دوم فروردين 1342، آميزه اي از شهامت و خشونت درباريان(4)
نويسنده: فاطمه صوفي آبادي
امام خميني و حادثه فيضيه
چرا در را بسته ايد؟ به اجازه کي در را بسته ايد؟ در را باز کنيد.(1)
سپس با ايراد سخنراني در آن شرايط وحشت زا ضمن افشاي جنايات رژيم به مردم اعتماد به نفس دادند و فرمودند:
...ناراحت و نگران نشويد، مضطرب نگرديد. ترس وهراس را از خود دور کنيد. شما پيرو پيشواياني هستيد که در برابر مصائب و فجايعي صبر و استقامت کردند که آنچه امروز مي بينيم نسبت به آن چيزي نيست. پيشوايان بزرگ ما حوادثي چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سرگذاشته اند و در راه دين خدا يک چنان مصائبي را تحمل کرده اند. شما امروز ه مي گوييد؟ از چه مي ترسيد؟ براي چه مضطربيد؟ عيب است براي کساني که ادعاي پيروي از حضرت امير(ع) و امام حسين(ع)
را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاکمه خود را ببازند.
دستگاه حاکمه با ارتکاب اين جنايت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهيت چنگيزي خود را به خوبي نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به اين فاجعه، شکست و نابودي خود را حتمي ساخت. ما پيروز شديم. ما از خدا مي خواستيم که اين دستگاه ماهيت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند. بزرگان اسلام، در راه حفظ اسلام و احکام و قرآن کريم کشته شدند، زندان رفتند، فداکاري ها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظيفه ماست در برابر خطراتي که متوجه اسلام و مسلمين مي باشد براي تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگيريم.(2)
شهيد محلاتي درباره واقعه فيضيه و عکس العمل امام پيرامون آن چنين مي گويد:
آقاي انصاري از طرف آيت الله العظمي گلپايگاني به منبر رفتند، ساواکي ها شروع کردند به تکبير گفتن و صلوات فرستادن و بعد شاخه هاي درخت ها را شکستند و با چماق به جان طلاب افتادند شروع کردند به زدن آنها و آنها را از بالکن پايين انداختند و عده اي را مجروح و شهيد کردند. در آن زمان ما در تهران بوديم. وقتي که همان شب يا فردا شب به قم رفتيم ديديم که عده اي از دوستداران امام آمده اند ايشان را يک جايي مخفي کنند. امام فرمودند: «همه تان برويد بيرون، من از جايم تکان نمي خورم» و همان جا ثابت ماندند و يک نقطه اتکايي شدند براي بقيه.(3)
آيت الله طاهري خرم آبادي نيز در خاطرات خود از استقامت امام در برابر وقايعي چون واقعه فيضيه چنين ياد مي کند:
حضرت امام هميشه از حوادث و تحولات براي پيشبرد اهداف نهضت حداکثر استفاده را مي کرد. او هيچ گاه تحت الشعاع حادثه اي قرار نمي گرفت و حادثه، هرچقدر هم خشن، سهمگين و تاثرآور بود، نه تنها نمي توانست امام را تحت تاثير قرار بدهد؛ بلکه اين امام بود که از آن حادثه بهره برداري مي کرد...لذا در جريان حادثه فيضيه که رعب و وحشت، قم و بلکه سراسر ايران را کم و بيش فرا گرفته بود، امام ياس و نااميدي را از دلها زدود و شور ونشاط را به دل هاي مايوس بازگرداند.(4)
پيامدهاي حادثه فيضيه
دژخيمان شاه در دل شب به مدرسه فيضيه رفتند تا آثار حملات جنايت بار خود را بزدايند. خون ها را شستند و در وپنجره هاي شکسته، عبا و عمامه هاي نيمه سوخته، لباس هاي خونين، چوبها و کتابهاي پراکنده و نيمه سوخته را جمع آوري و در گوشه هاي مدرسه پنهان کردند.
برخي طلاب و روحانيوني که از مدرسه دارالشفا(مجاور فيضيه) ناظر اعمال مزدورانه ماموران ساواک بودند، به محض خارج شدن آنان از مدرسه، فورا به آنجا رفتند و تمام آثار جنايات را که ماموران در دخمه ها و سوراخ هاي گوشه و کنار مدرسه جا داده بودند، بيرون آوردند و در جاي اولش گذاشتند و مدرسه را تقريبا به صورت اول درآورده، بار ديگر آثار جنايات شاه را در برابر ديدگان عموم ملت نمايان ساختند. آنگاه به نوشتن شعارهاي انقلابي پرداخته، تمام ديوارهاي مدرسه را با شعارهاي شورانگيز و حماسي زينت دادند.(5)
شاه به منظور پاک کردن جنايت ننگين خود فرمان بيرون انداختن مجروحان فاجعه را از بيمارستانها صادر کرد. به دنبال اين اقدام مردم غيور قم مجروحان را به منازل خود بردند و تحت درمان قرار دادند. خانه هاي برخي از اهالي تبديل به درمانگاه هاي کوچک شده بود و آنان با عواطفي شگفت انگيز کمر به خدمت به مجروحان فيضيه بسته بودند.
امام درباره علت بيرون انداختن مجروحان واقعه از بيمارستانها مي فرمايند:
...مراکز علم را کوباندند برحسب توهم خودشان؛ بچه هاي ما را، عزيزهاي ما را زدند، سرهايشان را شکستند، پاهايشان را شکستند، بعضي شان را کشتند، از پشت بام انداختند. اگر اينها دهقان بودند پس چرا اين دستگاه انتظامي کمکشان مي کرد؟ اينکه ديگر مخفي نبود، اين را صدهزار جمعيت از توي خيابان ها و از توي صحن و از توي مدرسه، خوب مي ديدند که دستگاه شهرباني دارد کمک مستقيم مي کند؛ اين دهقان ها را کمک مي کرد برضد اسلام. پس چرا وقتي که مرضاي ما را بردند در مريضخانه ها، شهرباني و (ساواک) فرستادند گفتند: دشمن هاي اعليحضرت را مي بريد مريضخانه؟ پدرتان را در مي آوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقان ها بودند، به اعليحضرت چه کار دارد؟(6)
جامعه روحانيت با صدور اعلاميه اي ضمن اشاره به واقعه مدرسه فيضيه از اقدامات وحشيانه رژيم در زمينه بيرون انداختن مجروحان از بيمارستانها نيز ياد مي کند.
اعلاميه هاي ديگري نيز از سوي قشرهاي مختلف مردم در اعتراض به اقدامات رژيم صادر شد و در آنها اعمال جنايت بار و غيرانساني ماموران افشا شد.
امام در تاريخ3فروردين42در سخناني به مناسبت حمله ماموران رژيم به مدرسه فيضيه گفتند:
...مردم لازم است از مدرسه فيضيه ديدن نمايند و جنايات غيرانساني دستگاه حاکمه را از نزديک ببينند و نيز به بيمارستانها سرکشي کنند و از روحانيون مجروح و مصدوم عيادت به عمل آورند تا دريابند که دستگاه حاکمه با روحانيت چه کرده است!(7)
ايشان با صدور اعلاميه اي که با عنوان «شاه دوستي يعني غارت گري» معروف شد، به شاه و همدستانش نشان داد که شعله هاي نهضت ايشان با حوادثي چون حادثه مدرسه فيضيه نه تنها خاموش نمي شود؛ بلکه بيش از پيش دامن حکومت ديکتاتوري آنان را مي گيرد. امام در اين اعلاميه صريحا اعلام کرد که تلاش مطلق رژيم براي از بين بردن اسلام و روحانيت است. اعلاميه تاريخي امام تمامي ايران را به لرزه درآورد و گام ديگري در جهت گيري نهضت ايشان بود. امام با فتواي تاريخي «تقيه حرام و اظهار حقايق واجب، ولوبلغ ما بلغ» که در اعلاميه خود آورد از توطئه عوامل ارتجاع پيشگيري نموده و موضع روحانيون را در برابر شاه و حاميانش مشخص کرد. موضوع قابل توجه ديگري که در اعلاميه آمده است استيضاح نخست وزير مي باشد که براي اولين بار در تاريخ شيعه، يکي از علما رئيس کشور را استيضاح مي کند. با صدور اين اعلاميه ترس و وحشتي که از واقعه فيضيه در قلب هاي عموم مردم ايجاد شده بود، جاي خود را به شهامت داد. همه درباره اعلاميه امام و فتواي تحريم تقيه صحبت مي کردند.
حمله عمال رژيم به مدارس فيضيه وطالبيه در روز وفات امام صادق(ع) موجي از خشم و انزجار نسبت به رژيم در ميان مردم پديد آورد. با فاصله اندکي از آن وقايع، نقاط مختلف تهران و بسياري ديگر از شهرهاي شاهد برگزاري مراسم يادبود و برپاييي تظاهرات بود. جامعه روحانيت تهران، قم، مشهد و برخي ديگر از شهرها و شهرستانها به منظور ابراز انزجار از جنايات خونين شاه در مدرسه فيضيه از هفتم تا دوازدهم فروردين 42دست به اعتصاب زدند و از رفتن به مساجد و اقامه نماز جماعت خودداري کردند. عمال رژيم نيز تدابيري براي مقابله با آنان انديشيدند. در پي اعتصاب سراسري روحانيون، بسياري از کسبه نيز با روحانيون هم صدا شدند. آنان با تعطيل بازار و مغازه هاي خود به مدرسه سه روز در اعتصاب شرکت کردند و بدين وسيله انزجار خود را از رژيم و حمايتشان را از روحانيون ابراز داشتند.
دستگاه جاسوسي شاه با بستن مغازه هايي که به حمايت از روحانيون اعتصاب کرده بودند تلاش مي کرد تا بار ديگر ترس و نگراني ايجاد نمايد. ولي با سرسختي و مقاومت صاحبان آن مغازه ها و تعطيل عمومي و اعتصاب مجدد بازاريان به پشتيباني از صاحبان مغازه هاي تعطيل شده روبرو شد.
سرانجام به دنبال درگذشت يکي از روحانيون به نام حاج سيدجوادي که مجلس يادبودي براي او در مسجد ارگ برگزار شد. عده اي از دانشجويان و مردم مبارز پس از پايان مجلس مزبور با شعار «آيت الله خميني پيروز است» به ميان بازار ريختند و به ماموراني که براي ممانعت از باز شدن مغازه ها در بازار گمارده شده بودند، حمله ور شدند!(8)
ماموران بازار را ترک نمودند و بازاريان مغازه هاي خود را باز کردند. اين نخستين باري بود که مردم با شعاري به نام امام خميني به تظاهرات خياباني دست زدند.
در خاطرات آقاي فلسفي درباره اقدامات حکومت پهلوي در مقابل اعتصابات و اعتراضات مردم آمده است:
عمق فاجعه فيضيه تا آنجا بود که تا در منبرها يا مجالس نام فيضيه برده مي شد، صداي شيون و گريه مستمعين و حضار بلند مي شد. مردم، عزاردار فيضيه شدند. بازارها را بستند و به سوگ و عزا نشستند.
دولت هم با نهايت وقاحت در بسته مغازه ها را با گچ و آجر تيغه کرد. در بازار که مي رفتي، تعداد زيادي مغازه را مي ديدي که بسته اند يا با آجر تيغه کرده اند؛ مخصوصا هرجا که صاحبان مغازه، مردمان نافذالکلمه و بيشتر علاقه مند به روحانيت بودند، مغازه ها را کلا تيغه کرده بودند. بعد از مدتي که گذشت، قرار شد که بازار باز شود، ولي ساواک به صاحبان مغازه ها اجازه نمي داد که مغازه ها را باز کنند.(9)
امام نيز طي اعلاميه اي از تمامي اعتصاب کنندگان تشکر نمود و اقدامات مردم را نشانه انزجار و تنفر عموم ملت از دستگاه حاکمه دانست. ايشان در اين اعلاميه نيز به افشاي توطئه هاي ضداسلامي رژيم پرداخت.
علما و مراجع عراق و بسياري از شهرهاي کشور با ارسال تلگرام هايي براي مراجع قم به ويژه امام خميني حمله به فيضيه را محکوم و رژيم را مسئول مستقيم و اصلي آن دانستند.
آيت الله سيدمحسن حکيم طي تلگرام هايي جداگانه به 32تن از مراجع و علماي ايران، ضمن ابراز تاثر از واقعه مدرسه فيضيه از آنان خواست تا بطور دسته جمعي به عتبات عاليات مهاجرت کنند و از آن طريق رژيم را تحت فشار قرار دهند. شاه پيش از رسيدن تلگراف آيت الله حکيم به امام خميني و ساير علماي قم، اقدام به اعزام سربازان و کماندوها به آن شهر نمود تا ترس و خفقان بوجود آورد، سپس سرهنگ پرتو(رئيس شهرباني قم) و سرهنگ بديعي(رئيس ساواک آن شهر) را مامور ساخت تا به همراه فرماندار قم به منزل امام روند و پيام وي را به ايشان ابلاغ کنند. پس از آنکه امام از پذيرفتن آنان خودداري ورزيد، به منزل آقاي شريعتمداري رفتند و التيماتوم فاشيستي شاه را بدين شرح به او ابلاغ کردند:
تلگرافي از آيت الله حکيم به دست شما مي رسد که شما را دعوت به خارج شدن از ايران و رفتن به نجف کرده است، اگر بخواهيد برويد، دولت وسايل رفتن شما را فراهم مي کند؛ :
، ولي اگر بخواهيد روي تلگرام آن سروصدايي راه بيندازيد، کماندوها و زنان هرجايي را به خانه هاي شما مي ريزيم، شما را مي کشيم، نواميستان را هتک مي کنيم و خانه هايتان را غارت مي نماييم. اين پيغام همايوني جدي است و جنبه صرفا تهديد ندارد.(10)
نمايندگان اعزامي از شريعتمداري خواستند پيام مذکور را به اطلاع امام برساند. فرداي آن روز تلگرام آيت الله حکيم به مقامات روحاني قم رسيد. متن تلگرام ايشان بدين شرح مي باشد:
حوادث مولمه پي درپي و فجايع محزنه به ساحت علماي اعلام و روحانيت قم، قلب عموم مسلمين را جريحه دار و موجب تاثر شديد اينجانب گرديده است(وسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون) اميد است حضرات علما دسته جمعي به عتبات عاليات مهاجرت بنمايند تا بتوانم راي خود را نسبت به دولت صادر بنمايم.
اما امام، آيت الله گلپايگاني و شريعتمداري با ارسال تلگرام هايي براي ايشان مهاجرت را درآن شرايط به مصلحت ندانستند و اين اقدام را عامل نابودي حوزه علميه قم و ساير حوزه ها و از بين رفتن استقلال کشور دانستند.
نجف، حضرت آيت الله حکيم-دامت برکاته و علت کلمه
تلگراف محترم در تسليت فاجعه عظمي موجب تشکر گرديد. اميد است با وحدت کلمه علماي اعلام اسلام و مراجع وقت-کثرالله امثالهم- حفظ استقلال مملکت و قطع دست اينجانب را نموده، از حريم اسلام و قرآن کريم دفاع کرده، نگذاريم دست خيانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود. ما مي دانيم با هجرت مراجع و علماي اعلام- اعلي الله کلمتهم- مرکز بزرگ تشيع در پرتگاه هلاکت افتاده و به دامن کفر و زندقه کشيده خواهد شد و برادران ايماني عزيز ما در شکنجه و عذاب اليم واقع خواهند شد. ما مي دانيم با اين هجرت، تغييرات و تحولات عظيمي روي خواهد داد که ما از آن بيمناکيم. ماعجالتا در اين آتش سوزان به سربرده و با خطرهاي جاني صبر نموده، از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن واستقلال مملکت اسلامي دفاع مي کنيم و تا سرحد امکان، مراکز روحانيت را حفظ نموده امر به آرامش مي نماييم، مگر آنکه دستگاه جبار راهي را بخواهد طي کند که ما را ناگزير به مطالبي کند که خداي تبارک و تعالي از آن پناه مي بريم. اينجانب دست اخلاص خود را به سوي جميع مسلمين، خصوصا علماي اعلام و مراجع عظام- اطال الله بقائهم- دراز کرده و از عموم طبقات براي صيانت احکام اسلام و استقلال ممالک اسلامي استمداد مي کنم و اطمينان دارم با وحدت کلمه مسلمين سيما علماي اعلام، صفوف اجانب و مخالفين در هم شکسته و هيچگاه به فکر تجاوز به ممالک اسلامي نخواهند افتاد. ما تکليف الهي خود را انشاالله ادا خواهيم کرد و به احدي الحسنيين نائل خواهم شد. يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن کريم و يا جوار رحمت حق جل علا؛ اني لا اري الموت الا سعاده و الحيوه مع الظالمين الا برما. اينک دستگاه جبار براي اطفاي نور حق به هر وسيله در کوشش است. والله متم نوره ولوکره الکافرون.
روح الله الموسوي الخميني(11)
اعلاميه هاي کوبنده و تاريخي امام خميني، همراهي مردم با ايشان، اعتصابات عمومي و هماهنگ و ادامه رويه امام در مخالفت با رژيم، هيات حاکمه را به تکاپوي بيشتر و حرکات وحشيانه تري وامي داشت. يکي از اين اقدامات اعزام روحانيون به خدمت سربازي بود.
پي نوشت ها :
1- همان، ص383
2- صحيفه امام، ج1،ص166
3- خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، همان، ص47
4- خاطرات آيت الله طاهري خرم آبادي، همان، ص181
5- سيدحميد روحاني، همان، ص393
6- صحيفه امام، ج1،ص210
7- همان،ص167
8- سيدحميد روحاني، همان،409، 410
9- خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، همان، ص270، 271
10- سيدحميد روحاني، همان، ص418
11- صحيفه امام، ج1،ص182