راهبرد مديريت مسئله (1)

ذهن انسان (راست مغز يا چپ مغز) مراحل چهارگانه حرکت (نياز ، انگيزش ، هيجان ، پاسخ) را با دريافت اطلاعات جديد ، در صورت اثر بخش بودن ، طي و در اين مسير از مراحل ورود اطلاعات ، ايجاد مسئله (شبهه) ، سوال ، پرسش ، و تعادل ذهني (آرامش) عبور مي کند . بر اين اساس سوال تحقيق آن است که مشکل ذهني در مراحل مختلف آن چگونه بايد مديريت شود تا فرصت تلقي گردد نه تهديد ؟ نوع آن کاربردي ، روش فرا تحليل و
يکشنبه، 11 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راهبرد مديريت مسئله (1)

راهبرد مديريت مسئله (1)
راهبرد مديريت مسئله (1)


 

نويسنده: علي نوري مطلق *




 

چکيده
 

ذهن انسان (راست مغز يا چپ مغز) مراحل چهارگانه حرکت (نياز ، انگيزش ، هيجان ، پاسخ) را با دريافت اطلاعات جديد ، در صورت اثر بخش بودن ، طي و در اين مسير از مراحل ورود اطلاعات ، ايجاد مسئله (شبهه) ، سوال ، پرسش ، و تعادل ذهني (آرامش) عبور مي کند . بر اين اساس سوال تحقيق آن است که مشکل ذهني در مراحل مختلف آن چگونه بايد مديريت شود تا فرصت تلقي گردد نه تهديد ؟ نوع آن کاربردي ، روش فرا تحليل و فرضيه تحقيق اين است که مي توان مسئله را پيش بيني [ شناسايي ] استخراج و به گفتمان تبديل ، کرد و آن را در تمام مراحل مديريت و تبديل به فرصتي براي دست يابي به اهداف راه بردي سيستم نمود .
بر پايه يافته هاي تحقيق ، مديريت درست مراحل سيکل پويايي ذهن و سطوح آن مي تواند به رشد و تعالي جامعه و فرد در حوزه فرهنگ و تمدن منجر گردد . در اين صورت مي توان از انرژي پديد آمده در مسير اين فرايند ، براي حرکت فرد و جامعه به سوي سطوح بالاتر بهره برد . در صورت مديريت نامناسب ، ناهنجاري هاي فردي و اجتماعي پديد آمده ، سرانجام به انحراف نامحسوس و نرم اهداف راهبردي جامعه مي انجامد .
کليد واژگان : مسئله ، سوال ، پرسش ، انگيزش ، هيجان ، مديريت .

