تفسير علمي قرآن؛ بايدها و نبايدها

داستان موافقان و مخالفان تفسير علمي قرآن شنيدني است. برخي از موافقان تفسير علمي، بر اين باورند كه هر علمي از علوم بشري را مي‌توان در قرآن جستجو كرد و از سوي ديگر برخي مخالفان معتقدند قرآن، هيچگونه رسالتي در حوزه ي علوم تجربي ندارد بنابراين نمي‌توان انتظار فهم مسائل علمي از آيات قرآن داشت. اما همگان پذيرفته‌اند
چهارشنبه، 23 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفسير علمي قرآن؛ بايدها و نبايدها

تفسير علمي قرآن؛ بايدها و نبايدها
تفسير علمي قرآن؛ بايدها و نبايدها


 

نويسنده:دكتر عبدالمجيد طالب تاش (1)




 

چكيده
 

داستان موافقان و مخالفان تفسير علمي قرآن شنيدني است. برخي از موافقان تفسير علمي، بر اين باورند كه هر علمي از علوم بشري را مي‌توان در قرآن جستجو كرد و از سوي ديگر برخي مخالفان معتقدند قرآن، هيچگونه رسالتي در حوزه ي علوم تجربي ندارد بنابراين نمي‌توان انتظار فهم مسائل علمي از آيات قرآن داشت. اما همگان پذيرفته‌اند كه بعضي از آيات قرآن در جهت اثبات توحيد، در بر دارنده‌ي روابط طبيعي حاكم بر برخي پديده‌هاي طبيعت است. وجود اين گونه آيات، سبب شده است كه گاهي حتي محققان غير مسلمان با نگاهي علمي به سراغ اين كتاب آسماني بروند.
آنچه حائز اهميت است اينكه بسياري از آيات علمي، از دانش زمان نزول فراتر بود، در نتيجه عالمان عصر نزول فهم درستي از اين گونه آيات نداشتند. آيات علمي اما براي آموزش علم نازل نشده است بلكه زمينه‌اي براي تفكر و تدبر انسان در نظام هماهنگ طبيعت است تا بدين وسيله با يكتا پروردگار هستي كه با علم و قدرت بي كران خويش منشأ پيدايش جهان هستي شده است، آشنا گردد. در اين نوشتار به رويكردهاي متفاوت عالمان ديني نسبت به تفسير علمي پرداخته شده و ضمن يادآوري دلايل موافقان و مخالفان، به بايدها و نبايدهاي اساسي در حوزه‌ي تفسير علمي قرآن اشاره شده است.
كليد واژه‌ها: قرآن/ علم تجربي/ تفسير/ جامعيت/ اعجاز/ طبيعت

معناي تفسير علمي
 

تفسير علمي يعني حكم به وجود اصطلاحات علمي در عبارت‌هاي قرآن، و تلاش براي استخراج انديشه‌هاي علمي، فلسفي و علوم مختلف از آيات (دايره‌المعارف الاسلاميه، ج 5، ص 357).
برخي گفته‌اند در تفسير علمي، مفسّر تلاش مي کند عبارت‌هاي قرآني را در سايه‌ي آنچه كه علم ثابت كرده است، فهم نمايد و اسرار اعجاز آن را كشف كند، از آن جهت كه آيات قرآن در بر دارنده‌ي اطلاعات دقيق علمي بوده كه در هنگام نزول قرآن، بشر به فهم آن دست نيافته بود (التفسيرالعلمي للقرآن في الميزان، ص 66) و نيز گفته‌اند: تفسير علمي، تفسيري است كه مفسّر، عبارت‌هاي قرآن را با نظريه‌ها و اصطلاحات علمي تطبيق مي دهد و تمام تلاش خويش را به كار مي‌گيرد تا مسائل مختلف علوم و انديشه‌هاي فلسفي را از آن استخراج نمايد. (2)

انگيزه گرايش به تفسير علمي
 

در ميان مفسرّان قرآن، كساني يافت مي‌شوند كه گرايش شديدي به برداشت‌هاي علمي از آيات قرآن داشته‌اند. فخر رازي صاحب كتاب تفسير “مفاتيح الغيب” در ميان مفسران متقدم و شيخ طنطاوي در “الجواهر في تفسير القرآن” در بين مفسران معاصر را مي‌توان از جمله مفسراني ناميد كه گرايش افراطي به تفسير علمي دارند.
در همين آغاز گفتار به طرح يك سؤال اساسي مي‌پردازيم: چه چيز موجب گرايش برخي مفسران به تفسير علمي قرآن شده است؟ و چرا عده‌اي از مفسران به دنبال كشف قوانين علمي در قرآن بوده‌اند؟
به اعتقاد ما آنچه موجب گرايش اين گروه به تفسير علمي شده است و آنها را وادار نموده تا كشفيات و نظريات علم عصر را با مفاهيم برخي آيات قرآن تطبيق دهند، در وحله‌ي اول لحن خود آيات قرآن است و در مرحله‌ي دوم حاكميت انديشه‌هاي علم‌گرايانه و تفوّق و سيطره‌ي قوانين علمي بر زندگي جوامع بشري است.
در قرآن، ده‌ها آيه علمي وجود دارد كه با گزاره‌هاي تجربي مطابقت دارد. اين آيات را كه منشأ تمايل برخي مفسران به تفسير علمي گرديده است مي‌توان به سه دسته تقسيم نمود:

1.آيات آفاقي و انفسي:
 

