شاخصه هاي جواني و نگرش به آن در مکتب اسلام(1)

زمان جواني عرصه هيجان ها، پذيرش حقيقت و ميدان تاخت و تاز حماقت و تعقل است که هر نورسيده به اين سن با آن مواجه مي شود و آن هنگام که فرد خود را در اين مرحله احساس موجوديت نمود مي بايست سعي کند تا بتواند با مشاوره و ياري جستن از اهل فن خود را از اين تنگناي مهم زندگي خارج نمايد.
دوشنبه، 26 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاخصه هاي جواني و نگرش به آن در مکتب اسلام(1)

 شاخصه هاي جواني و نگرش به آن در مکتب اسلام(1)
شاخصه هاي جواني و نگرش به آن در مکتب اسلام(1)


 

نويسنده: ولي الله کردلو




 

چکيده
 

زمان جواني عرصه هيجان ها، پذيرش حقيقت و ميدان تاخت و تاز حماقت و تعقل است که هر نورسيده به اين سن با آن مواجه مي شود و آن هنگام که فرد خود را در اين مرحله احساس موجوديت نمود مي بايست سعي کند تا بتواند با مشاوره و ياري جستن از اهل فن خود را از اين تنگناي مهم زندگي خارج نمايد.
جواني سرشار است از خلاقيت و نوآوري، عقل گرايي، شور و غرور و توجه به احساسات و گاهي نيز قرار گرفتن در جهالت و ناداني است و آن زماني است که گرفتار غرور و نداشتن تجربه ناشي از جواني مي شود ولي اگر در آن هنگام از قوه عاقله بهتر استفاده نمايد زمينه رشد و کمال او فراهم مي شود و اين مطلب مصداق همان آيه است که مي فرمايد: «... و هيء لنا من امرنا رشدا...». (1)
جواني که پي پيشبرد زندگي خويش همراه با انسانيت و حيات طيبه است بايد در معيت عقل و ايمان قدم بردارد تا راه را براي خويش هرچه بهتر هموار کرده و بستري مناسب را براي آينده و ميانسالي و پيري خود فراهم بنمايد.
پاک بودن در زمان جوني شيوه پيامبران است و راه صحيح را برگزيدن عاقبت به خيري را به دنبال دارد چون پذيرش حقيقت از سوي جوان يعني حک شدن و نقش بستن محکم حقيقت در دل اوست و به هيچ وجه نمي توان آن را محو نمود و روبرو شدن جوان با شک و شبهه در زمان نيرومندي از طبيعيات اوست که با تأمل و تفکر مي توان آنها را برطرف نمود و خود را به يقين رساند و اگر در زندگي با عقايد مخالف در هر زمينه اي که باشد مواجه شود چه عقيدتي، چه سياسي و چه اخلاقي مي تواند با ملاکه علم و تقوا که از نتايج يقين است راهنما و پاسخگو باشد و آنچه که براي او در اين مرحله مهم است تا بتواند مصونيت ايجاد نمايد، تعليم و تربيت است.
اهميت جواني در نيرومند بودن جسم و روح است و انسان مي تواند در استفاده و بهره مندي بهينه از آن به جايگاه هاي معرفتي بلندي دست يابد و در صورت قدرناشناسي از اين نعمت و برهه زماني انسان تمام ساليان عمر خود را بيهوده از دست داده و با دست خود، خود را به هلاکت انداخته و دنيا و عقبي را يکجا از کف مي دهد و در روايت است که در قيامت از کل عمر جداگانه سوال مي شود و از گذران جواني به طور جداگانه.
پس براي جوان مهم اين است که آسيب ها و عوامل تقويت آن زمان را جهت شکوفايي استعداد خود به بهترين وجه شناخته و با رفع آسيب ها به تقويت و صيقل بخشيدن جسم و روح بپردازد تا بتواند به نحو احسن و اکمل موقعيت زماني خويش را درک نموده و به بندگي خالق و خدمت خلق مشغول شود.
کليد واژه: شاب، جواني، قدرت و توانايي، حق پذيري، پيشرو بودن جوان

معناي لغوي جوان
 

هر چيز که از عمر آن چندان نگذشته باشد به آن شاب، فتي، حدث، مقابل پيري مي نامند و خيلي از علماي قديم و معاصر سني را براي آن تعريف نموده اند. به عنوان مثال در اين مقاله به چند مورد از آنها اشاره مي نمائيم:
1- زبيدي در تاج العروس مي نويسد: الشاب همان نورس بودن است که از تولد الي 16 و شبابيت از 17 سالگي تا 51 سالگي شروع و به اتمام مي رسد.(2)
2- ابن منظور در لسان العرب مي نويسد: جواني در مقابل صيادت و کودکي است و بعد از بلوغ آغاز مي گردد.(3)
3- طريحي در مجمع البحرين مي نويسد: به انسان از 3 ساله جوان (الشاب) اطلاق شده است.(4)
4- قبومي در مصباح المنير: جواني را قبل از سن کهولت به حساب آورده است.(5)
5- سعيد الثرتني در اقرب الموارد مي نويسد: سن جواني از بلوغ تا 30 سالگي است.(6)
6- احمد بن فارسي در مجمل اللغه: دوره جواني در مقابل پيري است.(7)
7- لويس معلوف در المنجد، الشباب را مترادف فتاء و زمان آن را از بلوغ تا حدود30سالگي مي داند.(8)
بنابراين ايام جواني ايام بلوغ، جنون و شکوفايي است که در مقابل عرصه و ميدان مرگ که همان پيري است قرار گرفته است.

جايگاه جوان در مکتب اسلام
 

دين مبين اسلام همواره به جواني و آغاز ورود به آن اهميت ويژه اي قائل شده است که آن را در احکام فقه به عنوان مکلف به تکليف شدن مي ناميم. مکلف، جواني که به سن قانوني قرار مي گيرد و موظف به انجام تمامي تکاليفي است که از جانب خداوند بر عهده او گذاشته شده است و اداي اين تکليف شيوه و روش سعادت تمامي انسانهايي است که خداوند آنها را خلق نموده است.
آيات و روايات مختلفي در خصوص قدرت و توانمنديهاي وسيع دوران جواني ذکر شده است که در اين مقاله به مواردي از آنها اشاره خواهد شد.

وجوه شور جواني در اسلام
 

1)سابق و پيشتاز بودن جوان
 

در حديثي است که امام صادق (ع) به يکي از يارانش به نام احول فرمود: به بصره رفته بودي؟ عرض کرد: آري فرمود: استقبال مردم را از امر ولايت و دين چگونه ديدي؟ عرض کرد: به خدا اندک است مي آيند ولي کم فرمود: بر تو باد به جوانان زيرا آنان به هر کار خير و از ديگران پيشتازترند.(9)
طبق فرمايش امام (ع) پيشتاز بودن جوان در قبول دين از علائم پاکي دل و رشد فکري و علمي او مي باشد. در عصر حاضر هم بيشترين حاميان دين و قبول کننده آن همان جوانان هستند که در فضاي معنوي رشد نموده و از روحيه رقابت و جهاد برخوردارند، و اين صفت در جوان مي تواند براي او يک امتياز لحاظ شود.

2)عفاف و جواني
 

پيامبر اکرم (ع) مي فرمايند: محبوب ترين مردم نزد خدا، جوان کم سن و سالي است که در زمان زيبايي و طراوت از راه منحرف نگرديده و در فرمانبرداري پروردگار خويش درآمده، اين همان کسي است که خداوند، فرشتگان را در مورد آنها شاهد مي گيرد.(10) پس جوان زماني مورد عنايت خداوندست که با تمام قوايي که در راه معصيت دارد آنها را مهار نموده و به فرمانبرداري خدا بپردازد و اين شيوه، همان روش پيامبران است که رضاي الهي را در دنيا و سعادت را درعقبي به همراه دارد.

3)شکوفايي و نوآوري جوان
 

پيامبر اکرم (ص) در حديثي مي فرمايد: آنها معدن هستند مثل معدن طلا و نقره و روشن است که کمال معدن در اين است که چهار مرحله را طي کند «کشف، استخراج، شکل يابي، جهت».(11)
پس وظايف آنهايي که تربيت جوانان را به عهده دارند اينست که آنها را در اين راستا که پيامبر اکرم (ص) راهنمايي فرمودند قرار داده و بستر را براي رشد و شکوفايي هر چه بيشتر آنان در تمام زمينه ها فراهم نمايند.

4)جمال و جواني
 

قرآن کريم در آيه اي مي فرمايد: «يا بني آدم خذوا زينتکم عند کل مسجد»(12)
«اي فرزند آدم زمان سجده و نماز خواندن زينتهايتان را بر خود بگيريد، يعني اين که نماز اهميت دادن به زيبايي و جمال انساني از لحاظ ظاهري و باطني است چنانچه امام معصوم فرمودند: «انّ ا... يحب الجمال و التجمّل و يبغض اليؤس و التيأذس»(13)
خداوند متعال زيبايي را دوست دارد.

پي نوشت ها :
 

*عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور واحد لواسانات.
1. سوره مبارکه کهف آيه 10
2. تاج العروس، جلد 4 - 7 ذيل ماده شب تاج العروس من جواهر القاموس، الزبيدي، 1424
3. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، جلد 7، ص 1، چاپ 1314
4. مجمع البحرين، طريحي، فخرالدين، ج 2، ص 85، چاپ 1385
5. مصباح المنير في غريب الشرح الکبير للعراقي، قيومي احمد بن محمد، ج1، ص 364، چاپ 1414ق
6. اقرب الموارد في فصح العربيه و الشوارد، سعيد شرتوني، ج1، ص 565-556، چاپ 1371ق، 1992م
7. مجمل اللغه، احمد بن فارس، ج4، ص 102
8. المنجد لويس معلوف، ج 10، صص 34 - 221، چاپ 1386ق، بحارالانوار، ج10، صص 221 ج 34
9. بحارالانوار، ج23، ص 236، علامه مجلسي چاپ 1386 ق
10. ميزان الحکمه ج5، ص 9 ترجمه خازني علي ابن محمد 1403 ق
11. روضه کافي (تربيت جوان)، ص 165، احمد کافي، 1351 - 57 نشر 1381
12. سوره مبارکه اعراف، آيه 31
13. اصول الکافي، ج6، ص 64، صدرالدين شيرازي، محمدبن ابراهيم، 979- 105ق، 1366شمسي
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 9و8



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط