مجاهدين انجاميد، نوعي اتحاد و دوستي بين بني صدر و آنان به وجود آمد و سپس سازمان سعي در قطع رابطه ي بني صدر با حکومت کرد و او را به مقابله ي مستقيم و سپس مخفي شدن و فرار از ايران به همراه رجوي وادار نمود و همراه با چند گروه ديگر از جمله حزب دموکرات کردستان، شوراي ملي مقاومت ايران به رياست بني صدر را تشکيل دادند. (35) اين اتحاد سازمان با ليبرال ها که از نظر اصولي و مباني عقيدتي سازمان درست نبود، صرفاً بر اساس «استفاده از تمايلات شبيه دموکراتيک ليبرال ها براي پيشبرد مقاصد انقلابي» و نيز استفاده و توجيه رجوي از اين سخن لنين و همچنين جمله مشهور «هدف، وسيله را توجيه مي کند» (36) صورت مي گرفت و اين عمل در حقيقت دورويي تمام عيار و کلاه گذاشتن سرافراد و گروه ها و استفاده از انرژي و موقعيت آنان در زماني معين و سپس دور انداختن آنها همچون دستمال کاغذي مصرف شده بود و گذشت زمان نيز صحت اين ادعا را ثابت کرد.
اما راجع به بني صدر مسئله از اتحاد سياسي نيز فراتر رفت و رجوي که هنوز از داغ کشتته شدن همسرش اشرف آسوده نگشته بود، درست 8 ماه بعد يعني چهار ماه مانده به سالگرد قتل اشرف، با فيروزه دختر ابوالحسن بني صدر ازدواج نمود (37) و اين اتحاد سياسي تاکتيکي خويش را با روابط خويشاوندي و خصوصي نيز همراه گردانيد؛ اما اين اتحاد که از دولت مستعجل نيز بسي کوتاهتر بود، با رفتار خودسرانه و غير دوستانه ي رجوي در مذاکره ي پنهاني با طارق عزيز و وزير امور خارجه ي عراق که برخلاف رويه و مصوبه شوراي ملي مقاومت بود و منجر به امضاي پيمان صلح نمايشي- فرمايشي بين رجوي و رژيم صدام و اتحاد آن دو گرديد و نتيجه اي جز اهداي سخاوتمندانه مناطق بسياري از ايران به کام عراقي ها و حتي تغيير نام خليج هميشه فارس به خليج عرب و در عوض حمايت صدام از مجاهدين نداشت و با صلح پيشنهادي از سوي بني صدر و شوراي ملي مقاومت نيز کاملاً متضاد بود، به هم خورد و بني صدر که خود را از از هر طرف بازنده مي ديد، از آن شورا کناره گيري کرد و چندي بعد حزب دموکرات کردستان نيز با وجود وابستگي به حکومت عراق، رفتار بني صدر را تکرار نمود که البته اين اقدام حزب دموکرات نه براي اعتراض به ايران فروشي رجوي، بلکه به دليل زياده خواهي و ناديده گرفتن رأي و نظر حزب دموکرات کردستان در جلسه هاي شورا بود. (38)
اما نکته جالب تر از سرنوشت اتحاد بني صدر و رجوي، ماجراي رجوي و فيروزه بود. در حالي که اين ازدواج در آغاز از سوي سازمان مجاهدين به عنوان «ازدواجي انقلابي، آموزنده و مقدس و سمبلي براي ايران دموکراتيک و متحد فردا» خوانده شده بود، در کمتر از سه سال زندگي مشترک، جاي خود را به طلاق و پيوندي باشکوه تر، يعني ازدواج مسعود رجوي و مريم قجرعضدانلو همسر مهدي ابريشمچي داد که تا آن زمان همسر ابريشمچي بود و خود شوهر خويش را طلاق داده و بدون رعايت عده ي طلاق که حکمي مورد اتفاق تمامي مسلمانان اعم از شيعه و سني مي باشد، به عقد رجوي درآمد و عنوان «انقلاب ايدئولوژيک» را کسب کرد (19 اسفند سال 1363) (39) و بعداً نيز همين خانم توسط شوراي مجاهدين، مقام رياست جمهوري کشور ايران را کسب نمود! البته قضيه به همين جا ختم نشد. ابوالحسن بني صدر که زماني به عنوان رياست جمهور محبوب و مردمي ايران مورد حمايت سازمان مجاهدين خلق بود و آنان تمامي امکانات و افراد و توان خويش را در راه جدا نمودن او از حکومت اسلامي و همراه نمودن با حرکت نظامي و مسلحانه بسيج کرده بودند، اکنون به عنوان دشمن و مطرود سازمان شناخته مي شد و سيل فحش ها و تهمت هايي چون معتاد خميني، پسر خوانده ي امام و... نثارش شد (40) و معلوم نيست چگونه سازمان توانسته بود چند سال (که حداقل آن از اواسط سال 1359 بود) با اين معتاد خميني، نه تنها دوست، بلکه متحد باشد و همه توان و حيثيت خود را براي او در طبق اخلاص نهد و جمجمه ي جوانان اين مرز و بوم را سپر کرسي رياست اين معتاد نمايد؟! آيا اينها همه از روي ملصلحت انديشي و در جهت ياري گرفتن از وجهه ي مردمي بني صدر براي مبارز با آخوندها بود؟! يا سازمان فکر مي کرد با تکيه بر بني صدر خواهد توانست حمايت ارتش را به دست آورد؛ (41) آن هم ارتشي که سازمان در آغاز انقلاب متقاضي سرسخت انحلال آن به دليل ضدخلقي بودن؛ و اعدام درجه هاي بالاتر از سروان را داشت. (42) اما هر چه بود مسلم است که روابط سازمان با بني صدر از نمونه هاي کامل اپورتونيسم در سياست و فريبکاري است؛ به خصوص که اقدام هاي قبلي سازمان همچون حمايت هايي گاه تند و گاه نيز نه تنها انتقاد بلکه سنگ اندازي و اخلال در مسير وي، همچون تمهيد او براي حل مسئله گروگان هاي آمريکايي در ايران نيز حکايت از عدم ثبات و استواري در تصميم گيري ها و رفتارها داشت. (43)
البته لازم به ذکر است، فحاشي ها و هتاکي هاي سازمان مجاهدين خلق تنها شامل مسؤلان و طرفداران جمهوري اسلامي نگرديده، بلکه تمامي چهره هاي مشهور سياسي که با آنان همراه نسيتند همچون بني صدر، علي اصغر حاج سيد جوادي، عبدالکريم لاهيجي (طرفدار و وکيل سابق سازمان در قضيه ي محاکمه سعادتي، عضو ارشد سازمان و روابط با سفارت شوروي)، بازرگان و رضا پهلوي را شامل شده و براي مثال به دو نفر اخير از سوي سازمان به دارالتجاره ي بازرگانان و ربع پهلوي ملقب شده و حتي اعضاي سابق و با اهميت آن که پس از مدتها خدمت به رجوي از عضويت در سازمان به تنگ آمده و جدا مي شدند نيز به دهها صفت توهين آميز و زشت همچون بريده، مزدور، فالانژ و... مفتخر شده و مي شدند (44) و سازمان نمک شناسي خويش را در نظر همگان نمايان مي کند. سؤال اينجاست که اين رفتار چيزي جز دورويي و حق ناسپاسي است؟!