آيات متعددي، انسان را به تدبر، تفكر و تحقيق در آفاق و انفس فرا مي‌خواند و توجه مي دهد كه چنانچه به ديده‌ي بصيرت و با نگاه تحقيقي در پديده‌هاي هستي بنگريد، نظام هماهنگ و منسجم حاكم بر پديده‌هاي طبيعت، از هدفمند بودن آفرينش خبر مي دهد و از مركز هستي كه با علم و قدرت بي كران خود، به تدبير عالم پرداخته است، سخن خواهد گفت. برخي از اين آيات اينهاست:
قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
“بگو به آنچه كه در آسمانها و زمين است [به ديده‌ي تحقيق] بنگريد.” (3)
وَ فِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ * وَ فِي أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ
“در زمين براى اهل يقين نشانه‏هايى در زمين است، و در خود شما نيز، آيا نمي‌بينيد.” (4)
-خليل الله صبري و طبقه‌بندي آيات، تعداد 333 آيه مربوط به اسرار خلقت و كاينات معرفي نموده است. (5)

2.آياتي كه به تبيين “اسرار آفرينش” مي‌پردازد:
 

برخي از آيات قرآن، مستقيماً به بحث پيرامون آفرينش آسمان و زمين و موجودات ميان آن دو پرداخته و پيچيدگي‌هاي نظام حاكم بر روابط پديده‌هاي هستي را تبيين مي کند. اين دسته از آيات، پيوسته توجه انديشمندان و پژوهشگران مسلمان و غير مسلمان را به خود معطوف داشته و آنان را وادار نموده تا در برابر دانش بي كران نهفته در پشت پرده‌ي متنِ غير بشري آيات، به ضعف و ناتواني دانش بشري اذعان نمايند.
الف: خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهَارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهَارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ
“آسمان‌ها و زمين را بيافريد و شب را به دو روز و روز را به دور شب مي‌پيچاند و خورشيد و ماه را مسخر نمود.” (6)
بازنگري واژگان اين آيه، به خوبي روشن خواهد ساخت كه متن، از حركت دايره‌وار زمين به دور خود و خورشيد سخن مي گويد. واژه‌ي “تكوير” از ريشه‌ي “كور” گرفته شده كه به معناي “چرخاندن چيزي به صورت عمامه‌وار، حلزوني‌وار و طومار گونه به دور چيزي ديگر” است. اين معنا از واژگان آيه، در صورتي قابل توجيه است كه به ارتباط چرخشي و دايره وار زمين به دور خودش و به دور خورشيد حكم كنيم. دكتر بوكاي در تبيين اثبات اين آيه قرآن به كرويت و چرخش زمين مي‌نويسد:
“خورشيد، به طور مداوم نيمه گوي زمين را كه در برابر اوست روشن مي کند. دراين حالت نيمه ديگر در تاريكي قرار دارد. زمين به دور محور خود مي‌چرخد ولي پرتوافكني خورشيد همچنان ثابت است. در نتيجه يك منطقه روشن نيمه سپهري، گردش خود را در 24 ساعت به دور زمين انجام مي دهد. نيمه ديگر نيز كه در تاريكي است در همين مدت از زمان، سير دوراني خود را به انجام مي رساند. قرآن، کاملاًً همين گشت و واگشت لاينقطع روز و شب را توصيف مي کند و همين گشت و واگشت هم هست كه بشر در عصر ما توانسته است فهمش كند، زيرا به مفهوم ثبات نسبي خورشيد و دوران زمين آگاهي يافته است.” (7)
ب: وَ السَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ
“آسمان را برپا نموديم و ما گسترش دهنده‌ايم” (8).
انبساط جهان، باشكوه‌ترين پديده‌ي مكشوف دانش جديد است كه امروزه قطعي بودن آن مسلّم گشته است. بر اساس اين كشف، اجسام آسماني پيوسته در حال انبساط و گسترش هستند و بحث‌ها تنها درباره‌ي الگويي است كه طبق آن انجام مي‌گيرد. تعبير “لموسعون” دقيقاً به معناي اين است كه خداوند اعلام نموده پيوسته آسمان‌ها را گسترش مي‌دهيم.
ج: وَ أَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ
“و بادها را زاينده فرو فرستاديم، سپس از آسمان آبي نازل كرديم كه با آن شما را سيراب نموديم”. (9)
مهندس مهدي بازرگان در توضيح آيه مي‌نويسد: “گفته‌اند لواقح يعني بادهايي كه آبستنِ خيرات و آورنده‌ي ابرهاي سودمند باشد و يا آبستن كن ابرها و زمين و درختان باشد.” وي سپس توضيح مي دهد كه تعبير به اينكه بگوييم آبستن كنِ زمين و درختان است و مثلاً گرده‌افشاني مي کند و گرده گل‌هاي نر و ماده خرما را بر هم مي‌افشاند، تناسبي با سياق آيه ندارد، زيرا پشت سر “رياح” در آيه واژه‌ي “لواقح” و به عنوان نتيجه و اثر آن، نزول باران آمده است بنابراين منظور از لواقح، بارور كردن ابرها مي باشد. (10)

3.آياتي كه به “جامعيت” كتاب قرآن اشاره دارد:
 

برخي آيات، از جامعيت قرآن سخن به ميان آورده‌اند. طبق بيان اين آيات، قرآن در راستاي هدفي كه دنبال مي کند از بيان هيچ چيز فروگذار نكرده و هر آنچه را براي هدايت بشر لازم بوده است با خود به ارمغان آورده است:
الف: مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ
“در اين كتاب از هيچ چيز فروگذار نكرديم” (11)
دراين آيه تصريح شده كه قرآن در بيان مسائل، آنچه را كه لازم بوده تبيين نموده است.
ب: وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ
“و اين كتاب را بر تو فرو فرستاديم كه بيان‌گر همه چيز است”. (12)
اين دسته از آيات، انگيزه‌ي كساني شده كه مسائل علوم را كه غالباً متغير است و حتي فرضيه‌هايي كه از نظر علمي هم ثابت شده نيست را بر آيات قرآن تطبيق دهند و آن معاني را احياناً بر قرآن تحميل نمايند و ناخواسته، قرآن را هم در موضع تغيير و تبديل قرار دهند.
ادله موافقان تفسير علمي
برخي عالمان ديني، قرآن را جامع علوم اولين و آخرين و در بردارنده انواع دانش‌هاي بشري مي‌دانند. غزالي معتقد است قرآن، اقيانوس بي كراني است كه در بردارنده انواعي از افعال الهي است. هم افعالي كه در عالم شهادت واقع شده‌اند مانند ذكر آسمانها و ستارگان و زمين و كوه‌ها و درختان و حيوانات و درياها و گياهان و نزول باران و ساير اسباب حيات كه به حس و تجربه مي‌آيند و هم افعالي كه به حس نمي‌آيند يعني عالم ملكوت كه شامل عالم فرشتگان و روحانيت و روح و قلب، و همچنين درباره كروبين كه بالاترين رتبه‌ي عالم غير محسوس هستند و التفاتي جز به خداوند ندارند. وي بر اين باور است كه علومي مانند طبّ، نجوم، هيأت، تشريح، سحر و طلسمات در قرآن وجود دارد و علاوه بر آن علوم ديگري نيز وجود دارد كه هنوز براي بشر كشف نشده‌اند هر چند امكان دستيابي به آن وجود دارد. (13)
زركشي عالم قرن هشتم هجري در كتاب پر آوازه‌ي خويش “البرهان في علوم القرآن” فصلي گشوده است كه آن را با اين عنوان نامگذاري كرده است:
“علم اولين و آخرين در قرآن است”. وي در آنجا از امكان استخراج هر علمي از قرآن سخن مي گويد. مثلاً مي‌نويسد: علما از آيه:
إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا
از “الف” عدد 2 و از “زاء” عدد هفتصد فهميده‌اند در نتيجه زلزله سال 702 هجري را از آن استنباط كرده‌اند كه در مصر حادث شد و بسياري از مدارس و دانشگاه‌ها و خانه‌ها را ويران ساخت”. (14)
سيوطي كه از طرفداران تفسير علمي به شمار مي آيد در توجيه رأي خويش سه گونه دليل ارائه مي دهد:
به آياتي استناد مي کند كه قرآن را بيان كننده‌ي همه چيز مي‌دانند مانند آيه 38 انعام و آيه 89 سوره نحل.
به رواياتي از پيامبر اكرم (ص) استناد مي کند كه تاكيد كرده است تمام اخباري كه لازم داريد در آيات قرآن آمده است.
به قول عالمان اسلامي مانند سعيد بن منصور، بيهقي، امام شافعي، سعيد بن جبير، سفيان بن عيينه و ديگران كه همه چيز را در قرآن جستجو مي‌كرده‌اند، استناد مي کند. وي بر قول ابوالفضل مرسي تاكيد مي کند كه معتقد است علوم مختلف از نحو و اعراب، اصول، معاني، احكام، قصه گذشتگان، حكمت‌ها، طبّ، جدل، هيأت، هندسه، جبر، نجوم، آهنگري، بنّايي، نجاري، ريسندگي، بافندگي، كشاورزي، شكار، غواصي، ريخته‌گري، شيشه‌سازي، سفال‌گري، كشتيراني، نويسندگي، نان‌پزي، آشپزي، قصابي، نقاشي، سنگ تراشي، تيراندازي و تمام علوم ديگر در قرآن آمده است و براي تبيين هر يك از اين علوم به آيه‌اي از قرآن استناد مي کند. (15)
از جمله مفسراني كه به ترويج و رونق تفسير علمي قرآن تاكيد دارد طنطاوي جوهري است كه در تفسير خود به نام “الجواهر في تفسير القرآن” كه به تفسير جوهري شهرت يافته، انبوهي از آراي علم جديد را گردآوري نموده است. از كيهان‌شناسي گرفته تا پزشكي و زمين‌شناسي و گياه‌شناسي و زيست‌شناسي و ساير علوم طبيعي، همه را به عنوان تفسير آيات به تفصيل آورده است. وي معتقد است پيامبر اسلام خود به گونه‌اي آيات قرآن را ارائه كرده كه در واقع درس علم طبيعي داده است. چون مردم را به فراگيري دروس فلك و نجوم و علوم طبيعي تشويق و ترغيب مي‌كرده است. وي اين روايت را از ابن‌عباس نقل مي کند كه گفت: شبي نزد خاله‌ام ميمونه، همسر پيامبر بيتوته نمودم گفتم: خوب است به نماز پيامبر دقت كنم. ايشان در حدود نيمه شب از خواب برخاست. دست‌هاي خود را به صورت كشيد و ده آيه آخر سوره آل‌عمران را قرائت نمود. وضويي نيكو ساخت و به نماز ايستاد... در روايت ديگري هست كه ابن‌عباس گويد: چون شب به ثلث آخر رسيد، پيامبر برخاست و به آسمان نگريست و اين آيات را تلاوت كرد:
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ (16)
طنطاوي پس از ذكر اين جريان، مي‌نويسد: “نگريستن به ستارگان براي چيست؟ بايد گفت: او تنها يك مؤمن معمولي نيست بلكه پيامبر و دعوت كننده به سوي خدا نيز هست. در واقع كار ايشان درس علوم طبيعي و گشايش باب سعادت به روي بندگان است. گويي به مسلمانان مي گويد: من بيش از آن كه به محراب بروم، به آسمان مي‌نگرم، سپس پروردگار را عبادت مي‌كنم، يعني علم حاصل مي‌كنم و عمل مي‌نمايم. ايشان در واقع با اين كار ما را راهنمايي مي کند كه درس فلك و نجوم و علوم طبيعي بياموزيم و با علم و حكمت دل خود را به ملأ اعلي متوجه سازيم.” (17)
مصطفي صادق رافعي، نويسنده‌ي معاصر از اسرار و رموز نهفته در آيات قرآن سخن مي گويد كه در گذر زمان پرده از آن برداشته مي شود و هر امتي مي‌تواند از آن علمي را استخراج كند و آن را توسعه دهد تا در تمدن بشري كارساز گردد. وي در واقع نهضت علمي زمان بني اميه را قائم بر علوم ديگر مي‌داند و از تأثير شايان قرآن در پيدايش كتب علمي گزارش مي دهد و بر نهفته بودن تمام علوم و معارف بشري در تعبير قرآنيِ
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ و َفِي أَنفُسِهِمْ (18)
تاكيد مي کند. وي سپس به ذكر نمونه‌هائي از تفسير علمي كه در كتاب انطاكي متوفاي 1008 هجري يافته مي‌پردازد و مي گويد اين مسائل زماني بر او كشف شده است كه نسبت به ابزارهاي علمي در فقر كامل و در انحطاط علمي به سر مي‌برد. (19)
دكتر عبدالحميد محمد استاد طبّ دانشگاه الازهر به آياتي از قرآن استناد مي کند و به بحث‌هائي مانند دستگاه هاضمه، حاملگي، شيرخوارگي، رشد، مسائل جنيني، تركيبات شيميايي در بدن موجود زنده، خواب و چگونگي
آثارآن مي‌پردازد و توضيح مي دهد كه همه اين علوم و علوم ديگر را مي‌توان از قرآن برداشت نمود. (20)
فخر رازي كه از طرفداران برجسته تفسير علمي قرآن است از يك سو قرآن را جامع علوم اولين و آخرين مي‌داند و آن را اساس و پايه تمام علوم و معارف ديني وغير ديني معرفي مي کند و از سوي ديگر كتاب تفسير خود را از مباحث مختلفي راجع به علوم هيأت، نجوم، گياه شناسي، جانورشناسي، انسان‌شناسي، طب، فلسفه، كلام، منطق، هندسه، رياضي، و ساير علوم و معارف بشري آكنده ساخته است. (21)

ادله مخالفان تفسير علمي
 

ابواسحاق ابراهيم بن موسي شاطبي متوفاي 790 هجري در اثناي بحث‌هايش پيرامون قرآن، يادآوري مي کند كه شريعت اسلام، شريعت امّي است همچنان كه مردم عربستان هم امّي بودند. وي توضيح مي دهد كه در ميان عرب‌ها علوم معارف و فضايل از مكارم اخلاق و محاسن شيم وجود داشت كه عقلاي قوم بدان پاي‌بند بودند. اسلام قسمت‌هاي معقول و صحيح آن را تاييد كرده و خود نكاتي بر آن افزوده، و قسمت‌هاي باطل آن هم از ميان برده است. علوم صحيحي مانند طب، نجوم، بلاغت، تاريخ، انواء، پيدايش ابرها و همچنين علوم باطل مانند عيافه و زجر، كهانت، رمل و طيره كه شريعت اسلام اين نوع علوم را باطل اعلام كرده است. وي توضيح مي دهد كه اين امر طبيعي است كه مي‌بايد علوم دسته اول را تاييد كند و علوم دسته دوم را باطل اعلام نمايد اما عده‌اي از نگرش واقعي قرآن تجاوز كرده‌اند تا جايي كه گفته‌اند: قرآن بيان كننده‌ي علوم اولين و آخرين است و از علوم طبيعي و منطق و مروت و هر علمي در آن موجود است. وي از استناد طرفداران تفسير علمي به آياتي مانند
مَّا فَرَّطْنَا فِي الكِتَابِ مِن شَيْءٍ
نيز انتقاد مي کند و يادآور مي شود كه در اين آيات منظور از “الكتاب” اصولاً قرآن نيست بلكه لوح محفوظ مورد نظر است، و يا اينكه چنانچه قرآن مورد نظر باشد، مي‌توان به وجود هر چيزي كه مربوط به احوال تكليف و تعبد است در آن سخن گفت نه اينكه منظور اين باشد كه هر علمي در قرآن وجود دارد. (22)
ذهبي در “التفسير و المفسرون” با تمجيد و تكريم مخالفان تفسير علمي، رأي شاطبي را بر مي‌گزيند و بر رأي شيخ محمود شلتوت تاكيد مي کند كه در مجله‌ي “الرساله” با استدلال‌هاي قوي به ردّ تفسير علمي پرداخته است و همچنين شيخ امين الخولي كه در كتاب “التفسير معالم حياته، منهجه اليوم” با احتجاج‌هاي متقن، نظريه‌ي تفسير علمي را مردود دانسته است تمجيد مي‌نمايد. (23)
شيخ محمود شلتوت فقيه و مصلح متوفاي 1964 ميلادي در تفسيرش، از بيگانه بودن تفسير علمي با قرآن سخن مي گويد و از كساني تعجب مي کند كه حتي آيه‌اي مانند
فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَأْتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ * يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ أَلِيمٌ (24)
پس در انتظار روزي باش كه آسمان دودي نمايان پديدار آرد كه مردم را فرو مي‌گيرد، اين است عذابي پر درد” را به آنچه در عصر معاصر شناخته شده است مانند گازهاي سمي و كشنده كه به واسطه‌ي آنها ابزارهاي تخريبي و ويرانگر ساخته مي شود، تفسير مي‌كنند. وي اينگونه نگرش به قرآن را اشتباه مي‌داند و توضيح مي دهد كه قرآن نازل نشده است تا كتابي باشد كه از نظريه‌هاي علمي و معارف بشري سخن گويد. وي تاكيد مي کند كه پرداختن به اين مسائل در واقع تاويل تكلف‌آوري است كه با اعجاز قرآن مغايرت دارد و ذوق سليم آن را بر نمي‌تابد. (25)
احمد الوائلي با ردّ نظريه‌ي تفسير علمي قرآن با مفهوم افراطي آن، از كساني انتقاد مي کند كه با پرداختن به مسائل فيزيك و شيمي و طبيعيات ادعا مي‌كنند كه اين علوم در مضامين برخي آيات نهفته است. وي به گفته دكتر صلاح‌الدين اشاره مي کند كه در مورد آيه‌ي
وَ الْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا * فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا (26)
ادعا كرده كه اين آيه وصف دقيقي از هواپيماهاي جنگي مدرن است كه بمب‌هايشان را بر سر انسان‌ها مي‌ريزند و آنان را مانند علف خورده شده در مي‌آورند. (27)
رشيد رضا ضمن نكوهش كساني كه به صورت افراطي به تفسير علمي قرآن مي‌پردازند مي‌نويسد: “كساني هستند كه معتقدند قرآن در بردارنده‌ي تمام علوم است. محيي‌الدين عربي از جايي افتاد و پايش پيچ خورد اما اجازه نداد برايش طبابت كنند بعد از اينكه حادثه افتادن و پيچ خوردن پايش را از سوره‌ي فاتحه الكتاب استخراج كرد، و اين چيزي است كه هيچ يك از صحابه و تابعين و علماي سلف آن را نگفته‌اند. چيزي كه در واقع عقل آن را نمي‌پذيرد، نقل هم تاييد نمي کند و لغت هم به آن دلالت ندارد. (28)
بررسي سؤالات اساسي در حوزه تفسير علمي:
با توجه به آنچه از آراي موافقان و مخالفان تفسير علمي آورديم، اينك به طرح سؤالات مهم و اساسي در حوزه “بايدها و نبايدهاي تفسير علمي” مي‌پردازيم:
سؤال نخست: “آيا در قرآن، آيات علمي به معناي علم تجربي كه در بردارنده‌ي قوانين دقيق علمي باشد، وجود دارد؟ و در واقع مي‌توان به آياتي اشاره كرد كه بيانگر قوانين علمي حاكم بر پديده‌هاي طبيعي است؟
حقيقت اين است كه با گذري سطحي به آيات قرآن در خواهيم يافت كه پاسخ اين سؤال مثبت است. نمونه‌هايي كه از آيات برانگيزاننده‌ي تفسير علمي آورديم براي اثبات اين امر كافي است و نشان مي دهد كه بسياري از آيات در بردارنده قوانين حاكم بر پديده‌هاي طبيعي است، و علمي بودن قسمتي از متن قرآن، غير قابل انكار است. حتي مي‌توان ادعا نمود كه تاكنون برخي از مسائل علمي قرآن بر بشر مكشوف گرديده اما برخي از گزاره‌هاي علمي قرآن، همچنان براي بشر قابل درك و فهم نيست، و ساليان درازي بايد بگذرد تا دانش بشري به فهم بخشي از اين مسايل پي ببرد.
اكنون كه پاسخ سؤال نخست روشن شد، به طرح سؤال ديگري مي‌پردازيم:
آيا دانش زمان نزول به تمام قوانين و سنت‌هاي تبيين شده در آيات علمي، دست يافته بود؟
برخلاف پاسخ نخست، پاسخ اين سؤال منفي است چرا كه پيمانه دانش عصر نزول، به هيچ عنوان گنجايش پذيرش و فهم قوانين علمي حاكم بر گزاره‌هاي قرآني را نداشت. مولودِ دانش و تجربه بشري در آن عصر، آنچنان از بلوغ فاصله داشت و در دوران كودكي به سر مي‌برد كه هرگز آموزه‌هاي علمي نهفته در وراي متن قرآن را درك نمي‌كرد. نمونه‌ي بارز آن مسأله گردش زمين است كه در قرآن به آن تصريح شده است اما دانش آن روز به سكون زمين اعتقاد داشت.
سؤال سوم: و اما اينك به طرح سؤال اساسي و سرنوشت‌ساز در رويكرد به آيات علمي قرآن و بررسي پاسخ مناسب آن مي‌پردازيم:
آيا در قرآن، آيات علمي وجود دارد كه بتوان براي آموزش “مسائل علوم” از آن‌ها استفاده كرد؟ به تعبيري آيات علمي قرآن به گونه‌اي است كه بتوان به كمك آنها به فهم مسائل علوم تجربي دست يافت؟ و به عنوان “گزاره‌هاي علمي” از آنها براي آموزش علوم استفاده كرد؟
پاسخ ما اين است كه هر چند قرآن، در بردارنده‌ي آيات علمي فراواني است، و هر چند دانش عصر نزول نسبت به فهم بسياري از آيات علمي قرآن عاجز بوده و حتي بشر امروز نيز از درك برخي آيات علمي قرآن ناتوان است اما در عين حال قرآن، متولي و عهده‌دار امر آموزش علوم نشده است و اصولاً نتوانسته است چنين مسائلي را به بشر آموزش دهد. اين سخن ما هم با كساني كه به تفسير علمي به معناي افراطي آن روي آورده‌اند هماهنگي ندارد و هم با قول كساني كه با هرگونه تفسير علمي مخالفند همراه نيست. اين گفتار با ادعاي فهم علوم تجربي از قرآن فاصله بسيار دارد. به اعتقاد ما قرآن به هيچ عنوان عهده‌دار آموزش علوم تجربي نيست و براي فراگيري مسائل علمي و روزمره‌ي زندگي و كشف اصول و قوانين علمي، كلاس درس نگشوده است. مهمترين پيامي كه نگارنده اين متن به دنبال آن است و تبيين آن اصرار مي‌ورزد، همين نكته است كه قرآن داراي آيات علمي است اما دانش بشري نمي‌تواند و نبايد در پي كشف مسائل علمي از قرآن باشد.
اين سخن، نگارنده را با يك سؤال بسيار مهم و اساسي ديگر مواجه مي‌سازد. سؤال اين است كه اگر در قرآن مسائل علمي وجود دارد و در عين حال قرآن، عهده‌دار آموزش علوم تجربي نيست و انسان نمي‌تواند براي فهم مسائل علمي به قرآن مراجعه كند، بنابراين فلسفه‌ي وجود آيات علمي در قرآن چيست؟ و چرا آيات بسياري يافت مي شود كه در بردارنده‌ي نكات دقيق و پيچيده‌ي علمي است؟
بايد گفت: آنچه سبب رويكرد افراطي و يا تفريطي به آيات علمي قرآن شده، در واقع پاسخ به همين سؤال مقدر بوده است و نگارنده بر آن است تا با توجه به بيان خود قرآن، پاسخي درخور به اين پرسش اساسي بدهد:
1.مهمترين رسالت آيات علمي قرآن، رخ نمودن جلوه‌اي از اعجاز قرآن است. توضيح اينكه قرآن، معجزه جاويد و هميشگي پيامبر اسلام (ص) است، و اين اعجاز به دليل جهان شمول بودن و جاويد بودن دين اسلام، مي‌بايست در تمام زمان‌ها و مكان‌ها ظهور و بروز نمايد. نمي‌توان ادعا كرد كه قرآن از جهت لفظ و فصاحت و بلاغت معجزه است اما در محتوا از اعجاز تهي است، بلكه بديهي مي‌نمايد كه بي نظير بودن از جهت معنا و مفهوم و پيام‌رساني و تبيين حقايق، از اولويت برخوردار است. بنابراين خداوند گزاره‌هاي علمي شگفت‌انگيزي را در لابه‌لاي اين متن غيربشري نهان ساخته است تا بشر به كمك پيشرفتي كه در زندگي جمعي دارد، هر از مدتي، جلوه‌اي از شگفتي‌هاي اين آيات آسماني بر او آشكار گردد. در واقع پس از سال‌ها تلاش گروهي، در علم و دانش به جايگاهي نائل آيد و به فهم حقايقي دست يابد كه قرآن، همان حقايق را به گونه ظريفي، سال‌ها پيش و در زماني كه هيچگونه اطلاعات و آگاهي در اين زمينه وجود نداشت، از طريق يك انسان اميّ و درس ناخوانده، بيان كرده تا خود دليلي قاطع و انديشه‌پسند بر غير بشري بودن اين متن آسماني باشد. بنابراين قرآن در بردارنده‌ي علوم مختلفي است كه بخشي از آن تاكنون و بر اثر گذر زمان بر بشر كشف گرديده است و قطعاً علوم ديگري نيز در آيات هست كه هنوز كشف نشده و بر آيندگان آشكار خواهد شد.
اين قول ما با گفتار كساني كه بر تفسير علمي قرآن تاكيد مي‌كنند، فاصله دارد. بر اساس نگرش ما، تفسير علمي قرآن بعد از كشفيات علمي و رسيدن به قطعيات علمي، صورت مي‌پذيرد و نه قبل از آن. چه بسا كه اين گفتار بر بسياري از مومنان كه قرآن را كامل مي‌دانند، گران آيد اما حقيقت اين است كه اعتقاد به تفسير علمي بدون هيچ گونه قيد و شرطي، ناخواسته مسلمانان و حتي قرآن را در معرض سؤالات بي پاسخ قرار خواهد داد. در واقع علمي خواندن آيات به معناي قابل مراجعه بودن براي كشف اصطلاحات علمي، حداقل دو زيان عمده به همراه خواهد داشت:
الف: چون كساني كه به تفسير علمي قرآن مي‌پردازند، با اطلاعات و آگاهي‌هاي دانش عصر خويش به سراغ قرآن مي‌روند و آيات را تفسير مي‌كنند بديهي است كه تفسير آنها با فهم دانش عصر خودشان متناسب است، اما پس از گذشت زمان و كشف مسائل جديد، آراي علمي پيشين در معرض باطل شدن قرار مي‌گيرد. در نتيجه تفسير علمي آنها نيز از اعتبار ساقط خواهد شد. براي فهم درست اين معنا، كافي است به مطالعه‌ي تفسير مفاتيح الغيب پرداخته شود تا روشن گردد كه چگونه فخر رازي در هر آيه‌اي كه به زمين اشاره شده است به استدلال بر سكون زمين، آن هم با استناد به آيات قرآن، پرداخته است در حالي كه اين اعتقاد امروزه منسوخ شده و متحرك بودن زمين به اثبات رسيده است.
ب: در هر علمي، مسائل بسيار دقيق و پيچيده‌اي يافت مي شود كه محققان آن، رشته‌ي علمي، در اختيار جوامع بشري قرار مي‌دهند. مسائل دقيقي كه يك مفسّر با مراجعه به قرآن از تبيين آنها عاجز و ناتوان خواهد ماند، در نتيجه چنين رويكردي سبب وهن و كم ارزش جلوه كردن آيات قرآن خواهد شد.
بنابراين رسالت مهم و اصلي آيات علمي قرآن، آموزش علم نيست بلكه جنبه‌ي اعجاز آن مورد نظر است تا بشر، پيوسته آگاهي‌هاي خود را در برابر علوم بي پايان اين كتاب آسماني، ناچيز و اندك ببيند و در برابر اقيانوس بي كران علوم و معارف قرآن به خشوع و خضوع افتد و غير بشري بودن اين متن را بهتر درك نمايد، لذا قرآن تاكيد مي کند كه كساني كه به مقام “علم و دانايي” مي‌رسند در برابر پروردگار هستي به خشيت و فروتني مي‌پردازند:
إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء
“تنها عالمان در برابر خداوند به مقام خشيت مي‌رسند”. (29)
2.علاوه بر جنبه‌ي اعجاز، آيات علمي زمينه‌اي براي تشويق و ترغيب ايمان آورندگان به گام نهادن در مسير كشف قوانين و سنت‌هاي الهي در نظام طبيعت است تا بدين وسيله مشكلات فردي و اجتماعي زندگي خويش در دنيا را برطرف نمايند. به اعتقاد ما اين جنبه مهم از آيات علمي قرآن و تعليمات زندگي‌ساز آن، مغفول مانده و آنچنان كه شايسته است مورد توجه قرار نگرفته است.
بر اين اساس، روي آوردن به شيوه‌هاي علوم تجربي و گسترش دانش و تكنولوژي روز و دستيابي به آخرين اطلاعات علمي و فن‌آوري وظيفه انكارناپذير مسلمانان است. اگر امروزه كشورهاي اسلامي در زمره‌ي جوامع توسعه يافته و پيشرفته به شمار نمي‌آيند و در دسته‌بندي كشورهاي توسعه نيافته يا در حال توسعه جاي مي‌گيرند، دقيقاً به اين دليل است كه نسبت به توصيه مهم قرآني يعني دعوت به تعقل و تفكر در نظام طبيعت، بي توجه بوده‌اند. مسلمانان صدر اسلام اين نكته را به خوبي دريافتند، در نتيجه چند قرني از ظهور اسلام و گسترش آن نگذشت كه صيت تمدن اسلامي جهان‌گير شد و آوازه‌ي علم و دانش مسلمانان در گيتي طنين‌افكن شد.
اقبال لاهوري نوشتار “بريفولت” نويسنده مسيحي در كتاب “ساخته شدن براي بشريت” را چنين برگردان نموده است: “علم، بزرگترين سهمي است كه تمدن عرب به جهان بخشيده است ولي ميوه‌هاي آن به كندي پخته و رسيده شد. مدت‌ها پس از آنكه تمدن اندلسي در تاريكي فرو رفت، غولي كه از آن متولد شده بود از حيث قدرت به پايه‌ي او رسيد. تنها علم نبود كه اروپاييان را به زندگي بازگردانيد، تأثيرات گوناگون ديگري از تمدن اسلام، نخستين درخشندگي زندگي اروپايي را به آن بخشيد. (30)
از نظر اقبال، روش مشاهده و تجربه كه امروزه در انحصار غرب است در ميان مسلمانان متولد شد و البته اين تولد در نتيجه سازش با انديشه يوناني شكل نگرفت بلكه نتيجه جدال مسلمانان با آن بود. (31)
چنين مي‌نمايد كه مسلمانان و عالمان متقدّم در سايه تعليمات ارزشمند قرآني، روي آوردن به علوم و پرداختن به روش تجربي را براي كشف حقايق علمي وظيفه ديني خود مي‌دانستند و بدون آنكه اين سئوال را در پيش روي خود قرار دهند كه آيا تمام علوم در قرآن وجود دارد؟ و بي آنكه انتظار كشف مسائل علوم تجربي از قرآن داشته باشند، رويكرد محققانه و مجدانه به دانش تجربي را نوعي عمل به آيات و تعليمات قرآن به شمار مي‌آوردند.
بر اين نكته تاكيد مي‌كنيم كه اگر مي‌گوييم: مسائل علمي را نمي‌توان ابتداءً در قرآن جستجو نمود و از آن آموزش گرفت، به معناي فارغ شدن از آيات علمي نيست بلكه بر اين سخن اصرار مي‌ورزيم كه جوامع مسلمانان، امروزه بيش از هر زمان ديگر به روي آوردن به آيات علمي قرآن محتاج و نيازمندند. بر مسلمانان فرض است كه رجعت دوباره‌اي به قرآن داشته باشند تا اولاً از اقيانوس بي كران علم و دانش نهفته در درون اين متن پر ارچ و بي نظير، بهره‌مند گردند و جان خويش را از زلال ناب و با صفاي آن سيراب سازند ثانياً به دستورهاي صريح قرآن عمل كند و روش تجربي و مشاهده در علوم كه از ابتكارهاي مسلمانان در سايه تعليمات قرآن است، در ميان خود احيا نمايند و به تعبيري اين شيوه‌ي به سرقت رفته را دوباره به دست آورند و عقب افتادگي خويش در دانش را جبران سازند.
زرقاني، آياتي از قرآن كه انسان‌ها را به گسترش علوم و دانش بشري فرا خوانده نام مي‌برد و به عنوان مثال آيه‌ي
قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ
“بگو به آنچه در آسمان‌ها و زمين است [به ديده‌ي تحقيق] بنگريد.” (32) را دليل بر اين مي‌داند كه روي آوردن به دانش تجربي وظيفه ديني مسلمانان است. (33)
3.تمام علومي كه در قرآن مورد عنايت قرار گرفته و انسان‌ها را به گسترش آن علوم فرا خوانده است، مقدمه‌اي براي رسيدن به شناخت و معرفت حقيقي است، و آن معرفت نسبت به پروردگاري است كه آفريدگار و مدبّر نظام عالم است. در واقع علوم و معارف بشري، تمام رسالت و ارزش آنها به اين است كه زمينه يكتاپرستي و ايمان به پروردگار هستي را فراهم مي‌نمايند، به اين معنا كه انسان را به انديشه وا مي‌دارد و به تفكر و تدبر فرا مي‌خواند تا نيك دريابد كه طبيعت فاقد شعور و آگاهي، نمي‌تواند خالق و پديد آورنده‌ي خويش باشد بلكه از آنجا كه در نظام طبيعت، هماهنگي و انسجام و نظم وجود دارد و روابط ميان پديده‌هاي آن حساب شده و قابل پيش‌بيني است، نشان دهنده وجود يك هستي بخش با شعور و با اراده است كه منشأ تمام اين هماهنگي‌ها در ميان پديده‌هاي عالم است. آيات علمي قرآن نيز بستر مناسبي براي رخ نمودن چهره بي همتاي پروردگار هستي بر انديشمنداني است كه پس از سال‌ها سير و تحقيق در علوم بشري، پرده‌برداري از حقيقت روابط علمي ميان پديده‌هاي طبيعي را در اين متن غير بشري درك مي‌نمايند.
بنابراين ضرورتي ندارد كه براي توجيه آيات علمي قرآن، حكم به استخراج علوم از آيات قرآن بدهيم و ناخواسته اين كتاب عظيم‌الهي را كه براي تبشير و انذار بشر فرود آمده و شفابخش دردهاي دروني اوست در حد يك كتاب علمي تنزّل دهيم، چه اينكه در اين صورت هم قرآن را از هدف اصلي خود دور ساخته‌ايم و هم آن را در معرض خطاهاي وارد بر علوم مختلف قرار مي‌دهيم.
ممكن است گفته شود اگر در طول تاريخ، مفسراني برداشت نادرست علمي از آيات داشته‌اند، ضعف و وهني متوجه قرآن نخواهد بود و در واقع قرآن را در معرض خطا قرار نخواهد داد، زيرا اين مفسران بوده‌اند كه مرتكب اشتباه شده‌اند و به خطا از آيات، برداشت نادرست كرده‌اند. اما بايد گفت كه اينگونه مفسران، آنچه را كه بيان مي‌دارند به عنوان فهم خود از روابط ميان پديده‌هاي طبيعت ارائه نمي‌دهند بلكه آنچه را كه از علوم آموخته‌اند به عنوان برداشت خود از آيات و فهم علمي از قرآن به شمار آورده‌اند و اين به معناي تحميل كردن معنا به آيات قرآن است. لذا قرآن كريم اين گونه تفسير علمي بي قيد و شرط كه نتيجه‌اش باطل شدن آرا و انديشه‌هاي استخراج شده است، بر نمي‌تابد. اما آياتي را كه در حوزه‌ي علوم تجربي سخن گفته‌اند زماني مي‌توان به عنوان برداشت قوانين علمي مورد تفسير قرار داد كه علم در آن زمينه به قطعيت رسيده باشد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1 -استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج.
2 -همان، ص 65.
3 -يونس/ 101.
4 -ذاريات/ 20 تا 21.
5 -طبقات آيات، ص 23 تا 172.
6 -زمر/ 5.
7 - (عهدين، قرآن و علم، ص 222).
8 -ذاريات/ 47.
9 -حجر/ 22.
10 - (ر.ك: باد و باران در قرآن، ص 126).
11 -انعام/ 38.
12 -نحل/ 89.
13 - (ر.ك: جواهر القرآن، ص 25 تا 28).
14 - (البرهان في علوم القرآن، ج 2، ص 181).
15 - (ر.ك: الاتقان في علوم القرآن، ج 2، ص 393 تا 406).
16 -آل‌عمران/ 190.
17 - (ر.ك: الجواهر في تفسير القرآن، ج 2، ص 178 تا 202).
18 -فصلت/ 53.
19 - (ر.ك: اعجاز القرآن و البلاغه النبويه، ص 128 تا 144).
20 - (ر.ك: ظاهره التفسير العلمي للقرآن الكريم، ص 161).
21 - (ر.ك: مفاتيح الغيب).
22 - (ر.ك: التفسير العلمي في الميزان، ص 276 به بعد).
23 -التفسير و المفسرون، ج 2، ص 340 تا 345).
24 -دخان/ 1110.
25 -ر.ك: التفسير العلمي في الميزان، ص 301.
26 -مرسلات/ 1 تا 2.
27 -نحو تفسير علمي للقرآن، ص 30.
28 -تفسير القرآن الحكيم، ج 7، ص 394.
29 -فاطر/ 28.
30 -احياي فكر دينی، ص 150.
31 -همان و همان صفحه.
32 -يونس/ 101.
33 -مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 2، ص 381.
 

فهرست منابع
ابوحجر، احمد عمر، التفسير العلمي للقرآن في الميزان، دارقتيبه، بيروت، 1411 قمري
ابو ذياب، خليل ابراهيم، ظاهره التفسير العلمي للقرآن الكريم، دار عمان، عمان، 1420 قمري
اقبال لاهوري، محمد، احياء فكر ديني، ترجمه احمد آرام، تهران، 1362 شمسي
بازرگان، مهدي، باد و باران در قرآن، به اهتمام سيد محمد مهدي جعفري، شركت سهامي انتشار، تهران، 1343 شمسي
بوكاي، عهدين قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبي، انتشارات سلمان، تهران، 1375 شمسي
ذهبي، محمد حسن، التفسير و المفسرون، شركه دارالارقم، بيروت، بي‌تا
رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب، دفتر تبليغات حوزه علميه قم، چاپ سوم، 1411 قمري
الرزقاني، محمد عبدالعظيم، مناهل العرفان في علوم القرآن، دارالكتب العلميه، بيروت، 1409 قمري
زركشي، بدرالدين، البرهان في علوم القرآن، المكتبه العصريه، بيروت، بي‌تا
سيوطي، جلال‌الدين، الاتقان في علوم القرآن، ترجمه سيد محمد مهدي حائري قزويني، انتشارات اميركبير، تهران، 1363 شمسي
صبري، خليل‌الله، طبقات آيات، موسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1362 شمسي
طنطاوي جوهري، الجواهر في تفسير القرآن، دار احياء التراث العربي، لبنان، 1412 قمري
غزالي، ابوحامد، جواهر القرآن، المركز العربي للكتاب، بيروت، بي‌تا
الغندي و ديگران، دائره المعارف الاسلاميه، انتشارات جهان، تهران، بي‌تا
الوائلي، احمد، نحو تفسير علمي للقرآن، مؤسسه الاعلمي، بيروت، 1405 قمري
مجموعه مقالات همایش ملی قرآن و علوم طبیعی، تهیه و تنظیم دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، زیر نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، تهران، موسسه انتشاراتی بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه و انتشارات سخن گستر، چاپ یکم ـ زمستان 1385.




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط