تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(42)

چنانکه در قسمت قبل اشاره شد، سران «نهضت آزادي» و «جبهه ملي» از يک سو با تظاهر به همراهي و همصدايي با ملت ايران و پيروي از امام خميني(ره)، از واژگوني نظام شاهنشاهي و تشکيل جمهوري اسلامي سخن مي راندند و در پشت پرده در ديدار با صاحب منصبان ارتش شاه و مقامات امريکا، ساز ديگري مي زدند و از برقراري نظام اسلامي- چنانکه در گزارش بالا آمده است- اظهار نگراني مي کردند و آماده معامله بودند!
سه‌شنبه، 13 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(42)

تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(42)
تاملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري(42)


 

نويسنده: دکتر سيدحميد روحاني(مورخ انقلاب اسلامي)




 

آقاي منتظري و سازمان سيا
 

چنانکه در قسمت قبل اشاره شد، سران «نهضت آزادي» و «جبهه ملي» از يک سو با تظاهر به همراهي و همصدايي با ملت ايران و پيروي از امام خميني(ره)، از واژگوني نظام شاهنشاهي و تشکيل جمهوري اسلامي سخن مي راندند و در پشت پرده در ديدار با صاحب منصبان ارتش شاه و مقامات امريکا، ساز ديگري مي زدند و از برقراري نظام اسلامي- چنانکه در گزارش بالا آمده است- اظهار نگراني مي کردند و آماده معامله بودند!
گزارشگر سفارت آمريکا در گزارش خود از «ملاقات مهندس بازرگان و دکتر يدالله سحابي، از رهبران ارشد نهضت آزادي با ژنرال مقدم(ساواک) و قره باغي (فرمانده قوا) و...» خبر داده و افزوده است: «هم مقدم، هم بازرگان، از اين ملاقات راضي بوده اند... و هم ميناچي و هم انتظام هيچ کدام نمي توانستند اطمينان دهند که خميني جمهوري اسلامي اعلام نکند...»!!(1)
اين تنها اعضاي برجسته «نهضت آزادي» نبودند که از برقراري جمهوري اسلامي نگران بودند و اميد داشتند که «خميني جمهوري اسلامي اعلام نکند»، رهبر«جبهه ملي ايران» نيز در گفتگوي محرمانه با امريکايي ها اظهار اميدواري مي کرد که امام(ره) کوتاه بيايد، نظام سلطنتي (منهاي شاه) را بپذيرد و از اعلام جمهوري اسلامي خودداري ورزد- چنانکه سران «نهضت آزادي نيز همين آرزو را داشتند.
سوليوان در گزارشي از ملاقاتي که دکتر کريم سنجابي در 23ژانويه/دي ماه 57 با مقامات سفارت امريکا داشته چنين پرده برداشته است:
...او اميدوار است که خميني متقاعد شود که کوتاه بيايد، چون جمهوري که او مي گويد، سرانجام ختم به خونريزي خواهد شد. سنجابي مي گويد که همين قانون اساسي که هست براي ايران کافي است. سلطنت در چارچوب قانون اساسي. سنجابي معتقد است که خميني در حمله به سلطنت خيلي تند مي رود. سنجابي گفت که در انتخاب هر روشي موافقت خميني شرط است اگر خميني موافقت کند...(2)
به رغم اين گونه ديدارها، دسيسه ها و بده بستان هاي ذلت بار و مذاکرات محرمانه و پشت پرده رهبران «نهضت آزادي» و «جبهه ملي» و برخي از شخصيت هاي مذهبي و سياسي مانند آقاي سيدکاظم شريعتمداري با مقامات امريکايي و تلاش آنان براي پيشگيري از پياده شدن اهداف و آرمان هاي انقلابي امام خميني(ره) و مردم ايران، انقلاب اسلامي ايران برق آسا به پيروزي رسيد و سيستم غارت گري و سلطه جويي امريکا و بساط سازشکارانه، کاسب کارانه و بده بستان هاي سياسي سيات بازان و دين به دنيا فروشان را در هم پيچيد و ملت ايران را به سرنوشت خود مسلط کرد و رهبران ساختگي بازيگران سياسي را به تسليم در برابر اراده انقلابي ملت ايران ناگزير ساخت.