شاهد ديگر، جريان ازدواج مسعود رجوي و مريم قجر عضدانلو، همسر مهدي ابريشمچي عضو مرکز سازمان است که در اين سناريو، مسعود رجوي و زني که همکار ساليان و همسر دوست و همرزم قديمي اش بوده و داراي فرزنداني نيز از ابريشمچي هست، به هم علاقه مند گرديده و بدون گذشتن زمان عده ي شرعي با هم ازدواج يم نمايند و براي بستن راه هرگونه انتقاد آن را انقلابي ايدئولوژيک و در راستاي رهايي زن و شکوفايي استعدادها نامگذاري نمودند؛ اما جداي از همه اين توجيهات سازمان به دو اشکال و اتهام اپورنيستي بر سر اين جريان چه پاسخي دارد: نسخت مخالفت با اصول صريح قرآن کريم مبني بر لزوم شرايط طلاق و عده آن. (45) و ديگري اين نکته که انسان چگونه مي تواند به ناموس دوست و هم رزم خود نظر داشته باشد و حتي در صورت رضايت شوهر او (که در مثل سناريوي سازمان بيشتر به بي غيرتي و بي رگي شبيه است) بتواند با آن زن روابطي عاشقانه و زناشويي و يا حتي تصور آنها را نيز بنمايد؟! آيا جداي از مسلماني و ايمان، رسم جوانمردي و نان و نمک و آزادمنشي، چنين رسم و شيوه اي را بر مي تابد؟!
آن هم در مسئله اي که علاوه بر مسائل شرعي و شيوه دوستي و رفاقت و همکار، آداب و رسوم ملي و اجتماعي که در نزد همه ملت ايران محترم است نيز بر رعايت آن تأکيد دارد و بي احترامي به آن را مساوي بي عفتي و فساد دروني آشکار مي داند.
آيا اتخاذ شيوه هايي چون خودفروشي و پناه بردن به بيگانگاني که از دشمنان قديمي و تاريخي ايران بوده اند؛ همراه با جاسوسي براي حکومت هايي چون عراق، اسرائيل، امريکا، اردن و... و گرفتن کمک هاي مالي از سازمان سيا، عربستان سعودي، عراق و... و همچنين شرکت در سرکوب کردها و شيعيان جنوب عراق و شرکت در غارت کويت به نفع صدام و دادن گزارش و اطلاعات مناطق بمباران شده خاک ايران توسط عراق که به صورت تلفني از اقوام و دوستان خويش و ظاهراً به دليل کسب خبر از نقطه ي بمباران شده و سلامتي اقوام و کنجکاوي و... به دست مي آمد و... (46) معنايي جز مزدوري و عمل برخلاف شعارهاي قبلي خويش مبني بر مبارزه با امپرياليسم و ارتجاع و تلاش در راه آزادي ميهن و... دارد. نمونه ي ديگر اين دروغگويي ها و رفتارهاي اپورتونيستي را مي توان در تبليغ عليه جمهوري اسلامي و روحاني هاي حاکم مشاهده کرد که قتل افرادي را که به دست خود مجاهدين در آغاز انقلاب کشته شده بودند و براي همگان روشن و واضح است، امروز به گردن حکومت اسلامي نهاده و همه مسئوليت را از خويش سلب مي نمايند. (47)
با وجود شعارهاي قديمي و پر طمطراق مجاهدين در مخالفت با امپرياليسم و ارتجاع، همکاري آنان با دولت هاي امپرياليستي همچون آمريکا و انگلستان و رژيم هاي ارتجاعي مانند عراق، اردن و عربستان سعودي (48) چه معنايي دارد؟! چگونه مي شود تصور کرد کساني که وابسته هاي نظامي و مشاوران آمريکايي همچون سرهنگ هاوکينز و چند نفر ديگر را در 13 خرداد سال1352 (در زمان پهلوي) ترور کرده بودند و همچنين از گروگان گيري سفارت آمريکا به شدت حمايت نموده و خواستار قطع کامل روابط با آمريکا بودند (49) امروز به افرادي تبديل شده باشند که از حمايت چند نماينده ي کنگره آمريکا به وجد و شادماني درآيند؛ (50) و در ضمن هر گونه مخالفت آنان با غرب از سوي مريم رجوي تکذيب گردد. (51)
اقدامات ديگر سازمان مجاهدين خلق همچون تبريک رجوي به بيل کلينتون براي انتخاب او به رياست جمهوري آمريکا و ديدارهاي پرهياهو و همراه با شانتاژهاي خبري مسئولان رده اول سازمان مجاهدين خلق با اعضاي دولت و پارلمان کشورهايي همچون انگلستان و امريکا و... که زماني در نزد مجاهدين مظهر امپرياليسم بين الملل و جهانخواري بوده اند و يا ديگر کشورهاي غربي که همگي داراي نظام ليبراليستي مي باشند و همچنين تمکين ها و وطن فروشي هاي سازمان به آنان، آيا چيزي جز واضح ترين مصداق فرصت طلبي و نفاق مي باشد؟ (52)
اينها گوشه هاي کوچکي بود از اقدامات سازمان در زندگاني سياسي خويش پس از انقلاب اسلامي؛ و البته بايد به اين موارد، نکات ديگري از رفتارهاي دوگانه ي آن سازمان در پيش از انقلاب اسلامي نيز اضافه گردد که از آن جمله عبارتند از:
1. همکاري مسعود رجوي در زندان شاه با ساواک که در نتيجه و پس از معرفي اعضاي سازمان از سوي رجوي به سازمان اطلاعات و امنيت کشور، خود او شامل عفو ملوکانه ي آريامهري قرار گرفت و از حکم اعدام دادگاه نظامي رهايي يافته و به تخفيف مجازات که شامل زندان بود دست يافت. (53)
2. برخوردهاي خشن، قرون وسطايي و سرکوب گرانه با اعضاي بنيانگذار سازمان همچون مجيد شريف واقفي در پيش از انقلاب که تنها به دليل اختلاف ايدئولوژيک، با شيوه اي ناجوانمردانه به دست بخش چپ گرا و مارکسيستي سازمان که بعدها موسوم به پيکار گرديد به بدترين نوع ممکن شکنجه و تکه تکه شد و در صندوق زباله هاي حاشيه تهران رها گرديد (54) و همچنين اقدام به سوزاندن يکي از اعضاي خود براي رواج شايعه ي شکنجه در سال 1360 که افشا گرديد. (55)
3. تلاش هاي سازمان به منظور نزديکي به آيت الله خميني و کسب مشروعيت از ايشان در دوران قبل از انقلاب که به خصوص با واسطه نمودن سه شخصيت روحاني يعني مطهري، طالقاني و منتظري صورت م يگرفت (56) و سازمان با وجود التقاط فکري و باور به اصول سياسي مارکسيسم سعي شديدي مي کرد تا بتواند رهبران مذهبي و مهم تر از همه آيت الله خميني را به حمايت از خويش قانع نمايد و اين در حالي بود که سازمان در محافل خصوصي خويش او را مرتجع خوانده و به قول کاظم رجوي بدون هيچ گونه اعتقاد سعي در بهره برداري از او را داشتند که البته هوش سياسي و درک و شناخت عميق و شايد هم زرنگي آيت الله خميني مانع هر گونه نفوذ و با سوء استفاده سازمان گرديد. (57)
4. ادعاي سازش کامل و صد در صد مکتب اسلام با مارکسيم در قبل از انقلاب اسلامي و ورود سازمان مجاهدين خلق در فاز مبارزه مسلحانه و سپس اضافه گرديدن ادعاي همگاني و تطابق ليبراليسم با آن دو (اسلام و مارکسيسم) که در چند سال اخير صورت گرفته است، بدون ترديد عجيب و غريب ترين شعار و ادعاي فلسفي و فکري جهان است که تا به حال کسي جرأت گفتن آن را پيدا نکرده است و اصلاً با هيچ عقل سليم و ذهن واقع گرايي جور در نمي آيد؛ حتي اگر تنها به عنوان دروغي تبليغاتي براي جذب هوادار صورت گرفته باشد.
5. رفتار کاملاً غيردموکراتيک سازمان با اعضاي جدا شده زنداني کردن و شکنجه ي آنان کاملاً مشخص است و در جاي خود و همچنين پايان اين کتاب اشاره شده است؛ اما دو نمونه از خنجرهايي که سازمان مجاهدين از پشت سر و به شيوه اي کاملاً تروريستي به اعضاي مهم و با سابقه ي خويش وارد نموده است، در مورد علي زرکش و زهرا رجبي مشهود مي باشد. اين دو پس از آنکه در محاکمه دادگاه نظامي سازمان مجاهدين خلق محکوم شناخته شدند، به شکلي مزورانه نابود گرديدند.
6. منافقين که خود را مشتاق خلافت جعفري مي دانستند، پس از آنکه ملاحظه نمودند مسير تدوين قانون اساسي به دست خبرگاني که توسط مردم و با رأي بسيار بالايي انتخاب شده بودند، در راستاي اهداف و تفکر آنان پيش نمي رود، به مخالفت با آن برخاسته و سرانجام نيز رفراندوم قانون اساسي را تحريم نمودند و جالب تر آنکه حتي پس از رأي بسيار بالا و 2/98درصدي مردم ايران به آن و علي رغم اينکه سازمان قبل از آن آيت الله طالقاني را کانديداي رياست جمهوري کرده بود، مسعود رجوي با اصرار مجدد بر مخالفت با قانون اساسي، خود را کانديداي رياست جمهوري نمود و همان گونه که احتمال مي رفت، اين تقاضا از سوي آيت الله خميني رد گرديد.
7. پافشاري و طرفداري شدت عمل از سوي مجاهدين نسبت به قضيه اعدام ها در آغاز انقلاب اسلامي که توسط آقاي خلخالي صورت مي گرفت، امروز به صورت مشکلي بزرگ براي مجاهدين درآمده است، زيرا آنان نه تنها از اعدام ها طرفداري کرده و بر آن تأکيد مي ورزيدند، بلکه آنها را ناکافي دانسته و معتقد بودند بايد اين اعدام ها بسيار فراتر رفته و شامل تمامي طرفداران شاه سابق و نظاميان و... گردد و آن را افتخار آميز و موجب ادب شدن ديگران مي دانستند و اين گونه استدلال مي نمودند:
وقتي که يکي از اينها را مي کشيم بقيه حساب کار خودشان را مي کنند و دست از مزاحمت بر مي دارند. اين درست همان رويه سنت واقعي انقلابي است که امروز در دادگاه هاي انقلابي جريان دارد... افتخار بر اين دادگاه ها، افتخار بر احکام، افتخار بر اين بازپرس هاي انقلابي. (59)
اين گونه رفتارهاي مجاهدين داراي نمونه هاي بسيار فراواني است که حتي در ميان مخالفان نيز چندان کششي ندارد. به طور مثال روزنامه ي داگبلادت که ارگان حزب چپ نروژ است و با مجاهدين نيز رابطه بسيار خوبي دارد و به آنان پشتيباني هايي سياسي- تبليغاتي داده است، در تارخي 9/4/1375 اعلام نمود «بسياري از تبليغات مجاهدين دروغ است».
8. يکي از مهم ترين رفتارهاي خلاف قانون اساسي و عرف بين المللي و حتي شعارهاي خود سازمان را مي توان در تحويل ندادن سلاح هاي غارت شده از پادگان هاي نظامي به حکومت مشاهده نمود. حتي زمان مجاهدين با هدف ايجاد اختلاف بين آيت الله خميني و مرحوم طالقاني، در بيانيه اي افراد نظامي خود را تحت فرماندهي طالقاني قرار دادند و همان گونه که اشاره گرديد، اين شگرد مورد استقبال او قرار نگرفت و نه تنها به شکست انجاميد، بلکه نتيجه عکس داد؛ اما در هر حال مسلماً اين اقدام سازمان خلاف قانون اساسي، امنيت اجتماعي و سياسي کشور و در رديف شورش مسلحانه يا لااقل تحريک به آنان بود و نگراني هاي خاصي را براي مسئولان ترسيم مي کرد.
البته اين سلاح هاي موجود در دست سازمان علاوه بر اينکه موجب نگراني و هراس و همچنين زمينه اي براي ذره بين قرار گرفتن سازمان در صحنه ي سياسي جامعه بود، در نظر خود سازمان از برگ هاي برنده ي آن تلقي مي گرديد و شايد مهم ترين نقش را در حوادث بعدي ايفا کرد و سازمان هنگامي که براي تحويل دادن آن از سوي دولت و ديگر نهادهاي حکومتي و مهم تر از همه آيت الله خميني تحت فشار قرار گرفت، از بني صدر تضمين خواهد نمود. بني صدر نيز با اين کلمه که «خب من چه جوابي بدهم» به گونه اي مرموز و در راستاي توافق خود با سازمان عمل نمود و راه را براي مانور هر چه بيشتر آنان هموار گردانيد، (60) در نهايت سازمان از آيت الله خميني درخواست راهپيمايي به سوي جماران و ملاقات با ايشان نمود که در نامه اي سرگشاده و با لحني تهديدآميز عنوان شده بود و بيشتر به نوعي نمايش قدرت و حتي باج خواهي سياسي شباهت داشت؛ و با پاسخ منفي آيت الله خميني روبه رو گرديد. ايشان در پاسخ دو نکته اساسي را مطرح نمود: نخست اينکه اين راهپيمايي بدون سلاح باشد و تا زماني که آنان اسلحه هاي خويش را تحويل نداده اند، شرايط مذاکره آماده نيست که اين درخواست در راستاي تأمين امنيت جامعه و مردم و دوري و پرهيز از تشنج و آشوب و ناامني بود؛ حتي امروز نيز هر ناظر ديگري مي تواند درک کند که اين دغدغه ي آيت الله خميني مي توانست دغدغه و حساسيت هر مسئول يا شهروند ايراني باشد، به خصوص که جامعه دوران التهاب پس از انقلاب را مي گذرانيد و اگر هم بنا بر گفت و گو تفاهم بود، سلاح جايگاهي در آن ميان نداشت. نکته ي دوم اينکه آيت الله خميني به صراحت اعلام نمود، سازمان را داراي ماهيتي دوگانه با اهداف فريبکارانه مي داند و اگر سازمان داراي صداقت بود، خود او به ديدار آنها مي رفت و نه تنها يک جلسه بلکه در جلسه هاي متعددي با آنان به گفت و گو و تفاهم مي نشست. (61)
در اين ميان نکته مهم اين است که چرا سازمان مجاهدين خلق که با درخواست آيت الله خميني مبني بر تحويل دادن سلاح هاي غارتي از مقرهاي ارتش و شهرباني مواجه بود، براي گرفتن تضمين به بني صدر مراجعه نمود، آن هم در حالي که طبق قانون اساسي، اختيارات آيت الله خميني بسيار وسيع تر بود و مقام درجه اول حکومت محسوب مي گرديد و داراي نفوذ قاطع مذهبي و اجتماعي نيز بود. مهم تر اين که اصل دارا بودن سلاح توسط افراد، گروه ها و احزاب از لحاظ حقوقي و سياسي و اجتماعي در هيچ نظام و حکومتي پذيرفته نيست و کافي است فرض شود اگر ديگر گروه ها همچون حذب توده، نهضت آزادي، حزب جمهوري اسلامي، جبهه ملي و... نيز همچون سازمان مجاهدين مسلح بودند، چه آشوب و هرج و مرج غيرقابل کنترلي روي مي داد و کشور را به افغانستان و لبنان ديگري تبديل مي نمود. بنابراين اصل جمع آوري سلاح توسط مجاهدين خلق از ابتدا کاري خطا و خطرناک بود و در صورت تحويل دادن سلاح ها تازه به جايگاهي مساوي با ديگر گروه ها دست پيدا مي نمود.
منبع: نشريه مطالعات تاريخي شماره 28




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.