مقدمه
 

انسان از آنجا که انسان است ذهني جست و جو گر ، خلاق و پرسشگر دارد . علت اصلي تفاوت انسان با ديگر موجودات در زمينه رشد فردي و اجتماعي نيز همين ويژگي است . بر اساس همين سوالات و تعلق خاطر او به يافتن مجهولات از درون و معلومات ، تفکر انساني پديدار شده که فلاسفه و دانشمندان بزرگ بشري آن را تعريف کرده و در کانون توجه قرار داده اند . بر همين پايه سازنده واقعي فرهنگ ها و تمدن ها ، همانا تلاش فکري و ذهني انسان در يافتن پاسخ براي مشکلات و مسائل جديد است . اما ذهن در راه رسيدن به اين نتايج درخشان و متمايز کننده از چه مسير يا مسيرهايي عبور مي کند ؟ آيا اين فرايند هميشه به درستي طي مي شود ؟ يا اينکه در تمام يا بخشي از آن احتمال خطا وجود دارد ؟ در چنين صورتي چه نتايج و عواقبي در انتظار فرد يا جامعه خواهد بود ؟ و سرانجام آيا راهي براي مديريت اين فرايند ذهني از مراحل آغازين مراحل تا انتهايي وجود دارد که بتواند فرد و جامعه مورد نظر را از اين خطاها مصون داشته ، يا حداقل مسيري را براي تضمين نسبي سلامت آن تبيين کند ؟ نيز در چنين صورتي چگونه مي توان از مديريت هاي فاقد تعهد به صلاح و سعادت انساني بر اين مقوله و در راستاي منافع بعضي به ضرر ديگران جلوگيري کرد ؟ اين تحقيق به دنبال آن است که راهبردهاي منتهي به اين نتايج را جست و جو و در اين نوع از مديريت کاوش کند .
بيان مسئله : از ديرباز شناخت و پاسخ گويي به مسائل و شبهات فکري موجود در جامعه از وظايف مهم متوليان امر بوده است . اين موضوع در طول تاريخ به طرق مختلف از کوتاه ترين راه ها يعني ارتباط چهره به چهره تا پيچيده ترين آنها که با خطرهاي فراوان همراه بوده است به انجام رسيده تا آنجا که بسياري انسان هاي بزرگ و برجسته حتي جان خود را در اين راه از دست داده اند . اين از آن دور است که حل نشدن شبهات و مشکلات و مسائل به خصوص در حوزه معرفت شناسي در طول زمان به پديد آمدن بحران هاي بزرگ يا انحرافات وسيع و گسترده اي مي انجاميد که حل آنها از عهده هزينه هاي گزاف و استعدادهاي توانمند نيز خارج بود . به همين علت حل مسائل و مشکلات ، در هنگامي که هنوز مراحل ابتدايي خود را مي گذرانند ، بسيار عاقلانه تر ، پرثمرتر ، و مقرون به صرفه تر ديده شده است . اگر طبق گفته ، امير المونين عليه السلام پيامبر صلي الله عليه و آله را طبيب دوار بطبه ؛ پزشکي که خود به دنبال بيمار مي گردد تا او را درمان کند » بدانيم و مهم ترين انسان ها را بيماري هاي روحي و فکري و رواني دانسته ، وظايف متوليان امور دين و پرچم داران هداف بلند پيامبران و امامان معصوم را نيز همين بشماريم ، مي توانيم اين طبابت را براي تحليل بهتر با کار يک پزشک مقايسه کنيم : در صورتي که پزشک براي اجراي مسئوليت خطير خود در مداواي بيماران در مطب بنشيند ، در انتظار بيمار بماند و خود هيچ تلاشي براي يافتن بيمار و شناخت و درمان او نکند ، سپس در صورت مراجعه بيمار براي شناخت بيماري ، تنها به گفته هاي مريض و اطلاعاتي که از ناحيه اين « سامانه گفتاري » به او منتقل مي شود بسنده کند و نسخه اي بر مبناي « سامانه نوشتاري » به او ارائه نموده ، براي حل مشکل جسمي بيماران بيش از اين فعاليتي نکند و از خود سلب مسئوليت نمايد ، در مورد او چه قضاوتي خواهد شد ؟ آيا خرد انسان ها اين کار را به منزله اجراي مسئوليت خطير او در قبال جامعه اي که در آن زندگي مي کند مي پذيرد ؟ شايد در قديم اين شيوه مرسوم بوده ، اما با رشد جوامع انساني ، دانش و خرد آدميان ، ديگر وظيفه يک پزشک را نشستن و بسنده کردن به سامانه هاي گفتاري و نوشتاري نمي داند . بلکه او بايد خود به صورت فردي حتي فراتر از آن به گونه نظام مند و در مقياس بزرگ (محلي ، ملي ، منطقه اي و جهاني) به دنبال بيمار و بيماري برود و آنها را بر اساس بروزهاي قابل مشاهده يا حتي غير قابل فهم براي عموم شناسايي کرده ، به پيشگيري ، مشاوره ، کمک و سرانجام درمان نامحسوس و محسوس بپردازد . اين تحقيق در صدد تبيين و بازنمايي اين مشکل و ارائه راهبردهايي در اين زمينه است . يکي از مهم ترين راه ها براي اين موضوع ، مديريت مجموعه فرايند ذهني و مراحل مختلف پديد آمدن مشکل در آن است به گونه اي که بتواند به جاي جهت گيري منفي در ايجاد بحران هاي فردي و اجتماعي ، در جهت رشد شخصيتي و اجتماعي و نيز رفع نيازها و تحقق اهداف پيش بيني شده براي جامعه ديني در سطوح محلي ، ملي ، منطقه اي و جهاني سويه مثبت به خود گيرد . از آنجا که در اين الگو ، مشکل ذهني از مراحل ابتدايي خود تا انتها از چهار مرحله اصلي مي گذرد ، که مي تواند به عنوان مراحل اصلي بروز بحران در کانون توجه مديريتي قرار گيرد ، به جهت تقريب ذهن از يک سو و قابليت طبقه بندي و تحليل از سوي ديگر در چهار عنوان مسئله (شبهه) ، سوال ، پرسش و پاسخ که با تعاريف آنها نزديک است ، تفکيک شده اند . اما به دليل مشترکات احتمالي بعضي از اين مفاهيم با بعضي ديگر در رشته هاي مختلف ، اين طبقه بندي را در قالب تعاريف و مفاهيم ارائه شده در اين مقاله و براي اين موضوع خاص لحاظ مي کنيم .
