سرود ملي

سرود زير که عنوان فرعي اش «پيام به سيروس» است، تا حدودي بيانگر نگرش شاعران عصر مشروطه به ايران باستان و خاطرات شکوه بر باد رفته اي است که در آن دوران، بسياري از روشنفکران و ميهن دوستان به عنوان اعتراض به ويراني عصر خويش و سرزنش و نکوهش دولتمردان سر در آخور بيگانه، مطرح مي کردند و با يادآوري آن عظمت از ياد رفته، در کوره غيرت ملي مي دميدند.
چهارشنبه، 14 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرود ملي

سرود ملي
سرود ملي


 

شاعر: اديب الممالک فراهاني




 
سرود زير که عنوان فرعي اش «پيام به سيروس» است، تا حدودي بيانگر نگرش شاعران عصر مشروطه به ايران باستان و خاطرات شکوه بر باد رفته اي است که در آن دوران، بسياري از روشنفکران و ميهن دوستان به عنوان اعتراض به ويراني عصر خويش و سرزنش و نکوهش دولتمردان سر در آخور بيگانه، مطرح مي کردند و با يادآوري آن عظمت از ياد رفته، در کوره غيرت ملي مي دميدند.
ز راه کرم اي نسيم سحرگه
سوي پارساگرد بگذر از اين ره
به سيروس از ما بگو کاي شهنشه
چرا گشتي از حال اين ملک غافل؟
که گشته چنين خراب و تبه
فتاده ز غم رعيت شه
به حال پريش و به روز سيه
ز براي خدا، ز طريق وفا، بنگر سوي ما
که جهان به ما شده چون قفس
به گلو رسيده همي نفس
تو بودي که لشکر به قفقاز راندي
وز آنجا به شط العرب باز راندي
ز ارمينيه سوي اهواز راندي
خراسان و ري وصل کردي به موصل
کنون چه شدت که بي خبري؟
به کشور خود نمي گذري؟
به جانب ما نمي نگري؟
زبراي خدا، ز طريق وفا، بنگر سوي ما
که جهان به ما شده چون قفس
به گلو رسيده همي نفس
تو با فارس انباز کردي مدي را
گرفتي کريسوس، شاه لدي را
نمودي عيان فرّه ايزدي را
شکستي به هم سقف و ديوار بابل
سپاه تو کرد، چو عزم سفر
به ساحل روم، به دشت خزر
احاطه نمود ز بحر و ز بر
زبراي خدا، ز طريق وفا،بنگر سوي ما
که جهان به ما شده چون قفس
به گلو رسيده همي نفس
دريغا که اقليم سيروس و دارا
فتاده است در بحر غم اشکارا
تو اي ناخدا، همتي کن خدا را
مگر کشتي ما برد ره به ساحل
رسد فرجي ز عالم غيب
چنان که رسيد به صهر شعيب(1)
رهد تن ما از اين همه عيب
زبراي خدا، ز طريق وفا، بنگر سوي ما
که جهان به ما شده چون قفس
به گلو رسيده همي نفس
چو ويرانه شد ملک کي، کشور جم
ز علم و هنر بايد افراشت پرچم
ز همت کمر ساخت از عدل خاتم
ز تقوا کلاه و ز دانش حمايل
ز ساقيِ علم شراب بنوش
به جهد تمام به علم بکوش
لواي هنر بگير به دوش
زبراي خدا، ز طريق وفا، بنگر سوي ما
که جهان به ما شده چون قفس
به گلو رسيده همي نفس

پي نوشت ها :
 

1- دختران حضرت شعيب(ع) که به هنگام آب دادن گله شان، حضرت موسي (ع) به ياري آمد و حل مشکل کرد.
 

منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.