انقلاب اسلامي ايران بر پايه موازين و ارزش هاي اسلامي، همانند بعثت پيامبران الهي، توانست بسياري از توطئه ها، ترفندها، و نيرنگ هاي شيطاني خدايان دلاور و کاخ نشينان جهانخوار را در هم بشکند و يکي از ديکتاتورترين و خونخوارترين رژيم هاي وابسته به امريکا را در جهان واژگون سازد و نظام آلوده به شرک و کفر دوهزار و پانصد ساله را به زباله دان تاريخ افکند و چهره رنجديده و تکيده مستضعفان جهان را با نسيم انقلابي نوازش دهد و خواب ربودگان را از خواب غفلت بيدار سازد.
در اين شرايط که انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد، آنچه براي امريکا و ديگر نفتخواران بين الملل مايه اميد بود، حضور ليبرال هاي وابسته و غرب زده در کنار ملت و در راس قدرت بود. امريکا همه توان خود را به کار گرفته بود که دولت موقت را استواري بخشد؛ انديشه هاي سازشکارانه را گسترش دهد؛ نيروهاي انقلابي را منزوي سازد؛ در مراکز قدرت نفوذ کند، روحانيان انقلابي و متعهد را از صحنه قدرت کنار زند و انقلاب را گام به گام به مسلخ ليبراليسم، سازشکاري و معامله گري بکشاند و از درون متلاشي سازد. در اسناد به دست آمده از لانه جاسوسي امريکا مي خوانيم:
...ما مي خواهيم براي ايراني کار کنيم که ميانه رو باشد و ناسيوناليست هاي مخالف مذهب تسلط بيشتري در اداره مملکت داشته باشند...(3)
...امريکا مي خواهد تا قبل از تعيين رئيس جمهور و حکومت رسمي کشور با استفاده از دولت موقت در ارگان ها نفوذ کرده و عمليات سياسي و نفوذ خود را امتحان کند...(4)
...مادامي که جهت سياسي دقيق ايران اتخاذ نشده و مادامي که قدرت روحانيت توسط ديگر گروه ها کم نشده [است] ما بايد طوري رفتار کنيم که [با] جناج روي کار آمده بتوانيم سازش کنيم و اين در حالي است که يک پيوند محکم بتوانيم با ديگر گروه هاي مخالف سياسي برقرار کنيم...(5)
...ما...هرگروه ميانه رو و متمايل به غرب[را] که به مبارزه عليه ملاها برخيرد در مورد او به عنوان يک گروه مترقي با علاقه تمام تبليغ خواهيم کرد...(6)
...سعي امريکا در نفوذ در ارگان ها و سياست داخلي و خارجي ايران بوده و هدفش تعديل انقلاب و حاکم کردن ميانه روي به جاي افراطي بودن و قرار دادن ميانه روها در مقابل حرکت انقلابي خميني است...(7)
...ما مي خواهيم در عرض اين مدت سوظن رهبران مذهبي را برطرف و تا جايي که ممکن است با آنها طرح دوستي بريزيم...(8)
از نظريه پردازي ها و نقشه ريزي هايي که بخش هايي از آن در اسناد لانه جاسوسي برملا شده است، اين واقعيت آشکارتر مي شود که شيطان بزرگ در پي پيروزي انقلاب اسلامي، حتي براي يک لحظه از توطئه و دسيسه برضد ملت ايران دست نکشيد و انقلاب مردم ايران را به حال خود وانگذارد، بلکه با همان نيرو و توان و با طرح هاي دراز مدت تلاش کرد در راه انقلاب زدايي و دستيابي به منافع استعماري و سلطه بر ايران، گام به گام نقشه ها و نيرنگ هاي اين چنيني را به انجام رساند:
1. نفوذ در ارگان هاي کليدي، مراکز قدرت و در ميان عناصر حاکم و «جناح روي کارآمده».
2. کمرنگ ساختن آرمان ها و انديشه هاي انقلابي و استواري انديشه ها و روشهاي ليبراليستي و سازشکارانه، زير عنوان «ميانه روي».
3. تقويت عناصر غرب زده و به اصطلاح ميانه رو(محافظه کار، سازشکار، غيرانقلابي).
4. تقويت عناصر ناسيوناليست، سکولار، بي دين و ضد دين.
5. حمايت از کساني که برضد عالمان ديني و مقامات روحاني به شکل آشکار و يا زيرزميني و زيرکانه مبارزه مي کنند.
6. پيوند محکم با گروه هاي مخالف انقلاب و نظام جمهوري اسلامي.
7. پديد آوردن نارضايتي، کشمکش و اختلاف ميان مردم و ايجاد ذهنيت براي آنان نسبت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي.
8. دامن زدن به اختلافات نژادي، عقيدتي، قومي و قبيله اي و پيشگيري از اتحاد اسلامي.
9. طرح دوستي با «رهبران مذهبي» و نفوذ در آنان.
10. واداشتن عناصر و اشخاصي از رجال سياسي و شخصيت هاي روحاني به زبان درازي و پرخاشگري برضد امام(ره) به منظور شکستن قداست و حرمت آن مرد خدا و رهبر يکتا و به زير سوال بردن ايشان. در گزارش سفارت امريکا در ايران آمده است:
...ميانه روهايي مانند آيت الله شريعتمداري در اين زمان خودشان را براي مخالفت آشکار با خميني توانا نمي بينند، اگرچه به طوري که گزارش شده آنها هنوز براي ميانه روي جنبش مذهبي تلاش مي کنند...(9)
امريکا اميدوار بود که طرح هاي دراز مدت و ويرانگر خود را عليه انقلاب اسلامي به دست سازشکاراني مانند آقاي سيدکاظم شريعتمداري پياده کند و با رهبري و هدايت او انديشه هاي ليبراليستي و به اصطلاح «ميانه روي» را جايگزين انديشه هاي اسلامي و انقلابي سازد و کودتاي خزنده اي را بر ضد امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي تدارک ببيند.
از اين رو، در پي پيروزي انقلاب اسلامي، نقشه هاي گسترده اي براي پيشبرد اين نقشه شيطاني با کمک آقاي شريعتمداري دنبال کردند و آقاي شريعتمداري را به کارشکني ها و مخالفت خواني ها با برقراري جمهوري اسلامي،رفراندوم قانون اساسي و انتصاب امامان جمعه در آذربايجان واداشتند.
شماري از عناصر ساواکي، منافق، ليبرال، سرمايه دار، حزب دموکرات کردستان و... را زير عنوان «حزب خلق ملسمان» گرد آوردند و اين گروهک ضد انقلاب و وابسته به امريکا را با پوشش «پيروان شريعتمداري» به قدرت نمايي در برابر نظام جمهوري اسلامي واداشتند. آنها کوشيدند با ياري اين حزب«خلق الساعه» و به رهبري شريعتمداري، کودتايي امريکايي انجام دهند و يا ايران را به جنگ داخلي و تجزيه بکشانند. براي اجراي اين توطئه شوم در 14دي1358 «حزب خلق مسلمان» با 40دستگاه اتوبوس وارد قم شدند و با شعار «ماهمه پيرو شريعتمدار، گوش به فرمان شريعتمدار»، «زنده باد شريعتمدار» و ... با چوب و چماق و کارد و دشنه به خيابانهاي قم ريختند و عابران بيگناه را مورد ضرب و شتم قرار دادند؛ به فروشگاه هايي که عکس امام(ره) را نصب کرده بودند حمله کردند؛ شيشه ها را شکستند و اجناس و لوازم فروشگاه ها و مغازه ها را از ميان بردندو آنگاه با کمال بي شرمي و وقاحت به محل اقامت امام(ره) يورش بردند و حرمت شکني کردند و طبق نقشه امريکا به اصطلاح به «مخالفت آشکار با خميني» برخاستند و به مقام امامت و ولايت جسارت کردند. اما با خروش همگاني و رعدآساي مردم قم، اين توطئه براندازي با شکست روبه رو شد وآقاي شريعتمداري موقعيت مردمي خود را از دست داد و براي هميشه از صحنه سياسي ايران حذف گرديد.(10)
 

پي نوشت ها :
 

1- همان، ص43،44
2- همان،شماره هاي 1-6، ص194
3- همان، ص175
4- همان، ص177
5- همان، ص180
6- همان، ص196
7- همان، ص197
8- همان، ص238
9- همان، ش12،ص16
10- براي آگاهي بيشتر ر.ک: دکتر سيدحميد روحاني، شريعتمداري در دادگاه تاريخ، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361
 

منبع: 15 خرداد شماره 15



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.