بر اين اساس سوال اصلي تحقيق عبارت است از اينکه مشکل ذهني در مراحل مختلف آن چگونه بايد مديريت شود تا فرصت تلقي گردد ، نه تهديد ؟
سوالات فرعي تحقيق نيز عبارت اند از : مسئله چيست ؟ چگونه شکل مي گيرد ؟ چگونه بروز پيدا مي کند و تبديل به سوال مي شود ؟ به چه نحو بايستي به سوال تبديل قابل پاسخ گويي شود ؟ چگونه بايد آن را برنامه ريزي و مديريت کرد ؟
هدف و ضرورت تحقيق : پايه حيات فکري انسان بر پديد آمدن مشکلات فکري بنا شده و به همين علت فلاسفه نخستين و اصلي ترين سوال پديد آمده را در ذهن انسان ، به عنوان موجود زنده برتر ، چيستي يا همان ماهيت ندانسته اند . تمام ساختار تفکر و سپس خروجي هاي آن ، يعني فرهنگ و تمدن بر مشکل (بحران) و تکاپوي انسان براي يافتن پاسخ آن ، بنا شده است . به همين علت مديران بزرگ ، سياست مداران و رهبران سعي در مديريت افکار و سازماندهي اذهان براي رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده دارند ، اما هنگامي که اين موضوع ، يعني مسئله به مثابه نخستين نياز ذهني انسان با فطرت يعني زمينه خلقت آدمي گره مي خورد ، مجموعه اي از مشکلات و سپس مسائل را پديد مي آورد که در صورت پاسخ گويي درست ، « انسان کامل » در حوزه حيات فردي و « مدينه فاضله » در عرصه حيات اجتماعي پديد مي آيد . هدف از بعثت انبيا نيز همين به نظر مي رسد . در صورت مديريت نادرست اين موضوع به بحران هاي کوچک و بزرگ فردي و اجتماعي تبديل شده ، بي هنجاري ، نابهنجاري ، کج روي ، انحراف اجتماعي و ... را در پي خواهد داشت . در جامعه ما نيز که در دوران غيبت امام معصوم عليه السلام و حکومت ولايت فقيه قرار دارد ، وظيفه متوليان حکومت اسلامي اين است که مشکلات فکري را پيش بيني ، پيش يابي ، واکاوي و به گفتمان تبديل کنند ، سپس با مديريت درست آن در جهت رسيدن به اهداف بلند جامعه بکوشند . بر همين اساس صاحب نظران جنگ هاي رواني به طور تخصصي در زمينه هاي مرتبط با اين موضوع به تحقيق پرداخته و روش هايي فني و دقيق براي بهترين استفاده نامحسوس از اين فرايند طراحي و ارائه کرده اند . يکي از جذاب ترين زمينه ها براي آنها مواردي است که مشکلات ذهني در آن شکل گرفته و به علت کم توجهي متوليان امر ، بستري مناسب براي ايجاد بحران و تغييرات نرم در جامعه فراهم شده است . حتي در مواردي با ايجاد و سازماندهي هدفدار و مهار شده مشکلات ذهني و شبهات ، بعضي از مديران جامعه را دچار اشتباه در تصميم سازي و انتخاب مسيري انحرافي مي کنند .
در شرايط کنوني سامانه هايي به صورت نه چندان پيشرفته - که در آن با ارتباط مستقيم ، تعامل بين پرسشگر و پاسخگو به صورتي آماري و بر اساس نوع سوال طبقه بندي مي شود ، در چند مرکز در کشور وجود دارد . اما چند اشکال اساسي بر کارکرد اين مجموعه ها وارد است که عبارتند از :
1 . اکثر اين موارد به بررسي هاي مبتني بر نظر سنجي به صورت عام يا موضوعي خارج از فضاي خاص حاکم بر مسئله مي پردازند .
2 . پرسش (نوشتاري و گفتاري) آخرين مرحله مشکل ذهني است که در آن جامعه هدف پس از طي کردن مراحل : 1 . نياز ذهني ، 2 . دريافت اطلاعات ، 3 . ايجاد مسئله ، 4 . انگيزش ، 5 . ايجاد سوال ، 6 . بروز و هيجان ، 7 . پرسش (تبديل به نمادهاي گفتاري و نوشتاري) .
يا مراجعه به مرکز مورد نظر براي کاوش نتيجه بر مي آيد . بررسي پرسش هايي که متوليان امر مطرح کرده اند ، در اين مرحله مشکلات ذيل را در پي خواهد داشت :
1 . تمام مراحل پيشيني در آن معفول مي ماند .
2 . هر گونه خطايي در مراحل قبلي خود به خود به تغيير در پرسش منجر شده ، پاسخگو را از فهم مسئله اصلي وا مي دارد .
3 . چنانچه در هر مرحله اي از مراحل پيش گفته توقف ايجاد شود ، پرسش مطرح نمي شود و مسئله ، به رغم وجود ، از پاسخ گويي وامانده ، به مرور به بحران تبديل مي گردد.
4 . امکان مديريت فرآيند را از مديران ارشد مي گيرد .
چار چوب و مباني نظري تحقيق : از آنجا که موضوع اين تحقيق شامل شناخت مشکل در حوز ، ذهن انسان هاست ، خواه يا ناخواه بايد در چهار زمينه اصلي ذيل به مطالعه بپردارد :

1 . مسئله :
 

الف . زمينه هاي پديد آمدن مسئله و جريانات موثر در آن ؛
ب . فرايند شکل گيري مسئله و عناصر اثر گذار در آن ؛
ج . شکل و ساختار مسئله و هندسه حاکم بر آن .

2 . سوال :
 

الف . فرآيندهاي گوناگون تبديل مسئله به سوال ؛
ب . علائم و نمادهاي متفاوت نشان دهنده پديد آمدن سوال با شدت و ضعف هاي مرتبط ؛
ج . شناخت هويت سوال و تجزيه و تحليل هر منوتيکي آن .

3 . پرسش :
 

الف . تبديل سوال به پرسش هاي قابل تحليل گفتماني ؛
ب . تحويل پرسش به سيستم هاي پاسخ دهنده ؛
ج . باز خورد گيري از پاسخ هاي ارائه شده و تجزيه و تحليل ميداني .

4 . مديريت :
 

الف . برنامه ريزي براي استفاده بهينه از توان انگيزشي ايجاد شده در فرد و جامعه در مسير شکل گيري مسئله و اداره کردن فرايند تبديل آن به هيجان (در قالب سوال و پرسش) براي برآوردن اهداف راهبردي سيستم ، و تبديل تهديد به فرصت .
بر اين اساس اين موضوع ميان رشته اي است و چار چوب نظري تحقيق به سه حوزه روان شناسي و موضوع انگيزش و هيجان در آن ، مديريت افکار عمومي و سرانجام شبهه شناسي در حوزه معرفت ديني مربوط مي شود .
فرضيه تحقيق : مي توان مشکل ذهني را پيش بيني (شناسايي) استخراج و به گفتمان تبديل کرده ، آن را در تمام مراحل مديريت و تبديل به فرصتي براي دستيابي به اهداف راهبردي سيستم نمود .
روش و نوع تحقيق : در اين مقاله با مرور نظام مند منابع (1) براي يافتن ، ارزشيابي ، ترکيب و در صورت نياز جمع بندي ، به مقالاتي مي پردازد که قبلاً درباره موضوعات دين پژوهي و شبهه شناسي ، روان شناسي ، جامعه شناسي و الگوهاي تفکر و تصميم گيري و حل مسئله نوشته شده است . در اين باره از روش فراتحليل استفاده شده است . به طور کلي تجزيه و تحليل هاي مورد استفاده در پژوهش را مي توان به سه گروه تقسيم کرد : (2)
1 . تجزيه و تحليل هاي نخستين : (3 ) زماني اطلاق مي شود که پژوهشگر ، خود داده ها را جمع آوري و براي به دست آوردن نتايج ، آنها را تجزيه و تحليل کند .
2 . تجزيه و تحليل هاي دومين :(4) زماني اطلاق مي شود که پژوهشگر داده هاي مربوط به يک مطالعه قبلي را براي پاسخ گويي به سوال يا سوالات جديد باز و تجزيه و تحليل کند .
3 . فرا تحليل : زماني اطلاق مي شود که پژوهشگر ، نتايج تعدادي از مطالعات اوليه را براي پاسخ گويي به سوال پژوهشي خود با يکديگر ترکيب نمايد و نتيجه جديدي بدست آورد . (5)

پي‌نوشت‌ها:
 

* استاديار : پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
1 . reviews of the literature .
2 . Decoster Jamie : meta - Analysis No4 .
3 . Primaey analyses .
4 . Secondar analyses .
5 . Streiner , استرينر 5 2003 .
 

منبع: نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 4




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما