مراقبه در عرفان اسلامی

مراقبه در لغت به معنی دیده بانی و محافظت است و در اصطلاح حالتی از احوال و طریقی است که طی آن سالک راه حق به منظور تقرب به خداوند و فنای در او به محافظت جوارح و جوانح از هر گونه عمل و خاطر مخالف و غیر حق، با ملاحظه ی دائمی مقصود ـ حق تعالی ـ می پردازد و فرآیندی است که طی سلوک همچنان در مراتب و درجات گوناگون و مقامات و منازل متعدد، ادامه می یابد.
سه‌شنبه، 16 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراقبه در عرفان اسلامی
مراقبه در لغت به معنی دیده بانی و محافظت است و در اصطلاح حالتی از احوال و طریقی است که طی آن سالک راه حق به منظور تقرب به خداوند و فنای در او به محافظت جوارح و جوانح از هر گونه عمل و خاطر مخالف و غیر حق، با ملاحظه ی دائمی مقصود ـ حق تعالی ـ می پردازد و فرآیندی است که طی سلوک همچنان در مراتب و درجات گوناگون و مقامات و منازل متعدد، ادامه می یابد. در لسان عرفا، مراقبه به سه صورت مطرح شده است: به عنوان یک حالت خاص یعنی مراعات رقیب توسط دل و توجه کامل به او، به عنوان رکن محافظت و مواظبت و به عنوان علم یعنی دانش بنده به اطلاع و آگاهی حق بر او. برای مراقبه انواعی چون مراقبه ی رب (حق) و مراقبه ی بنده، و همچنین درجاتی بر حسب مقام و منزل سالک بر شمرده اند که به تناسب آن، آثار و نتایجی که مهمترین آن کشف و شهود است، بدنبال دارد.
 
 

مقدمه

عرفان و معرفت به حق سرآغاز صحیفه ی وجود و تلألو واژگان زلال عشق و سجود و یگانه ودیعه ای است که با تجلی پیمان ازلی«ألست بربکم » (1) در نهانخانه ی فطرت آدمی با امضای«قالوا بلی » استوار گردید و چون بذری نهفته در ارض فطرت او، تشنه کام کوثر حیات بخش انسان کامل شد تا آن را به رشد و تعالی رساند و قلب را به انوار تابناک و ثمرات جانبخش معرفت و آگاهی مزین نماید.

در عرفان اسلامی کامل ترین وسیله ی شناخت حق و حقیقت، قلب و فوأد و به طور کلی قوای مدرکه ی باطنی انسان است و مسیر حرکت تکاملی انسان باطن جهان و انسان می باشد. که اولی را انسان کبیر و دومی را جهان صغیر می توان گفت و آیات انفسی در متن این راه قرار دارند. گذر از این مراحل این سفر درونی و معراج روحانی جز با مجاهده و تزکیه ی نفس و تصفیه ی باطن از علایق و موانع و گذر از حجابهای ظلمانی و نورانی و بیرون آوردن خارهای غفلت و خودبینی و پندارهای رنگارنگ هستی ها و کمالات مجازی از دیده ی بینش سالک، امکان پذیر نمی باشد.

در متون دینی بیشتر از مراقبه، لفظ تقوا به چشم می رود که به سه مراحله تقسیم می رود: حفظ خود از محافظت اوامر الهی، حفظ خود از انجام مکروهات و سعی در انجام مستحبات و نهایتا حفظ قلب از ورود غیر خداوند در او که چنان که ملاحظه می شود هر سه مورد به مراتب حضور و سلطه خداوند بودن بر می گردد و بازگشت تقوا هم به همان مراقب جانب حق بودن خواهد بود.

روشن است که بدون پرهیز از طول امل و آرزوهای دور و دراز، هیچ گاه ذهن و دل متوجه و متمرکز بر روحانیات نخواهد بود و در صورت توجه به معنویات اثر معتنابهی در بر نخواهد داشت و آن توجه و اثر موقتی خواهد بود و شخص را به سر منزل مقصود نخواهد رسانید. چگونه با ذهنی پراکنده که از آبشخور حواس هر ساعت و هر دقیقه و لحظه صورتی نو از رنگ و شکل و معانی جزیی وارد آن می شود و بنابر اتحادی که بین این صور و نفس وجود دارد هر لحظه نفس، رنگی و فعلیتی دیگر به خود می گیرد، نفس خواهد توانست به رنگ الهی و«صبغه الله » درآید و چگونه خواهد توانست به غیب عالم پیوسته و به اسرار آن آگاه گردد. با توجه به آن که ادارک و معرفت حتی در مدرکات حسی وابسته به توجه نفس است، بدون مراقبه، این دل مانند پری است به دست باد که دائم در گردش و چرخش است، چگونه چنین دلی می تواند ظرف حقایق و مشاهده ملکوت باشد؟ نفس لطیفی که بدون مراقبه یک لحظه انسان است و لحظه ی بعد سنگ و چوب و حیوان و شیطان، گاهی به رنگ معقولات و گاهی به رنگ محسوسات و یا موهومات، بدون رهایی از قیود و صیقل چگونه به بی رنگی خواهد رسید؟

از این جاست که در عرفان اسلامی مهمترین افعال قلبیه و اصلی ترین بخش عرفان عملی، مراقبه می باشد.

سالک با مراقبه گام در رفع تعینات ـ حجب ظلمانی و نورانی ـ می نهد تا به سوی بی تعینی و آنگاه آگاهی ماورای طور آگاهی بشری قدم بردارد و به حیات الهی زنده شود. او در مقام سیر به سوی حق از کثرات اعراض نموده، محو در وحدت شده و وجودی حقانی می یابد.

تمامی عرفا در این که سالک بایستی در سیر خود، تمامی قوای ظاهری و باطنی را تحت مراقبه ی خود و نظارت الهی قرار داده، فرامین حضرت حق را در مملکت وجود خود حاکمیت بخشد، متفق می باشند ؛ لذا مراقبه یک اصل بدیهی و ضروری در عرفان عملی است.

از طرفی امروزه، علیرغم پیشرفت های شگرف علم و تکنولوژی، بیماری های روانی چون افسردگی و استرس به بیماری شایع عصر تبدیل شده و معنویت خواهی به عنوانی راهی برای کسب آرامش، در جهان نمود و بروزی وسیع یافته است. متأسفانه جریان های معنویت گرا که برای پاسخگویی به این نیاز فطری و درونی به شکل های مختلف عرض اندام نموده اند، در کشور ما نیز با تبلیغات گسترده و متنوع، برخی را جذب نموده اند.

مقاله حاضر، مراقبه در عرفان اسلامی را در قرآن، روایات، اخلاق و عرفان اسلامی توضیح داده و تبیین می نماید.

با دقت در معنای لغوی و اصطلاحی مراقبه و ارتباط آن ها، بنظر می رسد که می توان گفت مراقبه، مواظبت و محافظت اعمال و غافل نبودن از حضرت حق و درک حضور او در همه ی حالات، می باشد و با محاسبه ارتباطی تنگاتنگ دارد.
 

تبار شناسی

مراقبه در قرآن
در قرآن آیات زیادی وجود دارد که با واژه هایی چون رقیب، ارتقبوا، فارتقب، یترقب، مرتقبون، یرقبون به مسئله ی مراقبه اشاره می کند. از جمله:

«... ان الله کان علیکم رقیبا » (2)

در این آیه کلمه رقیب به معنای محافظ و نگاهدار آمده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه«... ان الله کان علیکم رقیبا» می فرماید: رقیب نگاهدار است و مراقبت، محافظت و نگهداری است و گویا از«رقبه» گرفته شده باشد. به این مناسبت که مالکین حافظ گردن بندگان خود بودند و یا از آن جهت که رقیب با کشیدن گردن خود، از کسی که مراقب وی است سر در می آورد و«رقوب» مطلق حفظ و نگهداری نیست بلکه توجه به کارهای شخصی است که به منظور اصلاح نواقص و یا ضبط تحت نظر گرفته شده باشد. پس در واقع مثل اینست که چیزی را با ملاحظه و توجه حفظ کرده است و لذا به معنی حراست، انتظار، محافظت و رصد نیز استعمال می شود. خداوند سبحانه رقیب است چون اعمال آنان (بندگان) را برای پاداش دادن ضبط و نگهداری می کند(3)

خواجه عبدالله انصاری نیز در تفسیر عرفانی خود ذیل آیه فوق می گوید:

«رقیب گوشوان است بر دل ها بی بر رسیدن، آگاه از کردها بی پرسیدن، بی نیاز در کوشیدن از آسودن. این تنبیهی است مر بنده را و پندی بلیغ رونده را، یعنی که چون می دانی که من گوشوانم بر دل ها و دیده بان بر کردها و گفت ها، مراقبت به کاردار و حق ما بجای آر و مراقبت آنست که بنده بدل پیوسته با حق می نگرد و نظر حق پیش چشم خویش می دارد و چون دارند که ازو غافل نیند، پیوسته بر حذر می باشد.» (4)

همچنین با دقت در آیات مختلف قرآن به نظر می رسد سلسله ای طولی از رقیبان بر انسان ها وجود دارد. در کتاب التصفیه فی احوال المتصوفه نیز در این باره چنین آمده است:

«خداوند رقیب است بر دل انبیا و عمل ملائکه و خاطر انبیا و اولیا رقیبان اند بر حرکت و نیت و هر آدمی را از عقل رقیبی است بر سر نصب کرده اند. چون بنده حاضر شود، تصرف رقیب عقلی بر خود ببیند، مراقب شریعت گردد و نسیم گل طریقت ببوید، بوی مراقبت به مشام دل او رسد، تکلف به حقیقت بدل شود، مراقبت برخیزد ارتقاب پدید آید، آنچه خطاب خاص نبوی است بر رونده عیان شود، به همت رقیبان همه آفریده ها گردد تا اگر به نهایت ولایت راه یابد، مراقبه به اشراف بدل شود که رونده به اول مراقب وقت است آنگه رقیب نفس است که به عقل نفس را کار فرماید، آنگه مرتقب است بر دیگران بفرماید و آنگه مشرف شود در همه آفریده ها، و حاصل انسانیت در این طریق این کفایت باشد.» (5)

خداوند متعال، فرشتگان، پیامبر (ص)، اعضا و جوارح، رین آدمی و شیطان از جمله مراقبان انسان هستند که در آیات قرآن به آن ها اشاره شده است.

لازم به ذکر است که در ذیل آیاتی که در آن ها کلمه رقیب و مشتقات آن ذکر شده اند در تفاسیر عرفانی، مطلبی چشمگیر که بیانگر تفسیر و تبیین عرفانی خاصی از این کلمه و مشتقات آن باشد، دیده نشد. ولی به طور کلی می توان گفت، در آیات زیادی موضوعاتی چون: تزکیه نفس، دوری از غفلت، محاسبه اعمال، تفکر و تعمق، مطرح و توصیه شده اند که کاملا با بحث مراقبه مرتبط می باشند.
 
مراقبه در روایات
توصیه و سفارش به مراقبت از نفس، محاسبه، تزکیه نفس، آداب مراقبه و... در احادیث ائمه به وفور یافت می شود، که بعضی از آن ها را به عنوان نمونه ذکر می شود:

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «عودوا قلوبکم الترقب و اکثروا التفکر و الاعتبار» (6)

«دل هایتان را به مراقبت عادت دهید و زیاد بیندیشید و عبرت بگیرید».

حضرت علی (ع) نیز چنین توصیه می کنند: «اجعل من نفسک علی نفسک رقیبا و اجعل لاخرتک من دنیاک نصیبا.» (7)

«از خود مراقب و نگهبانی بر خود بگمار و از دنیای خویش برای آخرتت بهره ای برگیر».

حضرت، مراقبت از نفس را، بعنوان راهی برای آماده کردن توشه و بهره برای آخرت تشویق و معرفی می نمایند.

حجم فراوان روایات درباره ی مراقبه، محاسبه، توجه به حضور خداوند، پیشه کردن تقوا، مجاهده، مبارزه با نفس و... نشان اهمیت مراقبه به عنوان ابزاری برای رسیدن به معرفت و قرب الهی است
 
مراقبه در اخلاق
مراقبت نزد علمای اخلاق از جایگاه والایی برخوردار است و در مباحث اخلاقی همراه با بحث تهذیب نفس و مجاهده مطرح شده و با بحث محاسبه ارتباطی تنگاتنگ دارد.

تهذیب نفس امری بسیار دشوار است که از آن به«جهاد اکبر» تعبیر شده است و عبادتی بزرگ است با توجه به آنچه از روایات بر می آید شایسته است که انسان هر روز با نفس خود شرط کند و در ترک رذایل و محرمات، انجام واجبات و مراقبت، با خود پیمان بسته و نفس را دقیقاً مراقبت نماید. شب هنگام مجدداً از نفس خود حسابرسی کرده، اگر او را نسبت به شرط و پیمان وفادار دید، قدر دانی کرده و در غیر این صورت نکوهش و در صورت لزوم عتاب و عقاب نماید. این همان مراقبه است.

ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده فراموشی از اعمال را سبب هلاکت و خسران دانسته و مراقبه را ضد این فراموشی و غفلت می داند و چنین می گوید: «محاسبه آنست که در هر شبانه روزی وقتی را معین نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد و طاعات و معاصی خود را موازنه نماید و مراقبه آن است که همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتی از او صادر نشود و واجبی را ترک ننماید. ایشان سپس مجموعه این اعمال را مرابطه نامیده و آن را مرکب از چهار امر مشارطه، مراقبه، محاسبه و معاتبه می داند. (8)

مرحوم فیض کاشانی با استناد به آیه«یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا » (9) می فرماید که بندگان دارای بینش، نفس خویش را از طریق مشارطه (شرط مردن) سپس با مراقبه (نگهبانی کردن) و پس از آن با محاسبه و بعد با معاقبه (مجازات کردن) و سپس با مجاهده و پس از این ها با معاتبه (سرزنش کردن) مواظبت و پایداری کردند. (10)

وی شش مقام برای مرابطه بر می شمرد و اصل همه ی آنها را محاسبه می داند که پس از مشارطه و مراقبه صورت می گیرد و معاتبه و معاقبته نیز به دنبال محاسبه می آید. با مطالعه ی کتب اخلاقی مشخص می شود که مراقبه کلید کسب رضایت خداوند متعال و رسیدن به سعادت بوده و با محاسبه کامل و تمام می شود.

نویسندگان: دکتر هادی وکیلی ـ افسانه دهقان
 

پی نوشت ها :

1 ـ اعراف / 172
2 ـ نساء / 1
3 ـ طباطبایی، محمد حسین، بی تا، المیزان، ترجمه محمد رضا کرمانی، موسسه مطبوعاتی دارالعلم، قم، ج 7، ص 245.
4 ـ انصاری، عبدالله، 1376، کشف الاسرار و عده الابرار، شرح ابوالفضل رشید الدین میبدی، امیرکبیر، تهران، ج 2، ص 419.
5 ـ العبادی، قطب الدین ابوالمظفر منصور بن اردشیر، 1342، التصفیه فی الاحوال المتصوفه (صوفی نامه)، تصحیح غلامحسین یوسفی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ص 142.
6 ـ ری شهری، محمد، میزان الحکمه، جلد دوم، ص 2116
7 ـ همان.
8 ـ نراقی، احمد، بی تا، معراج السعاده، انتشارات رشیدی، تهران، ص542 تا 546.
9 ـ آل عمران / 200.
10 ـ کاشانی، محمد بن مرتضی، 1379، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ترجمه محمد صادق عارف، بنیاد پژوهش های اسلامی، مشهد، ص 185.
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 12و13


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط