انواع فرشتگان
(1)
مجموع آيات و روايات در خصوص فرشتگان، دلالت دارد بر اينكه واسطه ي فيض بودن ملائكه، تنها اختصاص به عالم مادي و دنيا ندارد؛ بلكه اين وساطت در عالم برزخ و در قيامت نيز هست. خداوند متعال خواست و مشيّت خويش را در عوالم ديگر نيز به وساطت فرشتگان محقق مي سازد. براي مثال در جهنم از وجود فرشتگان «غلاظ و شداد»(3) ياد شده در رأس آنان، ملكي به نام «مالك» وجود دارد كه داراي جناح هاي گوناگون و فراواني است. در بهشت نيز فرشتگاني وجود دارند كه به مؤمنان درود مي فرستند (4) و دسته اي به استقبال آنان مي روند.(5) در رأس آنها فرشته اي به نام «رضوان» است كه او نيز جناح هاي مختلف و بسياري دارد.
چنان كه در گفتار پيشين گذشت، انواع و افراد فرشتگان ازديگر مخلوقات خداوند بيشتر است؛ هر چند بيان تفصيلي انواع گوناگون آنها از حوصله ي اين نوشتار خارج است؛ ولي به فرمايش علامه طباطبايي(قدس سره)(6) در رساله ي «وسائط» خود فرشتگان بر سه دسته اند:
يك.وسايط فيض
دو.فرشتگان شيدا
(قَالَ يَإِ إبْلِيسُ مَا مَنَعَك أَن تَسجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَىَّ أَستَكْبرْتَ أَمْ كُنتَ مِنَ الْعَالِينَ)؛(7)
«[خداوند متعال] فرمود: اي ابليس! چه چيز تو را مانع شد كه براي چيزي كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آوري؟ آيا تكبر نمودي يا از بلند رتبه گان بودي؟»
برخي از مفسران گفته اند: «عالين» به ظاهر جمعي هستند كه مقامشان بالاتر از اين است كه امر به سجده، متوجه آنها شود و از اين رو خداوند متعال به ابليس گفت: عدم سجده تو بر آدم، يا به دليل تكبّر بوده است و يا اينكه تو از جمله بلند مرتبگاني كه امر به سجده متوجه آنها نيست! آنها فاني در حق و شيفته و شيداي او هستند و امر به آنها در آن مرتبه معنا ندارد. به بيان ديگر، اصلاً امر اقتضايي ندارد؛ چرا كه آنان نه شعور به خود دارند و نه شعور به غير خود؛ بلكه محو عظمت خداوند سبحان اند.
علامه طباطبايي (قدس سره) اين روايت را در توصيف «عالين» نقل كرده است كه:
«ان العالين قوم من الملائكة لا يلتفتون الي غير الله و لم يؤمروا بالسجود لآدم و لم يشعروا ان الله خلق العالم و لا آدم»(8)
«بلند رتبگان (عالين) گروهي از فرشتگان اند كه به غير خداوند توجه ندارند و مأمور بر سجده ي براي آدم نبودند، ونمي دانند خداوند جهان و آدم را آفريده است».
علامه مجلسي (قدس سره) نيز از بصائر الدرجات روايتي را در مقام اين گروه از فرشتگان از امام صادق (عليه السلام) نقل فرموده است:
«ان الكروبين قوم من شيعتنا من الخلق الاول، جعلهم الله خلق العرش، لو قسم نور واحد منهم علي اهل الارض لكفاهم، ثم قال (عليه السلام) ان موسي لما سأل ربه ما سأل، امر واحدا من الكروبين فتجلي للجبل فجعله دكا»؛(9)
«كروبيان (همان عالين و فرشتگان مقرب) جمعي از پيروان ما از نخستين آفرينش اند كه خداوند آنان را پشت عرش قرار داد. اگر نور يكي از آنها بر تمام اهل زمين تقسيم شود، براي همه كفايت مي كند. [آن گاه امام (عليه السلام) فرمود:] هنگامي كه موسي (عليه السلام) خواسته ي خود را به خداوند [مبني بر رؤيت جمال و وجه حضرت حق] عرضه داشت، به يكي از آنان فرمان داد پس نور او بر كوه جلوه گر شد و آن را متلاشي ساخت».
در فهم اين روايت نكاتي قابل تأمل است:
1.اين جمله كه «آنان از پيروان نخستين آفرينش اند»، ناظر به مقام و منزلت رتبي آنان است، نه آنكه در آنجا مسأله تقدم زماني مطرح باشد. در آن مراتب همه ي مسائل فراز زماني اند.
2.تعبير «خداوند آنان را در پشت عرش قرار داد»، نشانگر اين حقيقت است كه مقام آنان از عرش و عالم تدبير و قضا و قدر بالاتر است. عرش عالم تدبير و مشيت حضرت حق است؛ چنان كه خداوند در قرآن فرمود:
(ثمَّ استَوَى عَلى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأمْرَ)
«سپس بر عرش استيلا يافت؛ كار [آفرينش] را تدبير مي كند».
3.اين فرشتگان به دليل آنكه فاني مطلق حضرت حق اند، طبعاً تجلّي خداوند متعال از طريق اين فرشتگان خواهد بود و آنان، تجلي حضرت حق اند. از اين رو، در برابر درخواست رؤيت جمال جلوه گري و وجه حق از سوي موسي (عليه السلام)، خداوند به يكي از فرشتگان دستور داد تا بر كوه جلوه گر شود.
4.هر چند اين فرشتگان در مرتبتي هستند كه امر به سجده نشدند؛ ولي در عين حال بر اساس اين حديث، اگر خدا فعل و امر مخصوص و اراده ي خاصي در انجام كاري به وسيله اين فرشتگان داشته باشد، هيچ ايرادي ندارد كه خواست ويژه ي خود را از طريق آنان عملي سازد.
نقطه ي مقابل اينها، ما هستيم كه خود را پيرو حضرت حق مي دانيم، ولي در مقام عمل و باطن، نه مطيع او هستيم و نه خود را در حضور او مي يابيم! حتي در نماز كه مقطع كوتاهي از حيات مادي ما را اشغال مي كند، نمي توانيم حضور قلب داشته باشيم و دائم فكر، خاطر و در پي آن خودمان در اينجا و آنجا و پراكنده ايم!؛ چه رسد به تمامي ساعات و لحظات زندگي مان!! آنها رهرو راه حق اند و فاني در او و ما فرمانبر شيطان و فاني در مكر او هستيم! شگفت آنكه شيطان با شيطنت خويش، ممكن است از ما شكايت كند كه گرچه من شماها را به شرك دعوت كرده ام؛ ولي خود از شرك بيزارم! حكايت معاويه و ابليس در مثنوي خواندني است. روزي ابليس در صورت مردي بر معاويه ظاهر شد و او را براي اقامه ي نماز بيدار كرد! معاويه از اين امر تعجب نمود كه چگونه ابليس ــ كه بايد آدمي را به راه شقاوت و گمراهي دعوت كند ــ او را براي خواندن نماز بيدار كرد:
گفت: ني ني اين غرض نبود ترا
كه بخيري ره نما باشي مرا
دزد آيد از نهان در مسكنم
گويدم كه پاسباني مي كنم
من كجا باور كنم آن دزد را
دزدكي داند ثواب و مزد را ؟
شيطان در پاسخ گفت: تو چه فكر كرده اي، من هر چند در پي گمراهي انسان ها هستم، ولي هيچ وقت آن مقام و مرتبت و آن عشق و حب خود را به حضرت حق فراموش نكرده و نخواهم كرد:
گفت: ما اول فرشته بوده ايم
راه طاعت را به جان پيموده ايم
سالكان راه را مَحرم بُديم
ساكنان عرش را همدم بديم
پيشه ي اوّل كجا از دل رود؟
مِهر اول كي ز دل بيرون شود؟
در سفر گر روم بيني ياختن
از دل تو كي رود حب الوطن؟
ما هم از مستان اين مي بوده ايم
عاشقان درگه وي بوده ايم
ناف ما بر مهر او ببريده اند
عشق او در جان ما كاريده اند
روز نيكو ديده ايم از روزگار
آب رحمت خورده ايم اندر بهار
و...(11)
سه.فرشتگان عبادت كننده
«ثم فتق ما بين السموات العلا، فملأهن اطواراً من ملائكته، منهم سجود لا يركعون، و ركوع لاينتصبون، و صافون لا يتزايلون، و مسبحون لا يسأمون، لا يغشاهم نوم العيون، و لا سهو العقول و لا فترة الا بدان، و لا غفلة النسيان»؛(12)
«آن گاه آسمان هاي بالا را از هم گشود، و آكنده از فرشتگان گوناگون ساخت. گروهي از آنان هميشه به سجده اند و ركوع ندارد، و يا به ركوع اند و قيام نمي كنند، و يا در صفوفي كه هرگز از هم پراكنده نمي گردد، قرار دارند، و يا همواره تسبيح مي گويند و هرگز خسته نمي شوند، هيچ گاه خواب چشمان آنها را نمي پوشاند، و عقول آنها گرفتار سهو نمي گردد. بدن آنها به سستي نمي گرايد، و غفلت و نسيان بر آنها عارض نمي شود».
آيات زير شاهد بر وجود اين گروه از ملائكه است:
1 ــ (وَ لَهُ مَن فى السَّمَاوَاتِ وَ الأرْضِ وَ مَنْ عِندَهُ لا يَستَكْبرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لا يَستَحْسرُونَ * يُسبِّحُونَ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ لا يَفْترُونَ)(13)
«و هر كه در آسمان ها و زمين است براي اوست، و كساني كه نزد اويند [نزد رتبي نه نزد مكاني] از پرستش وي تكبر نميورزند و درمانده نميشوند. شبانه روز، بيآنكه سستي ورزند نيايش مي كنند و خسته نمي شوند».
2 ــ (...فَالَّذينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأمُونَ)(14)
«كساني كه در پيشگاه پروردگار تواند، شبانهروز او را نيايش ميكنند و خسته نميشوند».
اين دسته از فرشتگان به دليل معرفتشان به حضرت حق، عاشق اويند و بر همين اساس هيچ گاه از عبادت و تقديس او، خسته و ملول نمي شوند. ولي ما گاه از عبادت كردن لذت نمي بريم و گاهي از آن خسته مي شويم و تكاليف اصلي خود را نيز به سختي انجام مي دهيم؛ زيرا او را نشناخته ايم و وقتي چيزي را نشناسيم، او را تقديس و عبادت نمي كنيم و به او عشق نمي ورزيم، اما اگر به معرفت صحيح بار يافتيم و مجاهدت كرديم و گناهان را به سويي نهاديم، به يقين ديگر از عبادت خسته نخواهيم شد.
گفتني است اولاً، بر اساس آيات و روايات، همه ي ملائكه الهي بالاترين و برترين عبادت و عشق را نسبت به خداوند متعال دارند؛ از اين رو جدا كردن گروهي از فرشتگان تحت عنوان ملائكه ي شيدا و عاشق و دسته اي ديگر تحت نام فرشتگان عبادت كننده، بدين معنا نيست كه فرشتگان ديگر ــ حتي پايين تر و نازل ترين آنها در مراتب وجود ــ عابد و عاشق نيستند؛ بلكه مقصود آن است كه دسته اي از فرشتگان فقط به عشق و عبادت مشغول اند و كار ديگري ندارند. بخلاف گروه ديگري از فرشتگان كه در عين عبادت خداوند متعال، امر و مشيت الهي را اجرا مي كنند.
ثانياً، اين عبادت فرشتگان، خسته كننده و ملال آور نبوده و به لطف و توجّه الهي است؛ چنان كه اميرمؤمنان (عليه السلام) به اين مطلب اشاره فرموده است:
«...و لو لا تقوتيك لم يقووا و لو لا تثبيتك لم يثبتوا و لو لا رحمتك لم يطيعوا ولو لا انت لم يكونوا، اما انهم علي مكانتهم منك و طواعتيهم اياك و منزلتهم عندك و قلة غفلتهم عن امرك لو عاينوا ما خفي عنهم منك لا حتقروا اعمالهم و لأزروا علي انفسهم و لعلموا انهم لم يعبدوك حق عبادتك سبحانك خالقا و معبوداً ما احسن بلائك عند خلقك»؛(15)
«اگر نبود تقويت تو [اي خداي متعال] اينها (فرشتگان) اين قوت را نداشتند. اگر تثبيت تو نبود اينها ثبوتي و ثباتي نداشتند و اگر رحمت تو نبود، اين طاعت را نداشتند و اگر تو نبودي اينها نبودند. امّا خدايا! اين همه فرشتگان با آن مرتبه ي بالا و طاعت هاي فراوان و منزلت والا در نزد تو و اينكه هيچ غفلتي از امر تو ندارند؛ اگر مي ديدند [و شهود مي كردند و مي يافتند] آنچه را كه از تو بر اينها پوشيده مانده، اعمالشان را ناچيز مي شمردند و بر خود عيب مي گرفتند و مي دانستند كه آن گونه كه در خور تو است، عبادتت نكرده اند! منزّه آفريدگار و معبودي هستي! شگفت آزمايش ها و ابتلاهاي سختي براي آفريدگانت داري!».
در خصوص اين روايت توجه به دو نكته بايسته است:
1.حضرت با عبارت «آنچه را كه از تو بر اينها پوشيده مانده» اين حقيقت را مي فهماند كه مرتبت وجودي آن امام، بسي برتر و بالاتر از فرشتگان است؛ به صورتي كه او حقايقي را مي داند كه برترين ملائكه و فرشتگان از آن بي خبرند. بايد قدر ولايت را دانست و به بهترين وجه از اين نعمت الهي استفاده كرد.
2.ناچيز شمردن اعمال و عيب گيري بر خويش و به جا نياوردن حق عبادت از سوي فرشتگان، بدين معنا نيست كه آنها براي افعال و اعمال خويش در برابر ذات حق، اعتبار و محملي باز كرده و آن را به رخ بكشند؛ بلكه فرشتگان اگر حقايق پوشيده را در مي يافتند، اعمالشان را ناچيز تر از قبل تلقّي مي كردند و بهتر مي فهميدند كه عبادتي در خور خداوند به جا نياورده اند! البته ملائكه مستغرق حق اند و از اين رو هيچ گاه بر اعمال، طاعات و عبادات و تسبيح هاي خويش وقعي نمي نهند. حال اگر فرشتگان به آن حقايق دست يابند، بيشتر و شديدتر از گذشته اعمال و عبادات خود را كوچك و حقير مي شمارند.
پينوشتها:
1. 72/5/29.
2.فصلت (41)، آيه 30 و 31.
3.اشاره به تحريم (66)، آيه ي 6.[ك]
4.اشاره به زمر (39)، آيه ي 73.[ك]
5.اشاره به انبياء(21)، آيه ي 103.[ك]
6.مرحوم استاد فرد بزرگ و بزرگواري بود، خدا ايشان را رحمت كند و ما را از انفاس قدسي اش بي بهره نسازد. اگر به مزار مبارك ايشان رفتيد، از آنجا كه وي نزد خداوند متعال منزلت دارد ــ چرا كه او سلطنت فقر داشت ــ حتماً حوائج خويش را مطرح كنيد. آنجا محل نزول رحمت و دعا مستجاب تر و در واقع در مظان استجابت دعا است.
7.ص (38)، آيه ي 75.
8.رسائل توحيدي ، ص 192.[ك]
9.بحارالانوار، ج 59، ص 184، ح26.
10.يونس (10)،آيه ي 3.
11.مثنوي، دفتر دوم، ابيات 2614ــ2624.
12.نهج البلاغه، خطبه ي اوّل.
13.انبياء (21)، آيه ي 19 و 20.
14.فصلت (41)، آيه ي 38.
15.بحار الانوار، ج59، ص 175 و 176، ح6؛ نهج البلاغه، خ 109، (با كمي تفاوت).[ك]
/ج