زمزمه زنده رود
شاعر: خسرو احتشامي هونه گاني
بمان که زمزمه ي زنده رود جان باشي
عروس کاشي آغوش اصفهان باشي
بود که نيمه شبي اي شکفته تر از صبح
چراغ پنجره سبز آسمان باشي؟
به ال خنده بهارانه ميهمانم کن
مباد آينه ي کولي خزان باشي
من آن درخت که لبريز از ترانه توست
تو آن پرنده که خورشيد آشيان باشي
به مهر کوش که در اين غبار هستي نوش
صفاي خاطر ياران مهربان باشي
گريستم شب تنهايي از شکسته دلي
و خواستم ز خدا عاشق و جوان باشي
به شعر هم نتوانم ز غ پناه برم
که در ميان غزلهاي من نهان باشي
مرو که جوي جواني در اصفهان خالي ست
بمان که زمزمه زنده رود جان باشي
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
عروس کاشي آغوش اصفهان باشي
بود که نيمه شبي اي شکفته تر از صبح
چراغ پنجره سبز آسمان باشي؟
به ال خنده بهارانه ميهمانم کن
مباد آينه ي کولي خزان باشي
من آن درخت که لبريز از ترانه توست
تو آن پرنده که خورشيد آشيان باشي
به مهر کوش که در اين غبار هستي نوش
صفاي خاطر ياران مهربان باشي
گريستم شب تنهايي از شکسته دلي
و خواستم ز خدا عاشق و جوان باشي
به شعر هم نتوانم ز غ پناه برم
که در ميان غزلهاي من نهان باشي
مرو که جوي جواني در اصفهان خالي ست
بمان که زمزمه زنده رود جان باشي
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.